واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: درباره رمان «جاده» اثر «كورمك مك كارتي» (برنده پوليتزر 2007)گوشه گير معاشرتي!
فرشيد عطايي
مختصرى درباره كورمك مك كارتى Cormac McCarthy
كورمك مك كارتى (با نام اصلى چارلز مك كارتى متولد 20 جولاى 1933) رمان نويس و نمايشنامه نويس مطرح ادبيات آمريكا است. او در ژانرهاى گوتيك و وسترن و آخر زمانى رمان نوشته علاوه بر اينكه آثارى در زمينه فيلمنامه و نمايشنامه نيز دارد. در سال 2007 بر اساس رمان هيچ كشورى براى پير مردها يك فيلم سينمايى بسيار موفق توسط برادران كوئن ساخته شد كه چهار جايزه اسكار از جمله اسكار بهترين فيلم را به دست آورد.هارولد بلوم منتقد معروف ادبى او را در كنار نويسندگانى چون توماس پينچون و دان دليلو و فيليپ راث جزو يكى از چهار نويسنده اصلى ادبيات آمريكا قرار داد. منتقدان مدرن كورمك مك كارتى را اغلب با ويليام فاكنر مقايسه مىكنند. كورمك مك كارتى در تاريخ 20 جولاى 1993 در رود ايلند (واقع در ايالت پراويدنس آمريكا) به دنيا آمد و سپس در سال 1937 به همراه پدر و مادر خود به ناكس ويل واقع در تنسى مهاجرت كرد. پدر و مادر كورمك صاحب شش فرزند شدند و كورمك سومين فرزند آنها بود. پدر مك كارتى يك وكيل موفق بود. مك كارتى در سال تحصيلى 1952-1951 وارد دانشگاه تنسى شد و در رشته هنرهاى ليبرال در مقطع ليسانس درس خواند. در سال 1953 به نيروى هوايى ارتش آمريكا پيوست و چهار سال در آنجا خدمت كرد كه دو سالش را در آلاسكا بود و در آنجا مجرى يك برنامه راديويى بود. در سال 1957 به دانشگاه تنسى بازگشت. در طول مدتى كه در دانشگاه تنسى بود دو داستان كوتاه در يك روزنامه دانشجويى منتشر كرد و در سالهاى 1950 و 1960 برنده جايزه شد. او در سال 1961 با خانم لىهالمن كه دانشجوى همدورهاى او بود ازدواج كرد و از اين ازدواج صاحب يك فرزند پسر به نام كالن شد. مك كارتى بدون اينكه مدرك خود را بگيرد دانشگاه را رها كرد و به همراه خانواده اش به شيكاگو رفت و در آنجا اولين رمان خود را نوشت. او سپس به تنسى بازگشت و در اينجا زندگى مشتركش با لىهالمن پايان يافت. اولين رمان مك كارتى به نام نگهبان باغ ميوه در سال 1965 توسط انتشارات راندمهاوس منتشر شد. او به اين دليل دستنوشته رمان خود را براى انتشارات راندمهاوس فرستاد كه تا آن موقع فقط اسم همين يك ناشر به گوشش خورده بود. دست نوشته رمان او در انتشارات راندمهاوس مستقيما به دست آلبرت ارسكاين رسيد. ارسكاين تا زمان مرگ فاكنر در سال 1962 ويراستار آثار اين نويسنده بود. ارسكاين تا بيست سال بعد ويراستار آثار مك كارتى بود. در سال 1965 با استفاده از بورس مسافرتى كه آكادمىهنر و ادبيات آمريكا به او اهدا كرد مك كارتى سوار كشتى شد و به ايرلند رفت تا از اين كشور ديدار كند. او در كشتى با ان دليسله خواننده آشنا شد. آنها در سال 1966 در انگليس با هم ازدواج كردند. مك كارتى در سال 1966 يك بورس ديگر دريافت كرد و با استفاده از آن سر تا سر جنوب اروپا را گشت و سرانجام به ايبيتزا رفت و در آنجا دومين رمان خود را نوشت. اين رمان كه Outer Dark نام داشت با استقبال منتقدان مواجه شد. مك كارتى پس از انتشار كتاب دومش به همراه همسر خود به آمريكا بازگشت. مك كارتى و همسرش در سال 1969 به لوئيزويل رفتند و يك طويله نيمه مخروبه را خريدند و مك كارتى آن را تعمير كرد. او در اين روستا سومين كتاب خود به نام بچه خدا را نوشت. داستان اين رمان بر اساس اتفاقهاى واقعى نوشته شده بود. بچه خدا در سال 1973 منتشر شد. محل وقوع ماجراى رمان بچه خدا مثل رمان Outer Dark در كوههاى جنوب آپالاچيا رخ مىداد. مك كارتى در سال 1976 از ان دليسله جدا شد و به ال پاسو در ايالت تگزاس نقل مكان كرد. در سال 1979 رمان Suttree را كه مدت بيست سال مشغول نگارش آن بود، سرانجام منتشر كرد.
مك كارتى كه با بورس بنياد مك آرتور كه در سال 1981 آن را دريافت كرده بود، گذران زندگى مىكرد دومين رمان خود به نام نصف النهار خون يا شامگاه خونين در غرب را نوشت و آن را در سال 1985 منتشر كرد. كتاب مزبور در محافل ادبى از جايگاه رفيعى برخوردار شد. در آمارى كه مجله نيويورك تايمز در سال 2006 در زمينه انتخاب فهرستى از بهترين رمانهاى آمريكايى در يك ربع قرن گذشته گرفت، رمان نصف النهار خون مك كارتى پس از رمانهاى محبوب تونى موريسون و جامعه جنايتكاران دان دليلو در رتبه سوم قرار گرفت. جيمز وود منتقد شناخته شده، در نقدى بر رمان هيچ كشورى براى پير مردها در مجله نيويوركر نوشت به رغم اينكه مك كارتى نويسندهاى بسيار با استعداد است ولى اين رمان او يك تريلر بى اهميت و بى شاخ و برگ است. با اين همه، اين رمان از سوى ديگر منتقدان مورد تحسين قرار گرفت و نسخه سينمايى اى كه برادران كوئن بر اساس آن ساختند برنده چهار جايزه اسكار و بيش از 75 جايزه ديگر از جشنوارههاى جهانى شد.
مك كارتى در حال حاضر به همراه همسرش جنيفر وينكلى و پسرش جان در تسوكى (نيو مكزيكو) زندگى مىكند. او به حريم زندگى خصوصى اش خيلى اهميت مىدهد. اين نويسنده در يكى از معدود گفتوگوها يش (او اين گفتوگو را در سال 1992 با روزنامه نيويورك تايمز انجام داد) به عنوان يك گوشه گير معاشرتى توصيف شده و خودش هم مىگويد از نويسندگانى كه در آثار شان به مسائلى چون زندگى و مرگ نمىپردازند خوشش نمىآيد و در اين مورد به عنوان نمونه به هنرى جيمز و مارسل پروست اشاره مىكند. او در اين مصاحبه گفت: من اين نويسندگان را درك نمىكنم. كارهاى اين نويسندگان از نظر من ادبيات نيست. خيلى از نويسندگانى كه نويسندگان خوبى محسوب مىشوند آثار اين نويسندگان را درك نمىكنند. آپرا وينفرى مجرى مشهور برنامه معروف پو آپرا وينفرى رمان جاده مك كارتى را به عنوان رمان برگزيده آوريل 2007 براى باشگاه كتاب خود برگزيد. مك كارتى سپس در يك اقدام حيرت انگيز پذيرفت كه در مصاحبه تلويزيونى در مقابل آپرا وينفرى بنشيند. مك كارتى در اين مصاحبه به وينفرى گفت كه هيچ يك از نويسندگان را نمىشناسد و بيشتر ترجيح مىدهد با دانشمندان همنشين باشد. او در اين مصاحبه همچنين چندين تجربه از زندگى گذشته خود را تعريف كرد كه نشان مىداد در دورههاى مختلف زندگى اش به عنوان نويسنده فقر شديدى را از سر گذرانده است. او همچنين گفت كه در سن پيرى پدر يك بچه بودن چگونه تجربهاى است و اينكه پسر هشت ساله اش چگونه الهام بخش نوشتن رمان جاده شده است. علاوه بر اقتباس رمان هيچ كشورى براى پير مردها، رمان جاده توسط جان هيل كت به فيلم سينمايى تبديل شده، علاوه بر اينكه تاد فيلد يك فيلم را قرار است براى اكران در سال 2010 بر اساس رمان نصف النهار خون بسازد. در سال 2000 هم بيلى باب ثورنتون يك فيلم سينمايى با شركت مت ديمون بر اساس رمان «همه آن اسبهاى زيبا» مك كارتى ساخت.
در اينجا نگاهى انداخته مىشود به رمان جاده اين نويسنده كه بر اى اولين بار در ايران ترجمه و منتشر شده است.
ايده نگارش رمان
جاده نام يك رمان آخر زمانى از نويسنده معروف و مطرح آمريكايى كورمك مك كارتى كه است كه آن را در سال 2006 نوشته و در سال 2007 با آن جايزه معتبر پوليتزر را به دست آورده است. اين رمان روايت گر سفر يك پدر و پسر در يك دوره زمانى هشت ماهه است. آنها در جايى به سفر مىروند كه يك فاجعه نا شناخته تمدن و ظاهرا كل زندگى روى زمين را نابود كرده است. رمان جاده علاوه بر پوليتزر جايزه يادبود سياه جيمز تيت را نيز به دست آورده است. مك كارتى گفته است كه وقتى به همراه پسرش در سال 2003 به شهر ال پاسو (واقع در ايالت تگزاس) رفته ، ايده نگارش اين رمان به ذهنش خطور كرده است. او در حالى كه در خيال خود تصور مىكرده كه اين شهر در آينده ممكن است به چه شكل باشد، آتشهاى روى تپهها را در ذهن خود مجسم كرده و نيز به پسر خود فكر كرده است. او همانجا چند يادداشت مقدماتى برداشت، ولى اين ايده را تا چندين سال به حال خود رها كرد تا اينكه يك روز وقتى در ايرلند بود بار ديگر به ياد آن افتاد. در آنجا بود كه به طور جدى به نوشتن اين رمان فكر كرد و آن را به پسر خود جان فرانسيس مك كارتى تقديم كرد.
خلاصه داستان
داستان رمان جاده درباره يك پدر و پسر است كه چندين ماه در سرزمينى آخر زمانى كه چند سال پيش فاجعه عظيم و ناشناختهاى را پشت سر گذاشته، سفر مىكنند. مك كارتى در مصاحبهاى كه با مجله رولينگ استون انجام داد گفت زمين در اين داستان طورى نابود شده كه انگار مورد اصابت اشيا و اجرام سماوى قرار گرفته است. داستان رمان در آمريكاى دوران سرخپوستى رخ مىدهد، در كوههاى آپالاچي، يعنى جايى كه تمدن نابود شده و بيشتر نشانههاى حيات روى كره زمين از بين رفته است. در اين رمان درباره سرنوشت باقى قسمتهاى كره زمين به طور دقيق صحبت نشده است هر چند به طور غير مستقيم اشاره شده كه فاجعه مزبور روى كل كره زمين تاثير گذاشته است. چيزى كه براى بشر روى كره زمين باقى مانده دستههايى از آدمخوارها است كه به دنبال شكار مىگردند و پناهندگانى كه براى پيدا كردن غذا توى زبالهها را مىگردند.
خاكستر سطح زمين را پوشانده و هوا را آنقدر آلوده كرده كه حتى خورشيد و ماه هم قابل ديدن نيستند و دو مسافر داستان با كمك ماسكهاى مخصوص مىتوانند نفس بكشند. گياهان و حيوانات ظاهرا همگى مرده اند (چوب خشك براى سوخت فراوان است) و رودخانه و اقيانوسها ظاهرا هيچ نشانى از حيات ندارند. تنها موجودات زنده غير انسان كه اين دو نفر با آنها برخورد مىكنند يك سگ و تعدادى قارچ خوراكى و خزه و مقدارى كپك و سيبهاى پلاسيده توى يك باغ ميوه است. پدر آدمىباسواد است و بسيار سفر كرده و اطلاعات علمىخوبى درباره ماشين آلات و صنايع چوبى و بيولوژى انسان دارد. او در مىيابد كه آنها نمىتوانند در مكان فعلى شان يك زمستان ديگر را دوام بياورند، بنابراين او به همراه پسر جوانش در سرزمينى دست به سفر مىزنند كه يك زمانى به آن مىگفتند ايالات متحده جنوب غربي. آنها بيشتر در بزرگراهها حركت مىكنند. هدف اين پدر و پسر رسيدن به جايى است كه آب و هواى گرم ترى و مخصوصا دريا داشته باشد. در ضمن سفر اين دو اتفاقهايى رخ مىدهد كه زندگى آنها را به خطر مىاندازد و آنها براى جان سالم به در بردن تلاش مىكنند و اين سلسله حوادث پر مخاطره وضعيت تنش زا و وحشت انگيزى را ايجاد مىكند. پدر هر روز صبح همراه با سرفههايش خون بالا مىآورد؛ او مىداند كه دارد مىميرد. او سعى مىكند پسرش در معرض خطرات و گرسنگى قرار نگيرد. پسر سعى دارد به هر آدم سرگردان و آوارهاى كه سر راه مىبيند كمك كند و اين موضوع پدرش را نگران مىكند. آنها با خود شان يك تپانچه حمل مىكنند كه فقط دو گلوله دارد كه آن هم براى خودكشى در زمان اجبار است؛ پدر به پسر مىگويد براى آنكه اسير نشود خودش را با آن تپانچه بكشد.مادر اين پسر كه در زمان رخ دادن فاجعه او را آبستن بوده، از ديدن اين دنياى كابوس گونه دچار استيصال شده و چند سال قبل از شروع داستان دست به خودكشى زده است. پدر در زمانهايى كه خطر به اوج خود مىترسد با اين ترس دست به گريبان است كه مبادا مجبور شود پسر خود را بكشد تا به سرنوشت وحشتناك ترى دچار نشود. به رغم تمام اين موانع و مشكلات اين پدر و پسر فقط همديگر را دارند.
در پايان رمان، پدر پس از اينكه موفق مىشود پسر را با پشت سر گذاشتن سختىها و دشوارىهاى بسيار به جنوب ببرد بدون آنكه رستگارى اى كه آرزويش را داشت به دست بياورد، به بيمارى خود تسليم مىشود و مىميرد و پسر را در جاده تنها رها مىكند. پسر كه از مرگ پدرش غمگين است سه روز بعد مردى را مىبيند كه در تمام طول سفر آنها را تعقيب مىكرده است. اين مرد كه خود داراى همسر و دو فرزند است از پسر مىخواهد كه به خانواده او بپيوندد و با آنها زندگى كند.
برخورد منتقدان با رمان
رمان جاده از زمان انتشارش در تاريخ 26 سپتامبر سال 2006 تا كنون با نقدهاى مثبتى مواجه شده است. سايت اينترنتى متاكريتيك metacritic گزارش داد كه اين كتاب بر اساس 31 نقدى كه بر آن نوشته شده از 100، 90 امتياز به دست آورده است و منتقدان با عبارتهايى مثل غم انگيز و ترسناك و به لحاظ عاطفى ويران كننده آن را توصيف كرده اند. نشريه ويليج وويس نوشت كه اين رمان ناب ترين قصهاى است كه كورمك كارتى تا كنون تعريف كرده. مايكل شى بان نويسنده معروف آمريكايى هم در نقدى كه بر اين رمان در ماهنامه معتبر نقد كتاب نيويورك منتشر كرد، ضمن تعريف و تمجيد از اين رمان، نوشت: اين رمان يك اثر علمى- تخيلى نيست، بلكه هم به لحاظ فرم مدرن و هم حماسى آن يك داستان ماجراجويانه است كه روايت را تشكيل مىدهد. مجله معروف انترتينمنت ويكلى در شماره ژوئن 2008 هم اين رمان را در كنار رمانهاى هرى پاتر و جام آتش (جي. كي. رولينگ) و محبوب (تونى موريسون) جزو بهترين كتابهايى آورد كه در بيست و پنج سال اخير منتشر شده اند.
جايزهها
در تاريخ 6 آوريل 2007 بود كه رمان جاده جايزه معتبر پوليتزر را براى كورمك مك كارتى به ارمغان آورد. اين كتاب در سال 2006 برنده جايزه جيمز تيت شده بود و باز در همين سال جزو نامزدهاى نهايى جايزه حلقه منتقدان كتاب شده كه البته آن را به دست نياورد. در 28 مارس 2008 آپرا وينفرى در برنامه تلويزيونى مشهور خود به نام باشگاه كتاب رمان جاده مككارتى را معرفى كرد. مك كارتى همچنين به عنوان اولين مصاحبه تلويزيونى در شوى آپرا وينفرى شركت كرد. مك كارتى با اينكه نويسندهاى منزوى و گوشه گير است ولى پيش از اين چند مصاحبه با نشريات ديگر مثل ونيتى فر و رولينگ استون و غيره انجام داده بود. به همين دليل هم وقتى اعلام شد كه قرار است مصاحبه تلويزيونى با كورمك مككارتى پخش شود طرفدارانش شگفت زده شدند. جورج مونبيوت فعال حفظ محيط زيست آنقدر تحت تاثير رمان جاده مككارتى قرار گرفته بود كه در مقالهاى كه در ژانويه 2008 در روزنامه گاردين منتشر كرد پيشنهاد داد كه نام مك كارتى جزو 50 نفرى آورده شود كه مىتوانند كره زمين را از نابودى نجات بدهند. مونبيوت در بخشى از اين مقاله نوشت: اين كتاب را مىتوان مهم ترين اثر در زمينه حفظ محيط زيست دانست. اين كتاب يك اثر فكر شده است كه در آن دنيايى را بدون زيست-كره تصور مىكند و نشان مىدهد كه هر چيزى كه براى ما ارزشمند است به وجود اكوسيستم بستگى دارد.
اقتباس سينمايي
يك اقتباس سينمايى در حال حاضر توسط جان هيل كوت در حال ساخته شدن است. فيلمنامه را جو پنهال نوشته و بازيگرانى چون ويگو مورتنسن و كودى اسميت مك فى به ترتيب در نقش پدر و پسر بازى مىكنند. مكان فيلمبردارى نيز ايالات پنسيلوانياست.
سه شنبه 7 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 687]