تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مى‏كند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804930559




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: جواد منصوري چالشهاي امنيتي ايران و آمريكا


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: جواد منصوري چالشهاي امنيتي ايران و آمريكا
خبرگزاري فارس: چالش ايران و آمريكا در سال‏هاي اخير وارد مرحله‏ي جديدي شد كه تشديد اقدامات و تهديدات و اخيراً طرح مسأله‏ي «سلاح هسته‏اي و كشتار جمعي» بر چالش‏هاي قبلي افزود و جنجال‏آفريني‏ها، اغتشاشات، هرج و مرج براي تكميل و تأثيرگذاري بيشتر تهديدات امنيتي سازماندهي و اجرا شد، اما نتيجه‏ي چنداني براي آمريكا نداشت.


چكيده : روابط خارجي هر كشور بخشي از تاريخ تحولات آن مي‏باشد از اين رو شناخت تاريخ روابط ايران و آمريكا كه در بسياري از امور داخلي نيم قرن اخير مستقيم يا غيرمستقيم دخالت داشت، مفيد و در صورت بهره‏گيري سازنده مي‏باشد.
قبل از جنگ جهاني دوم روابط دو كشور عادي و به علت فاصله جغرافيايي از تحرك چنداني برخوردار نبود. اما اشغال ايران در جريان جنگ توسط متفقين كه ايالات متحده يكي از اعضاء تشكيل دهده‏ي آن بود ـ حضور و نفوذ آمريكا در ايران را متحول و روابط دو كشور تحت تأثير تحولات منطقه‏اي و بين‏المللي به تدريج گسترده و پيچيده شد.
كودتاي 28 مرداد 32 نقطه عطف روابط به سمت سلطه‏ي مستكبرانه و تغيير ساختار اقتصادي، سياسي، نظامي و فرهنگي شد. 25 سال حاكميت آمريكا بر ايران چالش گسترده‏اي با مردم و باورهاي آنان بود.
انقلاب اسلامي در ايران آغاز تحول و دگرگوني عميقي در روابط شد. ايران كه روزي جزيره‏ي ثبات و بهشت سرمايه‏داري و ژاندارم منافع دولت ايالات متحده بود، در يك چالش گسترده با سياست‏ها و برنامه‏هاي آن دولت قرار گرفت. وجود ذخاير عظيم نفت و بازار كالاهاي سرمايه‏داري، موقعيت استراتژيك و ژئواستراتژيك موجوديت و امنيت و سلطه‏ي اسرائيل ـ متحد استراتژيك آن دولت در منطقه ـ با وقوع انقلاب اسلامي در معرض تهديد قرار گرفت. در 25 سال گذشته استراتژي سقوط جمهوري اسلامي با روش‏هاي براندازي از درون، براندازي از بيرون، براندازي از درون و فشار از بيرون با صرف هزينه‏هاي قابل ملاحظه و به كارگيري ديپلماسي عمومي، استحاله‏ي فرهنگي، جنگ داخلي و خارجي، تحريم اقتصادي، جنگ رواني و تبليغاتي، چالش امنيتي ايران و آمريكا بوده است.

چالش ايران و آمريكا در سال‏هاي اخير وارد مرحله‏ي جديدي شد كه تشديد اقدامات و تهديدات و اخيراً طرح مسأله‏ي «سلاح هسته‏اي و كشتار جمعي» بر چالش‏هاي قبلي افزود و جنجال‏آفريني‏ها، اغتشاشات، هرج و مرج براي تكميل و تأثيرگذاري بيشتر تهديدات امنيتي سازماندهي و اجرا شد، اما نتيجه‏ي چنداني براي آمريكا نداشت. زيرا ملت و دستگاه‏هاي جمهوري اسلامي ايران با وجود دشواري‏ها و خسارات سنگين، استقلال، حاكميت و منافع ملي و ارزش‏هايش را به معامله نمي‏گذارد و از اين‏رو درگيري همچنان ادامه دارد.

تاريخ روابط دو كشور ايران و امريكا در جريان انقلاب اسلامي و بعد از پيروزي، فراز و نشيب‏هاي بسيار دارد و به همين دليل تحقيق ويژه‏اي را مي‏طلبد. موقعيت و جايگاه جهاني اين كشور و تأثيرگذاري آن بر بسياري از سياستگذاري‏هاي منطقه‏اي و بين‏المللي، خصوصا در ارتباط با امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران ايجاب مي‏كند، مطالعات و تحقيقات گسترده‏اي در اين زمينه صورت گيرد، و مراكز مطالعاتي امكانات و فرصت‏هاي بيشتري را به اين موضوع اختصاص دهند.

حضور در ايران
با اشغال ايران توسط متفقين در جريان جنگ جهاني دوم و حضور تأثير گذار ايالات متحده در ايران، زمينه‏هاي حضور گسترده و سلطه‏ي همه جانبه‏ي آن فراهم شد. امريكا با درك موقعيت استراتژيك و ژئواستراتژيك ايران و برخورداري از منابع عظيم نفت و همسايگي با شوروي، گسترش روابط دو جانبه و حذف سلطه‏ي انگليس، سلطه‏ي مستقيم را در سياستهاي استراتژيك خود قرار داد. به گونه‏اي كه با افزايش حجم كمك‏هاي مستقيم و غيرمستقيم، تشكيل شبكه‏ي جاسوسي و جذب عوامل و دوستان، نفوذ در دستگاه‏هاي نظامي و غيرنظامي، تأثيرگذاري بر افكار عمومي، با حمايت از تماميت ارضي ايران در جريان تجزيه‏ي آذربايجان توسط شوروي، طرح شعارهاي استقلال، توسعه و آزادي در جهت تحقق اهداف بلندمدت خود اقدام كرد.

كودتاي 28 مرداد 1332 گام بلندي در جهت سياست‏هاي بلندمدت و تسلط بر ايران و حضور همه جانبه و تأثيرگذاري در تمامي زمين‏هاي دولتي بود.
از جمله پي‏آمدها و آثار كودتاي 28 مرداد گره خوردن امنيت داخلي و خارجي به اقدامات و سياست‏هاي ايالات متحده، در راستاي تأمين منافع آن بود. تشكيل سازمان اطلاعات و امنيت كشور(ساواك)، سازماندهي، تجهيز، آموزشي و گسترش نيروهاي مسلح، نفوذ در سازمان‏ها و گروه‏هاي سياسي و اجتماعي بحشي از اقدامات داخلي، تشكيل پيمان بغداد (و تبديل آن به سنتو بعد از خروج عراق)، برقرار كردن روابط ويژه‏ي ايران و اسرائيل، ايفاي نقش ژاندارمري در خيلج فارس براي حفاظت از منافع ايالات متحده مقابله و سركوب گروه‏ها و جريان‏ها و سازمان‏هاي مسلمان و ضدامريكايي، مهمترين زمينه‏هاي اقدامات امنيتي، سياسي و نظامي دو كشور بود.

اهميت حضور و سلطه‏ي ايالات متحده در ايران و منافع عظيمي كه توسط رژيم شاه در اختيار آن كشور قرار گرفت به اندازه‏اي بود كه «كسينجر» يكي از استراتژيست‏هاي ايالات متحده گفت:«شاه نادرترين متحد امريكا در جهان بود»(2).

ايران «جزيره‏ي ثبات» و حيات خلوت دائمي امريكا در خاورميانه و يكي از دو ستون (همراه با اسرائيل) مورد اتكاي امريكا و غرب - خصوصا در دهه‏ي 50 (شمسي) و با افزايش ناگهاني درآمد نفت براي تضمين سلطه‏ي نظام سرمايه داري و تداوم جريان نفت ارزان - و تضمين امنيت اسرائيل و اقمار امريكا در منطقه، در سياست خارجي امريكا از جايگاه ويژه‏اي برخوردار شد. تحليل و تبيين چگونگي روابط دو كشور و رابطه‏ي ويژه شاه زمامدار امريكا نيازمند تحقيقي مستقل است.(3)

امريكا و انقلاب اسلامي
با آگاهي از آنچه كه در 25 سال بعد از كودتا گذشت، وقوع انقلاب اسلامي پديده‏اي فوق العاده يا بسيار مهم نبود، بلكه از ديدگاه تمامي تحليلگران سياسي و اجتماعي غرب پديده‏اي عجيب، باورنكردني، ناشناخته و غيرمتعارف بود كه بسياري از معادلات، اوضاع و احوال و ساختارهاي موجود را دگرگون و شرايط كاملاً متفاوتي را ايجاد كرد. غرب به ويژه امريكا مجبور شد باز تعريف و بازشناخت و بازبيني كاملاً عميقي از اسلام، روحانيت، تشيع و ايران داشته باشد.
رويكرد اوليه‏ي غرب «سياست صبر و انتظار» براي آشنايي و آمادگي برخورد با پديده‏ي جديد بود، اما ايالات متحده به دلايلي چند از همان آغاز نه تنها واقعيت را پذيرا نشد، كه صريحا و علنا و با تعصب در مقابل آن ايستاد. ايالات متحده حاضر به اعتراف و به رسميت شناختن و تن دادن به موازين، مقررات و اصول متعارف بين‏المللي نشد. با اين تفكر و موضع‏گيري وضعيت كاملاً جديد و پيچيده‏اي شكل گرفت كه در طي 25 سال گذشته جغرافياي سياسي، امنيتي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي منطقه را دگرگون كرده است.

جريان روابط و آنچه بر دو كشور پس از پيروزي انقلاب گذشته از ابعاد متعددي قابل پژوهش و نتيجه‏ي‏گيري مي‏باشد. اما آنچه در اين نوشته به اختصار به آن پرداخته مي‏شود چالش‏هاي امنيتي ناشي از تعارض دو كشور و تضاد ديدگاه‏ها و منافع ملي است.

در سياست خارجي و بين المللي هر كشور نمودهايي از تهديد و ضديت بر ضد ديگران وجود دارد. اين امر در رويكرد واقع بينانه نسبت به رفتار دولت‏ها ظهور بيشتري دارد. كسب قدرت و اقتدار در ابعاد متعددي براي به حداكثر رساندن منافع ملي و رقابت با ديگران اصل اساسي در سياست مي‏باشد. بر اين اساس سياست بين المللي به ويژه در نظام‏هاي استكباري مبتني بر قدرت است و چالش‏هاي امنيت و منافع ملي كه اساسي‏ترين مقولات موردتوجه دولت‏ها و مراكز علمي و مطالعات سياسي و اجتماعي است.

امريكا تمامي زمينه‏هاي تعارض و تهديد را بر ضد ديگران به ويژه ايران اسلامي دارد. از اين رو «سياست جهاني ايالات متحده» در محيط فراگير نظام جهاني در يك تنش و اصطكاك دائمي است. ميزان تهديدات بستگي به چالش هايي دارد كه كشورهاي ديگر براي آن ايجاد مي‏كنند. اگر اين چالش‏ها داراي ماهيت ايدئولوژيك هم باشد، شدت تهديد و مقابله جدي‏تر و عميق‏تر خواهد بود. اگر درگيري و تعارض منافع و سلطه علاوه بر جنبه‏ي ايدئولوژيك زمينه‏هاي ژئواستراتژيك داشته باشد، آنچنان كه در مورد ايران وجود دارد، قطعا شدت تضاد و چالش امنيتي به مراتب بيشتر خواهد شد.
در تعاملات و برخوردهاي جمهوري اسلامي ايران و امريكا طيف گسترده‏اي از تهديدات - كه شامل مؤلفه‏هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و بين‏المللي مي‏باشد - نقش دارد. لذا سطح تهديدات و چالش‏هاي امنيتي برضد ج.ا.ا. رو به افزايش است.

امريكا و سياست دشمن سازي
وجود دشمن و تهديد جدي خارجي براي سياست داخلي و جلب پشتيباني و حمايت از دولت در سياست خارجي، يكي از شگردهايي است كه بعضي دولت‏ها براي انسجام داخلي و اهداف خارجي به كار مي‏گيرند. ايالات متحده به دلائل متعددي - از جمله نداشتن هويت مشترك و قابل اتكا - به شدت نيازمند و مجري اين سياست بوده و مي‏باشد. پس از جنگ جهاني دوم، خطر غول كمونيسم، فرصتي براي سركوب حركت‏هاي ضد امريكايي، سلطه، استثمارگر و خلاصه هر ظلم و تجاوزي در جهان بود.(4) سياست ضدكمونيستي ايالات متحده منافع فوق العاده‏اي براي دولت و ملت امريكا در داخل و خارج داشت. به گونه‏اي كه زمينه ساز قدرت بلامنازع جهاني آن شد.

پس از فروپاشي شوروي، براي آينده‏ي ايالات متحده يكي از سه احتمال متصور بود.

1. نظام سرمايه داري و سلطه‏ي جهاني امريكا نيز همانند شوروي متلاشي شود.

2. نظام دو قطبي به نظام چند قطبي تغيير وضعيت دهد و امريكا يكي از چند قدرت بزرگ شود.

3. امريكا به صورت «تك ابرقدرت» و «حاكم بلامنازع» جهان شود.

دولت امريكا و غول‏هاي عظيم سرمايه سالار اين كشور، طبعا به هيچ وجه حاضر به قبول وضعيتي غير از وضعيت سوم نمي‏باشند. لذا در يك پروسه‏ي مطالعاتي و سياستگذاري براي قرن بيست و يكم، استراتژي «مبارزه با تروريسم!» را جايگزين كمونيسم كردند. ماهيت و محتواي استراتژي جديد، اهداف كلان و منطقه‏اي، سياست‏هاي بلندمدت و كوتاه مدت آن بحث جداگانه و مفصلي را مي‏طلبد.

ايالات متحده سياست مبارزه با تروريسم را با چاشني مقابله با سلاح‏هاي كشتار جمعي، عرصه‏ي جديدي براي چالش و تقابل با جريان‏ها، گروه‏ها و دولت‏هاي معارض كرد. تمامي دستگاه‏ها، رسانه‏ها و امكانات براي اجراي سياست‏هاي جديد با شيوه‏ها، واژه‏ها و ابزار جديد به خدمت گرفته شد. فضاسازي‏هاي لازم و مؤثر براي جدال گرايي، خودمحوري، بي‏اعتنايي به ساختارهاي حقوقي و بين‏المللي، براي تداوم چنين فرآيندي، سياست جديد دولت در دوران محافظه كاران جديد، در قالب جمهوري خواهان به رهبري «جرج دبليو بوش» شد.

در رويكردهاي جديد، چالش‏هاي گسترده‏تري با متهم كردن ديگران - از جمله جمهوري اسلامي ايران و چندين كشور ديگر - به وجود آمد.

در چنين شرايطي ايران به عنوان عضو اصلي «محور شرارت» معرفي و امكانات دستگاه‏هاي حكومتي و رسانه‏ها براي نهادينه كردن اين تفكرات و ضرورت متمركز شدن در مقابل دشمن و غول تروريسم! تبليغ مي‏شود، به اين ترتيب مي‏توان گفت جنگ عليه ايران و چالش‏هاي امنيتي، سياسي، اقتصادي ابعاد و دامنه وسيع‏تري نسبت به گذشته به خود گرفته است.

محورهاي چالش امنيتي ايران - امريكا
اگرچه نظريه‏اي مبتني بر «توهم توطئه»، «دشمن تراشي خيالي»، «پيروي از نظريه‏ي ساختگي امپرياليسم» پيرامون تضاد دو كشور وجود دارد، اما واقعيت‏هاي موجود به اندازه‏اي زياد و آشكار است كه عمل منكران را جز انكار واقعيت‏ها و تجاهل و يا احيانا عامل دشمن بودن و توجيه گر نظام نمي‏توان تحليل نمود.

اعتراف بسياري از مقامات و نويسندگان اروپا و امريكا، به دخالت و نفوذ و سلطه، بر ايران در گذشته و توطئه چيني و تحريك و تبليغ بر ضد ايران، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، تمامي ترديدها را در اين زمينه از بين برده است.

از طرف ديگر در حوزه‏ي سياست خارجي و در روابط بين الملل، اهداف از پيش تنظيم شده به معناي عملي شدن در صحنه‏ي سياسي نيست. همه‏ي بازيگران صحنه‏ي بين الملل از جمله ايران و امريكا داراي اهداف و منافعي هستند كه نه تنها همگام و هماهنگ نيستند، بلكه در تقابل و تعارض با يكديگر قرار دارند. در عين حال دولت‏ها هر چند ضعيف و محدود باشند، از نقش خود غفلت نمي‏كنند و تلاش براي به حداكثر رساندن منافع و حفظ هويت و تماميت ارضي خود را به هر قيمت ادامه مي‏دهند. پيشبرد اهداف و برنامه‏هاي سياست خارجي هر كشوري بستگي به قدرت و توانايي آن كشور و در عين حال توانمندي «دولتمردان» در استفاده از ديپلماسي و بهره‏گيري از امكانات رسانه‏اي و تبليغي و بهره برداري بهينه از شرايط بين الملل دارد. به اين ترتيب براي جمهوري اسلامي ايران با توجه به رسالت منطقه‏اي و بين المللي و موقعيت حساس در مواجهه‏ي با بزرگترين قدرت استكباري قرن، شناخت و تحليل واقعيت‏ها و اتخاذ سياست‏هاي اصولي براساس سه اصل مكتبي عزت، حكمت و مصلحت(5) و برخوردهاي سنجيده، يك ضرورت و مسئوليت بزرگ است. مهمترين زمينه‏هاي درگيري و چالش امنيتي و سياسي ايران و امريكا عبارتند از:

1. نفت
وجود ذخاير عظيم نفت و منافع مرتبط با آن به حدي است كه در صد سال گذشته يكي از مهمترين فاكتورهاي تأثير گذار در روابط قدرت‏هاي بزرگ و رقابت آنها براي تسلط بر خاورميانه از جمله ايران بوده است. از آنجا كه امريكا و جهان غرب مصرف كننده‏ي عمده‏ي توليدات نفتي مي‏باشند، كشورهاي صادركننده‏ي نفت منطقه در معرض چالش امنيتي و سياسي دائمي هستند. اگرچه نفت مي‏تواند يكي از عوامل فشار بر كشورهاي بزرگ و سرمايه سالار باشد، ولي به علت ضعف دولت‏هاي صادر كننده و اختلافات آنها و وابستگي به درآمد نفت، عملاً نتوانسته‏اند از اين فرصت بزرگ به نفع اهداف ملي و منطقه‏اي به روش‏هاي زير بهره‏گيري نمايند.

1. افزايش قيمت و برقراري رابطه‏ي قيمت با معدل قيمت كالاهاي توليدي در سطح بين المللي

2. كاهش توليد به گونه‏اي كه هميشه تعادل عرضه و تقاضا وجود داشته باشد.

3. تحريم نفتي كشورهاي سلطه جو استعمارگر.

با استقلال كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز، دامنه‏ي ژئوپولتيك ايران در شمال گسترش پيدا كرد، و قرار گرفتن بين دو منطقه نفت خيز و مسأله‏ي انتقال انرژي، اهميت ايران را براي غرب به ويژه امريكا دو چندان كرده است. به طوري كه ناديده گرفتن اين كشور در نظام آينده‏ي جهاني امري غيرممكن خواهد بود.

«وجود موقعيت گذرگاهي كه به گفته‏ي بسياري از كارشناسان ارزانترين و كوتاه‏ترين مسير براي انتقال منابع انرژي حوزه‏ي درياي خزر مي‏باشد، قرار گرفتن در منطقه‏اي نفت خيز و همچنين داشتن 7/89 ميليارد بشكه ذخيره‏ي نفتي - كه جزء بزرگترين حوزه‏هاي ذخاير اثبات شده‏ي دنيا مي‏باشد - و حداقل 12% گاز جهان، داراي مقام ويژه‏اي در عرصه‏ي سياست و اقتصاد بين الملل است. اين موضوعات عواملي هستند كه تأثير عمده‏اي بر مسائل امنيتي ايران مي‏توانند داشته باشند.

با تبديل شدن حوزه‏ي درياي خزر به گذرگاه انرژي و پي‏آمدهاي سياسي و اقتصادي كه از اين بابت نصيب ايران مي‏شود، مي‏توان جايگاه ايران را به عنوان قدرت منطقه‏اي حتي فرامنطقه‏اي تحليل كرد. در ايران با همه تلاش‏هاي صورت گرفته بعد از انقلاب، هنوز نفت و گاز حرف اول را در بسياري از سياست‏هاي داخلي و خارجي و امنيت و منافع ملي و وابستگي‏هاي ناشي از آن مي‏زند. متأسفانه حدود 80% درآمدهاي ارزي و 40% درآمد دولت، ازمحل درآمدهاي نفتي تأمين مي‏شود. و اين وابستگي مورد سوء استفاده‏ي شديد اروپا و امريكا شد، به گونه‏اي كه ثبات اقتصادي، سياسي و امنيتي كشور دچار چالش گرديد(6)».

اگر ريشه‏ها و دلايل كودتاي 28 مرداد سال 1332 بررسي شود، وابستگي امنيت و حكومت و ثبات اقتصادي و سياسي به نفت بيشتر روشن مي‏شود. لذا مي‏بايست نفت و درآمدهاي ناشي از آن را صرفا يك مقوله‏ي داخلي و اقتصادي تلقي نكرد، بلكه كالايي استراتژيك كه مستقيما با امنيت و منافع ملي و از چالش‏هاي ج.ا.ا. با دنياي سرمايه داري خصوصا امريكا در نظر گرفت. همچنانكه هر گونه تغيير و تحولي در وضعيت توليد، قيمت و تحولات كشورهاي صادركننده‏ي نفت، اخبار مهم سياسي و بين المللي را تحت‏الشعاع خود قرار مي‏دهد.

2. موقعيت استراتژيك
خاورميانه از ديرباز به علت موقعيت استراتژيك محل رقابت قدرت‏هاي مختلف و همچنين كانون اديان بزرگ جهان بوده است. خليج فارس به ويژه ايران بارها مورد تعرض و تجاوز قدرت‏هاي استعماري براي تسلط و استثمار قرار گرفت. در كرانه‏هاي خليج فارس، جهان اسلام به دو نيمه تقسيم مي‏شود. نيمه‏ي غربي كه به سمت باختر تا اقيانوس اطلس گسترش يافته و نيمه‏ي خاوري از هند و ايران شروع و با گذر از شبه قاره تا اندونزي و فيليپين پيش مي‏رود. هر قدرتي كه در ايران استقرار يابد از اين موقعيت استراتژيك مي‏تواند در برابر روسيه و براي فشار بر كشورهاي خاورميانه و مصر و شمال افريقا بهره‏گيري كند. گسترش روابط و كمك مالي و فني در چهارچوب اصل چهار ترومن، كودتاي 28 مرداد 32، تأسيس پيمان بغداد و سنتو، تأسيس ساواك و سركوب مبارزات ضداستعماري و استقلال طلبانه، اجراي رفرم انقلاب سفيد، تحميل قرارداد كاپيتولاسيون و برقراري روابط ويژه با اسرائيل، بخشي از اقداماتي است كه امريكا براي مقابله با تهديد شوروي و غول كمونيسم و انقلاب از پايين و در واقع انقلاب اسلامي انجام داد.

در قرن بيستم و بيش از آن در قرن 21 كشورهاي بزرگ به جاي توجه به ژئوپولتيك بيشتر به ژئواكونوميك روي آورده و سعي مي‏كنند به مناطق حساس جهان براي كسب امتيازات نظامي، سياسي به موقعيت اقتصادي (ژئواكونوميك) تسلط بيشتري داشته باشند. بنابراين سلطه بر ايران در محور سياست‏هاي خاورميانه‏اي اروپا و امريكا قرار دارد و از اينرو در جريان مبارزات انقلاب اسلامي نهايت تلاش خود را براي ممانعت از پيروزي آن به كار گرفتند.

با پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم وابسته‏ي پهلوي و قطع سلطه و منافع امريكا از ايران، بسياري از معادلات داخلي، منطقه‏اي و بعضا بين‏المللي متحول و مقولات جديد و مسائل پيچيده‏اي شكل گرفت كه همچنان تداوم دارد. موقعيت استراتژيك ايران يكي از علل اصلي شدت بحران و تعميق چالش‏هاي امنيتي ايران و امريكا بوده است. فروپاشي شوروي و اشغال افغانستان و عراق، حساسيت و اهميت استراتژيك و ژئواستراتژيك ايران را افزايش داد، به گونه‏اي كه ايران محور چالش‏ها و اقدامات امنيتي قرار گرفت و از اينرو بخشي از «محور شرارت» و شايد اساس آن شد! سقوط بغداد اين توهم را براي مقامات امريكايي ايجاد كرد كه شرايط براي تشديد فشار و زمينه سازي براي سقوط نظام جمهوري اسلامي فراهم شده است.

«جرج تنت رئيس سازمان سيا (CIA) در برابر جمعي از نمايندگان كنگره اظهار داشت: «بسياري از تندروها خواستار به وقوع پيوستن يك انقلاب در ايران هستند، غافل از اينكه اينها همه آرزو و رؤيايي شيرين اما تحقق نيافتني است...»

وزير دفاع امريكا (براي توجيه حمله نظامي به ايران)... در شوراي روابط خارجي امريكا در نيويورك بدون اشاره به اشغال نظامي يك كشور مستقل(عراق) گفت: «اگر ايران براي روي كار آوردن يك رژيم مذهبي [در عراق] تلاش كند با اقدامات خصمانه‏ي امريكا رو به رو مي‏شود... ايران بايد آگاه باشد تلاش آنها براي ترسيم چهره‏ي عراق همانند ايران، با اقدامات خصمانه! عقيم گذارده مي‏شود(7)».

3. اسلام انقلابي
بدون ترديد در استراتژي بلند مدت امريكا جنگ با اسلام به عنوان مكتبي سازش‏ناپذير و ضدسلطه اصل استراتژيك و تعيين كننده است. جنگ اسلام و كفر و دشمني پايدار غرب خصوصا يهوديان حاكم در دستگاه‏هاي حكومتي، در چند قرن گذشته محور سياستگذاري‏هاي دولت‏هاي استعماري بوده است. هر گونه تحليل بدون توجه به اين واقعيت، انحراف و تحريف در شناخت و تحليل پديده‏هاي سياسي و تحولات فرهنگي و امنيتي است. اين امر در اعمال نظريه‏ي «برخورد تمدنها» و تقويت نگراني جوامع غيراسلامي به علت گسترش موج گرايش به اسلام مي‏باشد.

از طرف ديگر مهمترين چالش‏ها براي امريكايي‏ها و به ويژه اسرائيل موضوع بيداري اسلامي و بازگشت به اسلام و آمادگي براي ايثار و شهادت است. تحليل گران و سياستمداران تغيير جغرافياي فرهنگي، سياسي و امنيتي منطقه را با پيروزي انقلاب اسلامي و اتخاذ سياست مستقلانه و ضداستكباري جمهوري اسلامي كاملاً مرتبط مي‏دانند.

قدرت واقعي در جهان اسلام بر ضد امريكا و اروپا و منافع منطقه‏اي آن‏ها، ايمان و اعتقاد اسلامي مي‏باشد. آنچه كه در لبنان، فلسطين، افغانستان و عراق مي‏گذرد و امريكا را دچار سرگرداني و حتي انفعال كرده است، متأثر از فرهنگ انقلاب اسلامي ايران است.

ساختن فيلم‏هاي منفي و غيرواقعي از وضعيت مسلمانان، معرفي اسلام به عنوان يك دين و مكتب خشن، ضد توسعه و آزادي، با هدف زمينه سازي براي اجراي عمليات ويرانگر بر ضد مسلمانان و جلب حمايت شهروندان از سياست‏هاي جنگ طلبانه و تهاجمي، بخشي از اقدامات بر ضد مسلمانان به ويژه ايران است.

4. امنيت و منافع اسرائيل
تأسيس كشور اسرائيل به روشي غيرمعمول و بي‏سابقه توسط اروپا و پيوند آن با امريكا با اهداف خاصي صورت گرفت كه ربطي به دين يهود و يهوديان سرگردان و بازگشت آنان به سرزمين موعود نداشت. آنچه به عنوان توجيه براي تأسيس اسرائيل گفته شد نه منطقي و نه در عرف بين المللي شناخته شده بود.

سرزمين مسلمين غصب، تعداد زيادي كشته، آواره و تعدادي مجبور به اطاعت از حكومت تحميلي و سركوبگر شدند. داستان تشكيل دولت اسرائيل و اقدامات آن در طول بيش از نيم قرن بسيار غم‏انگيز و زيان بار بوده است.

واقعيت اين است كه صهيونيسم در تمام ساختار سياسي، اقتصادي و اجتماعي امريكا ريشه دوانده، و نبض حياتي اين كشور در دست صهيونيست‏ها قرار دارد.

تمامي رؤساي جمهور ايالات متحده خود را ملزم به حمايت و تأمين منافع نامشروع و امنيت رژيم اسرائيل مي‏دانند، و اين مسأله در سياست‏ها و اقدامات مسئولان امريكا به وضوح ديده مي‏شود.

حمايت بي‏چون و چرا از اسرائيل، چشم پوشي از جنايات اين رژيم، كمك‏هاي نظامي، اقتصادي و فني، فشار و تهديد بر ضد كشورهاي حامي ملت مظلوم فلسطين، وتو قطعنامه‏هاي سازمان ملل بر ضد تل‏آويو، از جمله موارد تحميلي صهيونيسم بر دولت ايالات متحده در رابطه با اسرائيل است.

تهديد كشورهايي نظير ايران، سوريه و لبنان به حمله نظامي، تحريم اقتصاد، جنگ تبليغاتي و سياسي و به راه انداختن جنگ داخلي، جزيي از سياست‏هاي اسرائيل محور امريكا در خاورميانه مي‏باشد.

«در اكتبر 2002 روزنامه‏ي نيويورك تايمز اخباري را در مورد «پل ولفوويتز» (معاون وزير دفاع امريكا) و دار و دسته‏ي وي منتشر كرد، كه در آن از فشار اين افراد بر دولت بوش براي آغاز جنگ فوري عليه عراق سخن گفته شده است، زيرا حمله به افغانستان (سرزمين خشك و فقير) نمي‏تواند جنگ جهاني كه آنان در صدد شعله ور كردن آن هستند، آغاز كند. از نظر آنان عراق پله‏ي ديگري براي جنگ بر ضد تروريسم و «برخورد تمدنها» است. در اين طرح دين اسلام دشمن معرفي شده است و بايد «جنگي صدساله» بر ضد آن آغاز شود. پس از انتشار اين طرح، اين افراد «گروه ولفوويتز» لقب گرفتند.

اين گروه در حال حاضر ايالات متحده را در همان مسيري هدايت مي‏كنند كه سياست تندرو و افراطي و بسيار خطرناك صهيونيستها به آن سو در حال حركت است. در اين تفكر همه‏ي دولت‏هاي اسلامي كه اسرائيل از آنها مي‏ترسد، دشمن تلقي شده‏اند، و شايد اگر دولت بوش نبود، اين ايده‏هاي ولفوويتز تنها يك رؤيا باقي مي‏ماند.

... گروه ولفوويتز به شدت تلاش مي‏كند كه ايالات متحده را به حركت در مسير سياست‏هاي جناح راست تندروي اسرائيلي كه از مهمترين هدف‏هاي آن حمايت از «تهاجم هسته‏اي احتمالي رژيم صهيونيستي به كشورهاي عرب» است، سوق دهد. «پل ولفوويتز» يكي از 23 شخصيت يهودي حاضر در دولت بوش پسر محسوب مي‏شود(8).

موضع جمهوري اسلامي ايران در قبال قضيه‏ي فلسطين و ايستادگي بر اصول مكتبي و ارزشي خود، از محورهاي مهم چالش امنيتي در داخل و خارج مي‏باشد. دولت اسرائيل با استفاده از تمامي امكانات سازمان‏هاي يهودي و صهيونيستي و عوامل مؤثر و ذينفوذ در كشورهاي اروپايي و امريكايي و با بكارگيري ابزارها و شيوه‏هاي موجود، سعي در افزايش مشكلات امنيتي و سياسي ايران دارد.

گسترش و تداوم نهضت مقاومت ملت فلسطين و ناتواني اسرائيل در سركوب حركت اسلامي - انقلابي مردم، زمينه ساز و اهرم فشار بيشتر بر ايران شده است. زيرا بر اساس تحليل‏هاي موجود، ايران الهام بخش و حمايت كننده‏ي اينگونه حركت‏ها مي‏باشد. لذا براي قطع خطوط ارتباطي و حمايتي مي‏بايست چالش‏ها و گرفتاري‏هاي داخلي و خارجي را براي بالا بردن هزينه‏ي پشتيباني ملت فلسطين را افزايش داد، به گونه‏اي كه ادامه‏ي حركت به سادگي مقدور نباشد.

استراتژي امريكا در مقابله با ايران
در اواسط دهه‏ي 60، با وجود اجراي توطئه‏هاي متعدد براي براندازي جمهوري اسلامي و گذشت قريب به 7 سال از آغاز جنگ تحميلي، استراتژي تؤامان «تغيير رژيم» و «تغيير رفتار» اتخاذ و بر اين اساس برنامه ريزي و اجراي آن آغاز شد. آنچه در پانزده سال گذشته انجام گرفته در راستاي تحقق اهداف استراتژي مذكور بوده است. اگر چه تاكنون نتيجه‏ي مشخصي در اين زمينه براي ايالات متحده نبوده، ولي دولت جديد و به اصطلاح محافظه كاران جديد بار ديگر تجربه‏ي شكست خورده‏ي بيش از دو دهه درگيري و مقابله با ايران را با شدت بيشتري آغاز كردند. سئوال اساسي اين است كه چرا امريكا از خصومت با ايران دست نمي‏كشد و يا چرا تجربه‏ي گذشته را تكرار مي‏كند؟ دلايل متعددي وجود دارد كه از جمله مي‏توان گفت:

1. اعتقاد به برتري ذاتي و نژادي امريكا و حق اين دولت و ملت براي تسلط بر ديگران، آنچنان در ذهنيت مقامات اين كشور ريشه دوانده است كه گمان مي‏كنند حكومت بر دنيا حق آنان است و ديگران حق زندگي كردن براساس معيارها و ارزش‏ها و منافع خود را ندارند.

2. هر تحول و حركتي اعم از اصولي يا انقلابي، ايدئولوژيك يا اجتماعي اگر با منافع و موقعيت امريكا در تعارض باشد حتما موجوديت، هويت، امنيت و منافع آن ملت و كشور آنچنان به چالش كشيده و آنچنان رفتاري با آن مي‏شود كه يا تسليم يا از بين برود.

3. امكانات مادي و موقعيت جغرافيايي اين كشور و تسليم‏طلبي و سازش كاري بسياري از كشورهاي ديگر، تفكر و شيوه‏ي استكباري را در مقامات و مسئولين آن به شدت افزايش داده است.

4. جريان افراطي صهيونيستي ـ مسيحي و ايدئولوژيك كردن سياست‏هاي خارجي، عنصر ديگري است كه اخيرا به عناصر قبلي افزوده شد و بسياري از مسائل داخلي و خارجي اين كشور تحت‏الشعاع اثرات خود قرار داده است.

اين نگرش در استراتژي سياست خارجي و برخورد با ملتها و فرهنگ‏ها به سنت تبديل شده و در حال حاضر نيز سياست خارجي بر پايه اين چهار عنصر اداره مي‏شود.

استراتژي تهديدات
بازشناسي استراتژي امريكا در مقابله با ايران را مي‏توان به عنوان اولين گام براي مقابله به مثل و «مقابله‏ي متوازن» تلقي كرد. در چنين روندي مي‏توان الگوهاي ذيل را به عنوان مكانيسم و فرايند عملي تهديدات و چالش‏هاي امنيتي از طرف ايالات متحده مورد توجه قرار داد.

جمهوري اسلامي به دلايل متعددي مطلوب و مقبول دستگاه حاكمه‏ي امريكا نمي‏باشد، لذا تغيير شكل يا محتوا و يا هر دو از اهداف اساسي و خط مشي (استراتژي) كوتاه مدت و بلند مدت آن از ابتدا تاكنون بوده است. در 25 سال گذشته شكست‏هاي زيادي را در مقابله با ايران در اشكال متعدد تجربه كرده است، ولي همچنان به تلاش براي «تغيير رژيم» و يا حداقل «تغيير رفتار» ادامه مي‏دهد. مسأله‏ي ايران يكي از مسائل ثابت و پيچيده‏ي هيأت حاكمه ايالات متحده در 25 سال گذشته بوده است. در اين مدت سه رويكرد متفاوت براي تغيير رژيم ديده شد.

1. رويكرد براندازي از بيرون
از ابتداي پيروزي انقلاب اقدامات زيادي در جهت عملي كردن رويكرد مقابله‏ي سخت‏افزاري و براندازي از طريق حمله نظامي كرد، تا جنگ تحميلي انجام شد. پس از وقايع 20 شهريور 80 (11 سپتامبر 2001) چندين مرتبه با شدت بيشتري اعلام اجراي اين سياست شد كه مهمترين آن سخنراني معروف بوش در كنگره‏ي امريكا و در حضور نظاميان ارشد در تاريخ 10/11/80 بود.

بوش در اين سخنراني صراحتا با تكرار شعارها و ادعاهاي قبلي، ايران را به عنوان عضو اصلي «محور شرارت» نام برد و آن را تهديد به حمله‏ي نظامي كرد. حتي چندي بعد ايران را در مجموعه‏ي هفت كشوري نام برد كه مورد حملات اتمي قرار خواهد داد. بازخورد منفي «گفتمان محور شرارت» در ابعاد داخلي و بين‏المللي به حدي بود كه بعدها نويسنده‏ي متن سخنراني توبيخ و از سمت خود بركنار شد.

اگر چه تهديدات براي براندازي از بيرون همچنان ادامه دارد و هر چند وقت يكبار از جمله بعد از سقوط صدام و اشغال عراق موضوعاتي نظير تروريسم، كشتار جمعي، نقض قوانين آژانس بين المللي انرژي و قرارداد NPT و الزام به امضاي پروتكل الحاقي، مقابله با روند صلح خاورميانه، نقض مقررات مربوط به حقوق بشر، بهانه‏اي براي طرح مجدد براندازي مي‏شود، اما در مجموع دستگاه‏هاي امريكايي در موفقيت اين رويكرد اتفاق نظر ندارند.

2. رويكرد براندازي از درون
امريكا در سياست براندازي حكومت ايران از بيرون با شكست‏هاي پي‏درپي مواجه شد، لذا در برخورد با قضاياي ايران بسيار محتاطانه عمل مي‏كند. به همين دليل پروژه‏ي نرم‏افزاري بي‏ثبات سازي و فروپاشي از درون نظير آنچه در شوروي به اجرا درآمد، رويكرد اساسي و جدي قرار گرفت. اگر چه اين رويكرد نيز در اجرا با شكست و ترديدهايي روبرو شد.

رويكرد نرم‏افزاري با استفاده از اختلافات داخلي و تعميق شكاف در حاكميت، حمايت از اصلاح طلبان و به كارگيري ديپلماسي عمومي، به تدريج طرفداران بيشتري در دستگاه حاكمه‏ي ايالات متحده پيدا كرد.

«ريچارد پرل» از مشاوران سياست خارجي بوش و از مشاورين وزير دفاع و از طراحان جنگ برق‏آسا بر ضد عراق كه از طرفداران براندازي از بيرون بود، پس از تحولات در عراق و شكست و بن بست طرح‏هاي امريكا در آن كشور تغيير نظر داد و طرفدار رويكرد اخير شد.

«صحبت از تغيير رژيم ايران در كابينه‏ي بوش، به خصوص بعد از بمب گذاري تابستان اخير در سعودي كه ممكن است توسط يك شاخه از القاعده كه در ايران مستقر است صورت گرفته باشد، گسترش يافته است. اما كابينه‏ي بوش به طور احمقانه‏اي اشتباهات گذشته ايالات متحده را در قبال ايران - اگر در پي توصيه‏هاي آناني كه بلندتر از همه خواهان مداخله امريكا در ايران هستند برآيد- كساني كه روابطشان با خانواده‏ي شاه مخلوع براي ايرانيان به جاي دموكراسي نمايانگر استبداد و خودكامگي مي‏باشد، دوباره تكرار خواهد كرد.

مدتها قبل از بمب گذاري‏هاي 12 مي، رياض، گروه‏هاي فشار ذي نفوذ و نو محافظه كاران در پشت صحنه واشنگتن با يكديگر هم‏آوا شده تا مجادلات در مورد ايران را به سوي يك مسير ستيزه جويانه و خصمانه‏تر سوق دهند.

شكل ديگري از حكومت در ايران هم به نفع مردم و هم به نفع دنيا خواهد بود. اما امريكا بايد در مورد چگونگي تلاش هايش براي تأثير بر اين تغيير كاملاً مواظب بوده و حساب شده عمل نمايد. بسياري از ايرانيان هنوز خاطره‏ي تلخ كودتاي «سيا» در سال 1953 را كه دولت منتخب «محمد مصدق» را سرنگون كرد و رژيم ديكتاتوري محمدرضا پهلوي را بر سر كار آورد به خاطر دارند.

شاه هرگز از اين تصور در ميان ايرانيان كه قدرت و مشروعيتش ساخته شده و تحميل شده از خارج است خلاصي نيافت و سرانجام سرنگون شد. مداخله‏ي امريكا در سال 1953 بذرهاي وقوع انقلاب اسلامي در 26 سال بعد را پاشيد. متأسفانه آناني كه در حال حاضر هياهوي تغيير رژيم در ايران را مطرح مي‏كنند، دقيقا گام در همان مسير مصيبت بار مي‏گذارند. اتحاد بر دموكراسي در ايران ارتباط تنگاتنگي با پسر شاه معدوم، رضا پهلوي دارد كه در تبعيد به سر مي‏برد، و قانون دموكراسي براي ايران عموما براي گروه‏هاي مخالفي كه در پي احياي سلطنت هستند تأمين بودجه مي‏نمايد.

رضا پهلوي به عنوان يك نماد سلطنت در ايران بلافاصله خاطره‏ي كودتاي 1953 سيا را براي بسياري از ايرانيان زنده مي‏كند و موجب گريزان شدن آنها خواهد شد(9)». سه موضع صريح بوش در سال 81 دقيقا رويكرد براندازي از درون و به كارگيري ديپلماسي عمومي را نشان مي‏دهد. اولين موضع در بيانيه‏اي در بيست تير 81 مي‏باشد و در آن بين مردم و دولت ايران تفكيك قائل و حمايت خود را از مردم ايران اعلام كرد. دومين موضع به مناسبت راه اندازي راديو فردا خطاب به مردم و سومين موضع در اجلاس سالانه‏ي كنگره در بهمن 81 بود.

«زلمي خليل زاد» (مشاور رئيس جمهور امريكا در مورد ايران و عراق و افغانستان) در مصاحبه با «بي.بي.سي.» در تبيين بيانيه‏ي بوش گفت:«در عمل نيروهاي خواهان تغيير در ايران قادر به پيشبرد خواسته‏هاي خود نيستند و بنابر اين كاخ سفيد در سياست‏هاي خود در قبال ايران تغييراتي را ايجاد كرده است»... ايران در معرض خطر اختلافات داخلي است و بايد همه‏ي تلاش‏ها براي «بي‏ثبات كردن ايران» صورت گيرد(10)».

براه انداختن آشوب‏ها و اغتشاشات از طريق رسانه‏ها و در زمينه‏هاي مختلف در داخل و خارج از كشور، رواج ابتذال و فرهنگ غربي و فساد اخلاقي، ناكارآمدسازي اقتصادي و اداري براي افزايش نارضايتي‏هاي مردمي و ايجاد فاصله بين مردم و نظام، بخشي از اقداماتي است كه در راستاي فروپاشي و براندازي از درون توسط امريكا صورت مي‏گيرد.

3. رويكرد «بي‏ثباتي از درون و فشار از بيرون»
مقامات امريكايي به دنبال عدم موفقيت دو رويكرد متفاوت، طرحي تركيبي را به اجرا آوردند. استراتژي «جنگ رواني» با هدف تضعيف مقاومت و از بين بردن انسجام و بي ثبات سازي داخلي و زمينه سازي براي پيروزي نظامي در زمان حمله و تهاجم، به كار گرفته شد.

در اين رويكرد هدف اوليه «تغيير رفتار» با «تغيير مديران» و روي كار آوردن اصلاح طلبان مي‏باشد. به عبارت ديگر ابتدا مي‏بايست «استحاله‏ي فكري نظام» به وجود آيد و سپس در فرصت مناسب براي تسلط كامل با استفاده از مديران وابسته يا مرعوب و با توجه به عدم انسجام نيروها، نارضايتي عمومي ناشي از تحريم اقتصادي و ضعف كارآمدي نظام، در يك حركت نمايشي - نظير آنچه كه در افغانستان و عراق واقع شد - حكومت را به دست گيرند و به اين ترتيب «تغيير رژيم» تحقق خواهد يافت!

اما آنچه پس از 25 سال، عليرغم طراحي استراتژي‏هاي گوناگون و اجراي برنامه‏هاي متعدد ملاحظه مي‏شود اين است كه، طيف معروف به «پراگماتيست» كه از هر دو حزب هيأت حاكمه مي‏باشند معتقدند، هر چند براندازي نظام ايران و بازگرداندن آن به درون قلمرو استراتژيك ايالات متحده يك ايده آل محسوب مي‏شود. اما ايران در مقابل همه‏ي راه‏هاي رفته‏ي امريكا مقاومت كرده است، لذا بايد آن را به عنوان يك واقعيت پذيرفت. در واقع قضاياي امروز منطقه نشان مي‏دهد كه جمهوري اسلامي ايران با عزت مواضع خود را حفظ كرده و با گذشته زمان دولت‏ها و ملت‏هاي ديگري در خاورميانه موافق مواضع ايران خواهند شد. تجربه‏اي كه از اين شرايط به دست مي‏آيد، آن است كه در آينده بايد همچنان اصول انقلابي را در رابطه با امريكا به كار گرفت. زيرا مقاومت نتايج بهتري براي منافع و امنيت ملي به دنبال دارد.

استراتژي ايران در مقابله با امريكا
آنچه تاكنون به اختصار بررسي شد ديدگاه‏ها، استراتژي و تاكتيك‏هاي ايالات متحده در مقابله با اهداف، اصول و سياست‏هاي داخلي و خارجي ايران بوده و در اين قسمت استراتژي و سياست‏هاي ايران با توجه به تحولات اخير و تغييرات احتمالي آينده مورد بررسي قرار مي‏گيرد.

پيش بيني و آينده نگري تحولات سياسي در صحنه‏ي داخلي، منطقه‏اي و بين المللي با توجه به فاكتورهاي تأثيرگذار بسياري كه وجود دارد، حساس، دقيق و پيچيده و در عين حال براي جلوگيري از عقب ماندگي از تحولات و آثار سوء آن بر اوضاع و احوال كشور، شناخت و تجربه و تحليل آن لازم و ضروري است.

جمهوري اسلامي ايران به علت ويژگي‏هاي اسلامي و مستقل بودن طبعا نمي‏تواند رفتاري مشابه بسياري از كشورهاي ديگر داشته باشد، بنابراين راهكارهاي متفاوتي ارائه مي‏كند. در ارائه‏ي پيشنهادها و راهكارها، به راهبردهايي پرداخته مي‏شود كه احتمال موفقيت و پيشرفت بيشتري داشته باشد و تا آنجا كه مقدور است فعالانه در دفاع از موجوديت، هويت، امنيت، منافع ملي و تماميت ارضي عمل كند و هيچ فرصتي را از دست ندهد، حتي اگر شانس چندان زياد نباشد.

سرعت عمل و بهره برداري از فرصت‏ها و امكانات لازمه‏ي هرگونه اقدام و مقابله است. اتخاذ سياست مقاومت و ايستادگي را مي‏توان به عنوان يكي از موضوعات اصلي اين استراتژي تلقي نمود، زيرا در استراتژي امريكا ـ سياست نظامي گري و تهاجم ـ جهان اسلام مورد هدف قرار گرفته و ايران به عنوان اصلي‏ترين عضو «محور شرارت» مطرح گرديده است. با توجه به اينكه ايران آماج اين حملات مي‏باشد، طبيعتا نمي‏تواند خود را از صحنه كنار كشانده و نسبت به حوادث و وقايعي كه در اين راستا اتفاق مي‏افتد نقش فعال نداشته باشد. تنها دو راه در پيش روي ايران قرار دارد، يا اينكه تسليم خواسته‏هاي زورگويانه و سلطه طلبانه امريكا شود و يا اينكه با قوت و قدرت در مقابل زياده خواهي‏ها و سلطه جويي‏ها مقاومت نمايد.

در طرح سياست ايستادگي و تقابل با سياست نظاميگري امريكا ضرورتا برخورد نظامي يا اعلام جنگ نمي‏باشد، بلكه تلاش دولتمردان بايد در اين جهت باشد كه با افزايش موانع، اين سياست را با ناكامي و شكست مواجه نمايد. اتخاذ سياست مقاومت متكي بر اين اصل است كه هر گونه نرمش در قبال امريكا هيأت حاكمه‏ي آن را در افزايش توقعات و خواسته‏هاي خود گستاخ‏تر و به پيروزي اميدوارتر مي‏كند و لذا بر فشارهاي آنان خواهد افزود.

وعده‏ي الهي حق است كه فرمود: «ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم»

اگر خدا را - با ايستادگي در مقابل كفار و دشمنان - ياري كنيد، خداوند شما را ياري مي‏كند و وضعيت شما را نيرومندتر و باثبات مي‏گرداند.)

اگرچه دشمنان طرحها و توطئه‏هاي بسيار بر ضد شما داشته باشند، زيرا كه سنت الهي است كه «و مكروا و مكرالله و الله خير الماكرين» (دشمنان نقشه‏ها و توطئه‏ها طراحي مي‏كنند و خداوند نيز در مقابل نقشه‏هاي آنان را خنثي مي‏نمايد، در حاليكه خداوند بهترين طراح و خنثي كننده‏ي توطئه‏ها مي‏باشد.) همچنان كه تا كنون در موارد زيادي به ظهور رسيده است.

پي ‏نوشت ‏ها:
1. استاد دانشگاه و مشاور وزير امور خارجه
2. «زونيس، ماروين»؛ «شكست شاهانه»، انتشارات طرح نو، ص 396، چاپ اوّل
3. ر.ك. واعظي، حسن، «ايران - امريكا»، انتشارات سروش
4. همر، همان
5. سه اصلي كه مقام معظم رهبري اصول كليدي و اساسي در سياست خارجي تبيين كرده‏اند.
6. روزنامه كيهان، مقاله‏ي «اهميت جغرافياي سياسي خاورميانه و خليج فارس»،در 8/3/82، ص 12. نوشته: مرضيه
كاظمي.
7. روزنامه كيهان، 7/3/82، ص 14.
8. روزنامه كيهان، پنجشنبه 13/6/82، ص 12، به نقل از نشريه‏ي «صداي فلسطين اسلامي»
9. روزنامه «اينترنشنال هرالدتريبون»، شماره 6، ژوئن 2003
.10 ويژه نامه‏ي «صبح صادق»، مرداد 82، ص 25.
--------------------------------------------------------------------------------
منبع: فصلنامه انديشه انقلاب اسلامي، شماره 6
انتهاي پيام/
 يکشنبه 12 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن