تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آن‏كه خدا را شناخت ، از او ترسيد و آن كس كه از خدا ترسيد ، ترس از خدا او را به عم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830913374




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تجلى حقيقت در ساحت هنر


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ماهيت هنر، به عنوان يك پرسش اساسى، سابقه‏اى بسيار طولانى دارد. در زبان گذشتهي ما لفظ هنر بارها آمده است. در زبان گذشتهي ما ريشهي لفظ هنر، به زبان اوستايى و از آنجا به زبان سانسكريت ميرسد. و اين‏گونه هم نبود كه دقيقاً معانياي همسان با آنچه كه امروز به عنوان هنر Art در نظر آورده ميشود: اين تلقى كنونى از هنر در زبان فارسى جديد به معنى خاص لفظ است، در حاليكه از لفظ هنر، معناى عامى مراد ميشده است. لفظ هنر در زبان سانسكريت، تركيبى بوده از دو كلمه «سو» و «نر يا نره». سو به معنى نيك و هر آن چيزى كه به هر حال، خوب و نيك است، و فضائل و كمالاتى بر آن مترتب است. و نر يا نره، nara يا nar به معنى زن و مرد است. در زبان اوستايى، سين به ‏ها قلب شده و اين لفظ، تبديل ميشود به هو hu و در تركيب، به هونر hu-nara كه در اوستا از صفات اهورامزدا تلقى شده است، و نيز هونرتات hunartat به همين معنى است. هونرونت hunaravant صفت است، و در تأنيث هونروئيتى hunarvaiti ميآيد.هونر در زبان فارسى ميانه يا فارسى پهلوى نيز وارد شده است، به صورت هنر hunar كه معنى لغوى آن انسان كامل يا فرزانه است. در ادبيات قديم فارسى، هنر را به معنى كمال و فضيلت تلقى ميكردند. شاعران در شعرشان و متفكران در آثار مختلف كه باقى گذاشته‏اند، از هنر به معنى فضيلت و كمال تعبير كرده‏اند. اين لفظ، به هيچ‏وجه معطوف به اين معنا نبوده است كه هنر، عبارت است از صنعتگرى يا چيزى كه اصطلاحاً صنعتگرى و مهارت صرفاً فنى تعبير ميشود. يعنى ساختن و ابداع كردن يك چيز يا تعبيرى كه اكنون آن را در قلمرو تكنولوژى مدرن، به‏طور وسيع، در مورد ساخت و توليد انبوه ميبينيم. اين معنى از لفظ هنر با تكنولوژى ارتباط پيدا ميكند، و به معنى خاص، لفظى است كه در زبانهاى گذشته و زبانهاى باستانى، براى آن الفاظ ديگرى ميآورند.با اين وصف، مراد از هنر در گذشته، معنى عام اين لفظ بوده است، نه معنى خاص آن و يك معناى اخلاقى و معنوى بر اين لفظ مترتب بوده، كه همهي متفكران به آن نظر داشتند ـ در اين باب ميتوان به لغت‏نامهي دهخدا رجوع كرد. آنان لفظ هنرمند را به كسى اطلاق ميكردند كه واجد برخى يا تمامى فضائل حقيقى انسانى بوده، و اين فضائل و معانى در وجودش تجلى كرده، و به مراتبى از كمالات رسيده باشد. اين فضائل، مراتبى دارد در جنگ‏آورى، فداكارى، علم و امثال اينها، به هر كسى كه به يك مرتبه‏اى از حد كمال رسيده بود، در هر مقامى لفظ هنرمند اطلاق ميشده است. اين لفظ (لفظ هنر)، به معناى تحريف‏شده‏اى كه بعداً در دورهي اخير ـ در دوران رضاخان ـ ميبينيم و آن‏را يكى از اعضاى فرهنگستان وضع كرد، براى صنعت زيبا، همان چيزى است كه در گذشته به صنايع ظريفه و مستظرفه اطلاق ميشده است. بدين‏سان به نقاش و صورتگر و نگارگر و معمار و...، تعبير هنرمند كرده‏اند. در حاليكه در گذشته، لفظ هنرمند حامل يك بار معنوى بود، اكنون به صرف مهارت فنى در صنايع مستظرفه محدود ميشود؛ به تعبير امروزى صنايعى كه با زيبايى سروكار دارند.


اين تعبير در سير مباحث نظرى اولين‏بار در آثار افلاطون و ارسطو به‏طور خاص، تبيين يافته و تفسير شده است، و اساساً طرح مسئلهي فلسفى هنر در غرب از يونان آغاز شده است. يونانيان بودند كه پرسيدند: كه ماهيت متافيزيكى هنر چيست؟ به آن معنايى كه عبارت است از صنايع مستظرفه و صنايع ظريفه. البته بعداً در صنايع مستظرفه، نيز اين بحث در ميان بوده كه آيا منطق هم شامل آن است؟ همان‏طور كه فيلسوفان در عالم اسلامى و در قرون وسطى، چنين نظرى داشتند. متفكران مسيحى و اسلامى، از جمله توماس آكوئيناس و بوناونتورا و ابن‏عربى، هنر را صرف ابداع عملى تلقى نميكردند، بلكه آن را در زمينهي حكمت و تأمل نظرى و شهود قلبى هم وارد ميكردند.


به هر حال، هنر به معنايى كه امروز از آن به عنوان صنعتگرى يا صنايع مستظرفه ذكر ميشود، در زبان يونانى تعبير به «تخنه» شده است. تخنه Techne ، در زبان انگليسى يا فرانسه به تكنيك مبدل شده است. اين تكنيك يا تخنه، همان صنايع مستظرفه است. اساساً تخنه، با توجه به بنياد يونانى آن ارتباطى با فضائل معنوى و حقيقى، از جمله خير و نيكى ندارد. يعنى در فرهنگ يونانى، ايجاد صنايع مستظرفه به يك نوع قوه و قدرت ابداع و محاكات زيبايى طبيعى و انسانى اين ‏جهانى مربوط بوده است. پس هنر، به معنى خاص يونانى لفظ عبارت است از ابداع با قوهي خيال. هنرمند به اين معنى، يعنى تكنسين.


در واقع، هنرمند در مقام ابداع هنرى، قوهي خيالى خودش را با ادراكاتى حسى از طبيعت ممزوج، و با حضور و ذوق خود، اثرى را ابداع ميكند. البته افلاطون براى هنرمند قايل نبود كه هنر او مؤدى به حكمت خواهد شد. اساساً در يونان كه بحث نظرى هنر به‏طور جدى و مشخص از آنجا آغاز شده، دوگانگى را از اول ميبينيم. يعنى، دو تئورى با يكديگر مواجه هستند: يكى تئورى پوئيسيس poiesis و ديگرى ميمسيس Mymesis. تئورى ميمسيس كه در واقع همان ايميتيشن Imitation انگليسى است، به معنى محاكات و تقليد و تخيل آمده است.نظريهي ميمسيس، در واقع به تعبيرى كه در منطق و فلسفهي اسلامى آمده، از آن به محاكات ياد ميكنند، و پوئيسيس كه به معنى ابداع است، آن هم عبارت است از به پيدايى آوردن يك امر نهان و مستور. امر نهانى كه هنرمند يا مخاطبش در برابر آن قرار ميگيرند، و در واقع، پردهي خيال او جلوه‏اى از آن امر نهانى را منعكس كرده، از مرتبهي نامحسوس و ناپيدا، به مرتبهي محسوس و پيدايى ميرساند. يعنى هنرمند، در واقع در قلمرو ابداع، يك امر نامحسوس را به امرى محسوس تبديل ميكند، يا از يك عالم به عالمى ديگر انتقال ميدهد. اگر به اين ابداع توجه كنيد، مسئلهي ظاهر و باطن دقيقاً در آن مطرح ميشود. اما در محاكات، ظاهر و باطن، به‏طور عميق در ميان نيست. محاكات را به تقليد ترجمه ميكنند. در حاليكه ترجمهي دقيق آن، حالتى يا بيانى از يك موضوع داشتن است. در گذشته نيز منظور از محاكات، خيلى از معنى تقليد وسيعتر بوده است. همان‏طور كه ارسطو ذات هنر را همين محاكات تلقى ميكند.محاكات هم در واقع يك نوع تخيل و تشبيه است نسبت به اشياء، محسوسات و امورى كه در خارج از ما يا در درون ما هستند. وقتى كه ميخواهيم به معنى «محاكات» لفظ، اثرى هنرى ابداع كنيم، ارتباطى ميان ما و آن شيئى كه در مقابل ما هست، وجود دارد. طبيعتاً وقتى شيئى را محاكات ميكنيم، از شى‏ء محسوس، امر محسوس نازلترى (همان تصوير شى‏ء) خواهيم داشت. ببينيد دو حالت است؛ يكى مرتبه‏اى است كه من در مقابل يك شى‏ء محسوس قرار گرفته‏ام، و تصوير ميكنم. آيا اين تصوير من از حد آن شى‏ء فراتر ميرود يا نه؟ يعنى شما وقتى در مقابل شى‏ء قرار ميگيريد، و آن را تصوير ميكنيد، يا شبحى از آن را تصوير ميكنيد. اين شبح يا تصوير، نازلتر است يا آن شى‏ء؟ منطقاً اين شبح نازل از آن شى‏ء است كه در مقابل ماست. افلاطون و ارسطو، هر دو، نظريهي محاكات را در نظر داشتند، و نظريهي ابداع را كه در واقع پس از سقراط فراموش ميشود، مورد توجه قرار ندادند. يعنى اصل ابداع اغلب فراموش شده است، چون انسان متافيزيك و انسان فلسفى، بعد از سقراط، آن جهان ميتولوژيك و دينى يونانى را ترك ميكند، و محاكات يا ابداع عوالم غيبى و ازليات در ساحت هنر متافيزيك و فلسفي يوناني مورد غفلت قرارميگيرد. مارتين‏ هيدگر، در كتاب «سرآغاز اثر هنرى» يا «مبدأ و ماهيت ابداع اثر هنرى»، معتقد است كه تاريخ فلسفهي هنر، جدال ميان اين دو نظريه است، و بيشتر غلبه با نظريهي محاكات است كه در واقع با افلاطون و ارسطو به نحوى رسميت يافته است.


چنانكه اشاره رفت، در نظريهي محاكات، ما مواجه هستيم با عالمى كه در برابر ماست. اما در نظريهي ابداع، ما با عالم متعارف و محسوس مواجه نيستيم. يعنى كلمهي ابداع معنايى باطنى را همراه ميآورد كه وراى شى‏ء ظاهري است. ممكن ‏است شى‏ء ظاهرى ما متضمن‏ زمان ‏و مكان‏ بوده، ظرفى براى ابداع هنرى باشد. در واقع در مرتبه ابداع، ما با عوالم باطنى و روحانى سروكار داريم، و عروجي كه هنرمند در ساحت ‏هنر برايش حاصل ميشود، يك سير و سلوك معنوى است، از عالم محسوس به عوالم بالاتر، اما هنرمند در هنر يونانى از عالم محسوس فراتر نميرود. حتّى در نظر ارسطو كه در مقابل افلاطون قرار ميگيرد، و نظريه شديداللحن افلاطون را نسبت به هنرمندان نقد ميكند، نيز چنين تلقياي از هنر وجود دارد.افلاطون، هنرمندان و شاعران را دروغگو و دور از حقيقت و گرفتار مغاره‏پندار تصور ميكرد، و ميگفت، اينها در عالم مغاره گرفتارند، و نميتوانند با حقيقت كه دو مرتبه وراء اشباح هنرمندانه است، ارتباطى داشته باشند. يعنى اينها با اشياء محسوس، خود جلوه و سايهي اشياء نامحسوس و مثالهاى جاويدان و مُثُل ابدياند. پس هنرمند با اشباحى در ارتباط است، كه سه مرتبه از حقيقت دورند. پس، هنرمند با حقيقت نسبت بيواسطه ندارد، و اثر هنرى، حقيقت را بي‏واسطه متجلّى نميكند. هنرمند در واقع، با شبح و سايه‏اى از حقيقت سروكار دارد. مثال بارز اين وضع روحى و مرتبهي فكرى هنرمند، عبارت است از حال گرفتاران و اسيران در آن چالهي سياه يا آن دخمهي افلاطونى، آنهايى كه رو به ديوار قرار دارند، و چنان بسته شده‏اند كه نور پشت سر خود را كه مظهر حقيقت است، نميبينند، و فقط با همين اشباح سروكار دارند، به تدريج اين امر بر آنها مشتبه ميشود كه آنچه ميگويند عين حقيقت است. در حاليكه حقيقت نيست؛ دروغ است و در واقع در شاعران دوران انحطاط ميت و ميتولوژى كه افلاطون متعرض آنها ميشود، تفكر و سخنان از حد دروغ و هذيان فراتر نميرود.


وقتى افلاطون از زبان سقراط به مقايسهي شاعران و فلاسفه ميپردازد، شما مشاهده ميكنيد كه نظر افلاطون اين است كه فيلسوفان، در سير و سلوك فلسفى و ديالكتيكى، به ديدار حقيقت معقول اشياء نايل ميشوند. شاعران بر اثر مه‏آلودگىِ ديدار حقيقت، يا فضاى مه‏آلودى كه عبارت باشد از اشباحى كه حقيقت در پس آنها مستور است، حقيقت را مخدوش ميبينند. بنابه اقوال ارسطو و افلاطون فقط فيلسوفان هستند كه در روز روشن، خورشيد حقيقت را مشاهده ميكنند. در حاليكه هنرمندان، اسير شب تاريك‏اند، و در درياى طوفانى و مه‏آلود ميخواهند، حقيقت را از پس اين حجابها و مراتب محسوس، مشاهده كنند. گرچه ارسطو؛ يك مقدار اين نظريهي ضدشاعرانه و ضدهنرى گذشته را تعديل و تلطيف ميكند، و شاعران را به اين جهت كه ميتوانند، مايه آرامش و پالايش نفسانى اهل مدينه باشند، مقبول تلقى ميكند ـ اين مسئله در تعبير ارسطو، مهمترين تأثير آثار هنرى است. به‏خصوص كه در باب شعر و تراژدى باشد ـ اما در اينجا نيز شأن شاعر اجل از فيلسوف نيست.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 553]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن