واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتوگو با يحيي يثربي موانع توليد علم در ايران
خبرگزاري فارس: درك مفهومي چون جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم كه نخستين بار از سوي رهبر انقلاب با تكيه بر اهدافي چون بازسازي تمدن اسلامي و ارتقاي توليدات علم و فناوري و... مورد تاكيد قرارگرفت گرچه ميتواند فاصله ما را با كشورهاي پيشرفته كاهش دهد؛ اما چنانچه درك اين معنا با درك نيازهاي ميان بخشي و فرابخشي كشور همراه نشود تنها در همان قاعده شعار باقي مانده و تجلي و نمود نمييابد.
گفتوگوي حاضر شايد بتواند به يافتن بخشي از پرسشهاي ما و شما درخصوص موانع تحقق توليد علم بهويژه در حوزه علوم انساني پاسخ دهد.
همانگونه كه امروز ديگر به دشواري ميتوان دراثبات بسياري ازفرضيات اقتصادي به ارقام و دادههاي ناهمگون مديران بخشهاي خرد و كلان اقتصادي دل خوش كرد تكيه برآمار و ارقامي كه هويت ما را درميان توليد شبكه به هم تنيده علم و فناوري مشخص ميكند نيز نميتواند بازگوكننده واقعيت مفهومي همچون توليد علم باشد.
چنانكه وقتي چندي پيش وزيرعلوم كشورمان با مبنا قراردادن آمارمستندات علمي نمايه شده در ISI، ايران را حايز رتبه سيام توليد علم در جهان ميخواند؛ رئيس يكي از پژوهشگاههاي علمي مدعي رتبه سي و نهمي! و مدير گروه علم سنجي مركز تحقيقات سياست علمي كشور نيز با استناد به آخرين آمار پايگاه ESI، رده چهلمي جهان را براي نشان دادن جايگاه علميمان ترسيم ميكرد.
به هر حال به نظر ميرسد درك مفهومي چون جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم كه 6 سال پيش براي نخستين بار از سوي رهبر انقلاب با تكيه بر اهدافي چون بازسازي تمدن اسلامي و ارتقاي توليدات علم و فناوري و... مورد تاكيد قرارگرفت گرچه ميتواند فاصله ما را با كشورهاي پيشرفته كاهش دهد؛ اما چنانچه درك اين معنا با درك نيازهاي ميان بخشي و فرابخشي كشور همراه نشود تنها در همان قاعده شعار باقي مانده و تجلي و نمود نمييابد.
دكتر يحيي يثربي - استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي- با تكرار همين مفاهيم و اين بار با نگاهي شكوه آميز كاستيهاي تحقق توليد علم را متوجه گروهي از شاكله علمي ميداند.
* درابتدا نظرتان را درخصوص نگاهي كه به مقوله توليد علم بهويژه در حوزه علوم انساني از سوي مديران متولي آن ميشود بفرماييد.
آرزوي هر جامعهاي در اين زمانه اين است كه در علم پيشرو باشد چون ديگر دوره قدرتهاي مادي و نظامي سپري شده است و دوران آگاهي و علم است و تواناييهاي كارآمد محصول دانايياند. زماني ممكن بود توانايي پول و قدرت به هر قيمتي پيدا شود و به كارآيد؛ اما امروز توانايي كارآمد، توانايي دانش و فناوري است.
در حوزههاي غيرعلوم انساني تا حدودي كار انجام ميشود، اما در علوم انساني كه بنياديترين حوزه علمي جامعه است و اين علوم بايد زيربناي محكمي براي جامعه ايجاد كند، به نظر ميرسد كوچكترين كاري انجام نميشود.
دليلش هم تنها يك دليل است اما توجه به آن يك دليل هم بسيار مشكل است. مثل ما مثل آن توپچي عهد نادري است كه به او گفتند چرا توپ نينداختي، گفت قربان به شانزده دليل؛ يكي اينكه باروت نداشتم. نادرشاه به وي گفت همين يك دليل كافي است. همين يك دليل اساس همه مشكلات ماست.
يك دليل، ناتواني كساني است كه در سطح بالاي اين حوزه قرار دارند. 5 سال است كه مقام معظم رهبري از همين جامعه با تاكيد بسيار ميخواهند كه توليد علم كند؛ بر همين اساس سازماني تشكيل شده و سمينارهاي متعددي برگزار شده است، اما نه تنها هيچ كاري انجام نشده كه اصلا در خيلي موارد متوجه نشدهاند موضوع چيست.
توليد علم معناي جديدي را در برمي گيرد كه با آن معناي جديد آشنا نيستيم. معناي قديم توليد علم يعني فرد و يا افرادي، موجودي گذشته را يكبار ديگرمجددا فرا بگيرند، بازنويسي كنند و با دلايل بيشتر و متقنتر توضيح دهند.
* يعني همان مفهوم تحقيق؟
بله، تحقيق نيز تقريبا به همين معنا است؛ وقتي ميگوييد در فلان موضوع تحقيق كردهايم؛ يعني آن را روشنتر و دقيقتر اثبات كردهايم.
اساس تجدد و يا همان اصل پيشرفت از حيث معرفت شناسي به اين معناست كه جامعه به آنچه دارد قانع نباشد، آنچه را دارد، دارد و ديگر بر گرد آن نچرخد، بلكه در پي چيزهايي باشد كه ندارد. مانع بزرگ توليد علم از اينجا پيدا ميشود كه هر جامعهاي تصور كند هر آنچه بايد داشته باشد، دارد و بنابر اين، اين جامعه بهدنبال توليد علم نميرود و تمام هم و همت اش صرف تفسير، توضيح، شرح، تعليقه و حاشيه نويسي مطالب گذشته ميشود؛ چنانكه طي دوهزار سال شرق و غرب عالم تصور ميكردند آنچه را كه در طبيعيات بايد داشته باشند دارند و آن هم طبيعيات ارسطو است.
لذا دهها و هزاران حاشيه و تعليقه از خود به جاي گذاشتند تا اينكه در دوران جديد متوجه شدند كه از اين كار راه به جايي نبردهاند و دائما گرد يك محور ميچرخند.
بنابراين لازم است تا گام تازهاي برداشته شود. نيوتن يك گام بود، يك تعليقه نبود. او يك شرح نويس و يا يك حاشيه نويس نبود. او حتي ارسطوي دوم هم نبود. هنوز به اين افتخار ميكنيم كه به ما بگويند اين فرد يك ابن سينا و يا يك ملاصدراي دوم است، درصورتي كه بايد ابن سينا و ملاصدراي زمان خود باشيم، گام جديدي برداريم و كاري انجام دهيم. اين مفهوم نه تنها در جامعه، كه در علوم انساني نيز جانيفتاده است.
اكنون در علوم انساني عدهاي دائما تلاش ميكنند بگويند ابن سينا و ملاصدرا خيلي بزرگاند. در حالي كه وقتي به تاريخ فلسفه مراجعه ميكنيم، اگر بخواهيم نام پنج نفر را به بزرگي ذكر كنيم قطعا بايد به ملاصدرا اشاره كنيم؛ پس ملاصدرا بهخودي خود فرد بزرگي است و نيازي به ذكر مجدد آن نيست. چه لزومي دارد كه دنيا هر هفته بزرگداشت ميلياردي براي تيوتن برگزار كند؛ بزرگداشت او در اين است كه فيزيك او در حوزههاي علميه ما نيز تدريس ميشود ما براي آموختن زبان انگليسي از بيت المال مسلمانان بيشترين هزينه را صرف ميكنيم. اين توجه نشان ميدهد كه در اين زبان مطلبي وجود دارد.
بزرگي يك مقوله با تعريف و تمجيد شكل نميگيرد. گمان نكنيم اگر همايشي برگزار كرديم و پوستري چاپ و فيلمي تهيه كرديم توانستهايم فردي را بزرگ كنيم؛ بلكه آن شخصيت بايد خود را نشان دهد.
آنچه بايد در آن ترديد كرد اين است كه آيا بزرگان عصر خود هستيم يا خير. اگر حرف خود را بزنيم بزرگان زمان خود هستيم، اما اگر خوشه چين و دنباله رو گذشتگان باشيم؛ در حقيقت بزرگ، آن گذشته است و ما تنها پيرو آن هستيم. در غرب به اين نتيجه رسيدهاند كه هميشه از آنچه دارند ناراضي باشند و بنابر اين به سراغ چيزي بروند كه ميتوانند علاوه بر آن داشته باشند.
معرفتشناسي قرآني ما نيز بر همين نكته تصريح ميكند؛ اما يك معرفت شناسي از يونان، ارسطو و... اخذ كردهايم و آن را رها نميكنيم.
اگر در قرآن در اين خصوص هيچ آيهاي نبود جز اين آيه كه: «كل حزب بما لديهم فرحون»هر گروهي به آنچه دارند دل خوشاند؛ براي پي بردن به اهميت اين موضوع كافي بود. اين دلخوشي طنز بزرگي است؛ يعني عدهاي گمان كنند ديگر كار تمام است. ما هنور از اروپا و دكارت هم نياموختهايم كه بايد ذهنمان را بازسازي كنيم درصورتي كه قرنها پيش از دكارت اين اصل اساسي را در دين خود داشتهايم كه در اصول دين تقليد جايز نيست. مفهوم آن اين است كه بايد ذهنمان را بازسازي كنيم.
مسئله نخست اين است كه هنوز به اين اصل باور نداريم كه بايد توليد علم كنيم و داشته هايمان اندك و ناقص است و براي همين هم اگر كسي به ملاصدرا ايراد بگيرد به او پرخاش ميكنيم.
در قرآن رهنمودهاي بسيار دقيق و عميقي وجود دارد كه نشان ميدهد بايد توليد علم را پيش از غرب آغاز ميكرديم چنانچه اشاره ميكند: «فوق كل ذي علم عليم»؛ بالاتر از هر دانايي، دانايي وجود دارد. گمان نكنيد با ابن سينا، ملاصدرا و يا سهروردي بودن كار تمام است. اينها گامهاي ابتدايي است و از هر گام، گامي بالاتر و از هر پله، پلهاي بالاتر وجود دارد. اينها پلهاند؛ اما ما پلهها را قله كردهايم. هر گاه متوجه شديم كه پله قله نيست، ميتوانيم راه بيفتيم و توليد علم كنيم.
* چگونه بايد كاستيهايي را كه به آن اشاره ميكنيد از ميان برداشت و جبران كرد؟
براي اين كار هيچ راهي جز نقد نداريم؛ بايد آنهايي كه علاقه مند توليد علم هستند تلاش كنند در جامعه فضايي ايجاد شود تا موجودي خود را نقد كنيم. راه توليد علم اين است؛ نخست بايد كاستيهاي خود را بفهميم و بعد براي جبران كاستيها گام برداريم.
* شما هم مثل خيليها اشاره تان متوجه سياست و سياستمداران جامعه است؟
نه؛ من گلهاي از سياست ندارم؛ چون تا امروز احساس نكردهام سياست راه نقض را در علوم انساني در پيش بگيرد گله من از دانشگاههاست. حتي در حوزه به راحتي ميتوان نقد كرد، اما دانشگاهها هنوز اجازه نقد نميدهند و پرخاش ميكنند و به قول معروف كاسه از آش داغتر و كاتوليكتر از پاپاند.
شما ميگوييد ملاصدرا نتوانسته است معاد جسماني را ثابت كند و اين كفر بزرگي است! ابتدا بايد بپذيريم كه اين فضاي ايجاد شده فضاي مناسبي نيست. اين فضا از جانب سياست نيست؛ نميخواهم از اين گفتهها عدهاي به نفع خود بهره برداري كنند. همكاران خود ما هنوز در جمودند و يا مصلحت انديشاند. تصور ميكنند اگر تكان بخورند و يا به تكان خوردن، فضا بدهند نانشان بريده ميشود، در حالي كه اينگونه نيست.
در علوم تجربي غرب را پذيرفتهايم؛ يعني امروزه در فيزيك و يا پزشكي ديگر دعواي فيزيك ارسطويي را نداريم گرچه خود غربيها اين دعوا را دارند؛ سال گذشته در آمريكا همهمهاي بود تا بتوانند فيزيك توراتي را به كودكان در مدارس تدريس كنند؛ اما در جامعه ما هنوز كسي نيامده است بگويد تو كه به مدرسه ميروي و فيزيك نيوتني ميخواني بيا و فيزيك ارسطو را نيز بخوان. بنابراين در فيزيك و علوم تجربي دعوا نداريم.
چنانچه هيچ دانشمندي وقتي بيمار ميشود، نميگويد مرا به بيمارستان نبريد و يا اينكه نميگويد مرا با طب ابن سينا معالجه كنيد، بلكه مثلا وقتي ميداند عمل جراحي چشم با طب جديد بهتر درمان ميشود به اين جراحي رضايت ميدهد. مشكل ما در علوم انساني از اينجا ناشي ميشود كه غرب را قبول نداريم.
* يعني ميگوييد بايد قبول كنيم؟
من معتقدم اصلا بايد قبول نكنيم. اما كار غرب و حركت غرب را قبول ميكنيم؛ نتايج غرب را هم بپذيريم. استاد علامه جعفري در كنگره بزرگداشت علامه طباطبايي در تبريز دعايي به اين مضمون ميكرد: «خدايا به جامعه ما ده تا داروين بده.» ما كار كردن و پشتكار را از داروين ميآموزيم اما نميگويم لازم است حتما به نتيجهاي كه او رسيده است برسيم.
من در خيلي از مباحث منطق و معرفت شناسي با نتايجي كه غرب به آن رسيده است مخالفم؛ اما به شدت طرفدار روشي هستم كه آنها به درستي در پيش گرفتهاند. پس ما هم بايد در علوم انساني كار كنيم. كار وقتي شروع ميشود كه بدانيم نياز داريم. چون در علوم تجربي تابع غرب هستيم نيازها نيز مشخص است. براي مثال همه در فيزيك ميدانند نقطه كور مسئله كجاست.
اما در علوم انساني ما با آنها هماهنگ نيستيم و نبايد هم هماهنگ باشيم. تاكنون از ميان تمام دانشگاههاي ما حتي يك دانشگاه هم پيدا نشده است تا مسئلهاي معرفي كند و مثلا بگويد در منطق با اين مسئله مواجهيم، اگر ميتوانيد كاري براي آن انجام دهيد. حتي در سياست كه اين همه براي جامعه ما مهم است يك نظريه، طرح و يا تحليل جديد سراغ نداريم. در اينجا، اين سؤال پيش ميآيد، آيا علم منحصر به يكي- دو نفربود و بعد از آن درها بر روي همه بسته شد؟
اين موضوع براي اين است كه ما مسئله نداريم و جامعه بيمسئله اي هستيم. در علوم انساني چون فاقد مسئلهايم بهطور مصنوعي شروع به ساخت مسئله ميكنيم. مثلا ميگوييم يك رساله درخصوص دعواي علم و دين ارائه كنيد. در حالي كه در جامعه ما اصلا علم با دين دعوا ندارد.
الان ما غرب زدهتر از هر زمان ديگر هستيم، بهويژه در مبحث فكري و فرهنگي و دائما بهدنبال آنها هستيم؛ رشته فلسفه دين را داير كردهايم و دائما حرفهاي آنها را تكرار ميكنيم. گويا مسئوليم مسيحيت را توجيه كنيم، اما كمتر كتاب درجه يكي درحوزه فلسفه دين براي بررسي ديدگاههاي متكلمين و علماي اسلام داريم. به تقليد غرب رشته فلسفه هنر را داير كردهايم؛ حال آنكه آنها به هنر نگاهي دارند كه ما آن نگاه را نداريم. بياييد از خود بپرسيم چرا با نگاه خودي به حوزه هنر وارد نميشويم؟
............................................................................
منبع: سايت انديشه
انتهاي پيام/
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]