واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: سروش مظفر مقدم
مروری بر مجموعه شعر بادها شناسنامه مرا بردند
سومین مجموعه شعر علی عبداللّهیشاعر و استاد ادبیات آلمانی) با نام«بادها شناسنامه مرا بردند»توسط نشر شاملوی مشهد به بازار کتاب ارایه شد.پیش از این، علی عبداللّهی رادر عرصهی شعر با دو کتاب«هی راه میروم در تاریکی»نشرنارنج 1377 و «این است که میآید» نشر ثالث1383؛ شناختیم. در زمینه ترجمه نیز،بسیاری از آثارنیچه، ریکله، برشت، اریش فرید و...به ترجمهی علی عبداللّهی روانهی بازار کتاب شده است...
مجموعه حاضر، به گمان نگارنده منتخبی از بهترین شعرهایعلی عبداللّهی،دست کم در سالهای اخیر است.کتاب در دو بخش مجزاتنظیم شده و دارای دو بافت شعری متمایز میباشد.بخش نخست همانطور که از نام آن برمیآید، به "سفرنبشتهها"و یادمانهای شاعر اختصاصدارد. شعرهایی که هرکدام نام شهری یا مکانی را بر پیشانی خویش دارندو از جنبهی ساختاری دارای یکدستی، هارمونی و ریتم نسبتاً همواری هستند که در بسیاری بخشها سکرآور و آرامش بخشاند.شاعر با تلفیق تصاویر عینی، رهیافتهای ذهنی و افزون نمودن چاشنی اسطورههای دور و نزدیکتوانسته است جهان خویش را به مثابه "جهان متن "، افقی همواره بسط یابنده و تکثیر شونده، پدید آورد .به یقین "ونیز"، "فلوران"، و "میدان فردوسی" برساختهی شعر علی عبداللّهی، دارای کارکرد و کیفیتی کاملاً شخصی و قاعدتاً متنی هستند.شخص بدانجهت که این یادمانها و تصاویر کوچک و بزرگ،حاصل نگاه منحصربه فردواجد آن است. از این تعریف نیز اگر فاصله بگیریم و واجد اثر را به فراموشی بسپاریم، کارکرد متنیآنپیش روی ماست.به مثابه جهانی برساختهاز رنگ، تصویر، آهنگ و تخیّل که فارغ از جهان بیرون، و مابهازاهای متعیّن و محسوس آن، همواره متعلّق بهعرصهیپهناور ادبیات و تخیّل غنایی آن است. قطعهای از سفرنبشتهها را با هم میخوانیم:
o و نیز
می روم
تا دالان دراز مه
تا پیادهروهای بلند سرپوشیده؛
تا کلیساهای هفتگانه و برج اُدیب،
میخوانم
با دهان"کال شور"از چشمان"نرگس خوسف ".
زبانشعر علی عبداللّهی، از تکلّف آزاردهنده و ادبیّت اجباری که گاه همچون جامهای تنگ، انسان را میفشارد و باعث ایجاد تصنّع و ناراحتی میگردد، رهاست.شعرها، داعیهی تحمیل هیچگونهساختار يا بيان مسلّطی را ندارند.هرآینه که سعی شده وفاداری به آهنگ و ریتم زبان حفظ شود و از این حیث، شعر علی عبداللّهیشعر سپید محسوب میشود.
روایتگری، عنصر مهم دیگری در شعرهای این مجموعه است.شاعر با ایجاد بنیاد- هستههای مجزا و کوچک روایی که در عین حال در کلیت فضا و موضوع به نوعی مرتبطند، باعث شکلگیری فرآیند جذابیت و کشش خوانداری شده است.
روایت، هستهی اول ادبیات و موجباصلی جذابیت اثر ادبی است.عبداللّهی کوشیده است تا تجربیات شعری خویش را بااسلوب روایت،ملموستر، باورپذیرتر و جذابتر نماید،بیآنکه به فضا و منطق شعری آن لطمهای وارد آید:
تو آنجا بودی
که زمین نشست و برج خم شد،
من اینجا بودم
و از تندیسها پرسیدم
گنجشک چگونه دنیا را میبیند و دانه بر میچیند؟
بر اسکلهی تاکسیهای ونیز
میآید تا یک وجبیمان
نوک میزند به ناخنهایم
میپرد با جفت اَش] این همان گنجشکی نیست، آیا مارکوپلو را بر اسکله بدرقه کرد؟ [
شاعر میکوشد جهان خویش را به مثابه"نوع نگاه شعریو جهانشناسانهی خویش"با وام گرفتن عینیتهای متعیّن و مصادره به مطلوب نمودن آن در جهان نامتعیّنمتن، نوعی" دیگر مکان "بسازد.در این راستا، از قریبترین عناصر تا دورترین آنها سودمیجوید.از "چشمان نرگس خوسف "تا" دهان کالشور "و ذکرچند بیتی از بیدل دهلوی.تمام این عناصر، در کنار نامها، مکانها، و تکّهکلامهای دور و نزدیک که به گونهایموضوع مورد نظر شعررا تداعی میکندو تلفیق این عناصر با یکدیگر،از شعر عبداللّهی پدیدهای کولاژواره میسازد که خود در خور تأمّل و جالب است.صد البته که این نوع"سفر نبشتهها" در شکلظاهری خویش، مسبوق به سابقه است.مثلاً برخی شعرهای خورخه لوییسبورخس، راجع به شهرها و مکانها،و در این بوم نیز شاعرمعاصر کلاهی اهری در مجموعه " کاش"بدان دست یازیدهاند.
اما مهم آن است که جهان شعری علی عبداللّهی یکسرهمتفاوت و دارای رویکردی دیگر است؛ شاید بتوان گفت رویکردی ویژهی این شعرها.
در پایان،اشارهای لازم به نظر میرسد که مجموعهسفرنبشتههاویادمانهادر کلیّت خویشنوعی اتمسفر را تداعی میکنند که شاید با خواندن مجزا و تک تک آنها، رسیدن به آن دشوار باشد.
این یکی دیگر از ویژگیهای شعر علی عبداللّهی در دفتر جدیدش است.
***
چه قشنگ میخرامی،
و شوخ و شنگ دم میشورانی،
از وقتی سمت را عمل کرده و
میخچهاش را برداشتهاند ای سگ مامانی !
شعر "تأمّلات یک حیوانباز لیبرال کمی آنارشیست "حکایتی جداست. شعرهای این بخش دارای مؤلفههای بارزی چون:هزل، هجو، اغراق، حرکت به سوی گفتار و خارج شدن از حوزههای رسمی و ساحت ادبی زبان،و رویکردهایی چون خلق فضای پارودیک و غیر جدّی است.
(در این شعرهاکه از قضا کاملاً شعر هستند)معلوم میشود که میتوانازمحدودیتهایی چون:فرم، قاعده و نوع نگاه(بعضاً عادت زده نسبت به شعر) عبور نموده و بدون طرح داعیههای بدون (پشتوانهتقلیدترّهاتبرخی جریاناتافراطی شعری دههی هفتاد) به ساختاری دست یافت که درنوع خویش جذاب است...
زبان شعرهای بخش دوم زبانی روان، راحت و طنّاز است،و به اقتضای موضوع(تم)دچار سیَلانوتغییر میشود.گاه ادبیّتی طنزآلود و شتابزده پیدا میکند و گاه سعی میکند طنین نوشتههای سنگین فلسفی را تداعی نماید و گاه یکسره به محاوره و گویشهای عام نزدیک می شود:
از من میخواهم عقیم تو و
سنگپرانیهای مدام من است
مرنوهای جگرسوز "حنایی!"
...
او مادگیاش را میمالد بر تنهی سپیدارها و
بعد قضای حاجت میکند
بر تیربرق و مجنون پیر !!
به نظر نگارنده،بخش قابل توجهی از دغدغههای اجتماعی، ادبی و حتّی سیاسی شاعردر این بخشنمود پیدا میکند و به مصداق سخن مولانا:" هیچ آدابی و ترتیبی مجوی/هر چه میخواهد دل تنگت بگوی "علی عبداللّهی نیز عرف و آیین دست و پاگیر را کناری نهاده و گفته استآنچه میتوانگفت...
معرفی کتاب
عنوان: "فیل"(داستانکهای فلسفیبرتولت برشت 1956 تا 1898 میلادی)
مترجم و گردآورنده:علی عبداللّهی
ناشر:نشر مشکی/ تهران/نوبت چاپ:دوم 1388
شمارگان: 1500 نسخه، قیمت: 3500 تومان، تعداد صفحات: 167 ص
برتولت برشت نمایشنامهنویسبرجستهی آلمانی را، خوانندگان فارسی زبان سالهاست که میشناسند.شناختی که با ترجمههای متعدد آثار او، مانند:ننه دلاور – کلّه گردها و کلّهتیزها، دایرهی گچی قفقازی و...همراه بوده است.شیوهی برشتدر ارائهی آثارش شیوهای بدیع و قابل توجه است.تمهید فاصلهگذاری و آشناییزدایی که به یقین برگرفته از اندیشههای "فرمالیسم روسی" است، برشت را از دیگر همگناناش تفکیک میکند.برشت سنّت تئاتر ارسطویی، مبتنی بر باورپذیری منفعلانه و وحدت و پالایش عواطف را، با تمهید فاصلهگذاری و بیگانهسازی، یکسره نفی کرد و با ابداع شیوههای متعدّدی چون توسّل به حرکات هندسی و نموداری ( diagrammatical ) و اِفشا نمودن تمهید،(همان غریبگردانی) فضاییرا ایجاد نمود که خواننده(مخاطب- بیننده)با احساسات و برداشتهایی متضاد،و ذهنیّتی جستجوگر و نقّاد به سراغ آثارش برود...در عرصه ی تمهیدات ادبی و نمایشی- برشت علاقهیوافری به آثار جویس، و سینمای سرگئیآیزنشتاین داشت.در این آثار مفهوم ارائهی "شخصیت"، "زمان"، و "مکان"به کلی بازگونه و برساختهی متنها هستند. [1]
اکنون شاهد چاپ مجموعهی داستانکهای فلسفی این نویسندهی برجسته به زبان فارسی و به قلم مترجم و شاعر معاصر، علی عبداللّهی، هستیم، که پیش از این نیز آثار متعددیرا از نویسندگان و شاعران فارسی زبان به بازار کتاب ایران ارایه نموده است. "فیل" (مجموعه داستانکهای فلسفی برشت)از زبانی ساده، موجز و پالوده برخوردار است و شخصیت یا قهرمان اصلی این داستانکها، آقای کویینر،از بسیاری جنبهها به بهلولوملاّ نصرالدّین اَدب فارسی بیشباهت نیست.آدمی هوشمند، نکته سنج و دقیق که گاه – و بیمقدمه، دست و پا چلفتی و سرگشته مینماید. کویینر،آدم ساده و خوشبینی است، اما چشمانش را به روی واقعیّات نبسته و در مقابلشرایط نابرابر، تلخ و غیر انسانی به خوبی واکنش نشان میدهد. کوینر بسیار صریح و رک صحبت میکند،ولو موجب دلآزردگی و "به خود گرفتن "طرفمقابلاش شود.چنین است که قهرمانِ برشت، دشوارترین مسایل زندگیروزگار ما – که گاه ساده و پیش پا افتاده جلوه میکند–با بیانی روشن و صریح و بدون تپق و لکنت، گوشزد میکند، و البته گاه کلامش با چاشنیرندیهای به جا و طنز تلخ و گزندهای همراه است.طنزی که در ژرفا، قدرتمداران، طبقات حاکم و ثروتمندان بیدرد را نوکتیز پیکان حملات خویش قرار می دهد...
کویینر، معلّم اخلاق نیز است (تقریباً شبیه تولستوی.) در داستانکها، بسیار پیش میآید که او خوانندهاش را مستقیماً طرف خطاب قرار داده و او را موعظه میکند. کویینر بدون داشتن دغدغههای افراطی "مدرنیستی " همچون وجدان بیدار دوراناخلاقگرایی(قرن هجده و نوزده) پند و اندرزهای انسانی و اخلاقی صادر میکندد! از سویی شخصیت کویینر دارای ابعاد پیچیدهی فلسفینیز است.سخنان او راجع به خرد، فرزانگی و حقیقت،گواه این موضوعاند، هرآینه که فلسفه نیز در قالب کلام مستحیل شده و باز با سادهترین عبارات بیان میشود.در یک کلام داستانهای آقای کویینر، جذاب، خواندنی و آموختنی است.در تمام داستانها، سرخوشی، لذت، امیدواری و ضدیّت با عناصر جاهل – ضدّ فرهنگ و مزدور و دروغگو – موج میزند.قهرمان سادهدلِ برشت، داعیهیپیامبری اُمّت و رستگاری خلق را ندارد.او مردیعادی است.از دل تودهی مردم و انبوه خلق.او نیامده کهچیزی را اصلاح کند، بلکه میخواهد کژیها و ناهمواریهای زندگی ماشینی و انعطافناپذیر امروز را به ما نشان دهد.فکر میکنم این رسالت ازلی داستانهای "آقای کویینر"است...
ساختار داستانکها، ساده و شفّاف است و نویسنده عامداً کوشیده است تا از ظهور عناصر مُقلق و فضلفروشانه در آثارش بپرهیزدو اثری خلق کند در خور فهم کسانی که با مطالعه آشنا هستند.بدینسان ماجراهای آقای کویینر در سالهای نخستین قرن بیست و یکم، هر چند کمی دیراماخوش، در دسترس خوانندهی فارسی زبان قرار گرفته است.انتخاب و برگردان علی عبداللّهی، نیز به حق جای تحسین دارد چراکه در حدّ بضاعت و توان خویش، بهترین نمونهها را برای ما گرد آورده است. خالی از لطف نیست اگر یکی دو نمونه از این داستانکها را با هم بازخوانی کنیم:
«کسی به آقای کویینر گفت:قاضیان ما رشوهخوار هستند.آقای کویینر پاسخ داد:متأسفانه اصلاً اینطور نیست. آنها رشوهخوار نیستند،حتی با بالاترین مبالغهمنمیتوان آنها را تطمیع کرد تا "حق"را بگویند!» صفحه 73
«آقای کویینر میگوید:اگر با اشیاءیگانه شوم، من اشیاءرا درک نمیکنم، بلکه اشیاء مرا درک می کنند.»
-----------------
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]