تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837802853
گفتاري تحليلي از رهبر معظم انقلاب آمريكا از ما چه مي خواهد؟
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتاري تحليلي از رهبر معظم انقلاب آمريكا از ما چه مي خواهد؟
خبرگزاري فارس: با تسليم ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي ايران به نشستن پاي ميز مذاكره با امريكا، خيال امريكا از بسياري از اين مبارزات دنياي اسلام آسوده خواهد شد.
چكيده: اگر جمهوري اسلامي با امريكا پشت ميز مذاكره بنشيند، امريكاييها خيالشان از اين جهت راحت ميشود؛ به هرجايي در دنيا ميگويند: شما براي چه تلاش ميكنيد؟ شما كه مثل ايران نخواهيد شد، به پاي ايران كه نخواهيد رسيد! هر چه بشويد، يك ملت و يك نظام و آن شكوه و شجاعت را كه پيدا نخواهيد كرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اينجا پاي ميز مذاكره آمدند؛ شما ديگر چه ميگوييد؟! يعني با تسليم ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي ايران به نشستن پاي ميز مذاكره با امريكا، خيال امريكا از بسياري از اين مبارزات دنياي اسلام آسوده خواهد شد.
* اهداف جنجال تبليغاتي مذاكره با آمريكا
من اوّلاً براي شما برادران و خواهران عزيز بيان كنم كه اهداف جنجال تبليغاتي امريكاييها - عمدتاً - و مخالفان ما در دنيا چيست. اينكه دائماً ميگويند ايران ميخواهد با امريكا مذاكره كند؛ ايران ميخواهد بتدريج رابطه با امريكا برقرار كند، هدفشان از اين حرفها چيست؟ چه ميخواهند؟ مخالفان ما به دنبال چه چيزي هستند؟ آنچه مسلّم است، دنبال خير جمهوري اسلامي و خير ملت ايران نيستند؛ اينكه واضح است. تا به حال در طول اين نوزده سالي كه از انقلاب ميگذرد، هم حكومت امريكا، هم مطبوعات امريكا و هم رسانهها و تلويزيونها و راديوهاي امريكا، تا آنجايي كه توانستند، به ملت ايران ضربه زدند، خنجر از پشت زدند، اهانت رواداشتند، خيانت كردند و دروغ پرداختند. در هشت سال جنگي كه ما داشتيم و در قضاياي اقتصادي، يكجا اينها به نفع ما كار نكردند؛ حال هم از همان قبيل است.
پس، هدفشان چيست؟ هدف، چند چيز است. كه من به اختصار عرض ميكنم. شما روي مطالبي كه عرض ميكنم، فكر كنيد؛ مخصوصاً شما جوانان تحصيلكرده، دانشآموزان، دانشجويان و طلاب علوم ديني، درست دقت و تأمل كنيد؛ چون اينها مسائل مهمي است. يك ملت هم غالباً در همين جاهاي عليالظاهر كوچك است كه سرنوشتش ساخته ميشود. چنين مقطعي، اگر مردم، جوانان، مسؤولان و ديگران درست نفهميدند كه حقيقت قضيه چيست، زاويهاي باز ميشود كه خداي نخواسته همين زاويه، به فناي همه چيز منتهي خواهد شد. معمولاً اينطور است؛ لذا خيلي مهم است كه درست دقّت شود.
هدف اينها چيست؟ هدف حكومت امريكا و دستگاه امپراتوري خبري امريكايي از اين حرفها چيست كه مرتّب ميگويند: ايران ميخواهد مذاكره كند؟
هدف، چند چيز است: يكي اينكه اينها ميخواهند آن چيزي را كه تا امروز وسيله وحدت ملت ايران بوده است، به وسيله اختلاف ملت ايران تبديل كنند. تا به حال آحاد ملت ايران به خاطر اينكه ميدانستند دولت امريكا دشمن آنهاست، در مقابل دشمني امريكا، اگر يك وقت اختلافات جزئي هم داشتند، كنار ميگذاشتند و متّحد ميشدند. مقابله با امريكا، يكي از وسايل وحدت اين ملت بوده است. اينها ميخواهند با اين جنجالها، همين وسيله وحدت را، به وسيله اختلاف تبديل كنند. اين عليه آن، آن عليه اين. اين بگويد مذاكره، آن بگويد مذاكره چه فايدهاي دارد؛ آن يكي بگويد چه ضرري دارد؟ يك عدّه از اين طرف بحث كنند، يك عدّه از آن طرف بحث كنند! واينها هم اين وحدت عظيم ملي را كه ملت ايران در مقابله با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ايران تبديل كنند.
هدف دوم اين است كه ميخواهند با تكرار اين قضيه - مذاكره و رابطه با امريكا - قضيهاي را كه در چشم ملت ايران، به دلايلي منطقي، يكي از زشتترين چيزهاست، قبحش را از بين ببرند. تا حدّي كه در نماز جمعه ميشود حرف زد، خواهم گفت كه دلايل منطقي آن چيست. ميخواهند قبح اين را از بين ببرند؛ مثل كاري كه سرِ قضيه اسرائيل با اعراب كردند.
يك روز بود كه دولتهاي عرب، صحبت كردن با اسرائيل، رابطه با اسرائيل و حتّي آوردن اسم اسرائيل را يكي از كارهاي بسيار زشت ميدانستند. اينها با مطرح كردن و پيش كشيدن اين قضيه، آنها را يكي يكي از صفوف ملت عرب خارج كردند و بار را به گردن او انداختند. بتدريج كاري كردند كه قبح اين قضيه ريخت؛ حتّي دولتهايي كه در مرزهاي اسرائيل نيستند و هيچ خطر و ضرري هم از اسرائيل نميبينند، در خانه خودشان نشستهاند و صحبت از مذاكره با اسرائيل ميكنند! واقعاً چه لزومي دارد؟ اما ميكنند؛ چون قبحش ريخته است.
ملت ايران به دلايل كاملاً محكم و با استدلال منطقي، دولت امريكا را دشمن خود ميداند؛ كه من بعداً اشاره خواهم كرد. همه ملتهاي دنيا هم اين را از ملت ايران شناختهاند و با چشم تعظيم و تجليل به اين نگاه ميكنند. بتدريج ميخواهند قبح اين را از بين ببرند و يك كار عادّي و معمولي بكنند.
هدف سوم اين است كه اصل مذاكره با ايران، براي امريكا به عنوان ابرقدرت، بسيار مهم است. ممكن است بعضي تعجّب كنند و بگويند مگر ايران چيست كه براي امريكاي ابرقدرت، مهم است كه با ايران پشت ميز مذاكره بنشينند؟! بله، بسيار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برايش خيلي مهّم است. ابرقدرت، يعني آن قدرتي كه از همه قدرتهاي سياسي دنيا بالاتر است و ميتواند اراده خود را بر آنها تحميل كند.
يك روز دو ابرقدرت در دنيا بودند - امريكا و شوروي - و هر كدام منطقه نفوذي داشتند؛ هر كار هم ميخواستند، ميتوانستند بكنند. حتّي امريكا در مقابل آن دشمن، موشكهاي امريكايي - كروز و غيره - را در كشورهاي اروپايي مستقر كرده بود؛ بيچاره اروپاييها هم چارهاي نداشتند، حرفي هم نميزدند؛ چون به عنوان دفاع در مقابل شوروي سابق بود. شوروي هم در منطقه نفوذ خودش، اين كارها را ميكرد. امروز كه شوروي از بين رفته است؛ امريكا مدّعي است و به شدّت در پي اين است كه نظام يك قطبي در دنيا به وجود آيد؛ يك ابرقدرت در رأس امپراتوري بزرگي كه اسمش دنياست!
اين مطلبي كه عرض ميكنم، حرفي است كه صاحبنظران سياسي امريكا از گفتن آن ابايي ندارند. در مطبوعات امريكايي، مقالات سياسي فكري با همين مضمون چاپ ميشود. در همين حدود يك ماه پيش، در يكي از مطبوعات امريكايي ديدم كه يك نويسنده معروف سياسينويس امريكايي به دنيا خطاب ميكرد كه «چه عيبي دارد كه در رأس يك امپراتوري واحد جهاني، امريكا قرار داشته باشد؟! امريكا امروز چنين و چنان است!» آنها اصلاً ادّعايشان اين است؛ دنبال اين هستند.
حال ابرقدرتي با اين همه ادّعا، با اين همه باد و بروت جهاني و سياسي، يك جا هست كه برايش ارزش و اعتبار و احترامي قائل نميشوند؛ آن يك جا كجاست؟ جمهوري اسلامي ايران. جمهوري اسلامي و ملت ايران، هيبتشكن ابرقدرت امريكا در دنيا شدند. من بارها عرض كردهام كه عمده قدرت ابرقدرتها، متّكي به هيبتشان است؛ هيبت آنهاست كه ميتواند كار كند. اينها همهجا كه وارد ميدان نميشوند، تير و تفنگ كه به كار نميبرند؛ تشر و هيبتشان است كه رؤساي دولتها و رؤساي احزاب سياسي دنيا را وادار ميكند كه دست و پايشان در مقابل اينها بلرزد و كوتاه بيايند.
براي امريكا مهم است كه ايران اسلامي كه از روز اوّل به دلايل روشني در مقابل امريكا ايستاد و تسليم امريكا نشد و گفت كه با امريكا مذاكره نميكنم، حالا بگويد كه بسيار خوب، چَشم، ما هم مذاكره ميكنيم! ميگويند بفرما، ابرقدرتي كامل شد! اين منطقهاي هم كه زير بار نميرفت، زير بار آمد؛ اينجا هم عتبه را بوسيدند! بنابراين، صِرف مذاكره برايشان خيلي مهّم است.
البته در مورد رابطه، اينطور نيست؛ بعد خواهم گفت. امريكاييها نسبت به رابطه، طور ديگري فكر ميكنند. آن چهكه براي آنها خيلي مهّم است، مذاكره است. ميخواهند ايران پشت ميز مذاكره بنشيند؛ بعد كه مذاكره شروع شد، آنوقت سرِ رابطه داستانها و حكايتها دارند.
نكته دوم براي اينكه مذاكره با ايران براي امريكا اهميت دارد، اين است كه حركت جمهوري اسلامي و ملت ايران موجب شد كه احساسات اسلامي در هر گوشه دنيا بيدار شود؛ در آسيا، در آفريقا و حتّي در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامي خودشان را سرِ دست گيرند و مبارزهاي را به نحوي شروع كنند. بعضي از اين مبارزات، مبارزات سياسي با دولتهاست. بعضي از اين مبارزات، مبارزات اصلاحي است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همه اينها، از اين قلّه جمهوري اسلامي و امام و اين ملت، سرازير شدهاند.
من كساني را در دنياي اسلام ميشناسم و اطّلاع دارم كه مذهب اهلبيت را بدون هيچگونه تبليغي، فقط براي خاطر قضاياي جنگ قبول كردند. همين كه شما جوانان، شما جانبازان، شما ايثارگران به ميدان جنگ ميرفتيد و اين خبرها در دنيا به همين شكل منتشر ميشد؛ همينكه مادران آنطور شجاعانه ميايستادند و آن شجاعتها را به خرج ميدادند، عدّهاي را در دنيا مسلمان كرد، عدّهاي از مسلمانان را شيعه كرد، عدّه بيشتري را عاشق انقلاب و عاشق امام و ملت ايران كرد و احساسات اسلامي بروز كرد. در حقيقت، قطب همه اينها، ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي است.
اگر جمهوري اسلامي با امريكا پشت ميز مذاكره بنشيند، امريكاييها خيالشان از اين جهت راحت ميشود؛ به هرجايي در دنيا ميگويند: شما براي چه تلاش ميكنيد؟ شما كه مثل ايران نخواهيد شد، به پاي ايران كه نخواهيد رسيد! هر چه بشويد، يك ملت و يك نظام و آن شكوه و شجاعت را كه پيدا نخواهيد كرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اينجا پاي ميز مذاكره آمدند؛ شما ديگر چه ميگوييد؟! يعني با تسليم ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي ايران به نشستن پاي ميز مذاكره با امريكا، خيال امريكا از بسياري از اين مبارزات دنياي اسلام آسوده خواهد شد.
درست توجّه كنيد! هر كدام از اينها، بحثهاي طولاني و مفصّلي دارد كه جايش در مجالس ويژه اين حرفهاست. من مايلم كه در نماز جمعه، فقط رؤوس مطالب را عرض كنم. مذاكره براي اينها مهّم است. ببينيد؛ بسياري از كشورها هستند كه دولتهايشان از دوستان دولت امريكا محسوب ميشوند؛ يعني تحت نفوذ و تسليم دولت امريكا قرار دارند، مواضع سياسيشان تابع دولت امريكاست و كلاًّ تابع امريكا هستند؛ با فلانجا قطع رابطه كنيد، فلانجا را معامله كنيد، فلانجا را معامله نكنيد، نفت را اينگونه كنيد، مس را آنطور كنيد. اين دولتهايي كه تسليم امريكا هستند، بتدريج اين فكر برايشان به وجود ميآيد كه دولتي به نام جمهوري اسلامي ايران هست كه به امريكا هيچ اعتنايي نميكند؛ امريكا هم نسبت به آن دولت نميتواند هيچ آسيب جدّي بزند. پس، علّت اينكه ما از امريكا اينقدر ميترسيم، چيست؟
اين سؤال امروز در ذهن بسياري از مسؤولان كشورهاي اسلامي و غير اسلاميِ به اصطلاح خودشان جهان سومي وجود دارد و براي دستگاه امريكا موجب زحمت جدّي شده است؛ خارج شدن از حالت تبعيت و تسليم، به خاطر وجود جمهوري اسلامي، كه جمهوري اسلامي هست، هيچ اعتنايي هم به امريكا نميكند و امريكا نميتواند هيچ كار مهمّي با آن انجام دهد. چرا؛ گاهي اوقات هارت و هورت ميكنند؛ مثلاً قانون «داماتو»يي ميگذرانند، قانون هم بعد از چند ماه به خودي خود منسوخ ميشود؛ كار اساسي نميتوانند بكنند. پس، چرا ما خودمان را بيخودي معطّل كرديم و اسير امريكا شديم؟
براي امريكا خيلي خطرناك است كه اين فكر در دوستان و در تبعه دولتهاي تابع و پيرو او رسوخ پيدا كند. امريكا در پي يك جواب است؛ بايد كاري كند كه به آنها اينطور تفهيم شود كه: «ديديد، اين محاصره اقتصادي و همين فشارهايي كه ما عليه جمهوري اسلامي به خرج داديم، بالأخره جمهوري اسلامي را هم خسته كرد و مجبور
نمود كه او هم بيايد و زانو بزند و از آن پايگاه و از آن گردن برافراشتهاي كه داشت، بناچار پايين آيد!». اين را به دولتهايي كه پيرو و تابعش هستند، تفهيم كند كه: «نخير؛ اينطور هم نيست كه شما خيال كنيد كسي كه با ما نباشد، ميتواند از آسيب در امان بماند. جمهوري اسلامي هم بالاخره مجبور شد بيايد»!
يك نكته ديگر هم هست كه موجب ميشود حقيقتاً مذاكره براي امريكاييها به عنوان يك ابرقدرت مهم باشد و آن، اين است كه در مصاف دو قطب مبارز كه الان نوزده سال يا بيست سال است كه در صحنه سياسي عالم، مبارزه ميكنند - قطب استكبار از يك طرف، و قطب اسلام از طرف ديگر؛ قطب استكبار به رهبري امريكا، و قطب اسلام به محوريّت نظام جمهوري اسلامي كه تا به حال هم گسترش و پيشرفت، متعلّق به قطب اسلام بوده است - شما هرچه صحنه دنيا را نگاه ميكنيد، ميبينيد كشورهايي كه بوي حركت و نهضت اسلامي در آنها استشمام نميشد، وضعي برايشان به وجود آمد كه حكومتهاي اسلامي - لااقل به تناسب آن كشورها - در آنها به وجود آيد! در تركيه به صورتي، در الجزاير به نحوي و در جاهاي ديگر نيز همينطور. البته با همه اينها هم برخورد كردند؛ اما با احساسات مردم كه نميتوانند برخورد كنند؛ نميتوانند با احساسات مردم آنطور برخورد كنند كه مثلاً با حكومت «رفاه» در تركيه يا با بعضي از حكومتهاي ديگر برخورد كردند. احساسات مردم به حال خود باقي است.
تا به حال در برخورد اين دو قطب مبارز با يكديگر - كه قطب، استكبار از يك طرف و قطب اسلام از طرف ديگر است - پيشرفت و مبارزه و پيروزي، متعلّق به قطب اسلام بوده است. قطب اسلام هميشه پيش رفته است؛ اما قطب استكبار پيشرفتي نداشته است. اينها ميخواهند با شايعه مذاكره جمهوري اسلامي - كه بگويند جمهوري اسلامي تسليم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد كنار بيايد و با ما مذاكره كند - اينطور وانمود كنند كه در اين مصاف، بالاخره قطب اسلامي شكست خورد و مجبور به عقبنشيني شد و قطب استكبار در اين مصاف پيروز گرديد.
ميخواهند اين را تفهيم كنند كه دشمن پيروز شده و اسلام مجبور به عقبنشيني شده است. ميخواهند بگويند كه اسلام انقلابي از حرفهايش گذشت و برگشت. ميخواهند بگويند همه اين حرفها در طول اين نوزده سال - ده سال اول كه امام گفته بود، و نه سال بعد از امام، مسؤولان و ملت همه بر زبان آوردند - به گوشهاي گذاشته شد، به دست فراموشي سپرده شد و همه اين حرفها تخطئه گرديد؛ چون امام بارها فرموده بودند كه ما با دشمن كنار نميآييم و تسليم دشمن نميشويم. اين شايعات براي اين هدف است كه آن گذشته را تخطئه كند. بالاخره امريكا از اينكه شايع شود جمهوري اسلامي تسليم شده است تا با امريكا مذاكره كند و پشت ميز مذاكره بنشيند - يعني از حرفها و ادّعاهاي خود نسبت به استكبار دست بردارد - بيشترين استفاده را ميكند. اين جنجال تبليغاتي براي اين است. لذا با اينكه رئيس جمهور محترم در مصاحبهاش گفت كه ما مذاكره نميكنيم؛ گفت كه ما احتياجي به مذاكره نداريم، آنها گفتند بله، اين مقدّمه مذاكره است؛ ميخواهند مذاكره كنند! هر كسي چيزي گفت؛ جنجالي در دنيا درست كردند. پس، انگيزههاي امريكا و دستگاههاي خبري امريكا از اين جنجال اين است.
* موضع جمهوري اسلامي در برابر آمريكا
حال موضع ما چيست؟ البته موضع ما بارها گفته شده است؛ چيزي نيست كه حالا من بخواهم آن را بيان كنم. امام بارها فرمودند، بعد از امام هم ما، مسؤولان سياست خارجي و كساني كه در اين زمينهها حرف ميزدند و اقدام ميكردند، حرفها را گفتهاند. حرفها همان حرفهاست؛ حرفهاي محكمي است؛ حرفهايي نيست كه بشود امروز گفت و فردا از آنها برگشت؛ درعينحال من به طور مختصر عرض ميكنم.
موضع انقلاب و موضع نظام جمهوري اسلامي اين است كه اوّلاً هر تصميمي كه ما براي انقلاب و به عنوان مواضع اصولي انقلاب بگيريم، بايد تابع استدلال باشد. ما اهل منطقيم. ما حكومتمان هم حكومت استدلال است، قوانينمان هم قوانين مستدل است، معارفمان هم معارف استدلالي است، مواضع سياسي ما هم مواضع استدلالي است. ممكن است يك وقت كسي نسبت به اين مواضع شعار بدهد - خيلي خوب؛ مانعي ندارد - اما پشت سرِ اين شعار، استدلال و برهان و منطق وجود دارد. اساس اين منطق هم يكي نفع ملت ايران و مصالح كشور است، يكي هم اصول و عقايد و باورهايي است كه ملت ايران در راه اين باورها مبارزه و مجاهدت كرده، شهيد و جانباز داده، ايستادگي كرده است و مردم دنيا را متوجّه خودش كرده است. مواضع ما تابع اين چيزهاست. حال من در سه عنوان كوتاه، مطلب را خلاصه ميكنم.
وضع كنوني - يعني قطع رابطه ما با امريكا - اوّل اين را بيان ميكند كه اين وضع، نتيجه رفتار و وضع طبيعي استكبار امريكايي است؛ در واقع، نتيجه مظلوميت ملت ايران است. حرف دوم اين است كه مذاكره با امريكا، هيچ فايدهاي براي ملت ايران ندارد. حرف سوم اين است كه مذاكره و رابطه با امريكا، براي ملت ايران ضرر دارد.
اما مطلب اوّل كه گفتيم اين قطع رابطه، ناشي از رفتار امريكاست. عزيزان من! سياست دولت امريكا از سالهاي 1320 به بعد - تقريباً سالهاي بيستويك و بيستودو - وارد كشور ما شد؛ بتدريج آمدند و نفوذ پيدا كردند و يواش يواش جاي انگليسيها را گرفتند. در طول اين تقريباً بيستوهفت هشت سالي كه امريكاييها در اين كشور حضور قدرتمندانه داشتند، همه اهانتها و بديها و ستمگريهايي كه يك دولت مستكبر با يك ملت مظلوم ميتواند انجام دهد، انجام دادند؛ منابع را بردند، رژيم مستبد پهلوي را تقويت كردند، به مسؤولان ما اهانت كردند، به مردم اهانت كردند، كاپيتولاسيون را آوردند، حكومتهاي ملي را سرنگون كردند و خيلي جنايات كه واقعاً اگر كسي بخواهد جنايات امريكا را در طول مدّت تقريباً بيستوهفت، هشت سال قبل از انقلاب بنويسد، يقيناً يك كتاب قطور خواهد شد.
انقلاب پيروز شد. وقتي انقلاب پيروز شد، يكي از كارهايي كه مردم كردند، همان اوّل روزهاي بيستويك و بيستودو بهمن به سفارت امريكا رفتند و امريكاييها را گرفتند و در آن روزها آنجايي كه ما مستقر بوديم، من خودم ديدم كه چشمهاي اعضاي سفارت امريكا را بستند و به آنجا آوردند. من يقين داشتم كه امام دستور خواهند داد اينها را يا اعدام و يا مثلاً زنداني كنند! برخلاف تصوّر همه و برخلاف تصوّر خود امريكاييها، امام دستور دادند كه اينها را آزاد كردند و به سفارتشان رفتند. البته بعضيشان از ايران رفتند؛ چون اوضاع ايران را براي خودشان مناسب ندانستند؛ بعضي هم در ايران ماندند.
بعد از پيروزي انقلاب، رابطه ما با امريكا، از طرف ما قطع نشد. يعني ملت ايران در حال اقتدار، مظلوميتهاي گذشته خودش را نديده گرفت و دولت امريكا را عفو كرد. ديگر از اين بزرگواري بالاتر؟! ما سي سال از طرف امريكاييها مظلوميت داشتيم؛ منتها نميتوانستيم مقابلهبهمثل كنيم و عكسالعمل نشان دهيم. انقلاب كه پيروز شد، ملت ايران اقتدار را به دست گرفت و ميتوانست عكسالعمل نشان دهد. توقّع طبيعي اين بود كه عكسالعمل نشان دهد؛ عكسالعمل كه نشان نداد هيچ، امام دستور دادند رهايشان كنيد! البته عدّهاي از آنها رفتند؛ ولي عدّهاي هم ماندند و روابط سياسي ما و امريكا برقرار بود.
اما دولت امريكا اين بزرگواريهاي ملت ايران و انقلاب را نديده گرفت. از همان روزهاي اوّل كه خيالشان آسوده شد، محلّ سفارت را محلّ توطئه عليه نظام جمهوري اسلامي كردند. در خود امريكا، عليه ايران شروع به اقدامات كردند. مجلس سناي امريكا آنوقت حركت زشتي انجام داد كه در اينجا خروش خشم مردم عليه آن حركت بلند شد. در يكي از ميدانهاي تهران اجتماع عظيمي تشكيل شد و مردم در آنجا نسبت به اين كار امريكاييها اعلام خشم كردند. امريكاييها از همان روزهاي اوّل، شروع به توطئه و بدي كردند؛ دشمنان جمهوري اسلامي را ديدند و آنها را به كارهايي وادار كردند؛ مقدمات كودتايي را فراهم آوردند؛ يعني از گذشته درس نگرفتند! نتيجه قهريِ اين كارها هم اين بود كه دانشجويان مسلمان پيرو خطّ امام ريختند سفارت را تصرّف كردند و اعضاي سفارت را گروگان گرفتند. اين حركت، در واقع مجازاتي نسبت به امريكاييها بود.
امروز امريكاييها وقتي ميخواهند تاريخ دشمنيهاي بين دولت امريكا و دولت ايران را بيان كنند، از قضيه سفارت شروع ميكنند. در زمان رياست جمهوري، در سالي كه به سازمان ملل رفته بودم، اوّلين حرفي كه خبرنگار در هنگام مصاحبه با من مطرح كرد، مسأله سفارت بود كه شما اعضاي سفارت ما را به گروگان گرفتيد! در حالي كه تاريخ از آنجا شروع نميشود؛ قبل از اين قضيه است. اگر قضاياي قبل را بگوييم، ميگويند اينها متعلّق به گذشته است! اگر متعلّق به گذشته است، قضيه سفارت مگر متعلّق به گذشته نيست؟ آن را هميشه به عنوان حركتي مطرح ميكنند كه چرا شما به ما حمله كرديد؛ در حالي كه در واقع اين يك حركت متقابل ناشي از خشم انقلابي ملت ايران بود. مردم ايران نجابت كردند كه آنها را به قتل نرساندند؛ والّا اگر جوانان ما ميخواستند بيمراعاتي كنند و بيتقوايي بهخرج دهند، همانجا نابودشان ميكردند؛ اما اين كار را نكردند، جان آنها را حفظ نمودند و بعد از مدّتي هم به دستور امام كه به مجلس محوّل كردند، آزاد شدند و رفتند.
پس، قضيه ضربات امريكايي و خنجرزدنها و خيانتها و كودتا درست كردنها و قضيه كودتاي پايگاه شهيد «نوژه» و قضاياي ديگر، پشت سرِ هم عليه جمهوري اسلامي انجام گرفت و ادامه يافت، تا جنگ تحميلي شروع شد. در جنگ، به دشمن ملت ايران سلاح دادند. يكي از چيزهايي كه در عرف همه ملتها و دولتهاي دنيا ورود در جنگ محسوب ميشود، همين است كه دو كشور كه در حال جنگند، يكي بيايد به آن طرفي كه با اين كشور جنگ ميكند، سلاح بدهد، يا امكانات نظامي بدهد، يا مشورت نظامي بدهد. اين ورود در جنگ است. اينها را نبايد بهكلّي نديده گرفت. ملت ايران در مقابل اين حركتها و اين ظلمهاست كه اينطور در مقابل امريكا ايستاده است.
من پارسال گفتم كه اين ملت، مثل امام خود - اميرالمؤمنين عليهالسّلام - است. اميرالمؤمنين، مظلومترين انسان مقتدر دنيا بود. شما به قدرت و اقتدار اميرالمؤمنين كسي را نميشناسيد؛ اما مظلومتر از اميرالمؤمنين هم كسي را نميشناسيد! ملت ايران، مثل امام خودش است. ما در زمان خودمان، هيچ ملتي را با اين نشاط و سرزندگي و اقتداري كه ملت ايران در اين دو دهه ظاهر شده است، نميشناسيم؛ اما مظلومترين ملتها هم ملت ايران است! چه كسي از همه بيشتر به او ظلم كرده است؟ شيطان بزرگ!
ميگويند چرا به ما شيطان بزرگ ميگوييد؟! شيطان يعني چه؟ شما شيطنت ميكنيد. شيطنت نكنيد، تا به شما شيطان بزرگ نگوييم. شيطنت ميكنند، خيانت ميكنند، ضربه ميزنند، جنايت ميكنند، تكبّر ميكنند، استكبار ميكنند. ملت ايران، يك ملت زنده است؛ او را با ملتهاي ديگر مقايسه نكنيد. ملت ايران هم در مقابل چنين دولت و چنين حكومتي ميايستد، مقاومت ميكند، بياعتنايي ميكند، رابطه را قطع ميكند، با او حرف نميزند و در صحنههاي جهاني، مواضع خود را برخلاف مواضع باطل او اتّخاذ ميكند.
يك جهت ديگر، مواضع جهاني امريكاست. امريكا امروز بزرگترين حاميِ حكومت غاصب صهيونيستي است. حكومت صهيونيستي، بدترين دولتها و مجموعههاي سياسي دنياست؛ چون يك ملت را از مملكت خودش بيرون كرده است. شما چنين چيزي را در دنيا سراغ داريد؟ در تاريخ سراغ داريد؟ آخر، يك خانواده را، يك فاميل را، يك شهر را، يك ميليون آدم را از مملكت خودش بيرون كنند، يك مطلب است؛ كسي بيايد يك ملت را از كشور خودش بيرون كند، آنهايي را هم كه در داخل كشور هستند، در نهايت ضعف و شدّت و فشار قرار دهد و خودش بر آنها حكومت كند، چيز واقعاً عجيبي است! حكومت از اين بدتر و زشتتر؟! بعد هم با ملت با نهايت قساوت رفتار ميكنند.
تروريسم دولتي كه در همان مصاحبه گفته شد - كه حرف بسيار درستي هم هست - امروز مظهرش حكومت غاصب صهيونيستي است. اين حرف، خيلي هم به صهيونيستها برخورده است! اين حرفِ كاملاً درستي است. شما ديديد با مردمشان چه ميكنند! ديديد با فلسطينيها چه ميكنند! ديديد با مردم لبنان چه ميكنند! با هليكوپتر به روستاهاي لبنان ميآيند و آدمها را از خانههايشان ميدزدند و ميبرند! كجا ديگر چنين چيزي در دنيا هست؟ امريكاييها بزرگترين و جدّيترين حامي صهيونيستها هستند. اين جرم، بزرگ نيست؟ اين جرم، كافي نيست ؟ اين بس نيست براي اينكه ملت حقطلبي مثل ملت ايران بگويد من با شما كاري ندارم، من شما را رد ميكنم، من رفتار شما را محكوم ميكنم؟ ملت ايران به امريكا همين را ميگويد.
عنوان دوم اين است كه رابطه و مذاكره با دولت امريكا، به حال ملت ايران هيچ فايدهاي ندارد. امروز از چيزهاي جالب اين است كه دستهاي امريكايي و تبليغات امريكايي - همانطوري كه در هفته اوّل اين ماه عرض كردم - در دنيا اينگونه شايع ميكنند كه ملت ايران مشكلاتي دارد؛ راهحل و كليد اين مشكلات هم اين است كه بيايد با امريكا مذاكره كند! تو گفتي و من باور كردم! مذاكره، هيچ فايده قابل ذكري براي ملت ايران ندارد. البته ضررهايي دارد كه بعد عرض ميكنم؛ اما اصلاً فايده ندارد.
كسي كه خيال كند اگر ما با امريكا مذاكره كرديم، محاصره اقتصادي و قانون «داماتو» و ... از بين خواهد رفت، اشتباه كرده است. اوّلاً هر كدام از رفتارهاي امريكا با ايران، بعد از مدّتي محكوم به شكست شده است. مگر بار اوّلي است كه اينها اينطور با ما رفتار ميكنند؟ مگر بار اوّلي است كه تهديد ميكنند؟ مگر بار اوّلي است كه محاصره اقتصادي ميكنند؟ مگر بار اوّلي است كه اينها راه ميافتند و به اين كشور و آن كشور ميگويند كه شما با ايران فلان معامله را نكنيد، يا فلان قرارداد را نبنديد؟ بار اوّل كه نيست؛ هميشه اينطور كردهاند. ما در اين هجده، نوزده سال، همه پيشرفتهايي كه به دست آوردهايم؛ همه كارهاي برجستهاي كه دولتهاي ما در اين چند سال كردهاند، در همان حالي بوده كه امريكا نميخواسته است. مگر به خواست امريكاست؟!
در سال گذشته، به مناسبت قانون «داماتو»، قرارداد شركت خودشان با شركت گاز ما را ابطال كردند. قانوني گذراندند كه هيچ شركتي حق ندارد از فلان مبلغ بيشتر، با ايران معامله نفتي كند. اوّلاً همان شركت به مسؤولان ما پيغام داد كه ما ناراحتيم و در اوّلين فرصتي كه بتوانيم، باز قرارداد را ميبنديم! الان يكي از مشكلات امريكا همين شركتهايي هستند كه نميتوانند بيايند در كارهاي نفتي مربوط به ما در خليج فارس سرمايهگذاري كنند. شركتهاي نفتي امريكا به شدّت ناراحتند. مربوط به حالا هم نيست؛ مربوط به تقريباً يك سال اخير است. روي دولت فشار آوردند، اجتماع درست كردند، قطعنامه درست كردند؛ لذا همان تلاشها توانسته است تا حدود زيادي آن قانون امريكايي «داماتو» را تضعيف كند. پس، آنها بيشتر احتياج دارند.
ثانياً به مجرّد اينكه آن شركت امريكايي در سال گذشته قرارداد خود را با شركت گاز ما فسخ كرد، به فاصله كوتاهي يك شركت فرانسوي آمد و داوطلب انعقاد قرارداد شد. امريكاييها بنا كردند به جنجال كردن كه چرا ميخواهيد قرارداد ببنديد؟! دولت فرانسه، بلكه بعداً همه جامعهي اروپا ايستادند و گفتند كه بايد اين قرارداد با ايران بسته شود و امريكا نبايد بتواند حرف خودش را در اين قضيه سبز كند. اينطور نيست كه حالا مشكلات ملت ايران به دست امريكا باشد و امريكا بتواند مشكل جدّياي درست كند. البته تلاش ميكنند، خباثت خودشان را ميكنند - نه اينكه نميكنند - اما كارها دست آنها كه نيست.
وانگهي، شما ملاحظه كنيد! دولتهايي كه امروز امريكا به اصطلاح وزارت خارجه خودشان آنها را مجازات ميكند - مثل چين، روسيه، تركيه زمان حكومت حزب رفاه - مگر با امريكا رابطه ندارند؟ مگر مذاكره نميكنند؟ همه كساني كه امريكا با آنها برخورد خشن ميكند، در زمينههاي سياسي و اقتصادي با امريكا رابطه دارند. اينطور نيست كه رابطه با امريكا يا مذاكره با امريكا، مانع از دشمني امريكا شود. الان كشورهايي هستند كه سفارتهايشان در امريكاست، سفارتهاي امريكا نيز در پايتختهاي آنها باز است و فعّاليت ميكند؛ از لحاظ سياسي و كنسولي و غيره هم با يكديگر ارتباط دارند؛ اما امريكا آنها را جزو ليست تروريستهاي دنيا معرفي ميكند! من حالا نميخواهم اسم آن كشورها را بياورم. خوب است كه برادران ما در وزارت خارجه و جاهاي ديگر، اينها را به مردم بگويند و تبيين كنند.
خيال نكنيد كه حالا اگر با امريكا رابطه برقرار شد، يا مذاكره شد، ديگر از سوي امريكا، اندكي حرف نازكتر از گل هم به جمهوري اسلامي گفته نخواهد شد؛ نه. بسياري از كشورها با امريكا رابطه هم دارند، خيلي هم روابطشان عليالظاهر در سطح جهاني خوب و صميمي و مؤدّبانه است؛ درعينحال امريكا هرجايي كه لازم باشد، ضربه خودش را ميزند؛ محاصره اقتصادي ميكند، تحريم ميكند!
امريكاييها مستكبرند. آدم مستكبر و دولت مستكبر، دنبال سبز كردن حرف خودش است. بنابراين، اينطور نيست كه رابطهبراي كشور ما فايدهاي داشته باشد؛ كه اگر رابطه نباشد يا مذاكره نباشد، اين مشكلات به وجود خواهد آمد و اگر اين مذاكره و رابطه انجام شد، مشكلات از بين خواهد رفت؛ نه. نه امريكا براي ايجاد مشكلات آنچنان دستش باز است و نه رابطه و مذاكره اين چنين معجزهگرياي براي رفع مشكلات دارد. هيچكدام از اينها نيست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه يك حكومت است، بسته به اقتدار و عزّتخواهي ماست كه بتوانيم در مقابل امريكا بايستيم و برطبق اراده و برطبق مصالح كشورمان اقدام كنيم.
اين تبليغات در حالي انجام ميگيرد كه وقتي دولت امريكا در مقابل خود دولتي را داشت كه در حال جنگ بود، نتوانست كاري با آن انجام دهد. ما يك روز در حال جنگ بوديم. قبل از آن، اوقاتي بود كه حكومت ما از لحاظ امكانات، حكومتي بسيار ضعيف بود. آن روز نتوانستند با ما كاري انجام دهند. آن روز نتوانستند ضرر اساسي وارد كنند. امروز بحمداللَّه دولت ايران، دولتي عزيز و مقتدر است و در سطح جهاني به عنوان يك كشور مقتدر و عزيز شناخته شده است؛ رئيس كنفرانس اسلامي است. در بسياري از كنفرانسهاي جهاني، به عنوان يك عضو محترم شناخته شده است؛ دولتها برايش احترام قائلند، ملتها برايش احترام قائلند. امروز ما از چه بترسيم؟ چرا بترسيم؟ چرا خيال كنيم كه اگر با همين وضعي كه در اين نوزده سال داشتيم، ادامه دهيم، چنين و چنان خوهد شد؟
امريكا احتياج دارد. امريكا امروز آن قوّت و قدرت ده سال، پانزده سال قبل را هم ندارد. روزي بود كه حرف دولت امريكا در اروپا و جاهاي ديگر، با احترام تلقّي ميشد و با آن با احترام رفتار ميشد؛ امروز آنطور هم نيست. امروز امريكاييها از لحاظ ديپلماسي و سياست خارجي، در موضع ضعفند؛ در موضع قدرت نيستند. ميخواهند در حال ضعفشان، همان هيبت ابرقدرتي را عليه ما و در مقابل ملت ايران به كار ببرند!
عنوان سوم كه اين را هم من خيلي مختصر عرض ميكنم، چون ميترسم وقت نماز بگذرد، اين است كه رابطه و مذاكره، براي ملت ايران و براي نهضت جهاني مضّر است. اولين ضرر اين است كه امريكاييها با ورود در اين ميدان، اينطور تفهيم خواهند كرد كه جمهوري اسلامي از همه حرفهاي دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرفنظر كرده و گذشته است. اوّلين چيزي كه امريكاييها ادّعا ميكنند، اين است. اوّلين مطلبي كه در دنيا شايع ميكنند، اين است كه انقلاب اسلامي تمام شد و پايان گرفت؛ كمااينكه هموز هيچ چيز نشده، همين حرفها را زمزمه ميكنند!
همين دو، سه روز قبل از اين، تلكسي ديدم كه رئيس يكي از دولتهاي آفريقايي - كه چند روز قبل از اين، يكي از مسؤولان ما حرفي را عليه آن دولت بر زبان رانده بود - مصاحبه كرده و گفته است كه بله، ايران مدّتي ادّعا ميكرد كه با امريكا مخالف است؛ اما حالا مقدّمات جور ميكند براي اينكه بتواند با امريكا دست دوستي بدهد! هنوز هيچچيز نشده، اينطور ميگويند! در دنيا، تبليغات و شايعات عليه ملت ايران و عليه جمهوري اسلامي و عليه دولت فضا را پُر خواهد كرد كه اينها از انقلاب برگشتند. اينها آبروي انقلاب را در دنيا در پيش مستضعفان خواهد برد، دلها را مردّد خواهد كرد، نهضت جهاني اسلامي را دچار افول خواهد كرد، استقلال ملت ايران را از دست او خواهد گرفت.
اين ملت در طول دوران طولاني تقريباً بيش از صدوپنجاه سال - يعني از اواسط دوران ناصرالدّين شاه قاجار تا روز انقلاب - هميشه زير چتر قدرتها و زير بار قدرتهاي خارجي بود. حالا سلاطين قبلي اگر مستبد بودند، بد بودند، ظالم بودند، ملعون بودند، هرچه بودند، اقلاًّ عزّت كشور ايران و ملت ايران را حفظ ميكردند و زير بار بيگانهها نبودند. از اواسط و اواخر دوران ناصرالدين شاه قاجار، نفوذ خارجيها و دخالتها خارجيها در امور ايران شروع شد و مرتّب زياد گرديد تا به دوران پهلوي رسيد و ايران يكسره به دست خارجيها افتاد. رضاخان را انگليسيها آوردند؛ او در مشت انگليسيها بود. بعد كه رضاخان را بردند، محمّدرضا را خودشان آوردند؛ او هم كاملاً در مشت انگليسيها بود. بعد از چند سالي هم امريكاييها با پول و امكانات وارد ميدان شدند. كشور ايران و سرنوشت ملت ايران در دست خارجيها بود. ملت ايران توانست اين خفّت و اين اهانت و اين جسارت به خودش را در انقلاب جواب دهد.
عزيزان من! يكي از ابعاد انقلاب اسلامي، مشتي بود كه به دهان وطنفروشان و وابستگان و دستگاههاي مزدور اجانب و دشمنان خارجي زده شد. در واقع، انقلاب، خشم ملت ايران در مقابل نفوذ خارجي بوده است. انقلاب، استقلال را به اين مردم داد. حال بعد از آنكه اين همه خون در راه اين استقلال ريخته شده است، مدّعيان آقايي بر اين كشور، مدّعيان مالكيت بر اين كشور - يعني امريكاييها كه خودشان را مالك اين كشور ميدانستند - برگردند داخل اين كشور بيايند و خردهفرمايش و دخالت در كارها و نفوذ در دستگاههاي گوناگون و جمع كردن دشمنان انقلاب كنند! مگر ملت ايران اجازه خواهد داد كه چنين چيزي انجام گيرد؟ مگر ملت ايران از انقلاب، از امام، از عظمت و از شوكت خود دست برداشته است كه اجازه دهد امريكاييها باز پايشان در اين مملكت باز شود؟
البته بارها گفتهايم و تكرار شده است؛ من هم گفتهام، مسؤولان هم گفتهاند كه مسأله ما، مسأله دولت امريكاست؛ با ملت امريكا بحثي نداريم. طرف ما ملت امريكا نيست؛ ملت امريكا هم مثل بقيه ملتهاي ديگر، خوبيهايي دارد، بديهايي دارد؛ مربوط به خودشان است. مسأله، مسأله دولت امريكا و رژيم امريكاست، و رژيم امريكا دشمن نظام جمهوري اسلامي و دشمن انقلاب و دشمن ملت ايران است، و اين را تصريح كردهاند و بارها هم گفتهاند. البته مصلحت خودشان نميدانند كه اين را بر زبان آورند؛ ليكن باطن قضيه همين است كه با استقلال شما دشمنند، با اسلام شما دشمنند، با عزّت شما دشمنند، با ايستادگي شما در مقابل زيادهخواهيهايشان دشمنند؛ خيلي هم تلاش ميكنند كه بتوانند بلكه اينها را از بين ببرند.
البته قانون الهي، عكس خواست آنهاست. قانون الهي اين است كه شما بمانيد، شما قوي شويد، شما پيروز شويد؛ انشاءاللَّه پيروز هم خواهيد شد و ما هيچ احتياجي به رابطه با امريكاييها نداريم؛
يکشنبه 12 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 186]
-
گوناگون
پربازدیدترینها