محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854707072
سيد محمد خاتمي در دانشگاه فرايبورگ: دليل دست نيافتني جلوه دادن گفتوگوي تمدنها، قادر نبودن غرب براي گفتوگو با اسلام است
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: سيد محمد خاتمي در دانشگاه فرايبورگ: دليل دست نيافتني جلوه دادن گفتوگوي تمدنها، قادر نبودن غرب براي گفتوگو با اسلام است
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: گفت و گوي تمدنها
رييس موسسه بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها گفت: اگر گفتوگوي ميان تمدنها، ممتنع مينمايد يا بسيار صعب و دست نيافتني جلوه ميكند، به دليل استواري نظريه ”برخورد تمدنها“ نيست. مشكل اين است كه غرب سياسي و اقتصادي، قادر به گفتوگو با تنها عالمي كه قادر به گفتوگوي مستقيم با او است، يعني عالم اسلام، نيست.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سيّد محمّد خاتمي در دانشگاه فرايبورگ آلمان با بيان اين كه ضرورت و لزوم گفتوگوي ميان اسلام و غرب، هر روز بيش از روز قبل بر ما آشكار مي شود، افزود: همه كساني كه به اين مساله توجه مي كنند، مثل فيلسوفان، متكلمان، جامعهشناسان، انسانشناسان، آفرينندگان آثار ادبي و هنري، سياستمداران و اقتصاددانان همگي بر ضرورت و وجوب گفتوگوي ميان اسلام و غرب تأكيد ميكنند.
رييس موسسه بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها افزود: طبيعي است وقتي ما كاري را واجب و اجتنابناپذير ميدانيم به طريق اولي و در نخستين گام آن كار را ممكن تلقي ميكنيم؛ كاري كه غيرممكن است، طبعا نميتواند ضروري باشد. ضرورت گفتوگو و شدت نياز سياسي ما به چنين گفتوگويي، موجب ميشود كه ما امكان آن را مسلم فرض كنيم و آن را به عنوان ”اصلِ موضوع“ بپذيريم. ولي آيا فرض امكان، براي ممكن بودن كاري كافي است؟ اگر جواب ما لاجرم منفي است پس بايد لختي در باب امكان گفتوگو تأمل كنيم؛ شايد چنين تأملي بتواند ما را در برداشتن گامهاي بعدي راهنمايي كند.
وي با بيان اين كه ادعاي امتناع گفتوگوي ميان اسلام و غرب ميتواند مستند به ادعاي عامتري باشد، اظهار كرد: هيچ گفتوگوي دقيقي، ميان جهانهاي مستقل و جداي از يكديگر ممكن نيست. زيرا جهان مستقل جهان واحدي است كه وحدت خود را قبل و بيش از هر چيز ديگري، از ناحيه زبان كسب مي كند و چون زبان- طبعاً به معناي عام كلمه و نه به معناي زبان آلماني و انگليسي و چيني- در دو جهان اسلام و غرب مختلف است، پس گفتوگو به معناي دقيق كلمه ميان اين دو ممكن نيست. چنان كه ميان غرب و مذاهب شرقي نظير مذهب بودايي و هندو نيز غيرممكن است.
خاتمي ادامه داد: گفتوگو، يعني گفتوگوي ساكنان يك جهان با هم، و گفتوگوي ميان جهانها- جهانهايي كه عمدتاً با زبان و همچنين با تاريخ و اسطوه و هنر از يكديگر تفكيك ميشوند- امكان پذير نيست. دليل ديگري كه طرفداران نظريه امتناع ميتوانند اقامه كنند، استناد به آن دسته از نظريات زبان شناختي (مثل نظريه همبولت، ورف و سايپر) است كه با تعريفي زباني - فلسفي از زبان – و زبان در اينجا به معناي محدود كلمه است يعني زبان انگليسي، عربي، فارسي، آلماني و ... - گفتوگوي ميان اسلام و غرب و به طور كلي هر نوع گفتوگويي ميان فرهنگهاي گوناگون را ممتنع ميدانند.
رييس موسسه بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها با بيان اين كه دليل سوم طرفداران نظريه امتناع، ميتواند از لحاظ دامنه شمول و نوع دليل، با دلايل قبل كاملاً متفاوت باشد، تصريح كرد: اين دليل از جنس و سنخ دلايل فلسفي يا زبان شناختي نيست بلكه بيشتر تاريخي و سياسي است. طبعاً اين گونه دليل با نظر به ذات و نحوه نگاه و استدلال - اگر اساساً بتوان براي چنين ادعايي قائل به «ذات» شد! - بسيار متواضعانهتر و محدودتر است. بر اين فهرست ميتوان دلايل يا ادعاهاي ديگري افزود ولي به نظر ميرسد ميتوانيم به همين تعداد اكتفاء كنيم.
او اضافه كرد: پرداختن به مباحث مفصل تخصصي، طبعاً متناسب با جلسه ما نيست. من در اين جا كوشش مي كنم سخناني را كه به ادعا و دليل سوم امتناع، نزديكتر است بيشتر مطرح كنم و آن را بيشتر بسط دهم. چون آن چه در مجامع فرهنگي و سياسي بيشتر مطرح ميشود، سخناني از جنس همين دليل سوم است. از جمله معروفترين آنها مطالبي بود كه تحت عنوان ”برخورد تمدنها“ شهرت بسيار يافت. نگاه نويسنده مقاله به اين موضوع، نگاه تاريخي و سياسي است. مبداء تقسيمات تاريخي، سياسي و جغرافيايي او انقلاب فرانسه است. قبل از انقلاب فرانسه، اميران و شاهاني كه خود را مستظهر به لطف و قدرت خداوند ميدانستند با يكديگر به مبارزه بر ميخواستند؛ پس از انقلاب، نخست جنگها به نام «ملت» صورت ميپذيرفت و سپس جنگها رنگ ايدئولوژيك به خود گرفت، رنگي كه تا امروز نيز باقي مانده است گرچه ادعا ميشود كه از تند و تيزي آن كاسته شده و كمرنگتر شده است.
رييسجمهور پيشين كشورمان با بيان اين كه با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي تقسيمات ديگري مطرح شد، افزود: اين تقسيمات بر اساس صور مختلف تمدن و توسط مؤلف مقاله ”برخورد تمدنها“ صورت پذيرفته است. اصرار و تأكيد افراطي بر مسأله هويت و رجوع به سرچشمهها و ريشههاي فرهنگي و تمدني، چنان است كه گويي در پي اثبات صحت نظريه ”برخورد تمدنها“ است. اين كه هند، ميخواهد هندو شود و روسيه به ”روسيه مقدس“ و مسيانيزم ارتودكسي خود اصرار ميكند – امري كه تنها رماننويسهاي روسي ميتوانستند در خيالات ادبي و سياسي خود به آن پر و بال بدهند- احياء فكر ديني و اسلامي در خاورميانه، همه تجليات گوناگون يك واقعيت سياسي است كه طبعاً زبان واحدي را براي تبيين دعاوي و نظريات خود به كار مي گيرند.
رييس موسسه بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها ادامه داد: اتفاق مهمي كه از قرن نوزدهم به اين طرف در جهان افتاده است، عبارت است از تحميل شكل واحدي از زندگي به وسيله جهانگير شدن تكنيك. جهان گشايي تكنيك كه در نهايت موجب نزديكي افقهاي تمدنهاي مختلف به يكديگر شده است، منافع و مضرات گوناگوني دارد؛ منافع و مضراتي كه در يك واقعيت مشتركاند و آن عبارت است از جهاني و عمومي بودن آنهاست. تكنيك اگر به راحتتر شدن زندگي، به ريشهكن شدن بسياري از بيماريها، به طولاني شدن حد متوسط عمر منجر شده است، از طرف ديگر همين تكنيك به تخريب محيط زيست، به سقوط زندگي اخلاقي و به سرگرداني و بيپناهي جمع زيادي از مردمان منجر شده است. همه اين آثار و عواقب، جهاني و فراملّي است و نميتوان آن را به يك محدوده خاص جغرافيايي، سياسي محدود كرد.
او با بيان اين كه همه تمدنهاي گوناگون در مدار واحدي از تاريخ به گردش درآمدهاند، اظهار كرد: اين مدار واحد اوصاف مختلفي را به همه تمدنهاي موجود در مدار تحميل ميكند. تنها مردماني كه در بيرون اين مدار هستند، مثل بوميان منطقهيي در آمريكاي لاتين يا آفريقا كه هنوز پاي هيچ دانشمند انسانشناسي به آن جا باز نشده است، ميتوانند از بعضي از عوارض موجود در مدار، مصون بمانند. گفتم بعضي زيرا حتي آنها نيز نميتوانند از فجايع بزرگ طبيعي كه ناشي از اخلال تكنيك در چرخه مناسبات طبيعي است، جان سالم به در برند.
خاتمي افزود: اما همه تمدنها و ملتهايي كه در مدار تاريخ جهاني واقع شدهاند، چه بخواهند و چه نخواهند محكومِ احكام واحد اين مدار هستند. نسبت اين احكام به مدار، نسبتي دلبخواهي و اتفاقي نيست كه ما بتوانيم از ميان آنها، آن چه را خوب ميدانيم انتخاب كنيم و آنچه را نامناسب ميدانيم، فروگزاريم. حكومت بلامنازع تكنيك در جهان؛ كه از دوره جنگهاي دوران استعمار تاكنون، مسلط بوده است، همان طور كه در تنظيم روابط مادي و اقتصادي، مؤثر بوده است، در تغيير مناسبات اجتماعي و آداب و رسوم و در دگرگون كردن وجوه گوناگون معنوي زندگي آدمها نيز مؤثر بوده است.
وي با بيان اين كه آنچه شما آلمانيها اقتصاد جهان Weltwirtschaft ميناميد، واقعيتي است كه با اتكاء به تكنيك، كليه مناسبات انساني و از جمله مناسبات سياسي و اقتصادي در جهان را شكل ميدهد، تصريح كرد: در اين مدار عظيم، هر پيروزي براي آن كس كه در اصل بيرون از آن بوده است و بعداً طبق جبري نظامي، اقتصادي يا سياسي به آن پيوسته است، در ذات خود، چيزي جز يك شكست نيست. ژاپني پيروز شده است. بر چه كسي؟ بر ژاپن؟ تنها با شكستِ قاطعانه ژاپنِ تاريخيِ صاحب فرهنگِ مستقلِ قبل از ورود به مدار است كه پيروزي ژاپنِ پيوسته به مدار واحد جهاني ممكن ميشود.
رييس جمهور پيشين كشورمان اظافه كرد: اگر گفتوگوي ميان تمدنها، ممتنع مينمايد يا بسيار صعب و دست نيافتني جلوه ميكند، به دليل استواري نظريه ”برخورد تمدنها“ نيست، همچنين به دليل استحكام ادله فلسفي - زبان شناختي كه قبلاً به آنها اشاره كردم نيست. مشكل اين است كه غرب سياسي و اقتصادي، قادر به گفتوگو با تنها عالمي كه قادر به گفتوگوي مستقيم با او است، يعني عالم اسلام، نيست. چنان كه بخش بزرگي از عالم اسلام نيز فاقد قدرت نظري و آمادگي ذهني براي چنين گفتوگويي است.
او با طرح اين پرسش كه چرا جهان اسلام، تنها جهاني است كه مي تواند به طور مستقيمً با غرب گفتوگو كند؟ ادامه داد: فاصله تمدنهاي آسياي دور و آفريقايي با غرب چنان زياد است كه هيچ يك، بيواسطه يك جهانِ مياني، نميتواند صداي ديگري را بشنود. اين كه ايران، مسير عبور سياحان اروپايي به آسياسي دور و چين و هند بوده است، تنها نكتهاي تاريخي و جغرافيايي مربوط به گذشته نيست. امروز با هواپيما ميتوان ظرف چند ساعت از اروپا به دورترين نقطه در آسيا سفر كرد، اما طي طريق از اروپا به جنوب آسيا، مستلزم كشف زبان گفتوگو ميان اين دو نيست. هر گفتوگوي حقيقي از آن جايي كه موجب گشايش جهاني فروبسته بر ما ميشود، موجب پيدايش شديدترين و عميق ترين لذتهاي قابل تصور است. اما لذت مستي ناشي از شراب چهل ساله، تنها از شرابي حاصل مي شود كه چهل سال عمر دارد. از امشب براي فردا نميتوان شراب چهل ساله ساخت.
رييسجمهور پيشين كشورمان با بيان اين كه غرب بنا بر دلايل سياسي، مدتي سعي كرد با اعراض از عالم اسلام، مستقيماً با چين و هند و ساير ملتهاي آن مناطق گفتوگو كند، اظهار كرد: البته اين كوشش بياجر نمانده است. بزرگترين هند و چينشناسان جهان، فرانسويها و آلمانها و انگليسيها و آمريكاييها هستند. اما اين شناخت، تنها در سطح نخبگان باقي مانده و باقي خواهد ماند. ولي گفتوگويي كه موجب جريان يافتن هواي تازه در فرهنگ غرب شود و اين هواي تازه عموميت پيدا كند، چنان كه تنها ملك طلق چينشناسان و هندشناسان و شرقشناسان نباشد، گفتوگو با عالم اسلام است.
خاتمي ادامه داد: علت اين امر نيز واضح است. براي گفتوگوي غيرتخصصي كه رواج عامِ فرهنگي پيدا كند ما نيازمند زبان مشترك هستيم. اين زبان، نميتواند تخصصي باشد. از طرف ديگر، چنان كه نميتوان شراب چهل ساله را يك شبه ساخت، زبان كه ذاتاً حقيقتي تاريخي است و در طول اعصار و قرون، كم كمك در دل و جان مردمان مينشيند، محتاج تاريخ و زمان است. اين كه مردم در آمريكا و اروپا در سطح وسيعي، خيام و حافظ و سعدي و فردوسي را ميشناسند، اين كه ترجمههاي اعجابآوري از شاعران و متفكران ايراني در زبانهاي گوناگون اروپايي موجود است، اين حقيقت، تنها نتيجه يك عزم سياسي نبوده است كه امروز با عزم سياسي ديگري بتوان آن را نابود كرد. حتي اگر چنين عزمي وجود داشته باشد و به اجرا در آيد، نتيجهاي جز محروم كردن مردمان فرهيخته در غرب از ادبيات و شعر و هنر نيست.
رييس موسسه بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها با بيان اين كه عناصر اصلي زبان مشتركي كه به آن اشاره كردم عبارتند از "يونان"، "مسيحيت، يهوديت و اسلام" و "اسطوره و زبان"، اضافه كرد: "يونان" ميراث مشترك غرب مسيحي و تمدن لاتيني و شرق مسلمان و تمدن اسلامي است. با ناديده گرفتن تأثير انتقال فلسفه يونان از طريق زبانهايي مثل سرياني، عربي و پهلوي به غرب، بخش بزرگي از ظرايف تاريخ فلسفه يونان و غرب، براي هميشه ناشناخته ميماند.
وي درباره عنصر "مسيحيت، يهوديت و اسلام" نيز گفت: اين سه دين توحيدي بزرگ، داراي بيشترين عناصر مشترك فكري و ايماني هستند. تئولوژي مسيحي از تئولوژي يهودي متأثر است و تئولوژي اسلامي از تئولوژي يهودي و مسيحي. چنان كه در دوره ديگري و پس از رشد كلام و فلسفه اسلامي، متكلمان و فيلسوفان بزرگ غربي، از متفكران و فيلسوفان اسلامي متأثر شده اند. درباره عنصر "اسطوره و زبان" نيز بايد گفت كه زبان ما جزو زبانهاي معروف به زبانهاي هند و اروپايي است. اين امر موجب ميشود كه بسياري از اساطير ما، ريشه واحدي داشته باشند. ريشه واحد اساطير، موجب اشتراك در حافظه جمعي تاريخي ماست و هيچ گفتوگوي جدي بدون اشتراك در حافظهاي تاريخي، فراگير و مؤثر نخواهد بود و چنان كه گفتيم در حلقه تنگ متخصصان محبوس خواهد ماند.
خاتمي افزود: نكته مهم ديگري كه در اينجا بايد مورد توجه واقع شود اين است كه ريشههاي مشترك درخت فرهنگ و دانش ملل غربي يعني ميراث يوناني، لاتيني و يهودي- مسيحي غرب، الزاماً موجب پديد آمدن آثار همگون و يكنواخت نشده است. اين تطابق كامل نداشتن در آثار بزرگ فكري و فرهنگي غرب، بدان حد است كه بايد در استناد به واقعيت تاريخي و فرهنگي واحدي به نام ”غرب“ بسيار محتاط باشيم. گرچه با چشم پوشي از ديگر ويژگيهاي غربيان و با توجه به وجوه اشتراك متعدد ميان ايشان، شايد مجاز باشيم از واقعيتي مستمر در طول دو هزار و پانصد سال تمدن بشري به نام ”غرب“ سخن بگوييم ولي هم زمان و در عين حال نبايد تكثر موجود در اين امر كلي واحد را مورد غفلت قرار بدهيم.
رييسجمهور پيشين كشورمان با بيان اين كه غرب وحدتي دارد كه با كثرت تعارض ندارد و اين حقيقت در مورد ”شرق“ نيز با وضوح بيشتري صادق است، ادامه داد: بدان اندازه كه بعضي گفتهاند ”شرق“ در واقع چيزي جز اختراع غرب نيست؛ اختراعي كه غربيان به آن محتاج بودند، تا به كمك آن براي خود هويت واحد و ماهيت يگانهاي براي خود فراهم آورند. به نظر ميرسد اين نظريه نيز خالي از افراط نيست، ولي بيترديد اروپا، به مثابه حقيقتي فلسفي، فرهنگي و هنري، بهره بيشتري از وحدت و بنابراين واقعيت دارد تا غرب. بحث در نحوه وجود و وحدت غرب و اروپا بحث جذابي در حوزه فلسفه، تئوريهاي فرهنگ و تاريخ است كه متأسفانه در اين جا مجال ادامه آن نيست. ولي توجه به دو حقيقت مذكور - يكي استمرار و اتصاف به نوعي وحدت در ”غرب“ و ديگري تكثر و اختلافات بسيار در همين امرِ مستمرِ واحد- ميتواند ما را بر بسياري از موانع گفتوگو، غالب كند و گفتوگوي ما را دقيقتر و مثمرثمرتر كند.
خاتمي با بيان اين كه يكي از ثمرات بسيار مهم در توجه به اين حقيقت – وحدت سازگار با كثرت تمدن و فرهنگ غربي- اين است كه ما را از تبديل دو مفهوم غرب و شرق – كه در صورت كاربرد دقيق و صحيح آنها، به ما بصيرتهاي بسياري در باب فهم تاريخ و فلسفه و فرهنگ بشري مي دهد- به ”ايدئولوژي“ بر حذر ميدارد، گفت: ايدئولوژيِ فلسفي، ديني و سياسي، نه فلسفه است و نه دين و نه سياست. در عين حال رنگ و لعابي از فلسفه و دين و سياست دارد. ايدئولوژي ابزاري است براي پيشبرد اغراض عملي و واقعي سياسي و اقتصادي. ابزار را با نظريه و تفكر نبايد اشتباه كرد.
وي ادامه داد: ايدئولوژي در حاشيه علم، فلسفه و دين به وجود ميآيد و خود را با آنها متحد ميداند، ولي اين ادعا كذب است. غرب يا شرق اگر تبديل به دو مفهوم ايدئولوژيك شدند، ما را در ادامه مسير گفتوگو فلج ميكنند. بهره ديگر ما از توجه به وحدت سازگار با كثرت غرب يا شرق اين است كه ما در كشف كاستيها و كژيهاي موجود در آنها، توان بيشتري مي يابيم.
رييس موسسه بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها با بيان اين كه تمدني كه امروز به وسيله سلطنت تكنيك عالمگير شده است، گرفتار بيماريهايي است كه پرشورترين مدافعان آن نيز نميتوانند آنها را انكار كنند، افزود: كشف و علاج اين بيماريها در حوزههايي از تفكر امكان استحصال و وقوع دارد كه با وجود استيلاي جهاني تكنيك، همچنان قادر باشند با زباني كه قادر است با ريشههاي عميق و استوار خود ارتباطي زنده داشته باشد، سخن بگويند. چنين حوزههايي امروز بيترديد به طور خالص و آسيبناپذير و اصيل، وجود ندارند. اما اين خالص نبودن اتفاقاً در اينجا نه تنها عيب نيست، كه حسن است.
او ادامه داد: خالص نبودن حوزههاي گوناگون تفكر در بيرون از غرب، نتيجه مواجهه آنها با عالم مدرن و تكنيك است. در اين مواجهه آنها مجبور شدهاند با زباني كه ساكنان عالم تكنيك، بفهمند سخن بگويند. همين كوشش از سر اجبار و تلاش براي حفظ اصليترين استوانههاي وجود خود در قبال سيل بنيانكن دورهاي كه به گفته ماركس، هرچه سخت و مستحكم است، دود ميشود، موجب پديد آمدن زباني شده است كه به نحو محض و خالص و اصيل به هيچ عالمي تعلق ندارند. آنهايي كه با اين زبان مخالفند و خود را ”سنت گرا“ Traditionalist مينامند، دچار توهماند. بزرگترين دليل بر توهم ايشان اين است كه همين مفهوم ”سنت“ (سنت در اينجا معادل تراديسيون به كار رفته است) كه در مقابل مدرنيته به كار مي رود، خود از مخترعات دوره مدرن است.
خاتمي با بيان اين كه به هر حال حوزههاي تفكر غيرغربي - از جمله حوزه تفكر اسلامي- امروز اگر بخواهد سخن بگويد، بايد همّ خود را صرف ساخت و پرداخت زباني بكند كه با آن زبان بتواند با جهان مقهور تكنيك گفتوگو كند، اظهار كرد: اين زبان كاملاً معدوم نيست، ولي هنوز چندان نباليده است كه بتواند بيتزلزل و آشكارا معاني و مفاهيم موجود در ريشههاي خود را ”بازسازي“ كرده و به كار ببندد. اين شايد مهمترين نكتهاي باشد كه بتوان در باب فرهنگهاي خارج از حوزه فرهنگ غربي بيان كرد. اما در حوزه فرهنگ غرب و كاستيها و معايب آن نيز بايد به فكر چاره و درمان بود. انصاف اين است كه بزرگترين منتقدان اين حوزه، خود متفكران بزرگ غرب بودهاند و اين حسن غيرقابل چشم پوشي فرهنگ غرب است، فرهنگي كه دائما خود و ديگري را ميسنجد، تحليل ميكند و اگر لازم ببيند بخشهايي از آن را حتي تخريب ميكند و دوباره ميسازد.
او ادامه داد: ولي بزرگترين نقص اين تمدن، ناتواني آن است براي بسط معنويت و ايماني كه بتواند هماهنگ و سازگار با واقعيت جهاني امروز، به زندگي آدميان معني و جهت ببخشد.
رييس موسسه بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها با بيان اين كه گفتوگوي ميان اسلام و مسيحيت براي يافتن چارهاي درخصوص اين مشكل، ميتواند بياندازه مفيد و اميدبخش باشد، تصريح كرد: اين گفتوگو فرصت مغتنمي براي مسلمانان نيز هست، زيرا آنها ميتوانند از تجارب چند قرن مواجهه مسيحيت با علم جديد، فلسفه جديد و مناسبات اجتماعي و فرهنگي جديد بهره گيرند و آزموده را باز نيازمايند، زيرا آن تجربه، تجربه بسيار سخت و خونيني بود كه غرب بدان گرفتار آمد. از جنگهاي سي ساله، جنگهاي متعدد كاتوليكها و پروتستانها، در اوايل دوره جديد گرفته تا فجايع زيست محيطي، ميل سيطره بر جهان و تبديل همه عالم به موادي براي بهره بيشتر اقليتي قدرتمند و در نتيجه فقر گسترده اكثريتي محروم، همه اينها تجارب تلخ و سختي بود كه ديگران نبايد آنها را تكرار كنند.
خاتمب با اشاره به اين كه با پذيرش وحدت روح بشري و با تكيه بر اصول اخلاقي عام و روشني كه ضامن زندگي صلحآميز و عادلانه انسان ميشود، ما بايد اميدوار و بانشاط براي رفع هرگونه ظلم و تبعيض، به يكديگر اعتماد كنيم و يكديگر را ياري رسانيم، اظهار كرد: سخن زيباي قرآن كه گوته متفكر و شاعر بزرگ آلماني، به زيباترين وجه آن را ترجمه كرده است بهترين كلامي است كه در اين بحث مي توان به آن استناد كرد كه "و لله المشرق و المغرب".
به گزارش روابط عمومي موسسه بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها، رييس جمهور پيشين كشورمان سخنان خود را با شعر ريلكه پايان داد كه "بازگشت به زميني كه بتوانيم در آن خانه مشترك آدمي را بنا كنيم و به گلهاي سرخ و چيزهاي نويدبخش، معناي آينده انساني بدهيم. نام خود را – همچون بازيچهاي شكسته بدور نيفكندن- تنها زماني ممكن ميشود كه بگذاريم نسيمي كه از باغ همسايه مي آيد، باغ و خانه ما را معطر كند."
انتهاي پيام
چهارشنبه 8 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]
-
گوناگون
پربازدیدترینها