واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: سيدمحمد خاتمي: بزرگترين حسن فرهنگ غرب خودانتقادي متفكران آن فرهنگ است
رئـيس موسسه بينالمللي گفتگوي فـرهـنگها و تمدنها گفت: اگر گفتگوي ميان تمدنها، ممتنع مينمايد يا بسيار صعب و دسـتنـيـافـتـنـي جلـوه مـيكـند، به دليل استواري نظريه نيست، مـشـكــل ايـن اسـت كـه غـرب سـيـاسـي و اقتصادي، قادر به گفتگو با تنها عالمي كه قادر به گفتگوي مستقيم با او است، يعني عالم اسلام، نيست. به گزارش ايسنا، سيد محمد خاتمي در دانشگاه فرايبورگ آلمان با بيان اين كه ضرورت و لزوم گفتگوي ميان اسلام و غرب، هر روز بيش از روز قبل بر ما آشكار مي شود، افزود: همه كساني كه به اين مسئله توجه ميكنند، مثل فيلسوفان، متكلمان، جامعهشناسان، انسانشناسان، آفرينندگان آثــار ادبــي و هـنــري، سـيــاســتمــداران و اقتصـاددانـان همگـي بر ضرورت و وجوب گفتگوي ميان اسلام و غرب تاCكيد ميكنند. رئـيــس مــوسـســه بـيــنالـمللـي گفتگـوي فرهنگها و تمدنها ادامه داد: اتفاق مهمي كه از قرن نوزدهم به اين طرف در جهان افتاده است، عبارت است از تحميل شكل واحدي از زندگي به وسيله جهانگير شدن تكنيك. جهان گشايي تكنيك كه در نهايت موجب نـزديـكـي افـقهـاي تمدنهاي مختلف به يـكــديـگـر شـده اسـت، مـنـافـع و مـضـرات گوناگوني دارد؛ منافع و مضراتي كه در يك واقعيت مشتركاند و آن عبارت از جهاني و عمـومـي بـودن آنهـاسـت. تكنيـك اگـر به راحـتتـر شدن زندگي، به ريشهكن شدن بسياري از بيماريها، به طولاني شدن حد متوسط عمر منجر شده است، از طرف ديگر همين تكنيك به تخريب محيط زيست، به سقـوط زنـدگـي اخلاقـي و به سرگرداني و بيپناهي جمع زيادي از مردمان منجر شده است. همه اين آثار و عواقب، جهاني و فراملي اسـت و نمـيتـوان آن را بـه يـك محدودهخاص جغرافيايي، سياسي محدود كرد. رئيسجمهور پيشين كشورمان با بيان اين كه غرب بنا بر دلايل سياسي، مدتي سعي كرد با اعراض از عالم اسلام، مستقيماً با چين و هند و ساير ملتهاي آن مناطق گفتگو كند، اظهار كرد: البته اين كوشش بياجر نمانده است. بـزرگتـريـن هـنـد و چـيـنشناسان جهان، فـرانـسـويهـا و آلـمـانـيهـا و انگليسيها و آمريكاييها هستند. اما اين شناخت، تنها در سطح نخبگان باقي مانده و باقي خواهد ماند. ولي گفتگويي كه موجب جريان يافتن هواي تازه در فرهنگ غرب شود و اين هواي تازه عموميت پيدا كند، چنان كه تنها ملك طلق چينشناسان و هندشناسان و شرقشناسان نباشد، گفتگو با عالم اسلام است. خاتمي ادامه داد: علت اين امر نيز واضح است. براي گفتگوي غيرتخصصي كه رواج عامِ فرهنگي پيدا كند ما نيازمند زبان مشترك هستيم. اين زبـان، نـميتواند تخصصي باشد. از طرف ديگر، چنان كه نميتوان شراب چهل ساله را يـك شـبـه سـاخت، زبان كه ذاتاً حقيقتي تاريخي است و در طول اعصار و قرون، كمكم در دل و جان مردمان مينشيند، محتاج تاريخ و زمان است. اين كه مردم در آمريكا و اروپا در سطح وسيعي، خيام و حافظ و سعدي و فردوسي را ميشناسند، اين كه ترجمههاي اعجابآوري از شاعران و متفكران ايراني در زبانهاي گوناگون اروپايي موجود است، اين حقيقت، تنها نتيجه يك عزم سياسي نبوده است كه امروز با عزم سياسي ديگري بتوان آن را نابود كرد. حتي اگر چنين عزمي وجود داشته باشد و به اجرا در آيد، نتيجهاي جز محروم كردن مردمان فرهيخته در غرب از ادبيات و شعر و هنر نيست. خاتمي با بيان اين كه به هر حال حوزههاي تفكر غيرغربي – از جـملـه حـوزه تـفـكـر اسـلامـي– امـروز اگر بخواهند سخن بگويند، بايد همّ خود را صرف ساخت و پرداخت زباني كنند كه با آن زبان بتوانند با جهان مقهور تكنيك گفتگو كنند، اظهار كرد: اين زبان كاملاً معدوم نيست، ولي هنوز چندان نباليده است كه بتواند بيتزلزل و آشكارا معاني و مفاهيم موجود در ريشههاي خود را كرده و به كار ببندد. اين شايد مهمترين نكتهاي باشد كه بتوان در باب فرهنگهاي خارج از حوزه فرهنگ غربي بيان كرد. اما در حوزه فرهنگ غرب و كاستيها و معايب آن نيز بايد به فكر چاره و درمان بود. انصاف اين است كه بزرگترين منتقدان اين حوزه، خود متفكران بزرگ غرب بودهاند و اين حسن غيرقابل چشم پوشي فرهنگ غرب است؛ فرهنگي كه دائما خود و ديگري را ميسنجد، تحليل ميكند و اگر لازم ببيند بخشهايي از آن را حتي تخريب ميكند و دوباره ميسازد. او ادامه داد: ولي بزرگترين نقص اين تمدن، ناتواني آن است براي بسط معنويت و ايماني كه بتواند هماهنگ و سازگار با واقعيت جهاني امروز، به زندگي آدميان معنا و جهت ببخشد. رئيس موسسه بينالمللي گفتگوي فرهنگها و تمدنها با بيان اين كه گفتگوي ميان اسلام و مسيحيت براي يافتن چارهاي درخصوص اين مشكل، ميتواند بياندازه مفيد و اميدبخش باشد، تصريح كــرد: ايـن گفتگـو فـرصـت مغتنمـي بـراي مسلمانان نيز هست، زيرا آنها ميتوانند از تجارب چند قرن مواجهه مسيحيت با علم جديد، فلسفه جديد و مناسبات اجتماعي و فرهنگي جديد بهره گيرند و آزموده را باز نـيـازمـايـنـد، زيرا آن تجربه، تجربه بسيار سخت و خونيني بود كه غرب بدان گرفتار آمد. از جنگهاي سي ساله، جنگهاي متعدد كاتوليكها و پروتستانها در اوايل دوره جـديـد گـرفـتـه تـا فـجـايـع زيـسـت محيطي، ميل سيطره بر جهان و تبديل همه عالم به موادي براي بهره بيشتر اقليتي قدرتمند و در نتيجه فقر گسترده اكثريتي محروم، همه اينها تجارب تلخ و سختي بود كه ديگران نبايد آنها را تكرار كنند. رئيس جمهور پيشين كشورمان سخنان خود را با شعر ريلكه پايان داد كه "بازگشت به زميني كه بتوانيم در آن خانه مشترك آدمي را بنا كـنـيـم و بـه گـلهـاي سـرخ و چيـزهـاي نويدبخش، معناي آينده انساني بدهيم. نام خود را همچون بازيچهاي شكسته بهدور نيفكندن تنها زماني ممكن ميشود كه بگذاريم نسيمي كه از باغ همسايه ميا~يد، باغ و خانه ما را معطر كند."
پنجشنبه 9 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]