واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: در طرح پزشك خانواده، زندگي و سلامت پزشك جايي ندارد!
امروزه پزشكي كه با تحمل تمامي مشكلات دوران تحصيل، كنكور، دانشگاه و صبوري در برابر تمامي ناملايمات حرفه پزشكي، با اميد به مرحله پاياني تحصيل رسيده است و حال ميخواهد مشغول فعاليت پزشكي خود باشد، با غول عظيمي به نام طرح پزشكي روبهروست كه اخذ مدرك دكتراي او، در گروي گذراندن مراحل مبارزه با اين غول عظيم است. غولي كه تمامي سختي هاي دوران تحصيل در مقابل او پشهاي بيش نيست.
از حدود دو سال قبل، طرحي، به بركت الطاف دو وزارتخانه در حال اجراست كه به نام مقدس پزشك مزين شده، ولي قداست اين حرفه را از بين برده است. طرحي كه به نام پزشك و به كام ديگران است. چندي پيش، به بهانه روز پزشك، بسيار سخنها در باب افزايش آمار بهداشتي و كاهش آمار مرگ و مير در پناه اين طرح عظيم شنيديم و نيز چهره شاد بيماران را بر صفحه تلويزيون ديديم كه جلوي دوربين به جان مسئولان متولي اين طرح و پزشكان دعا ميكنند و بسيار راضي از اين طرح خداپسندانهاند، اما چه خوب بود كه دوربيني پشت صحنه مشكلات پزشكان خانواده را ضبط و پخش ميكرد، پزشكان خسته از بار هفت سال تحصيل و مشكلاتش كه اكنون وارد طرح پزشك خانواده شدهاند و در يك روستاي دورافتاده مشغول ويزيت نفري 235 تومان بيماران خود هستند، بيماراني كه هزينه كنترل فشار خون آنها توسط بهيار مركز بهداشتي - درماني بيش از حق ويزيت پزشك است، بيماراني كه پزشك را به خاطر همين مسئله قبول ندارند و او را هرچقدر هم كه حاذق باشد، در حد يك دانشجو ميدانند و با الفاظي نامربوط و ناشايست، گاه به گاه او را مينوازند، چرا كه باور ندارند يك پزشك حاذق و حتي يك پزشك عمومي معمولي در يك روستا با ويزيت 235 تومان بيمار ببيند!
حال بياييد يك نگاه اجمالي به يك شبانهروز از زندگي اين پزشك بياندازيم.
پزشك مورد نظر ما، در يك مركز روستايي و در يك منطقه بسيار دورافتاده و سردسير مشغول خدمت است. اين پزشك از ساعت 8 صبح در مركز بهداشتي درماني مشغول به كار ميشود و روزانه 70-60 نفر بيمار و مراجعهكننده دارد كه بايد ضمن ديدن ايشان، به امور اداري از حضور و غياب و مشكلات پرسنل گرفته تا مشكلات فني ساختمان مركز، كمبود لوازم، دارو، تجهيزات و... بپردازد.
او بايد هر بيماري را كه ويزيت ميكند، برايش پرونده نيز تكميل كند، يعني اين پزشك با يك دست پرونده سلامت يا خانوار بيماران را تكميل ميكند تا سابقه پزشكي آنها قابل بررسي باشد، و در عين حال با دست ديگر خود، دفتر آمار را مينويسد كه شامل نام، نام خانوادگي، سن، جنس، نوع بيماري، نوع بيمه، كد بيماري، محل سكونت فرد و اقدامات انجام شده براي اوست تا آمار ماهانه قابل بررسي باشد و از هر وظيفهاي واجبتر، اين پزشك بايد مراقب باشد كه مبادا اين امور جانبي و نوشتاري و امضا كردن انواع نامههاي اداري و صورتجلسات و پاسخگويي به همكاران و تلفنهاي مكرر، حين ويزيت بيماران، باعث حواس پرتي او در تشخيص و درمان بيماري و تجويز دارو گردد. خدا آن روز را نياورد كه 20-10 نفر كه نيازمند مراقبت بهداشتي نيز هستند به اين آمار روزانه اضافه گردد، مراقبت بهداشتي كه وظيفه اصلي پزشكان خانواده است، يعني تكميل فرمهاي سلامت روان سالمندي، كودك سالم، كودك بيمار، نوزاد، مادر باردار، مراقبت پيش از بارداري، مراقبت پس از بارداري، تنظيم خانواده، فشار خون، ديابت و... توجيه و آموزش اين بيماران محترم كه البته رايگان نيز پذيرش ميشوند، در زمينه اصول بهداشتي، تغذيهاي، دارويي و...
از همه مهمتر، اين پزشك بايد حواسش باشد كه مبادا از قوانين وضع شده براي او فراتر برود، قوانيني كه كل اعتبار و خدمات يك پزشك را زير سؤال ميبرد، يعني بيش از 5/2 قلم دارو به طور ميانگين تجويز نكند، بيش از فلان درصد داروهاي تجويزياش آنتيبيوتيك يا بيش از چند درصد آنها داروي تزريقي نباشد! مبادا بيش از 10 درصد از مراجعين را به آزمايشگاه يا مراكز تخصصي ارجاع دهد، چرا كه نبايد متوليان اين طرح بر اثر افزايش هزينهها متضرر شوند! حال بيماران نيازمند ارجاع، چه كنند و پزشك اين محدوديتها را كه عملاً دخالت مستقيم در حرفه اوست، چگونه تحمل كند، خدا داند. آقاي وزير بهداشت! از شما ميپرسم، از شما كه شايد پزشكان درگير اين طرح بعد از خدا، پناهي جز شما نداشته باشند، اين محدوديتها در حرفه پزشكي چه مفهومي دارد؟ چطور يك نفر ميتواند براي پزشك تعيين كند كه تنها حق دارد 10 درصد بيمارانش را به مراكز تخصصي ارجاع دهد، مگر در پزشكي همه چيز برنامهريزي شده پيش ميرود؟ مگر ميتوان چنين قوانيني در طبابت يك پزشك وضع كرد؟ مگر شما از امكانات مراكز روستايي خبر داريد؟
با اين حال، پزشك داستان ما تمامي اين مشكلات را تحمل كرده است ، چون اعصابي از فولاد دارد. اين پزشك خسته، با دهاني كف كرده به ساعت 3-2 بعدازظهر رسيده است كه بايد سريعاً جهت دهگردشي در روستاهاي تحت پوشش خود آماده شود. روستاهايي كه گاه تعداد آنها به 18-17 ميرسد.زياد وارد حاشيه نشويم كه اين روستاها اغلب در مسيرهاي صعب العبور، با گردنهها و پيچها و درههاي عميق و خطرناك واقع شدهاند و گاه بايد 2-5/1 ساعت راه پيمود، تا به روستاي مورد نظر رسيد و گاه به علت برف و كولاك شديد مسير ماشين روي روستا بسته يا خاك جاده بسيار لغزنده ميشود.
به طوري كه هر لحظه احتمال سقوط ماشين و پزشك و راننده با هم به داخل دره وجود دارد، ولي به هر حال پزشك موظف است از اين روستاها بازديد كند، حتي اگر احتمال سقوط باشد، حتي اگر پزشك مجبور به طي طريق با پاي پياده باشد، چرا كه او يك پزشك خانواده است و جان او در برابر اين طرح خداپسندانه عظيم ارزشي ندارد. پزشك داستان مادر روستا، علاوه بر ويزيت بيماران در خانه بهداشت، گاه به علت عدم تمايل مادران باردار يا سالمندان عزيز و يا گاهي به علت نبودن مكان مناسب جهت معاينه بيماران، بايد به منزل ايشان كه هيچ شناختي از ساكنان آن ندارد رفته و ايشان را ويزيت كند. حال بماند كه اين پزشك داستان ما شايد خانم باشد و شايد همسر و خانوادهاش رضايت به اين كار نداشته باشند، در طرح پزشك خانواده رضايت افراد و بيماران مهم است، نه پزشك و خانواده او.
الان ساعت 6 بعدازظهر است و پزشك ما به علت حجم زياد بيماران 2 ساعت هم بيشتر براي انجام امور اداري وقت صرف كرده است، گرچه پزشك خانواده بابت اين 2 ساعت اضافهكاري دريافت نميكند ولي گاه براي رضاي خدا و رضايت بيماران مجبور به روزي 2-1 ساعت اضافهكاري ميشود. اين پزشك بينوا كه از ساعت 8 صبح مشغول فعاليت بوده و حتي فرصت خوردن ناهار نيز پيدا نكرده است با جسمي خسته و روحي خستهتر، به پانسيون محل استراحت خود ميرود تا غذاي سادهاي تهيه كند و كمي بياسايد.
در همين لحظه آيفون محل استراحت پزشك 2 بوق ممتد ميزند كه خبر از حضور بيماري براي ويزيت است. بعد از اين تازه آغاز كشيك عصر و شب پزشك خانواده است كه بايد مجددا لباس بپوشد و براي معاينه بيمار برود. البته اشتباه نكنيد، اين پزشك فقط و فقط موظف است در ساعات غير اداري بيماران اورژانسي را درمان كند، ولي به هر حال تشخيص اينكه بيماري اورژانس است يا نه، جز با معاينه خود پزشك معلوم نميشود! اين بوقهاي ممتد هر يك ساعت يكبار تا 2-1 ساعت صبح ادامه مييابد و گاه از سلاعت 2 صبح به بعد نيز 2-1 نواخته مي گردد، تا ضربان قلب پزشك داستان ما را به 150 برساند و خواب راحت را از وي بگيرد.ولي شما اصلاً ناراحت نباشيد، چون پزشك داستان ما و پزشكان همتاي او آدم آهني هستند، نه نياز به خواب دارند، نه خوراك، نه به نظافت احتياج دارند و نه فرصتي براي نماز و عبادت ميخواهند، نه خانواده دارند نه همسر و نه فرزند، اين پزشكان حتي دل نيز ندارند تا از اين شرايط دلگير شوند، اينان بيمارترين بيماران اين طرح خداپسندانهاند!
حال اينان با اين جسم و روح خسته تا به كجا و تا به كي تاب ميآورند، خدا داند!
اي كاش حداقل يك دفترچه بيمه روستايي به اين پزشك هديه كنيد تا بتواند سرفرصت، كه البته اگر فرصتي برايش باشد، براي خود پرونده سلامت روان و پرونده سالمندي زودرس تكميل كند.
آقاي وزير بهداشت، اي كاش تا خيلي دير نشده، جسم و روح اين بيمارترين بيمار طرح پزشك خانواده را دريابيد، شايد طرح شما خداپسندانهتر از اين كه هست بشود.
دكتر پ.خ.ب
سه شنبه 7 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]