واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: نور، صدا، حركت: به يادماندنى ها! راه اژدها!
يك
معمولاً ما وقتى سراغ فيلمى مى رويم اولين مسئله برايمان «نوع» آن است يا همان چيزى كه در فارسى از فرانسه به وام گرفته ايم و از آن استفاده مى بريم: «ژانر»، اما آثار بسيارى هستند كه نه برحسب «نوع»هاى شناخته شده كه براساس بازيگران خود، و در معدود مواردى، برحسب كارگردان هاى خود، شناخته مى شوند؛ و اين، يعنى آن كه بازيگر يا كارگردان، خودش تبديل به يك «نوع» مستقل شده است. مهم نيست كه ارزش بازيگرى آن بازيگر در چه حد است يا حتى ارزش كارگردانى آن كارگردان و در مواردى بسيار اندك، ارزش نويسندگى نويسنده اى كه آن آثار براساس كتاب هايش شكل گرفته اند. مهم، اقبال بخش قابل توجهى از تماشاگران از اين فيلم هاست. به طور معمول، اولين دسته اى كه از گروه فوق، نامشان به ذهن مى رسد كمدين ها هستند. در تاريخ سينما هم، اولين گروهى كه توانستند ژانرهاى مستقل داشته باشند، همين گروه بودند: چارلى چاپلين، هارولدلويد، باستركيتون، لورل و هاردى.
در دوران زندگى اين بازيگران [و حتى اكنون] كسى، چندان به اين مسئله فكر نمى كرد كه كارگردان يا نويسنده «چشم گربه» چه كسى است. همه مى پرسيدند: «فيلم جديد لويد را ديدى » امروزه بچه هايى كه هنوز با نسخه هاى رنگ شده و صداگذارى شده آثار لورل و هاردى [كه تقريباً رمقى از آثار اصلى در آنها نمانده!] يا انيميشن هاى تلويزيونى با حضور اين دو شخصيت محشورند، اين دسته از انيميشن ها و فيلم ها را با نام كارتون ها يا فيلم هاى لورل و هاردى مى شناسند. ويژگى مهم اين «روند» آن است كه فيلم هاى «كيتون» يا «چاپلين» يا «لويد» در نگاه تماشاگران قديم و جديد، با آثار كمدى ديگر مقايسه نمى شد و نمى شود بلكه با آثار خودشان سنجيده مى شود. [اين مسئله حتى در نگاه تماشاگران خاص هم قابل ردگيرى است. وقتى آدم گنده اى - از هر لحاظ!- مثل اورسن ولز در مورد كيتون صحبت مى كند درباره يك بازيگر يا كارگردان بزرگ كمدى حرف نمى زند، درباره «باستر كيتون بزرگ» و آثارش اظهارنظر مى كند.] در اين ميان، خيلى ها به مرور زمان و عوض شدن نسل، از يادها مى روند. به گمانم امروزه، كمتر كسى - حتى در ميان منتقدان سينمايى - از «هرى لنگدون كبير» يادى مى كند. بازيگرى كه استعدادش در بازيگرى و ارائه يك شخصيت نو، لااقل از لورل و هاردى و لويد بيشتر بود اما.// بگذريم! ما در اين «متن» قرار نيست نگران ظهور يا محو شدن يك «ژانر - شخصيت» باشيم. فقط به سراغ يك روند مى رويم و گشت و گذارى مى كنيم.
در ميان گروه هاى ديگر، از نويسندگان هم چند «ژانر- شخصيت» مشهور داريم كه احتمالاً مشهورترين شان آگاتاكريستى است. به گمانم كسانى كه در دهه هفتاد به ديدن اثر ديدنى سيدنى لومت به نام «قتل در قطار سريع السير شرق» رفتند [حتى با حضور انبوهى از بازيگران مشهورش كه لااقل دو نفرشان، بدل به «ژانر- شخصيت» شده بودند يعنى شون كانرى و اينگريد برگمن] به يكديگر تنها مى گفتند: «اين فيلم آگاتا كريستى واقعاً محشر بود!» يا شك دارم كه تماشاگران در زمان تماشاى فيلم «باران ساز» چندان حواس شان پى نام «فرانسيس فوردكاپولا» به عنوان كارگردان بوده باشد. آنها به ديدن فيلمى از «جان گريشام» رفته بودند؛ همان طورى كه به گمانم، حتى منتقدان سينمايى هم، وقتى سراغ اين فيلم مى روند بيشتر به مؤلفه هاى «كتاب» نظر دارند تا حضور كارگردان بلندآوازه اى مثل «كاپولا»!
در مورد كارگردان ها، اولين كسانى كه نام شان به ذهن مى رسد كارگردان هاى ژانرهاى «دلهره» و «وحشت»اند، مثل وس كريون، كارل پينتر و آلفرد هيچكاك.
ادامه دارد
شنبه 11 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]