واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: عوامل سقوط و انحطاط حکومتها از دیدگاه نهج البلاغه
منابع مقاله:
فصلنامه ندای صادق، شماره 20، فاطمه نقیبی؛
چکیده:
حکومت از دیدگاه اسلام در تمام ابعاد آن چهره ای متفاوت از دیگر مکاتب دارد که این نگاه ناب را می توان از نهج البلاغه به گونه ای شفاف و عمیق بیرون کشید . مفهوم، ضرورت ایجاد و خاستگاه حکومت اسلامی از مباحث بسیار مهمی است که با تبیین آن می توان تفاوت عمیق جایگاه واقعی حکومت را در نظام اسلامی با دیگر نظامهای بشری کاملا دریافت و در آن صورت است که صحت و سقم قوانین حکومتی که بر اساس این جایگاه پایه ریزی شده است بدرستی مشخص می گردد . پیشگفتار این پژوهش به بررسی این مساله از نگاه نهج البلاغه پرداخته است .
همواره عوامل مختلفی در ظهور و زوال هر پدیده مؤثرند . بی شک حکومت نیز از این اصل مستثنی نیست و ظهور و سقوط آن تابع عوامل اصلی و فرعی است .
قطعا شناسایی عوامل سقوط یک حکومت و پیشگیری از آن، جامعه اسلامی را از انحطاط دور کرده، به سوی اهداف حقیقی نظام سوق خواهد داد .
این پژوهش به آن دسته عوامل مهم و اساسی پرداخته است که در سقوط و انحطاط حکومتی نقش اصلی را ایفا می کنند; البته روشن است که عوامل جزئی نیز در صورت بروز عوامل اصلی رخ می نمایند و مؤثر می افتند .
کلید واژه ها:
نهج البلاغه، حکومت اسلامی، عوامل سقوط و انحطاط
جایگاه حکومت اسلامی
مفهوم حکومت:
مفهوم حکومت از دیدگاههای مختلف قابل طرح است . تاریخ بشر پیوسته دریافتهای مختلفی از مفهوم حکومت داشته است . در مواقعی مفهوم حکومت چنان از جایگاه حقیقی خود دور شده است که جز مفهوم سلطه گری، خود رایی و خودکامگی به خود نگرفته است . بر این اساس، حکومت برای حکمرانان به معنای حکمفرمایی بوده است .
اما مفهوم حکومت در نهج البلاغه و اندیشه امام علی علیه السلام جز به مفهوم مدیریت، خدمت هدایت و محبت نیست و این مفهوم بزیبایی تمام در سخن و عمل امیر مؤمنان علیه السلام جلوه یافته است . اشعث بن قیس که از زمان حکومت خلیفه سوم به استانداری آذربایجان منصوب شده بود، از حکومت برداشتی جز سلطه گری بر امت نداشت . لذا امام علیه السلام خطاب به او می نویسد:
«ان عملک لیس لک بطعمة ولکنه فی عنقک امانة و انت مسترعی لمن قدمک لیس لک ان تفتات فی رعیة . لا تخاطر الا بوثیقة و فی یدک مال من مال الله عز و جل و انت من خزانه حتی تسلمه الی و لعلی الا ایکون شرولاتک لک و السلام (1);
«همانا کاری که به عهده توست، طعمه ای برایت نیست; بلکه امانتی است بر گردنت و آن که تو را بدان کار گمارده، نگهبانی امانت را به عهده ات گذارده است و تو پاسخگوی آنی نسبت به آن که مرا دست توست . این حق برای تو نیست که در میان مردمان به استبداد و خود رایی عمل نمایی و به کاری دشوار جز با دستاویز محکم درآیی و در دست تو مالی از مالهای خدای عز و جل است و تو آن را خزانه داری تا آن را به من بسپاری . امید دارم برای تو بدترین والیان نباشم . والسلام .»
امیر مؤمنان علیه السلام در این نامه آن ذهنیت قدیمی و رایج از مفهوم حکومت را طرد میکند و در مقابل حکومت را چون امانتی مسؤولیت آور در دست حکمران معرفی می کند که پاسداری از آن و پاسخگویی در برابرش جزو حقوق مسلم امت بر گردن والی می باشد . و این مسؤولیت براساس نیابت الهی است; چرا که همه چیز از آن حق تعالی است .
در جای دیگر حضرت چنین فرموده است: ان السلطان لامین الله فی الارض و مقیم العدل فی البلاد و العباد و وزعته فی الارض;
«همانا زمامدار، امین خدا در زمین و بر پا دارنده عدالت در جامعه و عامل جلوگیری از فساد و گناه در میان مردم است .» (2)
امام علیه السلام در این فرمایش بر فهم درست از حکومت و مدیریت سخت تاکید می نماید که کارگزاران حکومتش با دریافت صحیح از کارگزاری، بدین امر اهتمام ورزند . در عهدنامه مالک اشتر نیز چنین می نویسند: و لا تقولن انی مؤمر آمر فاطاع فان ذلک اذعان فی القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر; (3)
«مبادا بگویی من اکنون بر آنان مسلطم . از من فرمان دادن است و از آنان اطاعت کردن! که این عین راه یافتن فساد در دل و خرابی دین و نزدیک شدن تغییر و تحول (در قدرت) است .»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]