واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اصلا موسیقی ما هنوز جهانی نیست. اصلا موسیقی ایرانی وجود ندارد كه بخواهیم راجع به آن حرف بزنیم. موسیقی هند، عرب، چین، اروپا و آمریكا همه جا هست، ولی موسیقی ایرانی كجاست، هیچجا... كنسرت دیار مهر به آهنگسازی تهمورس پور ناظری اولین اجرای موسیقی سنتی در سال جدید است. این برنامه در روزهای پایانی هفته جاری در 2 بخش اجرا میشود كه بخش اول به اجرای قطعات آلبوم دیار مهر كه چند سال پیش منتشر شده، اختصاص دارد و در بخش دوم آلبوم سرزمین خورشید كه از كارهای جدیداوست و به خوانندگی فرشاد جمالی اجرا میشود. با او درباره فعالیت های جدیدش گفتگویی كرده ایم كه میخوانیم. شما مدیر و به اعتقاد خیلیها قلب تپنده گروه شمس هستید. در حال حاضر گروه چه روندی را طی میكند و اهدافش از كارهایی كه در پیش دارد، چیست؟گروه هم اكنون یك مسیر متفاوت از گذشته را طی میكند كه بتواند با یك بیان، فرم و استاندارد دیگری به حضورش در فضای موسیقی كشور ادامه دهد. البته در مدت یك سال و نیمی كه در ایران برنامه نداشتیم، در كشورهای مختلف دنیا حضور داشتیم و همان كارهایی را كه اجرا شده بود، اجرا كردیم، ولی حالا در واقع میخواهیم شروع متفاوتی را تجربه كنیم. این متفاوت بودن شامل چه چیزهایی میشود؟متفاوت بودن از هر لحاظ. ما به نوعی در حال تغییر استاندارد موسیقیمان هستیم. یعنی تا به حال استاندارد نبودهاید؟به عقیده من در ایران ما چیزی به عنوان استاندارد نداریم كه حالا بخواهد موسیقیاش استاندارد باشد. بیشتر مخاطبان شما با نوستالژی كه نسبت به گروه شما دارند،با كارهایتان پیش میروند. فكر نمیكنید این تغییر باعث شود مخاطبانتان را از دست بدهید؟از روزی كه گروه شمس تشكیل شده تا امروز 30 سال میگذرد. در این مدت گروه 3 مرحله را طی كرده یعنی تا امروز 3 تغییر در نوع موسیقی و اجرا داشته است.به طور كلی تغییر در ماهیت معنایی كار نیست، بلكه در ماهیت اجرایی آن است و امكان دارد برخی شنوندهها كارهایی را كه توسط گروه در شرایط كنونی اجرا میشود، دوست نداشته باشند كه این حق طبیعیشان است. به هر حال هدف و سیاست بر این بوده با كاری كه انجام میدهیم بتوانیم شنونده بیشتری را به دست بیاوریم. هدف ما كاملا بر این است كه بتوانیم طرفداران موسیقی از هر نوع حتی آنهایی كه شنونده آثار ما نیستند را به دست بیاوریم. این مساله در قشر جوان نمود گستردهتری دارد و ما میكوشیم به سمتی برویم كه جوانان را جذب كنیم، چرا كه اگر قرار باشد همین طوری پیش برویم، ما هم با شنوندههایمان پیر میشویم و این اشتباه است. درواقع تغییر از جهت جذب مخاطب هم در كار لحاظ است و به نوعی هسته اصلی كار هیچ تغییری نمیكند و فقط ظاهر و شیوه اجرایی تغییر مییابد؟برای این تغییر جدا از مورد اجتنابناپذیری كه گفتید بیشك فرمهای آهنگسازی هم باید تغییر كند. وقتی فكر عوض میشود، فرم سلیقه انسان نیز تغییر میكند، یعنی من كاری كه 10 سال پیش كردم امروز آن را هرگز تكرار نخواهم كرد، بلكه با تجربه و حس امروزم كار میكنم. این تغییر و تحول در گروه از سمت شما بوده یا پدر و به طور كلی چقدر این همسویی میان شما و پدر برقرار است؟عموم كسانی كه مخاطب ما هستند، همیشه فكر میكنند تغییرات را من ایجاد كردم و پدرم یك آهنگساز سنتی است و من یك سنتشكن هستم، ولی وقتی دقت كنیم سنتشكن بزرگ پدرم بوده كه تنبور را كه ساز روستایی است و در مراسم مذهبی در روستاها نواخته میشده و كسی تا 30 سال پیش نمیدانسته این چه سازی است، در كنار دف و دیگر سازها قرار داده و برایش آهنگ ساخته و آن را با شعر مولانا، حافظ و عطار تركیب كرده و به صحنه حرفهای موسیقی آورده است. در واقع یك حركت غیر سنتی با یك ساز صددرصد سنتی به همین علت این ساختارشكنی و حركت روبه جلو در ناخودآگاه من بوده و رشد كرده است. این تغییر در روند آهنگسازی و تغییر نگرش به خاطر اقامت 2 ساله شما خارج از ایران و در مواجه با دیگر موسیقیها شكل نگرفته است؟از همان ابتدای كارم خیلی به تجربهای كه در موسیقی شد تكیه نكردم. البته حاصل كارم جاهایی موفق نبوده و جاهایی هم ناموفق از آب درآمده ولی خودم هم عقیدهای به تكرار ندارم چون روحیهام به این شكل نیست. ممكن است خیلی از لحاظ ملودیك تغییرات عجیب و غریب نباشد ولی در مورد شیوه اجرا، سازبندیها، كارگردانی كار هیچ وقت یك روند ثابت را در كارهای من نمیبینید در واقع یك منحنی شاید رو به بالا یا پایین دارد.طبیعتا آدم وقتی در جایی غیر از مكانی كه بزرگ شده و تجربه كرده ، زندگی میكند و چیزهای متفاوت میبیند به یك آنالیز دیگری میرسد به طور مثال من در گذشته خیلی فكر میكردم موسیقی ما از هر لحاظ قدرتمند است اما هم اكنون به این نتیجه رسیدم كه اگرچه موسیقی ما قدرتمند است اما ما آهنگساز، هنرمند و اجرای قدرتمند نداریم و اصلا چیزی بنام موسیقی ایرانی نداریم.ما در ایران فكر میكنیم موسیقی ایرانی داریم ولی وقتی از ایران بیرون میرویم، دیگر موسیقی ایرانی وجود ندارد.ما اصلا وجود نداریم. ما برای دوستان، آشنایان و خودمان كار میكنیم. ما خودمان هستیم و برای خودمان میسازیم، خودمان میخریم و گوش میكنیم در واقع كسی خریدار موسیقی ما نیست، حتی میشود گفت موسیقی ما نه در داخل بازاری دارد و نه در خارج. پس در واقع برخلاف تصور خیلیها كه معتقدند موسیقی ما جهانی است،جهانی نیست؟اصلا موسیقی ما هنوز جهانی نیست. اصلا موسیقی ایرانی وجود ندارد كه بخواهیم راجع به آن حرف بزنیم. موسیقی هند، عرب، چین، اروپا و آمریكا همه جا هست، ولی موسیقی ایرانی كجاست، هیچجا.ما هنرمندان موسیقی، قهرمانان تكنفره هستیم. یعنی هر هنرمند خودش باید راه را بسازد و جلو برود. هركس كه تأثیرگذار كار میكند به تنهایی كار میكند و این خود باعث عقب ماندگی موسیقی ما میشود. با این توصیف اسم آقای شجریان كه در فهرست 50 آهنگساز برتر جهان وجود دارد. نقشی در جهانی شدن موسیقی ما ندارد؟من به شخصه خیلی احترام برای آقای شجریان قائل هستم. ایشان هم استاد و هم جزو معدود هنرمندان با لیاقت ایرانی است. آقای شجریان از معدود كسانی است كه در این سرزمین لیاقت دارد و توانسته خودش را به جایی برساند. به این واسطه اگر كسی هم صدا و سبك موسیقیاش را دوست ندارد، ولی احترام هنری برایش قائل است و این خیلی موضوع مهمی است. ولی اینكه ما اسمی را در یك فهرست داشته باشیم. هیچ تغییری در روند موسیقی ما نخواهد داشت. هنرمندان انواع موسیقی ایرانی حتی آهنگسازهای پاپ كه در ایران یا خارج از ایران كار میكنند آثارشان به جهانی شدن و معرفی موسیقی ایران نمیانجامد. درواقع معرفی این است كه شما در صدر فروش باشید و در هر فروشگاه موسیقی در جهان كه میروید یك قفسه موسیقی ایران ببینید نه اینكه حتی یك سی دی ایرانی نبینید. آیا انگشت اتهام به سمت خود گروههایی كه فعالیت میكنند، بر نمیگردد؟ما هر چقدر قدرتمند، درجه یك و هر چقدر موفق كار كنیم تماشاچی ما در همه جای دنیا هزارنفر، دو هزار نفر و سه هزار نفر است. یك گروه ایرانی هرگز نمیتواند 50 هزار تماشاچی داشته باشد و یكدفعه 5 میلیون دلار از یك كنسرت درآمدزا كمك كند. برپایی چنین موسیقی یك كار بازرگانی و یك صنعت است. فقط این نیست كه یك نفر ساز بزند و یك نفر آواز بخواند. وقتی 30 هزار بلیت كنسرت یك هنرمند كه میانگینش400 دلار است در 20 دقیقه فروش میرود. آن موقع او هنرمندی جهانی است.پس این مهم از عهده موسیقیدان خارج است؛ چرا كه اصلا وظیفه او تهیه كنندگی موسیقی نیست. او تنها مجری و خالق موسیقی است. پس با این توصیف برگزاری كنسرتها در خارج از كشور كار بیهودهای است؟خیر بیهوده نیست، ولی خیلی كار كوچكی است و اصلاً به شمار نمیآید، چون مخاطبان این كنسرتها یا كسانی هستند كه یك مقدار موسیقی ایران را میشناسند یا ایرانیهای دلتنگ وطنند. در حال حاضر این همه استعداد درجه یك را میبینیم كه برای كمترین پولها باید كارهای خیلی سطح پایین و روزمره انجام دهند. با توجه به اینكه بخشی از موسیقی و نوع شیوه اجرای گروه شما براساس موسیقی تنبور است و با توجه به تغییر نگرشی كه به آن اشاره كردید، آیا میتوان در موسیقی تنبور هم تغییر ایجاد كرد؟در شیوه اجرا هر تغییری میتوان صورت داد، ولی آن اصالت فرهنگیمان و ریشهدار بودن كار، موضوع دیگری است كه نحوه اجرا باید با آن هماهنگ باشد و آن را تقویت كند، نه اینكه آسیب بزند.ما كمكم باید به این برسیم كه اجرای موسیقی روی صحنه، نمایش موسیقی است؛ چرا كه كنسرت جنبه دیداری دارد و تماشا كردن یك هنرمند تنها 5 دقیقه جذاب است. در جامعه كنونی كه علاقهمندی به موسیقی سنتی خیلی كمرنگ است، موسیقی تنبور ما چه جایگاهی را به خودش اختصاص داده و چقدر در مواجهه با مخاطب مورد پذیرش قرار میگیرد؟موسیقی تنبور موسیقی خاصی است. پس شنونده آن هم خاص است. خیلیها كه موسیقی تنبور را دوست دارند با موسیقی سنتی خیلی رابطه ندارند. به نظر من موسیقی تنبور پلی است میان دیگر موسیقیها، همچنین این موسیقی میتواند یكی از خلأها را پر كند. من خیلیها را دیدم كه علاقهمند به موسیقی غربی هستند و موسیقی تنبور را هم دوست دارند.من معتقدم استقبال از موسیقی به نسبت 10 الی 15 سال پیش خیلی بهتر شده با اینكه نمیتوانیم با هیچ جای دنیا مقایسه كنیم، اما به نسبت خودمان به نظرم سیر صعودی داشته است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 537]