تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):وقتى كه برادر دينى‏ات از تو جدا شد، سخنى پشت سر او نگو، مگر اين كه دوست دارى او د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805539991




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مـرزبنـدی ميان عـقـل و ايمـان


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: جدايی دين و دولت، نظريهای نيست كه به تازگی بر درخت معرفت غرب روييده باشد، بلكه محصول سالها تلاش فكری و عرقريزان روح متفكران غربی در پی جنگ و جدلهای دينی است. اين نظريه، نه امری بديهی و شهودی است كه بینياز از حجّت آوری و استدلال باشد و نه سابقه و سنتّی در فرهنگ ايرانی و اسلامی دارد كه پرداختن فلسفی به آن را غير ضرور كند. از اين رو اقامهی دليل بر جدايی دين و دولت بر عهدهی مدعيان اين نظريه است كه پا را از حد آرزوانديشی و سياست پيشگی فراتر گذارند و سخن خود را با نوشتن مقالهها و رسالهها و كتابها مستدل كنند.


بنابراين انتظاری نابجاست كه بدون دليل عقلی و فلسفی از مخالفان خود بخواهند كه بیهيچ مقاومتی دست از اعتقاد خود بشويند، زيرا معتقدانِ وحدت دين و دولت، نه اين گونه عقل و احكام آن را حرمت مینهند و نه سخن آنان تمايزی بنيادين با سنّت درازآهنگ فرهنگ ايرانی و اسلامی دارد، زيراكه وحدت مُلك و دين بر پيشانی اين فرهنگ نشسته است. چنين به نظر میرسد كه توجه صرف به نتيجهی پايان راهِ پرُ دردِ زايش، و غافل ماندن از تحقق و راهِ طی شده، يكی از ويژگیهای انديشيدگی ما ايرانيان باشد. از اين رو ما به راستی نيازمند تحولی ژرف در اركان فكری خوديم تا به اين سخن پُرمايهی هگل پی بَريم و آن را به تمامی درك كنيم؛ آنجا كه میگويد:


موضوع تنها در غايتش خلاصه نمیشود، بلكه به تمامی در تحققش بيان میشود. همچنانکه نتيجه، كل واقعی نيست، بلكه همراه با شوند [كل واقعی میشود]؛ غايت برای خود، امرِ عامِ بیجان است،... و نتيجهی عريان، مُرداری است كه گرايشِ خود را پشت سر نهاده است. (پديدار شناسی روح، پيشگفتار، بند ٣، ترجمهی شهرام اسلامی)[١]


در نظر هگل هدف يا غايت در گوهر خويش، امر عام بیجان است، زندگی خود را پشت سر نهاده است. آن را نمیتوان همچون ميوه از درخت چيد و از مواهب آن بهره مند شد. آنچه كه برای هگل اهميت دارد، تحقق و راهِ طی شده است. نبض زندگی در راه است كه میزند. در راه است كه آدمی میسازد و ساخته میشود. به يك معنا میتوان گفت كه حق تنها در راه است كه متحقق میشود. با اين تحققِ غايت - حال غايت هرچه میخواهد باشد - آدمی آن را از آن خود میكند، درونی میكند، غايت جزوی از وجود او میشود، در شناسنامهی معنوی اش ثبت میشود و با اين ثبت، غايت به پايان كار خود میرسد؛ زيرا خود را در شوند و در راهِ طی شده خلاصه كرده است. شيرهی جان خويش را به روندهی راه بخشيده است و با جان او يكی شده است. اكنون بايد غايتی ديگر و برتر را، كه هنوز طی نشده است، در راه تجربه كرد. از همين روست كه غايت يا نتيجهی مرده را در بازار انديشه نمیتوان آسان خريد و طالب آن شد و خود را بینياز از تأمل نظری در اين باب و پيمودن راه ديد. آری میتوان خواستار چيزی، مانند جدايی دين و دولت، شد و موافقت خود را با آن اعلام كرد. اما اين طلب، نه در اعلام آن و نه در بيان آرزو، بلكه، به زبان هگل، در پيمودن راه و در شوند، تبديل به كل واقعی ميشود، بعد از طی راه است كه از آرزو به واقعيت بدل میشود.


يكی از اين غايتها، نظريهی «جدايی دين و دولت» است. اين نظريه بر دگرگونی در بنيادهايی استوار است كه بدون اين دگرگونی، امكان شكلگيری و گسترش چنين انديشهای ممكن نمیشد. از آنجاكه نظريهی جدايی دين و دولت بر پايهی تبيين نوينی از نسبت ميان عقل و ايمان استوار است، ذكر اين نسبت و دلايل حقانيت آن دارای اهميت بسيار است. نظريههای مربوط به آن را میتوان بطور كلی به سه دسته تقسيم كرد:


١. نظريههايی كه با نفی يكی از دوسويهی اين نسبت، میكوشند به آن پاسخ دهند؛ پاسخی كه در واقع عين پاك كردن صورت مسأله است. نظريههای عرفانی با نفی عقل و نظريههای پوزيتيويستی، يا تحصل گرايانه، با نفی ايمان در اين دسته میگنجند.


٢. نظريههايی كه با درآميختن اين دو و كوشش برای اتحاد ميان آنها، به اين پرسش پاسخ میگويند.


٣. نظريههايی كه میكوشند با تفكيك ميان عقل و ايمان پاسخی فراهم آورند كه منجر به نفی هيچ يك از آنها نشود و فرد دارای ايمان بتواند در عين ايمان به خدا و اوامر او، حكم عقل را گردن نهد. جان لاك از شمار دارندگان چنين نظريه ايست.


در يك تقسيم بندی دقيقتر كه هانس فرای، الهی دان آمريكايی، در جمع ميان تدّين و تعقّل انجام داده است، میتوان آنها را به ٥ دسته تقسيم كرد:


1. در دستهی اول، آموزههای متون مقدس با ترازوی يكی از مكتبهای بشری (علمی، فلسفی و غيره) توزين و ارزشگذاری ميشوند و به ميزان سازگاری و ناسازگاری شان با اجزای آن مكتب، مقبول يا مردود واقع میشوند. در اين دسته معارف انسانی بر معارف وحيانی برتری و احكام عقل مطلقيت تام دارند و شرع تابعی از آنها است (نظريهی لاك و رايج در غرب).


2. در راه دوم سعی بر اين است كه جوهر اصلی دين و فراتاريخی بودن آن كشف و جنبهی تاريخی آن به دور افكنده شود. برای اين كار از يكی از مكتبهای بشری ياری گرفته میشود (نظرات بولتمان).


3. در راه سوم، هيچ يك از مكتبهای بشری يكجا قبول و انتخاب نمیشوند، بلكه كوشش میشود تا دين با مكتبها، فلسفهها و علوم و معارف بشری به گفتگو بنشيند و همبستگی يابد (نظرات پاول تيليش).


4. در راه چهارم، عقيده بر اين است كه معرفیای كه دين از خود میكند، بر ارزيابیای كه مكتبهای بشری از دين میكنند، تقدم دارد، ولی در عين حال، متدين از آشنايی و مواجهه با فرهنگ عصری گريز و گزيری ندارد (نظرات بارت).


5. در دستهی پنجم، كه در نقطهی مقابل دستهی اول قرار دارد، معارف وحيانی بر معارف انسانی برتری دارند و درك و فهم سننتّی از دين چونان آموزههای متون مقدس تلقی میشود و بنابراين قداست میيابد (نظرات سنتّی).[٢]


جان لاك (١٦٣٢- ١٧٠٤) فيلسوف برجستهی انگليسی، انديشههای خود را در باب نسبت ميان تدّين و تعقّل يا وحی و عقل، در آثارش، از جمله در «نامهای در باب تساهل[٣]» و «جستار در بارهی فهم آدمی» به روشنی بيان كرده است. او، همانند فيلسوفانی چون رنه دكارت فرانسوی، و ايمانوئل كانت آلمانی، بدون آن كه منكر دين، وحی، كتاب مقدس و آفرينش انسان و جهان شود، كوشيد تا در اين باب تأمل كند و راهی برای نسبت ميان عقل و ايمان بينديشد. آری ممكن است كه فيلسوف، ايمان عوامانه را معروض پرسش قرار دهد، اما حاصل آن لزوماً بیايمانی نيست، بلكه میتواند درجهای بالاتر و خالصتر از ايمان عوامانه باشد. ايمانی كه به گفتهی لاك میبايد ياور عقل در كار جهان باشد و نه نافی آن. بنابراين خطاست اگر تصور كنيم كه بیايمان بودن به دين، وحی و كتاب مقدس، شرط فلسفيدن و اذن دخول به ساحت تجدد است. تاريخ فلسفه و سير در آراء و احوال فيلسوفان، خلاف آن را نشان میدهد. آری يگانه شرط فلسفيدن، گردن نهادن به استدلالهای عقل است، اما عقل ساحتهای متعددِ وجودی دارد و كسی چون دكارت با استناد به عقل نظری و فيلسوفی چون كانت به كمك عقل عملی، كوشيدند تا به ضرورت وجود خدا و ايمان به او نائل شوند. ترديدی نيست كه دين و خدای اين فيلسوفان، با دين و خدای دينداران متفاوت است. يكی مبدأ حركت خود را عقل قرار داده است، و ديگری وحی. حتی اگر عقل نوين به نفی نظرات اين فيلسوفان رأی دهد، از آنجا كه ايمان دينی حضوری ديرينه و پابرجای در ذهن و روان آدمی دارد، كه به ياری هيچ عقلی نمیتوان آن را يكسر زدود، لازم است تا نسبتی ميان عقل و ايمان انديشيد، تا ايمان دينی مانع و مخل فعاليت عقل در كار جهان نشود، بلكه شايد آن عقل را نيز به معنويتی ممتاز كند كه مانع ابزاری شدنش شود.


اين مقاله میكوشد تا آرای لاك در باب عقل و ايمان را، كه در كتاب مهم او «جستار در بارهی فهم آدمی» آمده است، تبيين كند تا از اين طريق، طرحی از يكی از متفكران غربی برای انديشيدن در اين باب و راهی برای تجديد بحث مهم عقل و ايمان در نزد ما به دست دهد.


كتاب مهم «جستار در بارهی فهم آدمی» مشتمل بر چهار جلد است:


جلد اول: اصلها و ايدهها يا تصورات، هيچ يك فطری نيستند.


جلد دوم: در بارهی ايدهها يا تصورات


جلد سوم: در باب كلمات


جلد چهارم: در باب علم و احتمال


لاك انديشههای خود را در بارهی نسبت ميان عقل و ايمان در فصل هجدهم كتاب چهارم، تحت عنوان: «در باب ايمان و عقل، و ساحتهای متمايز آنها» در ١١ بند ارائه داده است[٤].


نخستين نكتهای كه جلب توجه میكند، عنوان اين فصل است: «در باب ايمان و عقل و ساحتهای متمايز آنها[٥]». به نظر لاك عقل و ايمان دارای ساحتهای متمايز يا متفاوتند (distinct = verschieden) و نسبت تضاد (contradiction= Widerspruch) ميان آنها وجود ندارد. ايمان، كه منظور لاك از آن ايمان الهی است، نمیتواند متضاد با عقل و احكام عقل قرار گيرد، زيرا اصولاً به حوزه ديگری تعلق دارد. تنها وقتی كه هريك از آنها وارد حوزهی ديگری شود، ممكن است ميان آنها نسبت تضاد ايجاد شود. با دقت در عنوان اين فصل میتوان پی برد كه قصد لاك مرزبندی ميان عقل و ايمان است تا يكی مانع و مزاحم كار ديگری نشود. اكنون پس از اين اشارهی كوتاه به توضيح هر يك از بندهای يازده گانهی فصل مربوط به مرزبندی ميان عقل و ايمان میپردازيم.


١- لاك در بند نخست نتايج مطالب فصلهای پيشين را يادآوری میكند:


• نخست اين كه اگر ما فاقد ايدهها يا تصورات باشيم، به ضرورت نادانيم و فاقد هر نوع شناخت و علم به چيزی میباشيم. به عبارت ديگر، هيچ شناختی برای بشر حاصل نمیشود، مگر از طريق ايدهها يا تصوراتی كه از تجربهی حسی حاصل آمدهاند. شناخت فطری در دستگاه فلسفی لاك جايی ندارد و از اين نظر وی در نقطهی مقابل دكارت فرانسوی است كه به ايدههای فطری معتقد بود. لازم به يادآوری است كه كانت با جمع آرای لاك و دكارت، يا دقيقتر گفته شود، با تركيب استادانهی نظرات تجربه گرايان و عقل گرايان، دستگاه فلسفی شكوهمندی آفريد كه به فلسفهی نقدی كانت معروف است.


• دوم اين كه هر گاه ما فاقد دليل و برهان باشيم، جاهليم و از شناخت عقلی بیبهره ايم.


• سوم اين كه اگر ما دارای تصورات خاص روشن و قطعی نباشيم، آنگاه علم و معرفت ما نامطمئن و غير يقينی است.


• و چهارم اين كه اگر ما نه خود دارای علم و معرفت باشيم و نه گواهی و شهادت ديگران را در اختيار داشته باشيم تا احكام عقلی خود را بر آن بنا كنيم، لاجرم بايد به احتمال بسنده كنيم.


لاك پس از يادآوری اين نكات چنين میگويد:


با مقدمه قرار دادن اين امور، به گمان من، میتوانيم معيارهای ايمان و عقل و مرزهای ميان آنها را تعيين و تثبيت كنيم; معيارها و مرزهايی كه فقدان آنها احتمالاً، اگر نگوييم علّت نابسامانيهای بزرگ، لااقلّ علّت مناقشات عظيم و شايد اشتباهات فاحش در جهان بوده است. زيرا تا اين مسأله حل نشود كه ما تا چه حدّ بايد تحت هدايت عقل باشيم، و تا چه حدّ تحت هدايت ايمان و تعبّد، بيهوده جرّ و بحث میكنيم، و میكوشيم تا يكديگر را در امور دينی مُجاب سازيم.


بنابراين لاك در اين اثر میكوشد تا معيارهای ايمان و عقل و مهمتر از آن مرزهای ميان آنها را تعيين كند. علت آن را در سطرهای بعد توضيح میدهد. لاك فيلسوفی اجتماعی و تجربه گراست. جنگ و جدالهای دينی و كشت و كشتارها و سخت گيریهای مذهبی، او را كه فيلسوفی آزادانديش بود، بر آن میدارد تا در مقام فيلسوف اين موضوعات را مورد تأمل فلسفی قرار دهد، و از اين طريق به سهم خود در كم كردن فشار جهل و استبداد و جنگ و خونريزی و نزديك كردن آدميان برای ساختن و زيستن در صلح و آرامش كوشش كرده باشد. به اعتقاد او تا ما اين مسأله را حل نكنيم و ندانيم كه در كجا بايد از عقل پيروی كرد و حد و مرز تبعيت از ايمان تا به كجاست، راه به جايی نخواهيم برد و همچنان اسير جنگ و جدال باقی خواهيم ماند.


٢- لاك در بند ٢، منظور خود را از دو مفهوم عقل و ايمان به روشنی بيان میكند، زيرا برای مزربندی ميان آن دو ضروری است كه بدانيم كه چه چيز را عقل و چه چيز را ايمان بناميم. وی در ابتدای اين بند با لحنی كه خالی از طنز نيست میگويد كه بسياری از فرقهها، تا آنجا كه عقل يار و مددكار آنهاست، عقل را میستايند و از كمكهای آن شادمانه بهره میگيرند، اما همين كه عقل مخالف آرای آنها نظر دهد و نتواند كمكی به اثبات درستی اعتقادات آنها كند، فرياد بر میآورند كه اين امر، امری ايمانی و طوری فرای طور عقل است. عقل را نرسد كه گام در اين راه بگذارد. به قول مولوی «هم مزاج خَر شده است اين عقل پست» و «عقل آن جا كمتر است از خاك راه». لاك ضرورت تفكيك ميان عقل و ايمان را يادآور میشود و میپرسد كه چگونه میتوان بدون اين مرزبندی با كسی بحث كرد؟ از سوی ديگر اگر به اين بهانه متوسل شويم، آن گاه مخالف نيز، هر جا كه عقل يار و ياور او بود، از عقل مدد میجويد و آن جا كه نتواند، به همين بهانه متوسل خواهد شد و سخن شما را نخواهد پذيرفت. پس چگونه میتوان توسل به اين بهانه را برای خود مجاز و برای مخالف ممنوع كرد و اگر برای هر دو مجاز باشد، چگونه امكان بحث و مجاب كردن ديگری ممكن است؟ بنابراين به اعتقاد لاك «اين تعيين مرز در همه مسائلی كه ايمان و تعبّد در آنها دخالتی دارد بايد نخستين نكتهای باشد كه فيصله يابد.» برای اين مرزبندی، بايد نخست منظور خود را از دو مفهوم عقل و ايمان بيان داشت.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن