واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: معماى پليسى ضربه آخر
[محمد غمخوار]
سرگرد پس از خواندن نماز صبح به آشپزخانه رفت و زير كترى را روشن كرد. مشغول خواندن قرآن بود كه يكباره صداى زنگ تلفن سكوت خانه را شكست. بلافاصله به سوى اتاق دويد تا قبل از بيدار شدن بچه ها و همسرش تلفن را جواب دهد.
افسر كلانترى بودكه از كشف جسد زن ناشناسى در خيابان انقلاب خبر مى داد. او بايد سريع خود را به آنجا مى رساند. با عجله نامه اى براى همسرش «مهديه» نوشت و آن را روى در يخچال چسباند و راهى محل حادثه شد.
هوا هنوز تاريك بود. به خاطر خلوتى خيابانها، خيلى سريع به محل كشف جسد رسيد. در آنجا با چند خودروى پليس و آمبولانس پزشكى قانونى روبه رو شد. پزشك قانونى هم زودتر از سرگرد به آنجا رسيده و در حال معاينه جسد بود.
جسد زن كنار يك سطل بزرگ زباله رها شده بود. سرگرد پس از احوالپرسى با دكتر و مأموران بلافاصله تحقيقاتش را آغاز كرد. به گفته افسر كلانترى، ساعت پنج صبح كارگران شهردارى هنگام جمع آورى زباله متوجه جسم مشكوكى در كنار سطل زباله شدند. آنها به محض كنار زدن پارچه با جسد زنى روبه رو شدند.
جسد متعلق به زن جوانى بود كه بر اثر اصابت ضربه اى سنگين به پشت سرش جان باخته بود.
دكتر هنوز مشغول معاينه جسد بود كه سرگرد به سوى كارگران شهردارى رفت تا شايد با تحقيق از آنها بتواند سرنخى به دست آورد. آنها با مشاهده جسد شوكه شده بودند. در اين ميان يكى از آنها كه وضعيت روحى بهترى داشت به پرسش هاى كارآگاه پاسخ داد.
چه ساعتى جسد را پيدا كرديد
حدود پنج صبح. مى خواستم سطل بزرگ زباله را خالى كنم كه آن را ديدم. سريع موضوع را به همكارانم اطلاع داده و آنها نيز پليس را خبر كردند.
اين اطراف آثارى از خون يا جسمى خونين پيدا نكرديد
نه ما كه چيزى نديديم.
زمان پيدا كردن جسد فردى اين اطراف نبود
نه خيابان خلوت بود.
دقايقى بعد سرگرد از مأموران كلانترى خواست اظهارات كارگران را ثبت كند تا ضميمه پرونده شود. سپس به سوى دكتر رفت تا گزارش اوليه قتل را بگيرد. دكتر قبل از اين كه قاسمى سؤالى بپرسد،گفت: مقتول درحدود ۳۰ سال سن داشته / آ ثار كبودى روى گردنش ديده مى شود. البته علت مرگ ضربه محكمى بوده كه به سرش اصابت كرده است.
قتل چه زمانى رخ داده
حدود سه ساعت قبل. قاتل از پشت سر ضربه محكمى به جمجمه زن جوان وارد كرده است.
آثار درگيرى ديگرى روى بدن مشاهده شده
نه / فقط همين دو مورد بوده.
كارآگاه سپس به بررسى جسد پرداخت. زن جوان شلوار خانه به تن داشت اما كفش در پايش نبود. هيچ لوازم با ارزش يا زيورآلات هم همراه نداشت. تحقيقات در حالى ادامه داشت كه بازپرس كشيك قتل هم از راه رسيد. از سوى ديگر، با روشن شدن هوا، جمع زيادى از اهالى محل و رهگذران نيز تجمع كرده و طبق معمول هريك براى ديگرى داستانى تعريف مى كرد.
با پايان تحقيقات، بازپرس، دستور انتقال جسد به پزشكى قانونى را صادر كرد. سرگرد پس از رسيدن به اداره آگاهى به بررسى سوابق افراد ناپديد شده طى چند روز قبل پرداخت اما مشخصات هيچ كدام با مقتول مطابقت نداشت. دراين ميان او به خوبى مى دانست كه شناسايى هويت زن جوان مى تواند سرنخ كشف جنايت باشد. ذهن او حسابى مشغول اين ماجرا بود كه حوالى ظهر مردى هراسان با مراجعه به آگاهى، از ناپديد شدن مرموز همسرش خبر داد. او به كارآگاهان گفت : شامگاه ديروز با همسرم درگير شدم و او نيز پس از جمع كردن وسايلش راهى خانه پدرش شد. وقتى صبح براى آشتى به خانه پدرزنم رفتم آنها مدعى شدند، «ساناز» به آنجا نيامده است. در اين مدت هرچقدر با تلفن همراهش تماس مى گيرم جواب نمى دهد.
ساعتى پس از ثبت شكايت اين مرد و مراجعه به پزشكى قانونى مشخص شد، جسد كشف شده در خيابان متعلق به «ساناز» است. همزمان با شناسايى هويت زن جوان رسيدگى به اين پرونده واردمرحله تازه اى شد.
سرگرد بلافاصله رامين - همسر مقتول - را تحت بازجويى قرار داد. مرد جوان كه بسيار شوكه بود بريده بريده به پرسش هاى كارآگاه قاسمى پاسخ داد.
درگيرى شما و همسرتان به چه خاطر بود
راستش بچه! ما چهار سال قبل ازدواج كرده بوديم. همسرم علاقه زيادى به بچه داشت اما من به دليل مشكلات مالى آمادگى نداشتم. شامگاه ديروز وقتى از محل كارم به خانه برگشتم دوباره موضوع بچه دار شدن را مطرح كرد. دوباره سر همين موضوع، با هم درگير شديم. پس از جر و بحث مفصل او با عصبانيت چمدانش را بست و راهى خانه پدرش شد. حتى جعبه طلاهايش را هم برد.
شما دنبالش نرفتيد
نه، خانه پدر خانم ام با خانه ما فاصله اى نداشت.
چه ساعتى خانه را ترك كرد
حدود ساعت ۱۰ شب.
سرگرد پس از ثبت اظهارات همسر مقتول، به تحقيق از برادر «ساناز» پرداخت. او گفت: «حدود يك سال بود كه ساناز و رامين با هم بشدت اختلاف داشتند. در اين مدت چند بار خواهرم قهر كرد و به خانه ما آمد اما خيلى زود آشتى مى كردند. سرگرد در پايان تحقيقات از رامين خواست تهران را ترك نكند.
صبح فردا، سرگرد دستور بررسى تلفن همراه ساناز را از بازپرس گرفت. گوشى تلفن همراه قربانى جنايت فعال بود و فردى از آن استفاده مى كرد. پس از رديابى تلفن، مرد معتادى دستگير و براى تحقيقات به اداره آگاهى منتقل شد.
سعيد چندين فقره سابقه سرقت و زندان داشت. او يك هفته قبل از وقوع قتل، آزاد شده بود، مأموران هنگام دستگيرى سعيد، تلفن همراه مقتول را نيز در دست او يافتند.
با اين حال مرد معتاد منكر قتل بود اما چندين فقره سابقه سرقت و كشف تلفن همراه مقتول از او، باعث شد مظنون شماره يك جنايت به حساب آيد.
اگر قتل را انجام ندادى، تلفن همراه مقتول پيش تو چه كار مى كرد
تلفن را ديروز در خيابان پيدا كردم.
كدام خيابان
انقلاب
طلاهاى «ساناز» را چه كار كردى
من كسى را نكشتم كه بخواهم طلاهايش را سرقت كنم.
تو آن شب هنگام پرسه زدن در خيابان با زن تنهايى روبه رو شدى كه با يك چمدان در حال عبور از پياده رو بود. وسوسه شدى چمدان او را سرقت كنى اما وقتى با مقاومت زن جوان روبه رو شدى ناچار طعمه ات را كشتى. بعد هم با سرقت چمدان و تلفن همراه او فرار كردى. درسته
نه، من كسى را نكشتم. من فقط تلفن همراه را در كنار خيابان پيدا كردم. نمى دانم در مورد چى صحبت مى كنيد.
بازجويى از سعيد سه ساعت طول كشيد. او فردى نبود كه به همين راحتى اعتراف كند. به همين خاطر كارآگاه براى به دست آوردن مدركى با دستور بازپرس به بازرسى خانه سعيد پرداخت. در آنجا چمدان و طلاهاى ساناز هم پيدا شد. با كشف اين مستندات مرد معتاد ديگر بايد لب به اعتراف مى گشود اما او همچنان منكر قتل بود.
سرگرد در ادامه همسر و پدر ساناز را براى تحقيقات به اداره آگاهى احضار كرد.
رامين با تكرار حرف هاى قبلى اش گفت: حالا كه همه چيز روشن شد، همه مى دانيم مرد معتاد با انگيزه سرقت همسرم را به قتل رسانده. او ابتدا مى خواسته او را خفه كند اما وقتى موفق نشده با وارد كردن ضربه اى مرگبار به سر همسر بيچاره ام او را از پا درآورده. مگر شما وسايل همسرم را در خانه او پيدا نكرده ايد.
پدر ساناز نيز فقط خواستار اعدام مرد معتاد بود و نتوانست هيچ كمكى به كشف معماى قتل كند.
سرگرد كه به اظهارات رامين مشكوك شده بود به بررسى دوباره پرونده پرداخت. سعيد و رامين مظنونان اصلى قتل بودند كه سرگرد پس از چند بار بررسى پرونده با اشاره به سه دليل رامين را به عنوان قاتل معرفى كرد.
همسر مقتول پس از انتقال به اداره آگاهى منكر قتل شد اما پس از ساعتى لب به اعتراف گشود و جزئيات جنايت را فاش كرد.
او اعتراف كرد، شب حادثه پس از درگيرى با همسرش در يك لحظه عصبانى شده و او را به قتل رسانده است. بعد هم براى صحنه سازى چمدان وسايلش را در خيابان رها كرده تا انگيزه قتل را سرقت نشان دهد.
شما خوانندگان گرامى مى توانيد با اشاره به سه دليل سرگرد براى افشاى راز قتل در معماى پليسى اين هفته شركت كنيد. پاسخ هاى خود را به نشانى تهران، خيابان خرمشهر، پلاك ۲۱۲ گروه حوادث و يا صندوق پستى ۵۲۸۸-15875 ارسال نماييد. روى پاكت ذكر شود پاسخ مربوط به كدام معماى پليسى است.
پنجشنبه 9 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 231]