واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در قالب بیانیهای به بازخوانی خاطرات خود از ورود امام به ایران در بهمن 57 و تشکیل شورای انقلاب پرداخته است. به گزارش خبرآنلاین، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به مناسبت12 بهمن، سالروز ورود امام به میهن اسلامی بیانیهای منتشر کرد که به شکل کم سابقهای در جای جای آن از صنایع ادبی و اشعار مختلف استفاده شده است. از جمله بکارگیری عبارت «از دل برود، هر آنکه از دیده برفت» در جایی که به تصور رژیم پهلوی برای تبعید امام(ره) اشاره کرده بود و «ابرهای فاصله را درمینوردید و «تبعید» را «تقریب» میکرد» در جایی که به انتشار سریع اعلامیه های امام در داخل کشور سخن میگفت. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آنجا که از تغافل رژیم ستمشاهی نوشته است نیز از این عبارت استفاده کرده بود: « قطره، قطره را نمیدیدند تا روزی که سیلابی عظیم شد و آب در خوابگاه مورچگان افکند» و «آری، سرچشمه شاید گرفتن به بیل، اما چو پر شد نشاید گذشتن به پیل». هاشمی در پایان بیانیه هم با هشدار در باره تکرار مشروطه از مصرع معروف حافظ استفاده کرده که: من جرب المجرب حلت به الندامه. هاشمی رفسنجانی در جایی از بیانیه اش از امام(ره) اینگونه یاد کرده است : پیرمردی صبور در اوج تلاطم روحی رژیم پهلوی و محاسبات غلط کارشناسان و مستشاران غربی، متین و صبور از زیر درخت سیب به مردم نوید روزهایی را میداد که بعدها در بهشت زهرا فریاد برآورد که «من به کمک این ملت مشت به دهن این دولت میزنم» نکات برجسته این بیانیه به شرح زیر است: مبارزین زیر سبعانهترین شکنجهها در زندانها و کمیته ضد خرابکاری ساواک بودند و دریغ از انعکاس کمترین خبرهای اختناق در رسانههای جهان که در کلاسهای دانشگاهی و اجتماعات سیاسی آنها، رکن چهارم دمکراسی بود. تطمیع رژیم پهلوی و تعمد حامیان بینالمللیاش برای کتمان اخبار مبارزاتی مردم ایران در تمام این سالها مشهود بود، بهگونهای که در بررسیهای پس از پیروزی دیدیم که به اندازه عدد سالهای مبارزه هم اخبار پیش لرزههای زلزله سیاسی ایران را پوشش ندادند. مردم ایران که در سالهای مبارزه به تدریج رشد سیاسی یافتند، در نیمه دوم سال 56 به چنان مرحلهای از بلوغ مبارزاتی رسیدند که خیابانها به ندرت خالی از مشتهای گره کرده و گامهای استوار آحاد آنان میشد. رژیم پهلوی که پس از 15 خرداد 42 تسمه از گرده مردم کشیده بود، دستهای دسیسههایش را در زنجیر آگاهی مردم دید و به جای شعارهای مردم فریب، چمدانهای سقوط خویش را بست و در سایه خیانتهای مکرر دولتهای مستعجل منتهی به بهمن 57، به ویژه دولت دست پرورده بختیار، گریز را تنها راه نجات دید. شورای انقلابی که پیش از این، امام در آذرماه هسته مرکزی اش را انتخاب کرده بود، با انتخاب اعضایی دیگر، کمیتههای گوناگون، از جمله کمیته استقبال از امام تشکیل داد تا بیبرنامگیهای متأثر از شور انقلابی بر برنامهها سایه نیندازد. سرانجام روز 12 بهمن 1357 که مردم تهران به آسمان و مردم ایران به تهران خیره شده بودند که کی هواپیمای حامل امام بر خاک وطن و قلوب مردم مینشیند. یاد همرزمان شهید آیتالله دکتر بهشتی و آیتالله دکتر باهنر و بزرگانی چون آیتالله طالقانی را گرامی میدارم که در آن لحظات به همراه آیتالله موسوی اردبیلی گوشهای در امواج مردمی به اتفاقاتی مینگریستم که اگر وعده خداوندی در «انا له لحافظون» نبود، هر حادثهای پیش میآمد. اعتراف میکنم که با همه برنامهریزیهایی که در شورای انقلاب داشتیم، روند امور در اختیار ما نبود و وقتی از کاروان مردمی که به همراه قافلهسالار خویش به بهشت زهرا میرفتند، جا ماندیم به منزل آیتالله موسوی اردبیلی در حوالی میدان توحید رفتیم و دلهرهترین ساعات زندگی را به خصوص بعد از خبر گم شدن امام در مسیر برگشت. گذراندیم تا اینکه اواخر شب خبر آوردند ایشان در سلامت کامل مهمان برادر خویش میباشند. فردای آن روز، وقتی پس از فراق طولانی، در مدرسه رفاه به خدمت ایشان رسیدیم، هنوز شیرینی آن کلام همراه با عتاب و عطوفتشان را در دل دارم که «کجایی؟! دو روزه اینجاییم و شما را نمیبینیم؟» و من مؤدبانه جواب دادم کارها زیاد و خطیر است و مسئولیتها سنگین. /111
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]