تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830293139




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دروغ پردازان در حوزه حديث شيعه


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: در آمد:
تنها راه دستيابى به وحى الهى و كلام حق، به اقتضاى حديث ثقلين، قرآن و سنّت است. ما از طريق حديث، به سنّت عملى و قولى و تقرير پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) دست مى يابيم و از همين جاست كه جايگاه حديث صحيح و اهميّت آن، بيش از پيش روشن مى شود و لذا امام باقر(ع) به جابر فرمود:

«يا جابر واللّه لحديث تصيبه من صادق فى حلال و حرام خير لك ممّا طلعت عليه الشّمس حتّى تغرب»1
«اى جابر به خدا قسم اگر حديثى از شخص صادقى در مورد حلال و حرام به تو برسد، از آنچه آفتاب بر آن مى تابد برايت بهتر است»

امّا در طول تاريخ معارف بشرى و در بستر تاريخ اديان الهى، هميشه مردمانى دروغ ساز و دجّال صفت بوده اند كه حقايق الهى و علمى را به سخريه مى گرفتند و با اهداف گوناگون و در اثر عوامل مختلف (مثل: تعصبات مذهبى، انحرافات عقيدتى، خدمت به حاكم ستمگر، كسب مال يا مقام، غلوّ در مذهب و عقايد، بزرگ كردن خود و يا تأثير عناصر يهودى و مسيحى2) دست به تحريف حقايق، جعل احاديث و دروغگويى مى زدند.

پيشينه تحقيق
الف- پيدايش جدّى پديده جعل و كذب در احاديث، به عصر ائمّه(ع) ـ بويژه زمان امام صادق(ع) و امام رضا(ع) ـ بر مى گردد.
ائمه اطهار(ع) با قاطعيّت و شدّت با اين پديده، كه بلاى حديث محسوب مى شد، برخورد كردند و حتّى در مواردى، از اين دروغ سازان نام مى بردند و آنها را لعنت مى كردند ( مثل «مغيرة» و «ابوالخطّاب» كه در اين نوشتار به آنها اشاره خواهيم كرد) و همين مطلب موجب شد كه اين بيمارى، در شيعه رشد چندانى پيدا نكند.
ب- كسانى كه كتابهاى رجال نوشته اند، به صورت پراكنده به اين مطلب پرداخته اند. براى مثال، نجاشى (372 ـ 450ق) در رجال خود، در موارد متعدّد به جاعلان و دروغگويان اشاره مى كند. ساير كتب رجالى نيز تا عصر حاضر (و در بهترين شكل، معجم الرّجال مرحوم آية اللّه خويى) به اين مطلب پرداخته اند؛ اگر چه كمتر بحث مستقل يا كتاب مستقلّى به اين موضوع، اختصاص يافته است.
ج- كتابهايى كه در عامّه و خاصّه به صورت كلّى يا جزئى به اين مطلب پرداخته اند، عبارتند از:
1 ـ الموضوعات ابن جوزى (متوفّاى 597ق) كه مطالب آن از كتاب الأباطيل جوركانى اخذ شده است.
2 ـ اللّئالى المصنوعة، از سيوطى، كه پيرامون كتاب ابن جوزى است.
3 ـ تذكرة الموضوعات و قانون الموضوعات، از محمّد بن طاهر مقدسى هندى ملقّب به قتنى (م976ق).
4 ـ اللّؤلؤ المرصوع، از ابوالمحاسن قاوقچى.
5 ـ الموضوعات صنعانى.
6 ـ الموضوعات الكبير، از ملاّ على قارى.
7 ـ الموضوعات الصّغرى، از همان نويسنده.
8 ـ أضواء على السّنة المحمّدية، از محمود ابوريّة، كه در بخشى از كتاب به موضوع جعل پرداخته است.
9 ـ شيخ المضيرة، از همان نويسنده، كه در بخشى از كتاب به موضوع جعل پرداخته است.
10 ـ علم الحديث، از كاظم مدير شانه چى، كه در بخشى از كتاب به موضوع جعل پرداخته است.
11 ـ مقباس الهداية، از علامه مامقانى (1290 ـ 1351ق) با تلخيص استاد على اكبر غفارى.
البته در اين ميان، عامّه (اهل سنّت) بيشترين كتابها را نوشته اند؛ چرا كه در طول تاريخ حديث خود، بيشتر به بلاى جعل گرفتار شده اند.

منابع عمده تحقيق
در اين نوشتار، بيشتر از روش تحقيق كتابخانه اى (ميدانى) و با استفاده از كتابهاى رجال (يعنى شهادت ديگران بر كذب و جعل احاديث توسّط افراد) استفاده شده است. از جمله مهمترين آن منابع عبارتند از:
رجال: نجاشى، معجم الرّجال: آية اللّه خويى، مقباس الهداية: علامه مامقانى، علم الحديث: كاظم مدير شانه چى، بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال: علاّمه ملاّ على عليارى تبريزى.
همچنين، از خلاصه الأقوال و رجال الكشّى و رجال الطّوسى و كتاب ابن غضائرى، با واسطه نقل شده است.

موضوع تحقيق
دو محور اساسى در اين نوشتار دنبال مى شود:
الف . شناسايى راويانى كه مطالب خلاف واقع (اعم از قول و فعل و تقرير) از پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نقل كرده اند؛
ب . معرّفى افرادى كه مطالبى را ساخته و به صورت حديث به آن بزرگواران نسبت داده اند.

ضرورت تحقيق
شناخت دروغ پردازان و متّهمان به جعل و كذب و منحرفان از صراط حق، آثار و فوايد بسيارى دارد كه برخى از آنها عبارتند از:
الف . پالايش احاديث حق از احاديث دروغين؛
ب . شناخت دروغگويان در سلسله اسناد احاديث و ردّ سخنان آنان؛
پ . جلوگيرى از انحراف مردم و خطاى علما، با معرّفى دروغگويان و احاديث جعلى آنان؛
ت . عبرت گرفتن تماشاگران و ايجاد ترس در دل افراد سهل انگار و دروغ دوست و در نتيجه، جلوگيرى از جعل دروغ در آينده؛
ث . شناخت بهتر قرآن به كمك طرح و نقد تفسيرهاى نادرست دروغ پردازان؛
ج . آشكار شدن چهره نورانى و بى عيب ائمّه اطهار(ع) با ردّ احاديث دروغين و غلو آميز كه درمورد آنان جعل شده است.
نگارنده، با توجه به آثار فوق، سعى دارد تا دروغ پردازان و جاعلان روايات را در كتابهاى عامّه و خاصّه معرفى كند. البته سعى ما بر آن است كه تنها افرادى كه كذّاب يا جاعل بودن آنها محرز گرديده، ياد شوند و از ذكر افراد مشكوك پرهيز نموده ايم.
اين بخش از نوشتار، درباره جاعلان و كذّابان در راويان خاصّه است و ان شاء اللّه در مقالات آينده، به راويان عامّه خواهيم پرداخت. البته ممكن است فرد يا افرادى از قلم افتاده باشند و يا در موردى تأمّل كافى درباره يك راوى صورت نگرفته باشد (و در نتيجه، قضاوت ناصحيحى شكل گرفته باشد)؛ لذا اميد است با راهنمايى هاى منصفانه و دلسوزانه فرهيختگان امّت، اين نوشتار، كاملتر شود، تا به حال امّت سودمندتر افتد.

متن:
1 ـ أبان بن أبى عياش، فيروز، أبواسماعيل البصرى:
اتّهام: او متّهم است كه كتاب «سليم بن قيس» را جعل كرده است.3
دليل:
الف . ابن غضائرى(ره) در كتاب رجال خود مى گويد:
او تابعى است كه از انس بن مالك و امام سجّاد(ع) نقل حديث مى كند و او ضعيف است، و اصحاب ما «شيعيان» به او نسبت داده اند كه كتاب «سليم بن قيس» را جعل كرده است.4
ب . شيخ طوسى(ره) در رجال خود مى گويد:
او تابعى (بصرى) ضعيف است و از اصحاب امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شمرده مى شود.5

2 ـ احمد بن محمّد بن سيّار، ابوعبداللّه السيّارى (البصرى ـ الاصفهانى):
اتهام: دروغگو و ضعيف، بلكه فاسد المذهب است؛ محرّف نه غالى6 و مجفّو الروايه است و روايات مرسل زيادى را نقل كرده است7 و تناسخ را قبول داشته است.8
دليل: كسانى او را تضعيف كرده اند:
شيخ(ره) در رجال9 و استبصار10، ابن غضائرى11، نجاشى در رجال12 و ابن وليد13 و شيخ صدوق(ره) و كشّى14 و مامقانى در مقباس الهداية15.
آية الله خويى(ره) مى گويد: علماى رجال اتفاق دارند كه او فاسد المذهب است.16
شرح حال: او از اهالى بصره بود و از نويسندگان آل طاهر محسوب مى شد17 و از اصحاب امام هادى(ع) و عسكرى(ع) شمرده شده است.18
شيوخ قمى فقط در مورد كتاب «نوادر الحكمة» كه او نقل كرده است، استثنا قائل شده اند و آن را ضعيف ندانسته اند.19
ولى در عين حال، شيخ در استبصار، بعد از ذكر كتاب «نوادر» مى گويد: من طبق آن عمل نمى كنم و فتوا نمى دهم، چرا كه ضعيف است.20
مرحوم آية الله خويى(ره) مى گويد: برخى روايات تحريف قرآن، از كتاب احمد بن محمّد السيّارى نقل شده است.21
تأليفات: اين شخص، داراى كتابهاى متعدّدى است كه عبارتند از:
1 ـ كتاب ثواب القران،
2 ـ كتاب الطّب،
3 ـ كتاب القرائات،
4 ـ كتاب النّوادر،
5 ـ كتاب الغارات.22

3 ـ احمد بن محمّد، أبوعبداللّه الخليلى الآملى (الطّبرى):
اتهام: دروغگو، جاعل حديث و فاسداست كه مورد التفات نيست.23
دليل: نجاشى در كتاب خود او را جدا ضعيف مى داند24 و ابن غضائرى25 نيز او را دروغگو و جاعل حديث و فاسد شمرده است.26
تأليفات:
الف- كتاب «الوصول الى معرفة الأصول»،
ب- كتاب الكشف.27

4 ـ اسحاق بن محمّدبن احمد بن أبان (ابويعقوب الأحمر) بن مرار بن عبداللّه، يعرف عبدالله عقبة و عقاب بن الحارث النخعى (أخ الأشتر):
اتّهام: دروغگو، جاعل حديث و اصلا معدن تخليط احاديث است28 و فاسد المذهب نيز بوده است.29
دليل: نجاشى در رجال خود او را معدن تخليط مى نامد.30 علاّمه نيز در خلاصه، او را معدن تخليط مى خواند31 وابن غضائرى او را فاسد المذهب و دروغگو و جاعل حديث مى داند و نيز عياشى خبرى در مورد وضع حديث او نقل مى كند.32
شرح حال و تأليفات: او را رئيس گروه «اسحاقيّه» مى دانند و صاحب كتابهاى متعددّى است كه عبارتند از:
الف- كتاب اخبار السّيّد،
ب- كتاب المجالس،
ج- كتابهايى در مورد تخليط.33

5 ـ اسماعيل بن على بن رزين بن عثمان بن عبدالرّحمن بن عبداللّه بن بديل بن ورقاء الخزاعى، ابن أخى دعبل، ابوالقاسم:
اتهام: دروغگو، جاعل حديث، مختلط در حديث بوده است.
دليل: نجاشى و شيخ و مامقانى او را مختلط مى دانند.34
ابن غضائرى او را دروغگو و جاعل حديث مى داند.35
و شيخ در رجالش مى گويد كه او از ائمه(ع) حديث نقل نمى كند.36
شرح حال: او پسر برادر دعبل خزاعى بود كه در واسط مى زيست و سرپرست امور حسبيّه آنجا بود.37
تأليفات:
الف- كتاب «تاريخ الأئمة»،
ب- كتاب النكاح.38

6 ـ الحسن بن العبّاس بن الحريش الرّاوى، ابوعلى:
اتّهام: ضعيف است و كتابى در مورد فضيلت سوره قدر جعل كرده است.39
دليل: نجاشى در «رجال» خود مى گويد كه جدّاَ ضعيف است و كتابى در مورد «انّا أنزلناه» دارد كه مضطرب الالفاظ است.40 ابن غضائرى نيز اين كتاب را فاسد الالفاظ و جعل مى داند.41
تذكّر: بر برخى كتب رجالى گفته شده كه «حسن بن عبّاس» از امام جواد(ع) حديث نقل مى كند؛ در حالى كه اكثر كتابهاى حديث، گفته اند كه از امام باقر(ع) نقل مى كند. شيخ نيز در رجال، يك بار او را در اصحاب امام جواد(ع) و يك بار در باب «من لم» ذكر كرده است.
اين مطالب مى رساند كه دو نفر به اين اسم وجود دارند؛ هر چند هر دو را ضعيف دانسته اند.42
تأليفات: كتابى داشته در مورد فضيلت «انّا انزلناه فى ليلة القدر» كه گفته شده روايات آن مضطرب است.43
امّا مرحوم كلينى در اول كافى مى گويد: روايت و كتابى غير از كتاب الحسن بن العباس درمورد شأن «سوره قدر» نيست.44

7 ـ الحسن بن على بن أبى حمزة البطائنى (سالم البطائنى):
اتهام: كذّاب، ملعون و واقفى است.45
دليل: رجال نجاشى، او را از بزرگان واقفيّه شمرده است.46
و نيز مرحوم مامقانى از خلاصة الأقوال و كشّى نقل كرده اند كه دروغگو و ملعون و واقفى است.47
تأليفات:
الف- كتاب الفتن (الملاحم)،
ب- كتاب فضائل القرآن،
ج- كتاب القائم الصغير،
ذ- كتاب الدّلائل،
ه- كتاب المتعة،
و- كتاب الغيبة،
ض- كتاب الصّلاة،
ح- كتاب الرّجعة،
ت- كتاب فضائل أميرالمؤمنين(ع)،
ی- كتاب الفرائض.48

8 ـ الحسن بن محمّد بن يحيى بن الحسن بن جعفر بن عبداللّه بن الحسين بن على بن الحسين بن علىّ اميرالمؤمنين(ع)، ابومحمّد، المعروف بإبن أخى طاهر:
اتّهام: كذّاب و جاعل حديث است؛ رواياتى را از افراد مجهول نقل مى كرد كه مورد انكار (منكّرة) بود؛ ضعيف است.49
دليل: علاّمه مامقانى (ره)، او را مورد تضعيف اصحاب مى داند كه از افراد مجهول روايات منكّره نقل مى كند.50
و نيز نجاشى مى گويد كه از افراد مجهول، روايات منكّره نقل مى كند و ديدم كه اصحاب ما، او را تضعيف مى كردند51 و ابن غضائرى و ابن داود، او را دروغگو و جاعل حديث مى دانند و توقّف در روايات او را انتخاب مى كنند.52
امّا برخى رجاليان، او را موثّق مى دانند؛ چرا كه صدوق(ره) از او نقل حديث كرده و اجازه گرفته است و شيخ مفيد(ره) نيز در ارشاد، از او روايات بسيارى نقل كرده است.53
او از جدّ خويش (يحى بن الحسن) و غير از او روايت نقل مى كند.
تأليفات:
الف- كتاب المثالب،
ب- كتاب الغيبة و ذكر القائم(عج).54

9 ـ سالم بن أبى حفصة العجلى (م370هـ)، مولى بنى عجل، كوفىّ يكنّى أبا الحسين و أبا يونس، اسمه زياد:
اتهام: مورد تكذيب و تكفير و لعنت امام صادق(ع) قرار گرفته است.55
غالى، ضعيف و كذّاب است و به امام باقر(ع) دروغ مى بست.56
دليل: صاحب الوجيزة او را ضعيف دانسته است57؛ و علامه مامقانى(ره) نيز او را جزو متّهمان به كذب قرار داده است.58
صاحب بهجة الآمال نقل كرده كه مورد تكذيب و تكفير و لعنت امام صادق(ع) واقع شده؛ چرا كه به امام باقر(ع) دروغ بسته است.59
برخى او را شيعه اى غلو كننده دانسته اند60، ولى اين مطلب با رواياتى كه درمورد عقايد او نقل شده، سازش ندارد.61
تاليفات: دو كتاب داشته است كه نجاشى از آنها خبر مى دهد ولى نام آنها را نمى گويد.62

10 ـ سليمان بن عبداللّه الدّيلمى، أبو محمّد (و ابنه محمّد بن سليمان):
اتّهام: غالى و كذّاب است63 و به روايات منفرد او (و فرزندش) عمل نمى شود.64
دليل: علاّمه در «الخلاصة» او را از بزرگان غلات مى شمارد65؛ و به نقل علامه مامقانى(ره) و ابن غضائرى، غالى و كذّاب است.66
در خلاصه، نام او «سليمان الدّيلمى» و در كتاب ابن غضائرى، نام او «سليمان بن زكريّا» ذكر شده، امّا علامه مامقانى و برخى از رجاليان، آنها را اشاره به افراد متعدّدى نمى دانند.67
شرح حال: او مردى تا جر بود كه اسراى ديلمى را به كوفه مى برد و اموال تجارتى را به خراسان حمل مى كرد؛ ولى در اصل از «بجيلة الكوفة» بود.68
تأليفات:
كتاب يوم و ليلة، كه پسرش (محمّد بن سليمان) از او نقل مى كند.69

11 ـ سليمان بن عمرو بن عبداللّه بن وهب النّخعى، أبو داود الكوفى:
اتّهام: جاعل حديث بوده است70؛ به طورى كه محدّثين او را «كذّاب النّخع» لقب داده اند؛ ضعيف است.71
دليل: در «الوجيزة» او را ضعيف شمرده اند.72
علامه مامقانى او را به وضع حديث متّهم مى داند.73
ابن غضائرى او را ضعيف و كذّاب معرّفى مى كند.74
شرح حال: سليمان فردى زاهد بود؛ به طورى كه شبها را به نماز و روزها را به روزه دارى مى گذراند. او از امام صادق(ع) نقل حديث مى كند.75

12 ـ عبداللّه بن محمّد البلوى (بن عمير بن محفوظ البلوى، أبو محمّد المصرى):
اتهام: كذّاب و جاعل حديث بوده است.76
دليل: نجاشى او را ضعيف و ابن غضائرى او را دروغگو و جاعل حديث دانسته است.77
علاّمه مامقانى(ره) او را جزو افراد كذّاب و جاعل نام برده است.78
شرح حال: او شخصى فقيه و واعظ، از اهالى مصر و از قبيله «بلى» بوده است.79
برخى گفته اند كه از «بلى بن عمرو بن الجاف بنى قضاعة» بوده است.80
تأليفات:
الف- كتاب الأبواب،
ب- كتاب المعرفة،
ج- كتاب الدّين و فرائضه.80

13 ـ علىّ بن أحمد الكوفى، أبوالقاسم:
اتّهام: كذّاب، صاحب بدعت و غالى بوده است.82
دليل: نجاشى او را فاسد المذهب و غالى معرّفى مى كند.83
ابن غضائرى و صاحب خلاصة الأقوال و علاّمه مامقانى، او را غالى و صاحب بدعت معرفى كرده اند84. مرحوم آية الله خويى، او را كذّاب و فاسد المذهب مى داند و مى گويد برخى روايات تحريف قرآن را او نقل كرده است.
شرح حال: او ادّعا مى كرده كه از «آل ابى طالب» است. در آخر عمرش به غلو دچار شد و مذهب او فاسد گشت و در ناحيه اى به نام «كرمى» در سال 352 درگذشت، كه آن ناحيه در پنج فرسخى فسا و بيست فرسخى شيراز است. غلات مقام او را بلند مى دانند.85
تأليفات:
1 ـ كتابى در موضوع غلو و تخليط86، 2 تا 51 ـ كتابهايى با عناوين: الأنبياء ـ الأوصياء ـ البدع المحدثة ـ التّبديل والتّحريف ـ تحقيق اللّسان فى وجوه البيان ـ الإستشهاد ـ تحقيق ما الّفه البلخى فى المقالات ـ منازل النّظر و الإختيار ـ أدب النّظر والتّحقيق ـ تناقض أحكام المذاهب الفاسدة ـ الأصول فى تحقيق المقالات ـ الإبتداء ـ معرفة وجوه الحكمة ـ معرفة ترتيب ظواهر الشّريعة ـ التّوحيد ـ مختصر فى فضل التّوبة ـ تثبيت نبوّة الأنبياء ـ مختصر فى الأمة ـ مختصر فى الأركان الأربعة ـ الفقه على ترتيب المزنىّ ـ الآداب و مكارم الأخلاق ـ فساد أقاويل الإسماعيلية ـ الرّدّ على أرسطاطاليس ـ المسائل والجوابات ـ فساد قول البراهمة ـ تناقض أقاويل المعتزلة ـ الرّدّ على محمّد بن بحر الرّهنى ـ الفحص عن مناهج الإعتبار ـ الإستدلال فى طلب الحقّ ـ تثبيت المعجزات ـ الردّ على من يقول إنّ المعرفة من قبل الموجود ـ إبطال مذهب داود بن على الإصبهانى ـ الردّ على الزّيدية ـ تحقيق وجوه المعرفة ـ ما تفرّد به أميرالمؤمنين(ع) من الفضائل ـ الصّلاة والتسليم على النّبى وأميرالمؤمنين ـ الرّسالة فى تحقيق الدّلالة ـ الرّد على أصحاب الإجتهاد فى الأحكام ـ فى الإمامة ـ فساد الإختيار ـ رسالة إلى بعض الرؤساء ـ الردّ على المثبتة ـ الرّاعى والمرعى ـ الدّلائل والمعجزات ـ ماهية النّفس ـ ميزان العقل ـ ابّان حكم الغيبة ـ الرّد على الإسماعيلية فى المعاد ـ تفسير القرآن ـ كتاب فى النفس.
نجاشى در پايان عناوين تأليفات او مى افزايد كه اكثر كتابهاى او فاسد است.87

14 ـ محمّد بن بشير، كوفى (من موالى بنى أسد):
اتهام: ملعون، غالى و واقفى است؛ به امام كاظم(ع) دروغ مى بست.88
دليل: كشّى مى گويد كه او به امام كاظم(ع) دروغ مى بست.89
صاحب خلاصة الأقوال مى گويد كه او ملعون و غالى است.90 علاّمه مامقانى نيز او را ملعون مى داند.91
امام رضا(ع) او را لعنت و نفرين كرد و نيز امام كاظم(ع) از او تبرّى جست.92
شرح حال: محمدبن بشير، كسى است كه در زمان امام كاظم(ع) و امام رضا(ع) زندگى مى كرده است و پس از فوت امام كاظم(ع) واقفى شد و ادّعا كرد كه امام هفتم همان قائم است كه در بين مردم زندگى مى كند و براى اهل نور، با نور ظاهر است. او كه شعبده باز بود و كارهاى خارق العاده انجام مى داد، ادّعا كرد كه جانشين موسى بن جعفر(ع) است و عدّه اى پيرو او شدند و براى بعد از وفات، وصيت كرد كه فرزندش (سميع بن محمّد) جانشين او باشد.93
تأليفات: او داراى كتابى نيز بوده است.94
تذكّر مهم: دو راوى به نام «محمّد بن بشير» وجود دارد:
الف: محمّد بن بشير كوفى، از اصحاب امام كاظم(ع) كه ملعون است و ذكر او گذشت.
ب: محمّد بن بشير كوفى كه برادر على بن بشير است و هر دو ثقه هستند. نجاشى از آنها نام مى برد و مى گويد: كتاب نوادر از اين شخص ثقه است95 و در قم وفات يافت.
نكته قابل ذكر ، اين است كه رجاليان هيچ نشانه روشنى براى تمييز آن دو نفر مشترك، ذكر نكرده اند.96

15 ـ محمّد بن على، أبو سمينة، الصّيرفى (بن ابراهيم بن موسى ابوجعفر القرشى):
اتّهام: مشهور به دروغگويى بوده است97؛ غالى، فاسد الاعتقاد و ضعيف است.98
دليل: نجاشى رجال مى گويد كه او در كوفه مشهور به روغگويى بوده است و علاّمه مامقانى، دروغگويى او را نقل مى كند99 و آية اللّه خويى در معجم الرّجال، او را ضعيف مى داند.100
ابن وليد، رواياتى را كه «محمد بن احمد بن يحيى» از ابى سمينة نقل مى كند، استثنا كرده و ضعيف ندانسته است.101
نظريّه: از ابن وليد، عجيب است كه از چنين فرد دروغگو و منحرفى، روايات را قبول مى كند
شايد ايشان قرائنى بر صحّت داشته، كه البتّه يقين و عقيده اش براى ما حجّت نيست.
شرح حال: او در كوفه مشهور به دروغگويى بود و سپس وارد قم شد و مدّتى مهمان احمد بن محمد بن عيسى بود. سپس مشهور به غلو شد و مخفى گشت؛ امّا احمد بن محمد بن عيسى او را از قم اخراج كرد.102
او را از اصحاب امام رضا(ع) دانسته اند.
تأليفات:
الف- كتاب الدّلائل،
ب- كتاب الوصايا،
ج- كتاب العتق،
د- كتاب «عمّ يتسائلون»،
ه- كتاب الآداب.103

16 ـ محمّد بن مقلاص، أبو زينب الأسدى، أبو الخطّاب الأجدع، الزّراد (البزّاز ـ السّراد ـ البرّاد)، مولى بنى أسد، (أبالطّيبات ـ أبا اسماعيل):
اتّهام: مورد لعنت امام صادق(ع) واقع شده است104؛ ملعون است؛ چرا كه به امام صادق(ع) دروغ مى بست و چيزهايى را كه نفرموده بود، منتشر مى كرد و امام(ع) را مى ترسانيد.105
دليل: علاّمه مامقانى در مقباس106 و صاحب بهجة الآمال و خلاصة الأقوال و غضائرى و ديگران نقل كرده اند كه او مورد نفرين و لعنت امام صادق(ع) واقع شده است.107
در اين مورد، روايات كثيرى نقل شده است و حتى از نزديكى به او و پيروانش نهى شده است و در توقيعى كه صادر شد، همه ائمه(ع) از ابوالخطّاب برائت جسته اند.108
شرح حال: ابوالخطّاب، فرد احمق و كند ذهنى بود كه مطالب و احاديث را حفظ نمى شد، ولذا مطالبى را از خود به آنها اضافه مى كرد. او فاسدترين افراد كوفه بود. در مورد نماز مغرب عقيده داشت كه تا وقتى ستاره ها در شب ظاهر نشوند، برگزار نشود. پيروان او را خطّابيّه گويند كه عقايد عجيبى در مورد نماز و روزه داشته اند.109

17 ـ محمّد بن موسى بن عيسى الهمدانى السّمّان، أبو جعفر:
اتهام: غالى، جاعل احاديث و اصول، و ضعيف است.110
دليل: نجاشى نقل مى كند كه قمى ها او را به خاطر غلو تضعيف كرده اند و ابن وليد گفته كه او جعل حديث مى كرده است.111
مرحوم مامقانى از محمّد بن الحسن بن وليد نقل مى كند كه او دو «اصل» به نامهاى «اصل النّرسى» و «اصل زيد الزّرّاد» را جعل كرده است.112
تأليفات:
الف- كتاب ما روى فى أيّام الأسبوع،
ب- كتاب الردّ على الغلات.113

18 ـ محمّد بن فرات، الجعفى الكوفى (الجزمى):
اتّهام: ضعيف است114؛ ادّعاى نبوّت داشته و غالى و شارب خمر بوده است. بر امام رضا(ع) دروغ مى بست و لذا مورد لعن حضرت قرار گرفت.115
دليل: كلام نجاشى و ابن غضائرى بر تضعيف او و روايات كشّى بر مذمّت او دلالت دارد.116
كشّى نقل مى كند كه امام رضا(ع) فرمود:
«يا يونس، أما ترى إلى محمّد بن فرات و مايكذب علىّ… يا يونس، انّما قلت ذلك ليحذر عنه أصحابى وتأمرهم بلعنه والبرائة منه فإنّ اللّه هو برئ منه».117
تأليفات:
1 ـ نجاشى مى گويد كتابى داشته است ولى نام آن را نمى برد؛118
2 ـ مطالبى در تفسير از او نقل شده است، از جمله اينكه از امام باقر(ع) نقل مى كند كه: سألته عن قول اللّه عزّوجلّ: «وتقلّبك فى السّاجدين». قال:
«فى أصلاب النبيّين»119
19 ـ المغيرة بن سعيد، رأس المغيرة:
اتّهام: كذّاب بود120 و به امام باقر(ع) دروغ مى بست و احاديثى را داخل احاديث حضرت مى نمود؛ غالى بود و احاديثى را بر مذهب غلو جعل مى كرد.
دليل: كشّى او را كذّاب مى داند و روايات متعدّدى از امام صادق(ع) و امام رضا(ع) نقل مى كند كه مغيره را نفرين و لعنت مى كنند.121
مرحوم مامقانى و آية اللّه خويى(ره) نيز او را كذاب و ملعون معرفى مى كنند.122 براى مثال، چند روايت را ذكر مى كنيم.
كشّى با سند خود، از هشام بن حكم نقل مى كند:
انّه سمع أبا عبداللّه(ع) يقول:
«لاتقلبوا علينا حديثا إلاّ ما وافق القرآن والسنة أو تجدون معه شاهدا من أحاديثنا المتقدمة، فإنّ المغيرة بن سعيد لعنه اللّه دسّ فى كتب أصحاب أبى أحاديث لم يحدث بها أبى؛ فاتّقوا اللّه ولاتقبلوا علينا ماخالف قول ربّنا تعالى و سنّة نبيّنا محمّد(ص) فإنّا إذا حدّثنا قلنا: قال اللّه عزّوجلّ وقال رسول اللّه(ص)»123
و نيز:
عن يونس عن هشام بن الحكم، انّه سمع أبا عبداللّه(ع) يقول:
«كان المغيرة بن سعيد يتعمّد الكذب على أبى، ويأخذ كتب أصحابه وكان أصحابه المستترون بأصحاب أبى يأخذون الكتب من أصحاب أبى فيدمغونها إلى المغيرة، فكان يدسّ فيها الكفر والزّندقة ويسندها إلى أبى ثم يدفعها إلى أصحابه، فيأمرهم أن يثنوها فى الشيعة، فكلّما كان فى كتب أصحاب أبى من الغلوّ فذاك ممّا دسّه المغيرة بن سعيد فى كتبهم»124
همچنين:
عن أبى عبداللّه(ع) قال سمعته يقول:
«لعن اللّه المغيرة بن سعيد؛ إنّه كان يكذب على أبى، فاذقه اللّه حرّ الحديد؛ لعن اللّه من قال فينا مالانقوله فى أنفسنا؛ لعن اللّه من أزلنا عن العبودية للّه الذى خلقنا وإليه مآبنا ومعادنا وبيده نواصينا»125

20 ـ مفضّل بن صالح، أبوجميلة النّحاس الأسدى (النّخّاس):
اتهام: كذّاب، جاعل حديث و ضعيف است.126
دليل: نجاشى او را تضعيف مى كند؛ بلكه تضعيف او را مورد قبول همه اصحاب مى داند.127 و نيز ابن غضائرى او را كذّاب و واضع حديث مى داند.128
البته او از كسانى است كه در اسناد كامل الزّيارات واقع شده است و برخى مثل «المحقّق الوحيد» سعى كرده اند او را توثيق كنند؛ چرا كه از بزرگان (اصحاب اجماع) نقل حديث مى كند.129
امّا مرحوم خويى (ره) در معجم الرّجال، او را موثّق نمى داند. چرا كه نقل تضعيف نجاشى، با وقوع او در اسناد كامل الزّيارات معارض است.130
ابن غضائرى نقل مى كند كه از مفضّل شنيده شده است كه گفته: من نامه معاويه به محمّد بن ابى بكر را جعل كردم.131
شرح حال: او را از اصحاب امام صادق(ع) شمرده اند و در زمان امام رضا(ع) فوت كرده است. برخى گفته اند: نخّاس (نحّاس) بوده و برخى او را حدّاد (آهنگر) دانسته اند. او در موارد زيادى از امام صادق(ع) و امام رضا(ع) روايت نقل مى كند.132

21 ـ يزيد الصّائغ:
اتهام: دروغگو133، واقفى، و ضعيف است.134
دليل: كلام كشّى كه او را از كذّاب هاى مشهور مى داند.135
مؤلّف الوجيزة او را ضعيف مى داند.136
و مرحوم مامقانى او را دروغگو معرفى مى كند.137

22 ـ يونس بن ظبيان الكوفى:
اتّهام: دروغگو، ضعيف، مخلّط و وضّاع (زياد جعل كننده حديث) است.138
دليل: نجاشى او را جدّا ضعيف مى داند و همه كتابهاى او را تخليط مى شمرد.139
ابن غضائرى او را غالى و كذّاب و جاعل حديث مى داند.140
كشّى با سند خود از امام كاظم(ع) نقل مى كند كه حضرت بر او هزاران بار لعنت فرستاد (لعن يوسف بن ظبيان ألف لعنة يتبعها ألف لعنة).141
تذكّر: بعضى روايات از امام صادق(ع) در مورد مدح يونس وارد شده است كه يا سند آن ضعيف است و يا حمل بر تقيه مى شود و يا اينكه يونس در زمان امام صادق(ع) هنوز غالى نشده بوده است.142
شرح حال: او كسى بود كه ادّعا مى كرد در حال طواف به او ندا مى شد كه «انّى أنا اللّه لا إله أنا فاعبدنى وأقم الصّلاة لذكرى…».143
تأليفات: از كلام نجاشى و غير او استفاده مى شود كه يونس كتابهايى داشته است ولى آنها را نام نبرده اند.144






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن