واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: 1 انسان داراى من ( خود ، شخصيت ) است 2 انسان آگاهى به من دارد 3 منش ( كاراكتر ) كه بيان كننده كيفيت شخصيت او است 4 فعاليت براى تكامل 5 تقويت اراده 6 خود كم بينى . ( احساس حقارت ) 7 خود بزرگ بينى 8 خود آشنايى و خود بيگانگى با هفت نوع : 9 جهل و ناآشنايى با خود با امكان علم و آشنايى به خود 10 خود باختگى 11 انكار خود 12 خود از دست دادن معاملهاى 13 زيستن با خود مجازى 14 هضم نكردن قدرتها و امتيازاتى كه در خود وجود دارد 15 از خود بيگانگى مثبت در سمت و مقصد طبيعى 16 از خود بيگانگى در گذرگاه تكامل 17 انديشه در فلسفه و هدف هستى 18 انديشه در فلسفه و هدف وجود خويش 19 وجدان آگاه و نيمه آگاه و ناآگاه 20 وجدان اخلاقى با 50 نوع فعاليت 21 افتخار و مباهات 22 ننگ 23 شهرت پرستى 24 درك شايستگى و ناشايستگى امور 25 دفاع از خويشتن 26 عقدههاى روانى 27 بيمارىهاى روانى 28 تبديل شخصيت 29 هيجانات و احساسات و عواطف درونى [ متجاوز از 100 نوع ] 30 درون گرايى 31 برون گرايى 32 انديشه تحليلى 33 انديشه تركيبى 34 موجوديتى به نام دل كه فعّاليتهايش متجاوز از صدها است ، [ ما بطور تقريب واحدها و مركبات آنها را 200 فرض ميكنيم ] 35 روشنفكرى 36 جمود فكرى 37 فرهنگ 38 مليّت 39 آداب و رسوم 40 مواد حقوقى 41 روش سياسى 42 تصميم 43 اراده 44 احساس زندانى شدن 45 احساس رهايى در موقع برداشته شدن شرط و قيد 46 احساس آزادى 47 اختيار 48 فعاليت براى تنظيم و هماهنگ ساختن اجزاء و شرايط 49 درك حركت و سكون 50 ملالت از يكنواختى كار 51 خودكشى 52 اميد 53 يأس و نوميدى 54 آرزو
[ 13 ]55 انتظار 56 گذشت و فداكارى 57 سودجويى 58 ميخواهم قابل انعطاف به هزاران مقاصد متنوع 59 بيكرانه جويى 60 تصرف و ايجاد دگرگونى در علل و شرايطى كه انسان را بوجود آورده است . بتوضيح اينكه انسان در يك خانواده و محيط و اجتماعى بوجود ميآيد ، سپس با رشد و كمالى كه بدست آورده است ، ميتواند خانواده و محيط بلكه اجتماع خود را دگرگون بسازد 61 انسان در هر موقعيتى كه قرار ميگيرد ، توانايى شروع كردن از صفر را دارا ميباشد ، باين معنى كه ميتواند مانند دكارت و غزالى اندوختههاى فكرى و دريافتهاى خود را ناديده گرفته ، بعنوان يك موجود ناب شروع به كار كند 62 انسان با خويشتن به گفتگو مىپردازد 63 دلاورى و شجاعت 64 زبونى و ترسوئى 65 قضيه سازى مانند : آفتاب روشن است 66 انسان قابل تكامل است 67 آرمان گرايى 68 پرستش 69 عشق 70 محبت 71 كينه توزى 72 انتقام 73 حسادت 74 شماتت 75 مسخره 76 فرصت طلبى 77 مايه گذارى از احساسات در كارها 78 احساس و فعاليتهاى هنرى 79 لذت [ انواع لذت بشماره موضوعات لذت بار است كه از يك جهت بىنهايت است ،
ولى ما آن را صد نوع ( 100 ) فرض ميكنيم ] 80 درد و الم [ انواع درد و الم نيز مانند لذت قابل شمارش نيست ، ما آن را صد نوع ( 100 ) فرض ميكنيم ] 81 تفكيك ميان وسيله و هدف 82 احساس اصالت هدف و تابع بودن وسيله 83 روش ماكياولى ( قربانى كردن همه چيز بعنوان وسيله در راه هدف ) 84 خيالات 85 احساس امكان حركت در يكى از دو يا چند راه 86 شك و ترديد در سر دو يا چند راه 87 تحيّر عالى در موضوعات با عظمت 88 تفكيك مبدء حركت و مسير و مقصد حركت 89 تداعى معانى 90 تجسيم يعنى موجود را معدوم و معدوم را موجود تلقى كردن 91 نشاط 92 خستگى و فرسودگى 93 احساس زمان 94 تقسيم زمان به گذشته و حال حاضر و آينده ، نه مانند ماشين كه عقربكهايش بگردد و براى ناظر جريان زمان را نشان بدهد 95 تأثّرات يا فعاليّتهاى درونى كه موجب طولانى و يا كوتاه شدن زمان ميگردد 96 آگاهى به كارى كه انجام ميشود
[ 14 ]97 آگاهى به نادانى 98 بهره بردارى از علامات و رموز با علم به اينكه علامت و رمز يك شكل قرار دادى براى محتواى آن است 99 داشتن حقّ به عهده ديگران 100 داشتن حق ديگران به عهده خويشتن 101 خواب 102 غوطهور شدن در رؤياها در حال بيدارى 103 بيخيالى تعمدى و بيخيالى غير عمدى 104 حسّاسيّت بمعناى آلرژى 105 قهر كردن 106 آشتى نمودن 107 توقع و چشمداشت 108 احساس همزبانى 109 هم نژادى 110 هم وطنى 111 سعادت 112 نكبت و بدبختى 113 احساس شكست 114 احساس پيروزى 115 اخلاص و صميميت 116 رياكارى 117 فريب دادن 118 فريب خوردن 119 حيله گرى و مكر پردازى 120 دغل بازى 121 دو روئى 122 احساس خوب و بد 123 احساس خير و شر 124 زيبايى و زشتى 125 احساس عظمت و پستى 126 مطالبه دستمزد و پاداش در مقابل كار 127 معامله گرى عموما 128 جبران نمودن بعضى از اختلالات مغزى با بعضى از ديگر اجزاء مغز 129 رشد بعضى از فعاليتهاى روانى در موقع اختلال بعضى از فعاليتهاى ديگر 130 تفكيك سازنده از تخريب كننده موجوديت آدمى 131 تفكيك غرض شخصى و نتايج قانونى 132 خشم و پرخاش 133 سخن 134 شرمندگى 135 پشيمانى 136 تجريد عدد 137 تجريد كلى از جزئيات 138 درك بىنهايت 139 احساس خوشى از صداى زيبا 140 احساس ناخوشى از صداى زشت 141 اكتشاف و اختراع 142 حدس 143 تطبيق كليات به موارد خصوصى 144 خنده [ انواع خنده فراوان است ما حداقل آن را ده ( 10 ) فرض ميكنيم ] 145 گريه [ انواع گريه را هم ده ( 10 ) فرض ميكنيم ] 146 شتابزدگى 147 صبر و شكيبايى 148 لجاجت 149 احساس حق و باطل 150 تفكيك حقيقت و واقعيت و شيئى براى من و شيئى براى خود 151 درك عدالت و ظلم 152 انصاف و مروت 153 علاقه به دانستن سرگذشت 154 علاقه به دانستن سرنوشت آينده 155 تأسف به گذشت ساليان عمر 156 آمادگى براى يك آينده آرمان 157 گمان و احتمال و يقين [ انواع اين سه پديده فراوان است ،
[ 15 ]ما آنها را بيست ( 20 ) فرض ميكنيم ] 158 شادى [ انواع آن را پنجاه ( 50 ) فرض ميكنيم ] 159 اندوه [ انواع آن را نيز پنجاه ( 50 ) فرض ميكنيم ] 160 احساس زندگى و مرگ 161 بهت و تحيّر در مقابل پديده مرگ 162 تفكيك پنهان و آشكار 163 صورت و معنى . قالب و محتوا 164 علت و معلول 165 تعاقب حوادث 166 پيش و پس 167 دور و نزديك 168 احترام 169 توهين [ انواع چهار شماره اخير را پنجاه ( 50 ) فرض ميكنيم ] 170 محدود كردن خواستهها و فعاليتها به سود ديگران 171 فداكارى تا حد معدوم شدن 172 احساس شايستگى و ناشايستگى خويشتن 173 احساس شايستگى و ناشايستگى ديگران 174 تقليد 175 اظهار نظر صاحبنظرانه 176 درك هستى و نيستى 177 آمادگى براى پذيرش نظم 178 تكيه بر اصل و قانون 179 گريز از اصل و قانون بجهت احساس سنگينى آن 180 تخدير و سستى براى گريز از هشيارى 181 مطلق گرايى 182 معتقدات و ايدهئولوژىها 183 احساس تكليف 184 وحدت جويى 185 راست و دروغ 186 شوخى و طنز 187 جلب شگفتى ديگران 188 صحنه سازى 189 تعجب 190 شهرت طلبى 191 محبوبيت طلبى 192 علم 193 حكمت 194 ذوق و درك ظريف 195 قدرت طلبى 196 عصيانگرى و طغيانگرى 197 احساس مالكيت چه خصوصى و چه عمومى 198 كنجكاوى 199 آزمايش اراده 200 تسليم منفى 201 تسليم مثبت كه فعاليت بيكران در دنبال دارد 202 نوبينى و نوگرايى 203 علاقه به تشخيص موقعيت 204 آرايش 205 دو قطب ذهنى و عينى 206 كوشش براى تطابق دو قطب ذهنى و عينى 207 نخوت و كبر 208 تواضع و فروتنى 209 تجربه اندوزى 210 اعتياد . [ انواع عادت زياد است و ما آن را شش ( 6 ) نوع فرض ميكنيم ] 211 تجزيه و تشريح همه اجزاء درونى و برونى انسان در حدّ اعلاى دقت ، نميتواند نشان بدهد كه اين انسان ، داراى منش هنرى است ، يا قضايى ،
روحانى است يا سياسى ، خوش اخلاق است يا بد اخلاق ، پاكترين فرد است يا پليدترين انسانها ، رياضىدان است يا شاعر ؟ در صورتيكه با تشريح دقيق همه اجزاء
[ 16 ]ماشين و محصول آن ميتوان همه واقعيات و شئون ماشين را فهميد 212 هر گونه ماشينى كه تصور شود ، داراى مجموعهاى سيستماتيك است كه كارهاى معينى را انجام ميدهد و براى هر كار معينى كه ماشين در سيستم مجموعى خود ،
انجام ميدهد ، كليد و عامل مشخصى وجود دارد ، در صورتيكه با نظر به فعّاليتهاى متنوع روان آدمى و وجود اراده و اختيار و قابليّت انعطاف او در مقابل عوامل ، هيچ عاملى را بطور انحصار و قطعى و براى هميشه نميتوان براى كار و فعاليت مخصوص در انسان منظور نمود . مثلا عاملى كه امروز شما را به خنده وادار ميكند ، با كمترين تلقين ، بدون اينكه در اجزاى درونى و برونى طبيعى شما دگرگونى بوجود بيايد ، عامل گريه ميگردد ، كليدى كه امروز شما را به انديشيدن وادار ميكند ، با كمترين انعطاف يا تصور درونى عامل بيخيالى ميگردد 213 وقوع يك جنايت در مقابل انسان ، درون او را ميشوراند ، ولى در مقابل ماشين اگر روزى صد هزار انسان كشته شود ، تأثرى در آن ايجاد نميشود .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 282]