واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خيانت و دورويي در قالب تفكرات روشنفكرمآبانه
گذري بر فيلم « كنعان » ساخته ماني حقيقي
ماني حقيقي گرچه با ادبيات آشناست فلسفه اروپا خوانده و در فيلم « چهارشنبه سوري » ثابت كرده كه فيلمنامه نويسي هم مي داند اما در ساخته اخيرش با بهره گيري از تمام مولفه هاي تماشاگرپسند مثل استفاده از ستاره ها طراحي صحنه مدرن فيلمبرداري تله به شيوه فيلم هاي روز آمريكا و پا گذاشتن در حيطه سينماي قصه گو نتوانسته يك ملودرام موفق را ارائه دهد.
حقيقي موقعيتي به نام « كنعان » را به تماشاگر نشان مي دهد بدون آن كه آغاز و پاياني منطقي را براي آن متصور باشد. كنعان كه به گفته ماني حقيقي برگرفته از داستان « تير و ستون » نوشته « آليس مونرو » است بيشتر شبيه داستان هاي پست مدرن آمريكاي شمالي مثل « ريموند كارور » و « فرانك اكانر » است و دخلي به فرهنگ و سينماي ايراني ندارد.
فيلم بحران زندگي يك زوج مينا و مرتضي را با لجن هاي يك چاه فاضلاب در نخستين سكانس نشان مي دهد. زندگي آنها چون مينا دلش نمي خواهد صبح ها به كسي سلام كند و كسي نگرانش باشد به بن بست رسيده و مي خواهد به اين دلايل قيد همه چيز از جمله امنيت اجتماعي زندگي مرفه شوهر خوش تيپ و پولدار و تحصيل كرده را بزند و به آينده اي نامعلوم پيوند بخورد. كشمكش هاي دروني قهرمان اصلي به همان نسبت كه ذهني و ناگفتني است و در زير لايه فيلم قرار دارد حقيقت ذهنيت فيلمساز نيز هست . واقعيتي كه مينا مي خواهد به خاطرش از مرتضي دور شود بحراني از جنس اعتياد زن دوم و دست بزن شوهر و ساير مشكلات اجتماعي و خانوادگي زنان اين مملكت و بدبختي هاي معمول در يك زندگي در آستانه فروپاشي كه نگاهي چند وجهي و عميق به آن شده نيست .
حقيقي با كدهايي كه مي دهد ذهن مخاطب را با ابهامات بيشماري درگير مي كند. نشانه هايي كه در فيلم وجود دارد علي رغم وجود قصه هاي فرعي كه فيلمساز آنها را طراحي كرده دقيقا " به ذهن مخاطب منتقل مي شود. كدهايي مثل : اسم فيلم پاره شدن مانتوي مينا وقتي براي گرفتن جواب آزمايش مي رود نگاه هاي حسرت بارش در خانه خالي علي رضوان و درد دلهايش با او اصرار مرتضي به علي براي نصيحت كردن مينا و آشفتگي مينا و انصرافش از تصميم وقتي ارتباط علي و خواهرش آذر را مي بيند همه و همه نشانه هايي است كه با نهايت محافظه كاري حقيقي به نمايش گذاشته شده تا مخاطب را از بوي گندي كه در كليت اثر ساري و جاري است آگاه كند; بوي گندي كه آذر هم آنرا استشمام مي كند. ابهاماتي كه اساسا براي آن پاسخي طراحي نشده و حتي با يك پايان متافيزيكال براي فيلم كه از نوع جهان بيني حقيقي بسيار دور است هم پاسخ داده نمي شود.
در كنعان گرچه بازي ها و شخصيت ها بسيار خوب طراحي شده اند اما ارتباط بين شخصيت ها درنيامده و آنها در كليت اثر دست و پا مي زنند. بار دراماتيك فيلم در نيمه آن به دوش شخصيت پردازش نشده اي به نام علي رضوان مي افتد كه توان اداره فيلم را ندارد او با ظاهري عارف مآبانه در حالي كه راننده وانت است و نقش مصلح اجتماعي را بازي مي كند آن قدر به زندگي مينا و مرتضي نزديك است كه يك رابطه ممنوعه را در پس زمينه ذهن مخاطب تداعي مي كند.
شخصيت آذر كه رنگ و بويي كاملا " سياسي دارد و به شهادت فيلم و مچ بندهاي سياه بارها خودكشي كرده زني سرخورده و هيستريك است و با گردش هاي روزانه اش با علي رضوان به نوعي خود را به او مي آويزد كه البته علي هم استقبال مي كند. او متوقع و از خود راضي است و موقعيت مينا را درك نمي كند و حتي با او درگيري فيزيكي نيز ايجاد مي كند. مرتضي علاوه بر بحران زندگي در آستانه بحران كاري نيز قرار گرفته و در ارتباط با هيات مديره به بن بست رسيده است . ريشه هاي خانوادگي خود را رها كرده و تنها پناهگاه خود مادرش را نيز از دست داده است . او شخصيتي كاملا " منفعل دارد و كمكي به پيشبرد خط قصه حتي با ديالوگ هاي داغ و پر حرارتش در مسافرت شمال نمي كند.
ترانه عليدوستي در نقش مينا با وجود زحمات سودابه خسروي گريمور فيلم كه سعي مي كند او را زني در آستانه سي سالگي و جا افتاده نشان دهد به نظر مي رسد گزينه مناسبي نباشد گرچه درخشش او در نقش را نمي توان انكار كرد. البته شايد شناخت نادرست حقيقي از زنان ايراني با اين مشخصه باعث شده تمام تلاش هاي مينا براي رفتن جنس عاطفه حاكم بر روابط او با سه شخصيت ديگر و البته معامله ابلهانه اش با درخت براي ماندن باورپذير نباشد او كه با وجود علاقه ديوانه وار مرتضي و فرزندي كه در شكم دارد به طلاق مصر است خواهرش را رها مي كند و به شمال مي رود با او كتك كاري راه مي اندازد و تحقيرش مي كند. دل مادر بيمار مرتضي را مي شكند و به يكباره به زني مبدل مي شود كه دلش براي ديگران شور مي زند و خواب نما مي شود نذر مي كند و براي ديدن آذر بي طاقت مي شود و تمام طبقات يك برج را مي دود و از جدايي به خاطر يك گاو منصرف مي شود.
در يك نگاه كلي آدم هاي كنعان همگي دمدمي مزاج تنها بلاتكليف و با رفتارهايي نامتعارفند و به خودي خود و با اين اشارات ميني ماليستي ماني حقيقي در فيلم هيچيك حرف روراستي را به مخاطب نمي زنند و حس همذات پنداري را بر نمي انگيزانند. علاوه بر موسيقي كريستوف رضاعي و تم كند فيلم كه اعصاب و روان مخاطب را به هم مي ريزد طعم تلخ خيانت و بازيچه قرار گرفتن مضامين ماورايي و البته خرافي حس بي احترامي به شعور مخاطب را به شدت القا مي كند. تماشاگري كه از « دريدگي پيراهن » و « كنعان » تصوري جز پاكدامني و عفت ندارد با دروغي كه مينا آخر فيلم با نگاهش و نتيجه گيري شتاب زده اش به ما به خودش و مرتضي مي گويد از آخرين ساخته ماني حقيقي مشمئز مي شود.
چهارشنبه 8 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]