تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816888049




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حجت‌الاسلام‌والمسلمين هادوي تهراني: *شكوفاترين حوزه‌ي ما فقه است *نيروهاي حاشيه حوزه كم‌كم به متن برگردند


واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: حجت‌الاسلام‌والمسلمين هادوي تهراني: *شكوفاترين حوزه‌ي ما فقه است *نيروهاي حاشيه حوزه كم‌كم به متن برگردند


خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فقه و حقوق - فقه

پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار آيت‌الله العظمي خامنه‌اي با توجه به بيانات مقام معظم رهبري درباره تحول حوزه به انتشار گزارش‌ها و گفت‌وگوهايي در قالب «پرونده‌اي براي تحول در حوزه» اقدام كرده است كه ايسنا نيز با توجه به اهميت موضوع، برخي از اين گفت‌وگوها و گزارش‌ها را منتشر مي‌كند.

حجت‌الاسلام و المسلمين هادوي تهراني تاكيد دارد كه نيروهاي حاشيه‌ي حوزه، كم‌كم بايد به متن برگردند تا نيروي جريان تحول در متن حوزه به جريان بيفتد. متن گفت‌وگوي انجام شده با مبلغي در پي مي‌آيد:

- آيا اين تعريف را از حوزه به عنوان مبناي بحث مي‌پذيريد كه حوزه بازوي آموزشي نهاد روحانيت است و مي‌خواهد عالماني آشنا به مباحث ديني و با قابليت استنباط از متون ديني را پرورش دهد و آماده كند تا نقش‌هاي گوناگون فرهنگي و اجتماعي و سياسي را بر عهده بگيرند؟

هادوي تهراني: لازم است مقدمه‌اي عرض كنم درباره‌ي تفاوت حوزه و دانشگاه به معني امروزيشان. خاستگاه دانشگاه انديشه و نظام سكولار است كه براي پرورش متخصص مي‌كوشد. دستاورد آموزش و پرورش اين متخصصان، توليد و انباشت ثروت و سرمايه است. به همين دليل دانشگاه -كه در غرب رشد كرده و از آن‌جا به كشورهاي ديگر و از جمله كشور ما آمده- بخشي از نظام سرمايه‌داري است.

البته هدف مياني آموزش دانشگاهي تخصص و كسب مهارت است، اما هدف نهايي آن توليد و انباشت ثروت است؛ حتي در رشته‌هاي علوم انساني و حتي در فلسفه. در مجموعه‌ي كلان آموزش دانشگاهي به عنوان يكي از خاستگاه‌هاي نظام سرمايه‌داري است. البته ارتباط آن با هدف نهايي ممكن است ضعيف يا قوي باشد.

در مقابل اين جريان، حوزه‌هاي علميه‌ي اسلامي، ميراث پيامبر اكرم (ص) هستند و اين برمي‌گردد به اين خصوصيت اسلام كه دين خاتم است و مي‌خواهد تا قيام قيامت راهنماي انسان باشد، پس بايد ويژگي‌هايي را داشته باشد يا در پيرامون خود پديد آورد. يكي از اين ويژگي‌ها ايجاد يك جنبش علمي است. شهيد مطهري در مباحث خاتميت خودشان به اين نكته اشاره مي‌كنند كه اگر ما به تاريخ اديان نگاه كنيم، با ديني كه مشابه اسلام باشد از اين نظر، برخورد نمي‌كنيم. در سرزميني كه هيچ نشانه‌اي از علم در آن ديده نمي‌شد، جنبشي علمي با محوريت قرآن شكل گرفت و در دوره‌ي بعدي به شكوفايي بيشتري رسيد و منبع توليد علم شد در سراسر جهان.

همان‌طور كه شهيد مطهري اشاره مي‌كنند، قرآن سرچشمه‌ي اين جنبش علمي است و اولين عالمان ديني كاتبان و حافظان و قاريان قرآن بودند، بعد علوم منشعب از قرآن شكل مي‌گيرند؛ مانند تفسير و علوم مرتبط با آن مانند ادبيات و علومي كه مصدر آن‌ها قرآن است، مانند فقه و كلام. بعدها با حضور فلسفه‌ي يوناني و در مقام پاسخ به آن، فلسفه‌هايي به وجود آمدند كه محوريت همه‌ي‌ آنها با قرآن است.

اولين معلم حوزه‌ي علوم اسلامي خود پيامبر اكرم(ص) بودند. اين سنت در دوران ائمه‌ هم متناسب با هر دوره‌ي زماني تداوم يافت تا زمان امام باقر و سپس امام صادق عليهماالسلام كه زمينه و شرايط بهتري پديد آمد و اين حوزه‌ها رشد و گسترش يافتند. در منحني عصر حضور معصومان، در دوران امام صادق(ع) بيشترين و بالاترين كميت توليد و متعلمان ديني را شاهديم كه گرد وجود ايشان حلقه مي‌زنند و در تفسير و فقه و كلام و حتي علوم طبيعي از آن وجود مبارك بهره مي‌گيرند.

تفسير كردن حوزه آن‌طور كه شما گفتيد، فروكاستن آن به سطح دانشكده‌ي الهيات دانشگاه تهران است. اگر امروز احساس مي‌كنيم كه حوزه‌ي علميه بازوي آموزشي دين است، اين را بايد نقص آن دانست نه جايگاه مطلوبش. درست است كه در اين حوزه‌ها علم محوريت دارد، چون در اسلام اين‌گونه است، اما جايگاهي كه اسلام براي عالم ديني ترسيم كرده فرق مي‌كند با روحاني مسيحي. روحاني در فرهنگ مسيحي كسي است كه مردم به واسطه‌ي او با خدا ارتباط مي‌يابند. روحاني مسيحي واسطه‌اي است بين انسان با آقا و مولا يعني خدا. در فرهنگ اسلامي ما چنين معنايي نداريم؛ حتي اهل بيت (ع) هم واسطه به اين معني نيستند كه جز از طريق آن‌ها رابطه‌اي بين انسان و خدا نتواند برقرار شود. البته ما به يك معني آن‌ها را واسطه‌ي فيض الهي و صاحب كرامت مي‌دانيم، اما هر انساني در فرهنگ اسلامي مي‌تواند بي‌واسطه‌ي هيچ كس و هيچ ‌چيز با خدا ارتباط داشته باشد.

جايگاه علماي اسلامي جايگاهي علمي است مانند پيامبر و اهل بيت (ع). البته بين علم پيامبر و علم اهل بيت و علم علماي اسلامي تفاوت است، اما شأن علمي براي همه‌شان ثابت است. علم پيامبر وحياني است، علم ائمه علم قبل از لفظ و به حقايق امور است، اما علم ما علم بعد از لفظ و به واسطه‌ي بهره‌گيري از قرآن و حديث و حكمت است. به هر حال بحث از علم الهي است و لازمه‌ي آن تقارن و همراهي علم و ايمان و عمل است. همان‌طور كه در وجود اهل بيت عليهم‌السلام اين را مي‌بينيم. اضلاع اين مثلث دائما بر هم تأثير دارند و هيچ كدام از اضلاع آن نمي‌تواند بدون ديگري اثر لازم را داشته باشد. حوزه هم مكاني است كه در آن عالم مؤمن عامل رشد مي‌كند كه با عالم دانشگاهي متفاوت است. او علاوه بر داده‌ها، ايمان دارد به آن‌چه مي‌داند و در رفتارش هم به آن پاي‌بند است. در غير اين صورت، عالم ديني كه فقط عالم باشد، مي‌تواند در دانشگاه هم پرورش يابد. شايد با روش‌ها و ابزارهاي نوين آموزشي در برخي دانشكده‌هاي سراسر دنيا، كسي به ظاهر عالم‌تر از آن‌چه ما در نظر داريم، تربيت شود، اما ايمان و عملش چه؟ به همين دليل ما در غرب متخصصان و صاحب‌نظران و نويسندگاني داريم كه در مباحث علمي اسلامي كار مي‌كنند و حتي اصلا دين ندارند يا مسيحي و يهودي هستند.

اگر حوزه بتواند چنين افرادي را پرورش دهد كه در عين صاحب‌نظري در علوم اسلامي، هم‌چنان بي‌دين يا مسيحي و يهودي باشند، آيا مي‌توان اسم آن را حوزه گذاشت؟ يا نام اين عالمان را مجتهد ديني نهاد؟ اين تصور ما را از شأن و جايگاه واقعي حوزه دور مي‌كند. اگر بر اين اساس برنامه‌ريزي كنيم و موفق هم باشيم، هويت آن را دست‌خوش دگرگوني كرده‌ايم و حوزه مي‌شود چيزي در حد و اندازه‌ي دانشگاه به معني امروزي. البته دانشگاه‌ها چه در سنت اسلامي و چه در سنت غربي ريشه و ساختار و صبغه‌ي ديني داشته‌اند و در سير تطورات تاريخي خودشان به وضعيت كنوني رسيده‌اند. حتي معماري دانشگاه آكسفورد برگرفته از حوزه‌هاي علمي اسلامي است.

- وقتي مي‌گوييم حوزه شاخه‌ي آموزشي نهاد روحانيت است، به نظر مي‌رسد كه در ذهنمان اين مثلث را در نظر گرفته‌ايم؛ چون آموزش در نهاد روحانيت اسلامي نمي‌تواند جز اين معني داشته باشد. به هر حال ما بيش از هزار سال حوزه‌هاي علمي اسلامي به اين معني و با اين ملاحظاتي داشته‌ايم كه اشاره كرديد. حالا اين حوزه به چه وضعيت و موقعيتي رسيده كه بحث از تحول در آن را ضروري كرده است؟ آن سنت صدها سال ادامه يافته و با عنصر اجتهاد خود را به‌روز كرده، اما امروز چه شده كه ديگر جواب‌گوي نيازهاي علمي و اجتماعي ما نيست؟

هادوي تهراني: البته من معتقد نيستم كه نهاد روحانيت فراتر از حوزه‌هاي علميه اصلاً معني‌ داشته باشد. حوزه‌ي علميه كانون نهاد روحانيت و توليدكننده‌ي عالمان ديني است كه مسووليت‌هاي گوناگون روحانيت را در جامعه بر عهده مي‌گيرد. اين حوزه‌ هم در عصر حضور ائمه و هم در عصر غيبت به تناسب شرايطي كه وجود داشته، دائما تغيير و تحول پيدا كرده ‌است. اصل تحول چيز جديدي نيست كه ما تازه كشفش كرده باشيم. اين تحولات هم ريشه در آموزه‌هاي اسلام دارد كه از عالمان ديني خواسته‌ است كه عالم به زمان خودشان باشند و هم به سنت‌ها و دانش پيشينيان اكتفا نكنند.

باز بودن باب اجتهاد در تشيع كه البته امروزه بيشتر به صورت يك مفهوم درآمده است تا يك مصداق واقعي، به معني آمادگي حوزه است براي پاسخ‌گويي به نيازهاي جامعه و زمانه‌ي خودش و روزآمد شدنش. پس اين يك بحث جديد نيست و ما در دوره‌هاي مختلف تاريخي شاهد تحولاتي در حوزه‌ها هستيم؛ مانند تحولاتي كه با رشد و شكوفايي حوزه‌هايي مثل حله و نجف و قم روي داد و مي‌توان جزييات آن‌ را بررسي كرد.

آن‌چه باعث حساسيت طرح مساله‌ي تحول در حوزه در زمان ما مي‌شود، اين است كه ما از نظر تاريخي دوره‌ي سختي را پشت سر گذاشته‌ايم. حوزه‌هاي علميه در دوره‌هاي مختلف تاريخي به تناسب ارتباطشان با حاكميت‌ها و به دليل حمايت‌ها يا موانع و فشارهايي كه وجود داشت، شكوفايي و ركود يا افول داشته‌اند.

شيخ طوسي به دليل فشارها به نجف هجرت ‌كرد و با اين كار تحولي عظيم در حوزه‌ي نجف پديد ‌آمد. حمايت‌هاي صفويه باعث مهاجرت علماي جبل‌عامل به ايران و رشد و شكوفايي حوزه‌هاي ايران شد. در دوران معاصر هم شيخ عبدالكريم حائري همين حركت را داشتند كه باعث رشد و شكوفايي حوزه‌ي قم شد.

از دوره‌ي رضاخان به بعد، حوزه‌ها به شدت تحت فشار بودند و نتوانستند نقش فراگير خودشان را ايفا كنند و به آن‌چه كه بايد، دست يابند. امروزه و پس از انقلاب اسلامي، ما اين برهه را پشت سر گذاشته‌ايم. تحولاتي كه در همين سي‌ سال در حوزه‌ها رخ داده، شايد بيش از تحولات سيصد سال پيش از آن باشد. حوزه‌ي امروز را با حوزه‌ي اوايل انقلاب مقايسه كنيد تا گسترش خارق‌العاده‌ي آن را در بسياري از ابعاد ببينيد. اين شكوفايي كه به بركت فضاي مناسب پس از انقلاب پيدا شده، قابل مقايسه با نهادهاي علمي ديگر نيست. دانشگاه ما نسبت به دانشگاه پيش از انقلاب چقدر رشد داشته است؟ البته اين به معني رسيدن ما به مطلوب نيست و خيلي با آن فاصله داريم، اما هنوز هم در برخي ابعاد فاصله‌ي ما با حوزه‌هاي علميه‌ي گذشته و با حوزه‌هاي كنوني مانند نجف زياد است كه در زمان صدام بسيار صدمه ديد. شايد حوزه‌ي نجف در حالت عادي نياز به صد سال كار و سازندگي و تلاش دارد تا به وضعيت و موقعيت كنوني حوزه‌ي قم برسد؛ البته ما اميدواريم كه اين راه با هميت و هوشياري ويژه‌ي دغدغه‌مندان و مسؤولان امر در مدت بسيار كمتري طي شود.

- فاصله‌ي ما با وضعيت مطلوب چه؟ اصلا مطلوب ما چيست؟

هادوي تهراني: حوزه در وضعيت مطلوب بايد پاسخ‌گوي همه‌ي نيازها و انتظارات جهان امروز باشد. براي اين منظور حوزه‌ي علميه بايد با تمام آن‌چه در فرهنگ و اقتصاد و سياست جهان امروز رخ مي‌دهد، آشنا باشد و براي تمام پرسش‌هاي برخاسته از اين ساحت‌ها پاسخي درخور داشته باشد. البته پاسخ‌هايي از پيش آماده هست، اما پاسخ درخور و همه‌جانبه نياز به تلاش جدي دارد. در حوزه‌ي اقتصاد امروزه ما با پرسش‌هاي بنياديني مواجه هستيم؛ مانند اينكه مكتب و نظام اقتصادي اسلام چيست؟ ساز و كارهاي آن كدام است؟ آيا اصلا چنين چيزي در اسلام هست؟ روش‌شناسي اقتصاد اسلامي چيست؟ از سوي ديگر، پرسش‌هاي خردتر اما مهمي نيز پيش روي ماست؛ مانند كيفيت تعاملات در سيستم‌هاي بانكي و معاملاتي.

در حوزه‌ي فضاي مجازي ما با مباحث جدي رو‌به‌رو هستيم. مثلا الآن مسأله‌ي بازي‌هاي رايانه‌يي و طبقه‌بندي مخاطبان آنها در كشور ما جدي است. براي اين‌ كار بايد با موضوع رايانه و بازي‌هاي مجازي آشنا باشيم. هم‌چنين بايد مباني و اصول و روش‌هاي تربيتي اسلام را بدانيم و در ابواب فقه متبحر باشيم. اين‌ها ضرورت تحولات جدي براي پوياتر شدن حوزه در پاسخ‌گويي به نيازها را ايجاب مي‌كند.

نكته‌اي كه بايد اين‌جا به آن توجه داشته باشيم، اين است كه گاهي اشتياق ما به زدودن كاستي‌هاي حوزه و كارآمدتر كردن آن باعث مي‌شود كه برخي توانايي‌ها و ظرفيت‌هاي حوزه را ناديده بگيريم و اين گاهي موجب آسيب توانايي‌ها و قابليت‌هاست. در نتيجه، نه تنها گاهي حوزه را تقويت نمي‌كنيم، بلكه ممكن است تضعيفش كنيم.

- مي‌شود نمونه‌اي بيان كنيد؟

هادوي تهراني: ما گاهي سنت‌هاي موجود در حوزه را با نهادهاي آموزشي ديگر نابه‌جا و سطحي مقايسه مي‌كنيم و آن‌ها را با روش‌هاي نويي جايگزين مي‌كنيم كه به حوزه صدمه مي‌زند. در سال‌هاي اخير ما آموزش‌هاي مقدماتي دروس را به سنت‌ها و روش‌هاي آكادميك نزديك كرده‌ايم. مثلاً در سنت حوزه‌هاي علميه، طلبه دروس متعددي را در يك واحد زماني نمي‌خواند، بلكه پس از اينكه دو سه درس را به طور كامل فرامي‌گرفت، درس‌هاي بعدي را آغاز مي‌كرد كه باز هم محدود بودند و اين باعث مي‌شد كه كيفيت آموزش و يادگيري بالا باشد. در سيستم‌هاي آموزشي امروز -كه البته نسبت به سنت‌هاي آموزشي كنوني كشورهاي پيشرفته و حتي نسبت به گذشته‌ي خودمان بسيار نازل است‌- كميت و تنوع بسيار اهميت مي‌يابد. در حالي كه در روش‌هاي نوين آموزشي غرب بازگشت به سنت‌هاي آموزشي كيفيت‌محور ما ديده مي‌شود و حتي اصطلاح دروس اصلي و دروس جنبي هم كاربرد پيدا كرده. در اين سيستم‌ها حتي آموزگار آزاد است كه كتاب را تا پايان تدريس كند يا نه؛ شبيه آن‌چه در برخي دروس حوزوي مي‌بينيد كه گاهي استاد بخشي از يك كتاب را تدريس مي‌كند و مهم كيفيت است.

ما با جايگزيني سنت حوزوي -كه امروزه يك سنت پيشرفته آموزشي به شمار مي‌رود- با روش‌هاي به اصطلاح نوين آموزشي دبيرستاني و دانشگاهي خودمان، باعث شده‌ايم كه حوزه از اين جهت صدمه ببيند. تجربه‌ي سال‌هاي اخير در برخي مدارس براي بازگشت به سنت كهن آموزشي -كاهش موضوعات و مواد درسي و ارائه‌ي آن‌ها به صورت ترتبي- بسيار موفقيت‌آميز بوده است.

- همين‌جا يك پرسش انتقادي مطرح مي‌شود. اينكه اگر در قديم آن ‌قدر فرصت بود كه ما اين دروس را كه البته به موضوعات محدودي هم مربوط مي‌شد (ادبيات و منطق و بعد فقه و اصول در مدارج مختلف) به اين صورت بخوانيم، امروزه نيازهاي جامعه و شتاب تحولات علمي و اجتماعي و لزوم آشنايي با موضوعات گوناگون اين فرصت را از ما مي‌گيرد. اگر بخواهيم با همان روش سنتي پيش برويم باز هم به همين نقطه مي‌رسيم كه طلبه‌ي ما علاوه بر ناآشنايي با قرآن و نهج‌البلاغه و كلام و علوم عقلي، از بسياري دانش‌ها و مهارت‌هاي نوين و لازم براي امروز هم بي‌بهره يا كم‌بهره است.

هادوي تهراني: تجربه به ما مي‌گويد كه افزايش موضوعات آموزشي، كمكي به ارتقاي آمادگي طلبه براي برآوردن نيازها نمي‌كند، بلكه با هدردادن استعداد و توان او از آمادگي او نيز مي‌كاهد. هر كسي استعداد مشخصي در يك يا چند رشته‌ي معدود دارد، اما اگر توان او در ده‌ها رشته‌ي آموزشي كاهش يابد، استعدادهايش چنان كه بايد، شكوفا نمي‌شود. هم‌چنين تجربه نشان داده كساني كه با عمق تحصيل مي‌كنند، زودتر به نتيجه مي‌رسند. نتيجه‌ي مورد نظر در تحصيلات حوزوي، توانايي رجوع به منابع اصلي و به‌دست آوردن پاسخي درخور براي پرسش‌هاست و اين مستلزم ارتقاي كيفيت آموزش است و نه لزوما گسترش كمي.

البته اكنون اشكال بزرگ كار حوزه كه بايد جامع باشد و در همه‌ي علوم اسلامي مانند فقه و كلام و تفسير صاحب‌نظر توليد كند، در فرآيندي تاريخي از اين رسالت‌هايش كاسته شده و به فقه و اصول محدود شده است. ما نياز داريم به توسعه‌ي اين ساحت. براي نمونه بحثي را رهبر انقلاب در سال 1374 در جمع حوزويان مطرح كردند و آن ايجاد حوزه‌ي تخصصي كلام بود. ايشان آن زمان سخني از حوزه‌ي تفسير نگفتند و اين براي برخي‌ سؤال شده بود. من به اين پرسش پاسخي دادم و همان روزها در قم به خود ايشان هم عرض كردم. ايشان هم گفتند اين نكته‌ي شما در ذهن من نبود، اما نكته‌ي درستي است. پاسخ من اين بود كه تفسير، يك دانش عالي است و ما از آن براي فقه يا كلام استفاده مي‌كنيم. كسي كه مجتهد در فقه است، دست‌كم بايد در حد فقه مفسر هم باشد؛ مجتهد كلام هم همين‌طور. بنابراين اگر ما فقط دو حوزه‌ي كلامي و فقهي را هم داشته باشيم، بخش زيادي از دانش‌هاي اسلامي را پوشش داده‌ايم. البته برخي رشته‌ها و زمينه‌ها مثل تاريخ باز هم از اين حلقه خارج مي‌مانند. درست است كه يك فقيه يا متكلم ممكن است تاريخ هم بداند، اما اين فرق مي‌كند با مجتهد تاريخ. خدا رحمت كند آقاي بهلول را؛ مي‌گفت من در فقه مقلدم، اما در تاريخ مجتهد هستم.

الآن شكوفاترين حوزه‌ي ما فقه است. به همين دليل مي‌گوييم طلبه در هر رشته‌اي كه وارد شود، بي‌نياز از فقه و اصول نيست؛ نه فقط به خاطر محتواي اين رشته، بلكه به لحاظ نياز به شناخت روش آموزش كه در فقه و اصول تبلور پيدا كرده است. چون در حوزه‌هاي علميه روش در قالب محتوا ارائه مي‌شود و نه جدا از آن.

در درس خارج فقه و اصول، دو چيز را درس مي‌دهند؛ يكي مساله و موضوعي كه مورد بحث و كنكاش قرار مي‌گيرد و يكي هم شيوه‌ي حل مساله و يافتن پاسخ. نكته‌ي دوم اصل است و نكته‌ي اول ابزار. براي طلبه‌ي درس خارج مهم‌تر از نتيجه و پاسخ، يادگيري روش است.

در همين فقه، ما با كاستي‌هايي مواجهيم، چون فقه را از فقه واقعي و واسع تنزل داده‌ايم به مرتبه‌اي از آنكه مربوط به احكام شرعي است. در بحث «نظريه‌ي انديشه‌ي مدون» من اين را توضيح داده‌ام كه مثلاً آن‌چه در مكاسب شيخ انصاري به عنوان يكي از آثار برجسته‌ي فقهي اقتصادي اسلام مي‌بينيم، تنها حقوق و احكام اقتصادي است و نه مكتب و نظام اقتصادي اسلام.

- اين‌ مباحث در حوزه‌ي كلام قرار نمي‌گيرد؟

هادوي تهراني: نه؛ فقهي است. فلسفه‌ي اقتصاد اسلامي البته از جنس كلام است، اما مكتب و نظام اقتصادي اسلام بخشي از فقه است و با روش فقهي به دست مي‌آيد؛ اما مهجور مانده. ما دايره‌ي فقه را كوچك كرده‌ايم و به حقوق تنزل داده‌ايم. درنتيجه اين مسائل از آن بيرون افتاده‌اند. از سطح حقوق هم پايين‌تر آمده‌ايم و در حد معاملات پيشين بحث مي‌كنيم و نه معاملات جديد. ما از فقه اكبر، فقه اصغر ساخته‌ايم و از فقه اصغر هم تنها به بخش كوچكي مي‌پردازيم. هنوز در شيوه‌هاي معاملات اقتصادي قرن‌ها پيش مانده‌ايم. بحث معاملات آتي كه در بحث مشتقات بازارهاي پولي و مالي مطرح مي‌شود، كجاي مطالعات و درس‌هاي ما قرار مي‌گيرد؟ در كجاي مكاسب اين‌ها مطرح شده؟ اصلا موضوعش مطرح نبوده اما امروز هست. پس ما نياز داريم موضوع را خوب بشناسيم و برخي دانش‌ها را بايد تا اندازه‌اي فرا بگيريم.

از طرف ديگر، در برخي از موضوعات حتي به تعداد انگشتان دست هم كارشناس درجه‌ي يك نداريم كه از نظر علمي بشود روي حرفشان حساب كرد. در جلسات تخصصي مي‌بينيم كه اطلاعاتشان كامل نيست و در برابر پرسش‌هاي اساسي مي‌مانند. بسياري از منابع اين دانش‌ها و موضوعات، به زبان‌هايي غير از فارسي است و اين فراگيري زبان‌هاي خارجي را در حوزه اقتضا مي‌كند. البته براي اين منظور كارهاي خوبي شروع شده و عربي جديد و انگليسي آموزش داده مي‌شود كه به نظرم بسيار كار شايسته‌اي است.

- اين مقدمه‌ي موضوع‌شناسي است؟

هادوي تهراني: در مواردي بله. آن‌ وقت مي‌شود در درس خارج فقه به طلبه‌ها گفت برويد چند تا منبع انگليسي يا عربي جديد را هم درباره‌ي اين موضوع ببينيد. من اين را تجربه كرده‌ام و متأسفانه در بسياري از تلاش‌ها و برنامه‌ها و ايده‌هايم هم شكست خورده‌ام. در يك دوره‌اي تلاش مي‌كردم كه مباحث خارج فقه را به مباحث حقوقي نزديك كنم. براي اين ‌كار ناچار بودم كه از منابع عربي جديد و انگليسي و فرانسه استفاده كنم تا كار را سامان بدهم. اما طلبه‌ها حتي در فهم متون عربي جديد مشكل داشتند كه ادبياتش با متون قديمي و سنتي حوزه متفاوت است. طلبه بايد برخي زمينه‌هاي دانشي و مهارتي را داشته باشد تا بتواند استفاده كند. مثلا استاد، هر چه هم متخصص باشد، نمي‌تواند به كسي كه رياضيات پيش‌رفته ندارد، توپولوژي درس بدهد. يا به بچه‌اي كه معادلات ساده‌ي جبري را نمي‌فهمد، انتگرال درس بدهد. اصلاً او مفاهيم را نخواهد گرفت.

گاهي برخي تحولات و كارها انجام نمي‌شود، چون كسي نيست كه قابليت پذيرش آن را داشته باشد و اين را بگيرد و رشد و پرورش دهد. ما از علم و ايمان و عمل به علم بسنده كرده‌ايم. از مجموعه‌ي علوم هم به فقه و اصول محدود شده‌ايم و از فقه و اصول هم تنها فراگيري بخش احكام و حقوق آن‌هم همان‌ بخش‌هاي سنتي و قديمي رضايت داده‌ايم. اگر كتاب نهايه‌ي شيخ طوسي را كه از اولين كتاب‌هاي فتوايي شيعه است، با تحرير‌الوسيله‌ي حضرت امام مقايسه كنيد- خداوند هر دو را رحمت كند كه ما خيلي چيزها را مديون اين بزرگواران هستيم- مي‌بينيد در طول هزار سال و با وجود اين ‌همه عالم برجسته، تحولاتي كه هست در محدوده‌ي خاصي است. مثلاً اگر در نهايه هزار مسأله‌ي اقتصادي هست، در تحرير شده دوهزارتا كه بيشتر آن ‌بازشدن مسائل قبلي است و نه طرح مسائل جديد و تحريرالوسيله چندان فربه‌تر نشده است.

به همين دلايل، ما هم در اقتصاد و هم در علم و نرم‌افزار و هم در حوزه‌ي هنر با پرسش‌هايي جدي مواجهيم كه در پاسخ به آن‌ها مشكل داريم. بخش زيادي از اين مشكلات، به موضوع‌شناسي برمي‌گردد. اگر بخواهيم درباره‌ي هنرهاي نمايشي نظر بدهيم، نمي‌توانيم بدون دانش كافي درباره‌ي چيستي اين هنرها و تنها با تكيه بر دانسته‌هاي علماي پيشين نظري ارائه كنيم.

علاوه بر همه‌ي اين‌ها، عملاً شاهد نوعي گرايش قوي به انسداد باب اجتهاد هستيم؛ اگرچه در زبان به بازبودن باب اجتهاد اذعان مي‌كنيم. امروزه اين اشكال را برخي علماي اهل سنت به ما مطرح مي‌كنند. دكتر عبدالوهاب اوب‌سليمان از اعضاي فقهاي كبار سعودي كه خودش مالكي و منتقد سلفيه است و كتاب‌هاي ارزشمندي در زمينه‌هاي اقتصادي و مالي دارد، در خانه‌اش در مكه از من مي‌پرسيد كه واقعاً شما قائل به بازبودن راه اجتهاد هستيد؟! البته من سعي مي‌كردم پاسخش را بدهم، اما بايد بپذيريم كه هيمنه‌ي آراي فقهاي گذشته اجازه‌ي گشايش‌هاي علمي و اجتهادي را نمي‌دهد. ما در بسياري از موضوعات و مسائل اجماع نداريم، بلكه به شهرت و پايين‌تر از آن يعني فتواي چند فقيه مشهور بسنده مي‌كنيم و بعد احتياط واجب مي‌كنيم و بعد نه فتواي مشهور فقهي را، بلكه فتواي فقهاي مشهور را به احتياط واجب ترويج مي‌كنيم. بخش زيادي از احتياط‌هاي واجب به همين‌ چيزها برمي‌گردد. البته گاهي اين برخورد، عكس‌العملي بوده كه حوزه‌ها به برخي افراط‌ها در طرح سخنان بي‌پايه و بي‌ضابطه به نام اجتهاد نشان داده‌اند كه اگر قرار بود باب اين كارها باز بشود، اصل دين در معرض خطر قرار مي‌گرفت. عكس‌العمل افراط هم تفريط است و در نتيجه باب اجتهاد بسته شده و در مسائل مختلف با نوعي خست اجازه داده مي‌شود كه كسي اجتهاد كند. اين احتياط از يك نظر مثبت بوده كه حريم دين را حفظ كرده، اما از يك ديدگاه هم منفي بوده چون فضاي رشد و پويايي را از حوزه گرفته است. البته با وجود اين محدوديت‌ها دانش در متن حوزه در حال پيشرفت است، اما اين شكوفايي‌ تا هنجار علمي شدن بايد يك دوران طولاني را سپري كند، چون فضاي عمومي هنوز پذيرش انديشه‌هاي نو و البته اصيل را ندارد.

ما در عين نوآوري بايد بر اصالت‌ها تأكيد كنيم و در همان مسير و با همان معيارهاي پذيرفته شده‌اي حركت كنيم كه در طول قرن‌ها از منشأ وحياني آغاز شده و توسط علما بالنده و شكوفا شده است. بايد به تعبير بسيار رساي حضرت امام در اين باره، اجتهاد جواهري داشته باشيم. رهبر انقلاب نيز در جلسات خصوصي اين تعبير را به‌كار مي‌بردند كه فقه جواهري همان فقه پوياست؛ پويايي در متن آن است و همراه با حفظ اصالت‌ها.

- در اين شرايط، بهترين و مؤثرترين گام‌ها چه خواهد بود؟

هادوي تهراني: اگر بتوانيم از يك طرف اين فضا را باز كنيم، فقه را از محدوده‌ي احكام سنتي به مسائل جديد و سپس به ساحت‌هاي جديد نظام و مكتب و بعد حوزه‌هاي جديد كلام و جز آن بكشانيم و از طرف ديگر براي انديشه‌هاي نو زمينه‌ي طبيعي رشد و پذيرش و البته پالايش و اصلاح را فراهم كنيم، قطعاً در يك فرآيند ده تا بيست ‌ساله شاهد اثرات مثبت اين حركت خواهيم بود. رشد علمي و فرهنگي يك امر مكانيكي نيست و با دستورالعمل و تشريفات تحقق پيدا نمي‌كند. كارهاي شكلي نمي‌تواند به تنهايي موفق باشند. اين حركت‌ها بايد به زمينه و بستر مناسب خودشان در حوزه بيايند و در يك فرآيند طبيعي ايفاي نقش كنند. بعد از سخنان رهبري برخي حركت‌ها شكل گرفته، اما غالبا نتيجه‌ي مطلوبي نداده است؛ چون تصور حوزه اين بوده كه اين قالب‌ها برخاسته از متن حوزه نبوده و تحميلي است و به عنوان يك عنصر بيروني در مقابل آن مقاومت مي‌شود. حالا اگر اين دروني‌سازي انجام گيرد، در حوزه پذيرفته مي‌شود و رشد طبيعي مي‌يابد.

- شما گفتيد حوزه هميشه در حال تحول بوده و اين خودش يك سنت در حوزه است. از طرف ديگر به چند سطح و لايه از مشكلات و مقاومت‌ها در برابر تحول اشاره كرديد كه در همين زمانه‌اي كه ما نياز فوري به تحول داريم، گريبان‌گير حوزه شده است. آيا اين‌ها با هم قابل جمع هستند؟

هادوي تهراني: حوزه در دوره‌هاي مختلف فراز و نشيب‌هاي گوناگوني را تجربه كرده است و هميشه اين ‌طور نبوده كه فقط در بُعد فقهي رشد كرده باشد. در برخي دوره‌ها به اوج شكوفايي كلامي رسيده، در تفسير و فلسفه و تاريخ هم همين‌ طور. اما در دهه‌هاي پيش از انقلاب دچار آن كاستي‌ها شد و به قول امام، كم‌تر كسي قضا و شهادات درس مي‌داد. حوزه در سنت تحولي خودش دچار ركود شد، اما پس از انقلاب اين راه دوباره باز شد و گام‌هاي مثبتي هم در اين زمينه برداشتند. البته در اين دوره هم با مشكلات و موانعي روبه‌رو هستيم كه در چنين مسير سخت و بلندي طبيعي است و بايد براي غلبه بر اين مشكلات عزم و برنامه داشت.

- براي مهندسي اين مسير يعني حركت از حوزه‌ي موجود به حوزه‌ي مطلوب چه بايد كرد؟

هادوي تهراني: برخي از نكات اين مهندسي را در لابه‌لاي بحث‌هامان گفتم. به نظرم يكي ديگر از مهم‌ترين نكات آن است كه نيروهاي حاشيه‌ي حوزه، كم‌كم بايد به متن برگردند تا نيروي جريان تحول در متن حوزه به جريان بيفتد. سال‌ها پيش در ابتداي كار مؤسسه‌ي آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، آيت‌الله مصباح يزدي اصرار داشتند كه بگويند اين چيزي در كنار حوزه است و نه در متن حوزه؛ چون بيم اين بود كه با اين حركت برخورد و مقابله شود، اما امروزه بايد جريان بالعكس باشد. بايد تحول‌خواهان به متن حوزه بيايند و اين جريان فراگير شود و به بستر طبيعي خودش برگردد تا شاهد موفقيت‌ها باشيم.

انتهاي پيام
 چهارشنبه 8 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن