واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: نظم فقط زماني معنا پيدا ميكند كه با بينظمي و آشفتگي در ارتباط باشد. نظم به خودي خود ارزشي ندارد، مگر در چهارچوب محدوديتهايش. نظم فراگير و آشفتگي همه جانبه، هر دو به ميزان يكسان. شرايط سختي را ايجاد ميكنند كه در طولاني مدت غيرقابل تحمل ميشوند، كارهايي كه ما انجام ميدهيم چيزي است ميان آن دو. نظم اجتناب ناپذير است طبيعت: نظم يا بينظمي؟ و دوباره ميپرسيم، طبيعت چيست؟ چون طبيعت بكر و وحشي، بسيار عظيم و بيكران است، هيچ حسي از آشفتگي القا نميكند. دورههاي چرخشي مانند شب و روز، جزر و مد و امواج نظم مشهودي را ارائه ميدهند. ساختار صخرهها، رودها، گياهان يا حتي حشرات قابل مشاهده هستند. اما همه آنها در كنار يكديگر نظمي را به نمايش ميگذارند كه در ترازوي بصري انسان كه معيار ما است، غيرقابل اندازهگيري ميشوند. ما حتي آن نظم را ستايش ميكنيم، ولي با اين حال، انسان از قديم، شهرها و عناصر قابل اندازهگيري را بر طبيعت تحميل كرده است. ما مجبوريم بر ضد طبيعت زندگي كنيم. بنابراين از روي نظم، ساخت و ساز ميكنيم. به اين مقصود كه طبيعت بتواند به چشم منظرهاي طبيعي ديده شود، نبايد بسيار وحشي باشد، زيرا براي نظارهگر بودن آن، فرد نبايد احساس خطر و تهديد كند. از زماني كه جهان كشف شده است، زيباتر شده است. انسان نشانههاي تسلط خود را بر روي قلمرو گياهان، آب و زمين، تا دورترين نقاط جهان تحميل كرده است. او بايد مسووليت عظيمي را كه چنين خواستهاي به همراه دارد، به عهده بگيرد. نظم در دكوراسيون براي ساختن، ما بايد از قواعد هندسي ساده استفاده كنيم، اين نكته در درجه اول براي طراحي و سپس براي ساختن يك ضرورت است. بنابراين براي طراحي و نقشهبندي خيابانها، بنا كردن خانهها، آمادهسازي زمين، تراشيدن سنگها، قالبگيري و ساختن آجرها و بتونريزي كردن، تعيين چارچوب كلي و در آخر جفت و جور كردن همه آنها با يكديگر، از طريق تكرار عناصري كه ميتوانند سرهمبندي شوند، همواره به دنبال صرفهجويي در كارهاي خود بودهايم. بنابراين، نظم و ترتيب، جوهر اصلي ساختمان است. هنريك تيسنو معتقد است: نظم همواره، كم و بيش حزنانگيز است ... اما بايد جهان را طوري در نظر بگيريد كه هسن و براي رسيدن به اين منظور، بيظرافتي و زشتي خاصي نيازمند است. احداث خيابانها، پلها، خانهها و مبله كردن، همواره نوعي چاره موقتي است و اين امر متاثر از همان دليل منطقي است كه ما نياز به نظم مخصوص داريم. احساس نظم گفت و گو در مورد پديده ادراك، نگاه اجمالي از اين حقيقت را ارائه ميدهد كه قاعده و نظم براي انسان ضروري است. هرچه محيط پيچيدهتر باشد، نياز ما به سادگي و ايجاز براي فهميدن و متعاقبا تحمل كردن هم بيشتر ميشود. از آنجايي كه ما با مقايسه كردن، عملي را انجام ميدهيم تا دانش خود را از محيط تكميل كنيم، مايل نيستيم كه نظم خود را از روزي به روز ديگر كاملا برهم زنيم و بايد خودمان را عادت دهيم. گامبريپ با گفتن اين مطلب به اين عقيده پشت ميكند: قدرت عادت از احساس ما نسبت به نظم ناشي ميشود. او از مقاومت ما در مقابل تغيير و از تمايل به تداوم و تكرار ناشي ميشود. درست همانطور كه حس تعادل ذاتي است و از گوش داخلي احساس ميشود، امكان دارد احساس كردن نظم هم در ژرفاي وجود آدمي جريان داشته باشد، حتي اگر كلا ذاتي و فطري هم نباشد، اين درك نظم در اوايل دوران كودكي در انسان پديد ميآيد. علاوه بر اين درك فطري از نظم، فرآيند يادگيري هم به آن افزوده ميشود كه با توجه به محيط و فرهنگ گوناگون است و به ما كمك ميكند تا به خودمان جهت بدهيم. بنابراين هرگز تنها يك نظم، يك معيار يا يك تعادل ايدهآل وجود نخواهد داشت. البته ميتوانيم با در نظر گرفتن اكتشافات روانشناسي و تاريخ معماري، اهداف اساسي را در نظريه خود روشن كنيم. ما هر روز كوركورانه و ضمني با آنها كار ميكنيم، ولي بايد آنها را واضحتر سازيم تا بتوانيم نقدپردازي را آموزش داده و گسترش دهيم. .manzelmag.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 488]