واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: تئاتر - تماشاگر تئاتر كيست؟
تئاتر - تماشاگر تئاتر كيست؟
بهزاد صديقي:يكي از مهمترين موضوعاتي كه در تئاتر امروز كشورمان مغفول مانده، مقوله تماشاگر و تماشاگرشناسي است. همانطور كه ميدانيم تماشاگر همواره يكي از سه عنصر نمايش در كنار گروه اجرايي (نمايشنامهنويس، كارگردان، بازيگران، و...) محسوب ميشود. اينكه تماشاگر تئاتر بايستي از چه ويژگيهايي برخوردار باشد و اساسا تماشاگر تئاتر كيست، چه وظايفي به عهده دارد، نظريه گروتفسكي در خصوص تماشاگر، چگونگي نشستن يا قرار گرفتن تماشاگر در هنگام اجرا، تماشاگر واقعي چه كسي است، نقش انفعالي تماشاگران امروز در تئاتر، تفاوت تماشاگر تئاتر با ساير تماشاگران هنرهايي نظير سينما و هنرهاي تجسمي و. . . مباحثي است كه در اين گفتوگو به چالش كشيده شده است. در اين گفتوگو ناصر حسينيمهر، مترجم، پژوهشگر، كارگردان و بازيگر تئاتر تلاش كرده وضعيت تماشاگر در تئاتر - به خصوص تئاتر ايران را - مورد بررسي قرار دهد.
ناصرحسينيمهر: تماشاگر تئاتر كسي است كه با حضورش در برابر بازيگر، تئاتر معنا مييابد و شكل ميگيرد، و تئاتر به قول گروتفسكي همان چيزي است كه ميان آن دو ميگذرد. مايرهولد در اهميت مقام تماشاگر اعتقاد داشت كه او پس از نمايشنامهنويس، كارگردان و بازيگر قرار دارد و تماشاگر را چهارمين آفرينشگر هنر تئاتر ميناميد. اين كارگردان انقلابي و رفرميست روسي با نگاهي مادي و ساختارگرايانه، تئاتر و عناصر تشكيلدهندهاش را تجزيه و تحليل ميكرد، اما به گمان من كساني مثل گروتفسكي و باربا با نگاهي عميقتر جوهر تئاتر را بيان ميكنند. آنها ميگويند عصاره تئاتر چيزي نيست جز بازيگر و تماشاگر.
بهزاد صديقي: يعني تماشاگر و بازيگر به تنهايي ميتوانند در پويايي يك اثر خلاقانه تا اين حد تاثيرگذار باشند؟
بدون ترديد. ببينيد، ميتوان از بسياري عناصر تشكيلدهنده تئاتر چشم پوشيد، عناصري كه تا كنون تصور ميكرديم بدون كمك آنها هيچ نمايشي قادر به اجرا نيست، مثل دكور، نور، لباس، موسيقي، و حتي متن و نمايشنامه. اما از دو عنصر آن نميتوان چشم پوشيد: بازيگر و تماشاگر، كه هيچ تئاتري بدون حضور هر يك از آنها موجوديت نخواهد داشت.
وظيفه تئاتر در قبال تماشاگر چيست؟
يك اثر صحنهاي ميتواند براي تماشاگر كاركردهاي متنوع و گوناگوني داشته باشد؛ از جمله آنكه روح و اعصاب او را تسكين دهد، يا تحريك كند، اميال زيباشناسانه او را سمت و سو دهد، ذهن و انديشه را فعالتر كند، تاثيرات دلپذير حسي بهوجود آورد، و از همه مهمتر از طريق رنگ، نور، ريتم، حركت و صدا بر ناخودآگاه تماشاگر تأثيري جادويي بگذارد. اما تئاتر رابطهاي دو طرفه است بين صحنه و سالن، بين بازيگر و تماشاگر، و هر دوي آنها در يك توافق پنهاني يا ناگفته به خوبي ميدانند كه بيوجود ديگري كامل نيستند و موجوديت هر يك بستگي به ديگري دارد. هر دو به اتفاق و نيازي مشترك وارد تئاتر شدهاند: آفرينش هنري. به زباني سادهتر براي يك بازي هنري پا به تئاتر گذاشتهاند؛ بازياي كه از كودكي همدم انسان بوده و از آن لذت برده است. و در اين بازي هنري، حركات، رويدادها، تماشا كردن و تجربهاندوزي، هر دوي آنها راـ بازيگر و تماشاگر- به تزكيه ميرساند و عقل و جانشان را ارتقا ميدهد، هيجان و شورهاي دروني خالي ميشود و در نهايت سبب حظ روح و رابطه دوسويه و لذت از گفتوگوي دروني بين صحنه و سالن ميشود، يعني در همان مكان يا فضايي كه انسان با همه ابعادش حضور دارد: با انديشه، هوش، روح و جسمش.
منظورتان از توافق پنهاني يا ناگفته ميان تماشاگر و بازيگر چيست؟
قراردادهاي نانوشته اي است كه در طول تاريخ تئاتر براي هنرمندان و مخاطبان به طور غريزي شكل گرفته است. به عبارت ديگر، قيد و شرهايي است محكم و نيرومند ميان صحنه و سالن، ميان بازيگر و تماشاگر كه با آن وقايع و ماجراهاي تئاتري را پيش ميبرند و براي هم باورپذير ميسازند. اين رابطه را هوفمنشتال ـ تئوريپرداز و نمايشنامهنويس اتريشي و همعصر آنتوان چخوفـ«خاك حاصلخيز تئاتر» مينامد كه بدون اين خاك گياهي رشد نميكند.
پس اگر با نظريه كنش نمايشي و واكنش مخاطبان در تئاتر و همچنين ايجاد ارتباط ميان صحنه و مخاطب موافقيد، بفرماييد كه تماشاگر در پيش از اجرا، هنگام اجرا و پس از آن چه وظيفهاي در مقابل اجرا دارد؟
اجازه دهيد وظيفهاي تعيين نكنيم، در جمع كثير تماشاگران و تنوع روحياتشان اين امر امكانپذير نيست. اما ميتوانيم از خواستههايشان بگوييم كه در بياني ساده ديدن چيزي نو، زيبا و انديشمندانه است تا او را مجذوب كند. ميدانيد، پس از اجرا شايد وظيفه بازيگر به پايان برسد اما تحولات دروني تماشاگر تازه آغاز ميشود و شايد روزها، ماهها و سالها ادامه يابد و درگير آن اثر صحنهاي شود.
يعني نقش انديشه در تئاتر تا اين حد ضروري است، حتي در آثار فرماليستي؟
تئاتر بدون انديشه مثل حوض بدون آب است، كه امروزه انواع آن در تهران ساخته ميشود و درون آنها همه چيز ميريزند به جز آب، اسمش را هم ميگذارند حوض آب! حساب اين تردستيها با آثار فرماليستي يا مدرن جداست، شايد دليل بياعتمادي و بيمهري مردم نسبت به فرماليسم و مدرنيسم حضور چنين آثار بدلي، بيمايه و هياهوگري در ديروز و امروز تئاتر ما بوده است. حال آنكه اگر كسي با هر مليت و فرهنگي آبستراكسيون موجود در اجراي پيتر بروك از «توفان» شكسپير يا «هاملت ماشين» هاينر مولر و يا « Moon Water » هوي مين ژاپني را ببيند به غايت لذت ميبرد. البته نظام اجتماعي ـ فرهنگي حاكم هر جامعهاي در پرورش هنرمند و مخاطب نقشي پايهاي دارد، كه اگر آن نظام در پي بالندگي و پيشرفت جامعه باشد بدون ترديد تماشاگراني حساس و فرهيخته تربيت ميكند كه همواره تشنه آثار فاخر هنري هستند، و اگر هم نظامي واپسگرا و ضدفرهنگ باشد اغلب تماشاگرانش هم سطحي، دنبالهرو و سنگدل بار ميآيند.
از آنجا كه گروتفسكي معتقد است با حضور حداقل يك تماشاگر ميتوان تئاتر را به عنوان يك اجرا تلقي كرد آيا نوع سالن، جايگاه تماشاگران يا تعداد كم آنان ميتواند فرايند صحنه را تكامل بخشد؟
سالهاست كه بسياري از كارگردانان پيشرو جهان ديوار آهني غيرمرئي بين تماشاگر و بازيگر را برچيدهاند، كساني مثل مايرهولد، راينهارد، برشت و در امروز باربا، منوشكين، شرو و بسياري ديگر متناسب با هر اجرايي فضاي بازي و جايگاهي مناسب براي تماشاگر فراهم ميكنند، درست همان موقعيتي كه تماشاگران به طور طبيعي در نمايشهاي ميداني كهن مثل كمديا دل آرته، كاتاكالي يا تخت حوضي داشتند. بنابراين قاعده ثابتي براي تعيين تعداد و جايگاه تماشاگران وجود ندارد و بيشتر بستگي به دريافت هنرمندان تئاتر و در وهله نخست بستگي به خود كارگردان دارد كه در برقراري اين ارتباط چه سالني برگزيند و مخاطبان خود را كجا بنشاند، اما آنچه مسلم است امروزه ديگر در تئاتر معاصر هيچ اصراري نيست كه تماشاگر ملزم به نشستن در سالنهاي كلاسيك به اصطلاح قاب عكسي باشد. چنانكه ميتوان در يك رستوران يا يك ايستگاه مترو هم برايشان نمايش اجرا كرد. از سوي ديگر شما حتي ميتوانيد در پايان اجرا بازيگرانتان را در پاسخ تشويق تماشاگران به روي صحنه نياوريد. ميدانم كه چنين كاري هم براي بازيگر و هم براي تماشاگر بسيار سخت و غيرمعمول است، اما به تماشاگر كمك ميكنيد تا بدون مخدوش كردن ادراكات و تصاوير به دست آمده ذهنياش، درونمايه اثر را ماندگاري بيشتري بخشد.
همان رويهاي كه سال گذشته در اجراي «اتاق شماره 6» به كار بستيد؟
بله، البته چنين رويهاي به هيچ وجه قاعده و قانون براي هر اجرايي نيست، بلكه هر نمايشي خود به ما ميگويد كه چگونه آن را آغاز كنيم و چگونه به پايانش ببريم.
آيا تماشاگر اين آزادي را دارد كه محل نشستن خود را تعيين كند؟
بله، در مكانهاي عمومي كه اشاره كردم تماشاگر خودش انتخاب ميكند كه كجا قرار بگيرد و نمايش را تماشا كند. اصولا در تئاترهاي آزاد و آوانگارد حق چنين انتخابي از سوي مخاطب هست، به شرط آنكه به تمركز ساير تماشاگران و شرايط اجراي نمايش لطمهاي وارد نشود، حتي او ميتواند در طول اجرا سر پا بايستد. اما در نمايشخانههاي سنتي و كلاسيك چنين نيست و تماشاگر موظف است نظم و قوانين لازم را رعايت كند؛ قوانيني كه مفيدند و حاصل تجربههاي درازمدت تئاتر است. ميدانيد، وارد حريم تماشاگر شدن آسان نيست، ادعاي صرف آوانگارديست بودن كافي نيست تا صحنه و سالن را به هم بريزيم، و اگر كارگرداني از سر سادگي قاعده را زير پا بگذارد و به طور مثال تماشاگران را تك تك در نقاط مختلف سالن بنشاند مطمئن باشيد كه آنها شايد درجا اعتراض نكنند اما براي هميشه با آن كارگردان و آثارش قهر خواهند كرد، چون حضور تماشاگر از ديرباز در تئاتر به صورت گروهي بوده است.
در يك اجراي بد يا ضعيف نمايشي، دامنه اعتراض تماشاگر تا كجاست؟
غيرقابل پيشبيني است. اين را فراموش نكنيم كه پنهانيترين احساسها و اعمال بازيگر از چشم تماشاگر پوشيده نميماند، او حتي بينظمي و آشفتگي پشت صحنه را هم در اعمال و رفتار بازيگران درمييابد و واكنش نشان ميدهد.
چهارشنبه 8 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]