واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: داماد را چه كسي كشت؟
گروه حوادث، ندا جعفري - رسيدگي به پرونده دامادكشي در تهران با دستگيري سومين متهم، وارد مرحله تازه اي شد.
به گزارش خبرنگار ما، رازگشايي اين معما از ظهر 25 تير 1384 پس از آن آغاز شد كه به بازپرس كشيك جنايي پايتخت، خبر رسيد مرد 35 سااله اي به نام قرباني جنايت شده است.اين مقام قضايي به همراه پليس دايره 10 آگاهي تهران به خيابان در نزديكي ميدان امام حسين (ع) رفت و به بررسي جنازه اي پرداخت كه داخل كمد بود.در آن ميان پدرزن قرباني و دخترش كه به ترتيب 60 و 32 ساله اند وقتي در همانجا پرسه مي زدند به اتهام جنايت خانوادگي بازداشت شدند.
اين مرد كه ابتدا خود را بي گناه مي خواند با ديدن مدركهاي دادگاه پسند، به ناچار لب به بيان حقيقت گشود:
جبار، اضافه كرد: آن روز به خانه دامادم رفتم و با كه به دخترم توهين مي كرد درگير شدم.از شدت ناراحتي، كنترلم را از دست داده بودم و با ميله آهني به سرش كوبيدم.بعد روي جنازه، پلاستيك كشيدم وبا طناب بستم تا خون پخش نشود. دست آخر جنازه را با كمك دخترم در كمد گذاشتم، سوار وانت كردم و به سمت افسريه بردم. وي ادامه داد: بين راه، قسمتي از كمد شكست، پاهاي بيرون ماند و با هوشياري پليس، رسوا شديم. ما مي خواسيتم جنازه را آتش بزنيم كه نشد.
به دنبال اعترافهاي مرد سالخورده و بازسازي صحنه جرم، كيفرخواست از سوي داديار شعبه اظهار نظر دادسراي ناحيه 27 صادر و به دادگاه كيفري تهران فرستاده شد.پدر و دختر در شعبه 71 به رياست قاضي و با حضور چهارمستشار محاكمه شدند.در ابتداي اين نشست، نماينده دادستان به تشريح كيفرخواست پرداخت و براي و دخترش تقاضاي مجازات كرد.پسر و دختر نيز براي نامادري و پدرش حكم مرگ خواستند.
پسر قرباني اظهار داشت: يكسال بود ازدواج كرده بود.آنها با هم اختلاف داشتند و يك شب پدرم تماس گرفت من و همسرم را به خانه اش دعوت كرد. مي گفت باباي به خانه مان آمده و مي ترسم بلايي سرم بياورد.
همچنين قاضي ازمردي به نام خواست درباره آنچه كه ديده شهادت بدهد.
گفت: دوست خانوادگي بودم.از وقتي با آزيتا ازدواج كرد با هم اختلاف داشتند. روز قبل از جنايت به خانه ام آمد و گفت وي ادامه داد: من با دعوت به خانه اش رفتم تا بار ديگر او و آزيتا را آشتي دهم اما پدرزنش اصرار داشت به دادگاه بروند و درخواست طلاق بدهند.
شاهد 50 ساله توضيح داد: آن شب به اصرار كردم به خانه ام بيايد اما گوشش بدهكار نبود. من خطر را به خوبي حس كرده بودم.
در ادامه، مجرم رديف نخست در جايگاه ويژه قرار گرفت كه منكر جنايت شد: قاضي: قوي هيكل بود و به نظر نمي رسد تو بتواني به تنهايي جنازه اش را حمل كني؛ چه كسي به تو كمك كرد؟
مجرم: باور كنيد من تنها بودم.
قاضي: كنار جنازه يك گالن چهار ليتري بنزين و كبريت پيدا شده است.تصميم داشتي جنازه را آتش بزني؟
مجرم: نه بنزين و كبريت، مال صاحب وانت بود.
قاضي: پزشكي قانوني، بريدگيو خراشهاي روي جنازه را تاييد و علت مرگ را ضربه به سر و همچنين فشار بر عناصر حياتي گردن اعلام كرده است. همين مسئله فرضيه خودزني را رد مي كند؛ دراين باره چه مي گويي؟
مجرم:من از وجود بريدگي روي جنازه بي خبرم. دامادم خودزني كرد.
قاضي: پسرت چند روز قبل از ماجرا به شهرستان برگشت؟
مجرم: شهرام دو روز قبل به اردبيل رفت.
قاضي:همسايه شما عصر همان روز شهرام را كه سراسيمه از پلهها پايين مي آمد ديد و پزشكي قانوني زمان مرگ را همان موقع اعلام كرد.حالا چه طور مدعي هستي دامادت نيمه شب خود زني كرده؟
مجرم: نمي دانم ! من تحت فشار جنايت را گردن گرفتم.
وقتي نوبت دفاع به رسيد منكر معاونت در جنايت شد:
با پايان حرفهاي ضد و نقيض اين زن و پدرش، هيئت قضايي وارد شور شد و پرونده را بار ديگر به منظور تكميل تحقيق و همچنين بازجويي از خويشاوندان زن جوان به شعبه هفتم دادسراي ناحيه 27 برگرداند.بدين ترتيب بازپرس برادر به نام را كه گفته مي شود دقايقي پس از جنايت از سوي همسايگان ديده شده بود به بازجويي فرا خواند.ديروز متهم 35 ساله مدعي شد كه زمان مرگ دامادشان در شهرستان بوده است و در آدمكشي هيچ نقشي نداشت.افشاي زواياي پنهان ماجرا در حالي ادامه دارد كه پزشكي قانوني، زمان مرگ صفر را هشت ساعت پيش از وقتي كه و گفته بودند اعلام كرده است.
همچنين در تازه ترين اعترافها ادعا كرد دامادش را زماني كشت كه در خواب بود. به دستور بازپرس بازداشت شده است.
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سياست روز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]