تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827719890




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آداب لباس پوشیدن حضرت رسول اکرم ( صل الله علیه و آله )


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: پيامبر صلى اللّه عليه و اله هر چه از انواع جامه در اختيار داشت از رو انداز، ردا، پيراهن ، جبه و يا چيز ديگر مى پوشيد و از جامه سبز خوشش مى آمد و بيشتر جامه هايش سفيد بود و مى فرمود: به زنده هاتان جامه سفيد بپوشانيد و مرده هايتان را در آن كفن كنيد. قباى حاشيه دار مربوط به جنگ و بدون حاشيه مى پوشيد و قباى ديبايى داشت كه مى پوشيد و سبزى آن سفيدى رويش را زيبا مى نمود.(502)
تمام جامه هاى پيامبر صلى اللّه عليه و اله روى كعبين (استخوان برآمده پشت پاها) قرار داشت و روپوشش در بالاى آن تا نيمه ساق (503) و بند پيراهنش بسته بود، بسا در حال نماز و ديگر اوقات بندها را مى گشود (504) و ملافه اى داشت كه با زعفران رنگ آميزى شده و چه بسا تنها با آن ملافه با مردم نماز به جا مى آورد (505) و بسا اتفاق مى افتد كه عبا مى پوشيد و بدون چيز ديگرى تنها با همان عبا بود.(506) عباى وصله دارى مى پوشيد و مى فرمود: «من بنده اى هستم و همان را مى پوشم كه بندگان مى پوشند.» (507) جز جامه هايى كه غير از جمعه مى پوشيد، دو جامه مخصوص جمعه داشت . (508) و چه بسا يك روپوش تنها مى پوشيد و جز آن چيزى در بر نداشت . دو طرف آن را بين شانه هايش مى انداخت (509) و چه بسا براى مردم نماز بر جنازه ها را با همان روپوش امامت مى كرد (510) و چه بسيار در خانه اش در يك روپوش كه به طور مخالف دو طرف آن را به خود پيچيده بود، نماز مى خواند و همان روپوشى بود كه در آن روز (با همسرش ) در آن همبستر بوده است . (511) و چه بسا شب هنگام با روانداز نماز مى خواند در حالى كه بخشى از جامه را به قسمتى از بدنش داشت ، بقيه همان روانداز را روى يكى از زنانش افكنده بود و با آن حال نماز مى خواند. (512) پيامبر صلى اللّه عليه و اله عباى سياهى داشت كه آن را به كسى بخشيد، امّ سلمه عرض كرد: پدر و مادرم فدايت ، آن عباى سياه چه شد؟
فرمود: آن را پوشيدم ، ام سلمه گفت : هرگز چيزى را بهتر از سفيدى شما در كنار سياهى آن نديده ام (513) و انس مى گويد: چه بسيار ديدم كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله نماز ظهر را در عبايى كه از دو طرف به هم گرده زده بود، به جا مى آورد. (514) و انگشترى به انگشت مى كرد. (515) و چه بسا بيرون مى شد و در انگشترى اش نخى بود كه چيزى را به يادش مى آورد. (516) و به وسيله آن زير نامه ها را مهر مى كرد. (517) و مى فرمود: مهر كردن نامه بهتر از تهمت است . (518) و عرقچينها (كلاه ) را زير عمامه ها و بدون عمامه بر سر مى كرد و چه بسا عرقچين را از سر بر مى داشت و آن را در مقابلش حايل قرار مى داد و بعد به سمت آن نماز مى خواند (519) و چه بسا اگر عمامه به سر نداشت دستمالى به سر و پيشانى مى بست . (520) پيامبر صلى اللّه عليه و اله عمامه اى داشت به نام سحابه آن را به على عليه السلام بخشيد. بسيارى اوقات كه على عليه السلام با آن عمامه مى آمد، پيامبر صلى اللّه عليه و اله مى فرمود: على با سحاب آمد. (521) و هرگاه مى خواست جامه اى را بپوشد از طرف راستش مى پوشيد (522) و مى گفت : « الحمدللّه الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اءتجمل به فى الناس » (523) و چون مى خواست آن را از تنش بيرون كند از سمت چپ بيرون مى كرد. (524) و هرگاه لباس نوى مى پوشيد، لباس كهنه اش را به مستمندى مى داد و بعد مى فرمود: «هيچ مسلمانى نيست كه با جامه اش مسلمانى را بپوشاند مگر اين كه تا آن جامه تن پوش است ، در حيات و ممات در كنف ضمانت و نگهدارى خداوند خواهد بود.» (525) پيامبر صلى اللّه عليه و اله فرشى است از پوست ، درونش از ليف خرما بود، طولش دو ذراع يا در اين حدود و پهنايش يك ذراع و يك وجب و يا در اين حدود (526) و عبايى داشت كه هر جا مى رفت دولا مى كرد و رويش مى نشست . (527)
گاهى روى حصير بدون اين كه چيز ديگرى زيرش باشد، مى خوابيد.(528)
از جمله روش پيامبر صلى اللّه عليه و اله اين بود كه براى مركب ، اسلحه و اشيايى كه داشت ، نامى تعيين مى فرمود
نام پرچمش ، عقاب و نام شمشيرى كه در جنگها همراه داشت ، ذوالفقار و شمشيرى داشت به نام مخذم و شمشير ديگرى به نام رسوب و ديگرى به نام قضيب . قبضه شمشيرى آراسته به نقره بود. (529) كمربندى از چرم داشت كه داراى سه حلقه از نقره بود و نام كمانش ، كتوم و نام جعبه اش -- كافور و اسم شترش قصوا بود كه به آن عضبا مى گفتند و نام استرش دلدل و الاغش يعفور و نام گوسفندى كه شيرش را مى دوشيد عينه بود. ابريقى سفالى داشت كه با آب آن وضو مى ساخت و مى آشاميد، مردم بچه هاى خردسالشان را كه عقل و فهمى داشتند، مى فرستادند و آنها بر رسول خدا صلى اللّه عليه و اله وارد مى شدند و كسى آنها را مانع نمى شد و آنها هر مقدار آب در ابريق مى يافتند، مى نوشيدند و به صورت و بدنشان مى كشيدند و بدان وسيله بركت و تبرك مى جستند.(530)
502- بخارى در ج 7، ص 192 از حديث ابوذر نقل كرده است ، مى گويد: « خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و اله رسيدم ، در خواب بود و جامه سفيدى بر تن داشت ...» و در ص 182 از حديث حسن بن على عليه السلام آمده است : « على عليه السلام فرمود: پيامبر صلى اللّه عليه و اله رداى خود را طلبيد و بر تن كرد و بعد شروع به رفتن كرد...» و در ص 185 آمده است : « چون عبداللّه بن ابى از دنيا رفت پسرش خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و اله رسيد و گفت : يا رسول اللّه ، پيراهنتان را مرحمت كنيد تا پدرم را كفن كنم و بر پدرم نماز بخوانيد و طلب مغفرت كنيد، پيامبر پيراهنش را مرحمت كرد...» و در ص 186 ضمن حديثى آمده : « پيامبر صورت و دستهايش را شست و جامه اى از پشم بر تن داشت ، چون نتوانست دستهايش را از آن بيرون كند از زير جامه بيرون كرد...» و ابن ماجه به شماره 3551 از حديث عايشه نقل كرده است : پيامبر صلى اللّه عليه و اله روپوشى خشن از نوعى كه در يمن مى سازند و عبايى از آنچه ملبده ناميده مى شود بر تن داشت كه از دنيا رفت . و در آن كتاب به شماره 3552 از حديث عبادة بن صامت است : « پيامبر صلى اللّه عليه و اله در رواندازى كه به خود پيچيده بود نماز خواند» و در آن جا به شماره 3556 از قول انس آمده است ، رسول خدا صلى اللّه عليه و اله لباس پشمى و كفش چرمى و جامه بسيار خشن مى پوشيد. ابوداوود، در ج 2، ص 366 از قول ام سلمه نقل كرده است : بهترين جامه در نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و اله پيراهن بود، و در حديث ديگر از مسور بن مخرمه نقل است : « رسول خدا صلى اللّه عليه و اله ما را برد و من به همراه او رفتم . فرمود: وارد شوم و او را بخوانم ، مى گويد: او را خواندم و آن حضرت بيرون شد و در حالى كه قبايى بر تن داشت ...» و حاكم در ج 4، ص 185 از آن حضرت نقل كرده است : « جامه هاس سفيد بپوشيد و مرده هايتان را در آنها كفن كنيد» اين حديث را طبرانى و بزاز - همان طورى كه در « مجمع الزوائد، » ج 5، ص 128 آمده - نقل كرده اند، در ص 129 آمده است كه بزاز و طبرانى در « الاوسط » از انس نقل كرده اند كه مى گويد: پيامبر صلى اللّه عليه و اله رنگ سبز را دوست مى داشت يا مى گفت : محبوبترين رنگها نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و اله رنگ سبز بود. و ابوداوود، در ج 2، ص 370 از حديث انس نقل كرده است : پادشاه روم شنلى از ديبا به پيامبر صلى اللّه عليه و اله هديه كرد و پيامبر آن را پوشيد گويى دستهايش در هوا معلق بود. و در ج 2، ص 374 از ابى رمثه نقل كرده ، گويد: « با پدرم خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و اله رفتم و ديدم دو برد سبز بر تن دارد.»
503- عراقى گويد: محمّد بن طاهر در كتاب « صفوة التصوف » از قول عبداللّه بن يسير روايت كرده است : جامه و شلوارش روى كعبين (استخوان برآمده روى پاها) و پيراهنش روى آنها و ردايش -- روى همه بود، سند اين حديث ضعيف است .
504- ترمذى در « الشمائل ، ع ص 5 از روايت معاوية بن قرة بن اياس از قول پدرش نقل كرده است كه : با گروهى از قبيله مزينه خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و اله رسيديم و خريد و فروش كرديم در حالى كه دكمه هاى پيراهنش باز بود. عراقى گويد: بيهقى روايتى دارد كه ابن عمر با دكمه هاى باز نماز مى خواند، دليل آن را پرسيدم ، گفت : رسول خدا صلى اللّه عليه و اله را ديدم كه چنين مى كرد.
505- قسطلانى در المواهب ، » ج 1، ص 330، از يحيى بن عبداللّه بن مالك نقل كرده ، گويد: رسول خدا صلى اللّه عليه و اله جامه هاى خود را از قبيل پيراهن ، ردا و عمامه را با زعفران رنگ مى كرد، اين روايت را دمياطى نقل كرده است و ابوداوود با عبارت ديگرى آورده : پيامبر صلى اللّه عليه و اله جامه ها و حتى عمامه اش را با ورس و زعفران رنگ مى كرد. و همچنين از حديث زيد بن اسلم و ام سلمه و ابن عمر نقل كرده ليكن با آنچه در صحيح آمده سازگار نيست كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله از زعفرانى كردن نهى فرمود.... مى گويم : به صحيح بخارى ، ج 7، ص 187 مراجعه كنيد.
506- اين حديث را مسلم و بخارى از حديث عمر در داستان كناره گيرى آن حضرت از كسانش نقل كرده اند: ناگاه روپوشى بر تن داشت نه چيز ديگر، و بخارى از روايت محمّد بن منكدر نقل كرده ، جابر با روپوشش كه از پشت سر بسته بود با ما نماز مى خواند در حالى كه ديگر جامه هايش روى جالباسى بود. و در روايت ديگرى ؛ او در جامه به خود پيچيده نماز مى خواند در حالى كه ردايش را كنار گذاشته بود و در آن روايت است : پيامبر صلى اللّه عليه و اله را ديدم كه چنين نماز مى خواند. سنن بيهقى ، ج 2، ص 240.
507- « مواهب اللدنية ، ج 1، ص 327، اين حديث را از بخارى از قول انس نقل كرده و به اين مضمون حديثى گذشت .
508- اين حديث را طبرانى در الصغير و الاوسط » از قول عايشه - به طورى كه در « المغنى » آمده - با سند ضعيف نقل كرده است .
509- حديثى به اين مضمون قبلا گذشت و ابوداوود، در ج 1، ص 164 كتاب خود نظير آن را آورده است .
510- در هيچ جا به اين مطلب برخورد نكردم .
511- اين حديث را ابوداوود، در ج 1، ص 164 و مسلم در ج 2، ص 62 از قول عمر بن ابى سلمه نقل كرده است .
512- ابوداوود، در ج 1، ص 147 از عايشه نقل كرده ، گويد: پيامبر صلى اللّه عليه و اله در يك جامه كه قسمتى از آن روى من بود نماز گزارد.
513- عراقى گويد: اين حديث را از قول ام سلمه جايى نديدم . مسلم از عايشه نقل كرده است : پيامبر صلى اللّه عليه و اله با عباى پشمى سياه نقشدارى بيرون آمد، ابوداوود و نسائى نقل كرده اند: براى پيامبر صلى اللّه عليه و اله عبايى سياه ساختم و او بر تن كرد. ابن سعد در « طبقات » اضاه مى كند: سفيدى پيامبر صلى اللّه عليه و اله را با سياهى آن خاطر نشان كردم . حالى آن را با تلفظ جبه نقل كرده و مى گويد: با سند بخارى و مسلم صحيح است .
514- اين حديث را بزاز و ابويعلى با اين عبارت نقل كرده اند: در يك جامه اى كه دو طرفش را بر خلاف هم انداخته بود، نماز خواند. و بزاز دارد: در مرض موتش با جامه پنبه اى كه بر تن داشت ، با مردم نماز خواند. و اسناد آن صحيح است ، ابن ماجه در شماره 3552 از قول عبادة بن صامت آورده است : با عبايى كه به خود پيچيده بود نماز خواند در كامل ابن عدى آمده است : پيامبر صلى اللّه عليه و اله آن را در گردنش روى لباس ديگر بست . اسناد آن - به طورى كه در « المغنى » آمده - ضعيف است ، به سنن بيهقى ، ج 2، ص 238 مراجعه كنيد.
515- انگشتر به انگشت كردن پيامبر صلى اللّه عليه و اله را ترمذى در « الشمائل ، » ص 7 و بخارى ، ج 7، ص 201 و مسلم در ج 6، ص 105 نقل كرده اند.
516- ابن عدى در « الكامل » به سند ضعيفى از حديث واثله ، به اين عبارت نقل كرده است : پيامبر صلى اللّه عليه و اله هرگاه مقصدى داشت به انگشترى اش نخى مى بست . ابويعلى از ابن عمر روايت كرده كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله هرگاه مايل نبود كه چيزى را فراموش كند به انگشتش نخى مى بست تا از خاطر نبرد. و همين طور نقل شده در « رابع الخلعيات » ولى در سلسله سند آن سالم بن عبداللّه الاعلى ابوالفيض است كه ابن حيان او را متهم به جعل كرده بلكه ابوحاتم نيز او را به جعل اين حديث متهم ساخته است . (به كتاب « المواهب اللدنية ، » ج 1، ص 336 مراجعه كنيد.)
517- اين حديث را بخارى در ج 7، ص 202 و مسلم در ج 6، ص 151 نقل كرده اند.
518- در هيچ ماءخذى به اين حديث برخورد نكردم .
519- اين حديث را طبرانى ، ابوالشيخ و بيهقى در « الشعب » از حديث ابن عمر نقل كرده اند كه : رسول خدا صلى اللّه عليه و اله عرقچين سفيدى را كه گوشهايى داشت در سفر مى پوشيد، به سر مى كرد و چه بسا موقع نماز آن را مقابلش قرار مى داد. سند هر دو روايت ضعيف است ؛ « (المغنى ) » ، و ابوداوود در ج 2، ص 376 و بغوى در « المصابيح » ج 2، ص 119 از قول ركانه نقل كرده است : فرق بين ما و مشركان ، عمامه گذاشتن روى عرقچينهاست .
520- اين حديث را ترمذى در « الشمائل ، » ص 9 از ابن عباس نقل كرده كه : من پيامبر صلى اللّه عليه و اله را با دستمال چربى بر سر ديدم . بخارى در ج 4، ص 248 از ابن عباس در حديث بيماريى كه به رحلت پيامبر صلى اللّه عليه و اله انجاميد، اين مطلب را نقل كرده است .
521- اين حديث را ابن عدى و ابوالشيخ از حديث جعفر بن محمّد از قول پدرش و او به نقل از جدش -- عليهم السلام نقل كرده است ؛ « (المغنى ) » .
522- اين حديث را ترمذى در ج 7، ص 266 از سنن - به طورى كه در « الجامع الصغير » آمده - به سند ضعيفى نقل كرده است .
523- اين حديث را ابن ماجه به شماره 3557 و حاكم در ج 2، ص 193 از حديث عمر بن خطاب نقل كرده اند.
524- اين حديث را ابوالشيخ از حديث ابن عمر چنين نقل مى كند: هرگاه لباسى مى پوشيد با دست راست شروع مى كرد و هنگام بيرون آوردن از طرف راست و در وقت كندن از سمت چپ شروع مى كرد. اين حديث در بخش انتقال در صحيح بخارى و مسلم از حديث ابوهريره از سخن پيامبر نه از روى عملش ، نقل شده است .
525- اين حديث را حاكم در ج 2، ص 193 ضمن حديثى طولانى نقل كرده است .
526- اين حديث را ابوداوود در ج 2، ص 391 بدون ذكر پهنا و درازا نقل كرده و عراقى مى گويد: ابوالشيخ از حديث ام سلمه آورده است : بستر پيامبر صلى اللّه عليه و اله به اندازه گورى بود كه انسان را در آن مى نهند.
527- ترمذى در ص 23 « الشمائل » از حديث حفصه نقل كره : پرسيدند: بستر پيامبر چه بود؟ گفت : پارچه خطدارى بود كه آن را دوبار، تا مى داديم و روى آن مى خوابيد. عراقى گويد: ابوالشيخ از حديث عايشه و ابن سعد در « طبقات » نقل كرده اند: زنى از انصار بر من وارد شد و ديد بستر رسول خدا صلى اللّه عليه و اله عبايى دولا شده است .
528- اين حديث را طيالسى در ص 36 و بخارى در ج 3، ص 166 ضمن حديثى طولانى نقل كرده اند.
529- طبرانى از حديث ابن عباس نقل كرده است كه : رسول خدا صلى اللّه عليه و اله شمشيرى به نام ذوالفقار داشت كه دسته اش از نقره بود و كمانى داشت كه آن را سداد مى گفتند و تيردانى داشت كه جمع نام داشت . و زرهى داشت كه اطرافش از مس بود به نام « ذات الفصول ، » و سر نيزه اى داشت كه به آن نبعه مى گفتند و يك نوع سپر داشت كه آن را دفن مى ناميدند و سپر سفيدى داشت كه به آن موجز، مى گفتند.
530- صاحب تاريخ طبرى در ج 2، ص 421 به اسناد خويش از محمّد بن سهل بن ابى حثه از پدرش -- نقل كرده ، مى گويد: نخستين اسبى را كه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله مالك شد، اسبى بود كه در مدينه از مردى از بنى فزاره به ده اوقيه (112 رطل ) خريد و نامش در بين مردم بيابان نشين فرس بود، رسول خدا صلى اللّه عليه و اله آن را سكب ناميد و آن نخستين اسبى بود كه فردى از مسلمانان سوار بر آن جنگيد. كسى از مسلمين جز آن اسب و اسب ابوبردة بن دينار، به نام ملاوح اسبى نداشت . و در آن كتاب به اسناد خويش از محمّد بن عمر نقل است كه مى گويد: از ابن ابى حثه راجع به اسب مرتجز پرسيدم ، جواب داد: اسبى است كه از مرد بيابانى خريدارى كرده كه خزيمة بن ثابت شاهد آن مرد و آن مرد ازبنى مره بود. و در آن كتاب از عباس بن سهل از پدرش به نقل از جدش آمده است كه مى گويد: رسول خدا صلى اللّه عليه و اله سه اسب داشت به نامهاى لزّاز، ظرب و لخيف ، اما لزاز را مقوقس (پادشاه مصر) هديه كرد و لخيف را ربيعة بن ابى البراء هديه داده بود كه آن حضرت چندين شتر از شتران بنى كلاب را در برابر آن به او پاداش دادند و اما ظرب را فروة بن عمرو جذامى به اهدا كرد و تميم دارى اسبى به نام ورد به رسول خدا صلى اللّه عليه و اله تقديم كرد كه آن را به عمر داد و او در راه خدا به كسى داد و بعدها ديد آن را مى فروشند. بعضى معتقدند علاوه بر اسبهايى كه نام برديم ، پيامبر صلى اللّه عليه و اله ، اسبى به نام يعسوب داشت . و در همان ماءخذ به اسناد خود از موسى بن محمّد بن ابراهيم از قول پدرش نقل شده است كه گفت : دلدل نام استر پيامبر صلى اللّه عليه و اله بود، نخستين استرى كه در اسلام ديده شده آن را مقوقس به پيامبر هديه كرد و به همراه آن الاغى به نام عقير به آن حضرت تقديم داشت و آن استر تا زمان معاويه باقى بود. و در همان كتاب از زهرى نقل است كه دلدل را فروة بن عمرو جذامى به پيامبر صلى اللّه عليه و اله استرى را به نام فضه هديه كرد كه آن حضرت به ابى بكر بخشيد و الاغش به نام يعفور در بازگشت از حجة الوداع مرد. و در همان ماءخذ از موسى بن محمّد از پدرش نقل شده كه : شتر قصوا از شتران بنى حريش بود كه ابوبكر آن را با شترى ديگرى به هشتاد درهم خريد و رسول خدا صلى اللّه عليه و اله از روى به چهارصد درهم خريد و در نزد آن حضرت بود تا مرد و اين همان شترى است كه پيامبر با آن مهاجرت كرد و موقعى كه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله به مدينه وارد شد آن شتر چهارساله بود و نامش قصوا، جدعا و عضبا بود. و در همان كتاب ، ص 423 از ابراهيم بن عبداللّه نقل شده كه : بخشوده ها به رسول خدا صلى اللّه عليه و اله هفت چيز بود: عجوه ، زمزم ، سقيا، بركه ، ورسه ، اطلال و اطراف . و در همان كتاب ، ص 434 از مروان بن ابى سعيد نقل است كه : از اسلحه هاى بنى قينقاع سه شمشير؛ به نامهاى قلعى ، بتار و حتف و پس -- از آنها دو شمشير مخذم و رسوب از قلس در اختيار پيامبر قرار گرفت و بعضى گفته اند: پيامبر صلى اللّه عليه و اله با دو شمشير به نامهاى عضب كه در جنگ بدر همراهش بود و ذوالفقار كه مال منبه بن حجاج بود و روز بدر به غنيمت برد، وارد مدينه شد. و در همان ماءخذ از وى نقل شده است كه به رسول خدا صلى اللّه عليه و اله دو زره از سلاحهاى بنى قينقاع به نامهاى سعديه و فضه رسيد و در آن كتاب از محمّد بن مسلمه است كه مى گويد: روز احد، بر تن رسول خدا صلى اللّه عليه و اله دو زرده ديدم : يكى به نام « ذات الفضول » و ديگرى به نام فضه ، و در روز جنگ خيبر، دو زره به نامهاى « ذات الفصول » و سعديه را بر تن آن حضرت ديدم .






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن