واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تغيير در نظام آموزشى كتاب محور
[حميده احمديان راد ]
مسئولان نظام آموزش و پرورش به خوبى مى دانند كه تلاش براى «پشت در مدرسه نماندن» كودكان و نوجوانان و آموزش سواد خواندن و نوشتن و برخى محفوظات به دانش آموزان نمى تواند تنها مشغله فكرى آنها باشد. چون كيفيت آموزش در مدارس ما هم نياز به اصلاح دارد تا دانش آموزانى براى پيشبرد اهداف يك كشور در حال توسعه تربيت شوند. رسيدن به اين هدف نيازمند ايجاد تغييراتى است كه هم مسئولان نظام آموزشى و هم همه كارشناسان و حتى والدينى كه دانش آموزى در خانه دارند ضرورى مى دانند.
براساس چشم انداز ايران ۱۴۰۰ فردى باسواد تلقى مى شود كه بتواند متون معمولى نظير تابلوهاى اخبار، اطلاعات، جرايد و نشريه هاى عمومى را بخواند، در حد نيازهاى متعارف مفاهيم رياضى و حساب را درك كند، با مراكز ادارى، اجتماعى و فرهنگى مكاتبه كند و بتواند دست كم ارتباط نوشتارى با مراكز مورد نظر برقرار كند، از اخبار و اطلاعات روزمره استفاده كند، در فعاليت هاى اجتماعى مشاركت فعال داشته باشد، از شبكه هاى بين المللى اطلاعات و اخبار علمى، در حد دانش و مهارت مربوط به شغل خود بهره لازم را ببرد و سرانجام از ابزارهاى فناورى جهان امروز نظير رايانه ها در زمينه هاى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و /// بهره بردارى نمايد.
همچنين حس نظم پذيرى جمعى، احترام به حقوق ديگران، باور به برابرى انسان ها و آزادى هاى مشروع از جمله باورهايى است كه در سنين بين پنج تا ۱۵ سالگى آموخته مى شود و بدون آنها هيچ چشم انداز توسعه اى متصور نيست. تمام اين آموزش ها هم لازم است كه به يك شكل در همه مناطق كشور از جمله مناطق محروم ارائه شود تا توسعه اى متوازن به وجود آيد. در حالى كه روش هايى كه هم اينك در نظام تعليم و تربيت به كار گرفته مى شود اثربخشى مطلوبى براى رسيدن به اين اهداف را ندارد.
البته طبيعى است كه بدون وجود وسايل كمك آموزشى، آزمايشگاه و زمين بازى مناسب نمى توان انتظار داشت كه دانش آموزان ما به عنوان مثال مانند ژاپنى ها كار تيمى را بياموزند. ولى كاهش جمعيت دانش آموزى و امكان صرف بودجه بيشتر براى كيفيت آموزش و نيز نتايج تحقيقات بين المللى اين افق روشن را پيش روى ما مى گشايد كه با تغيير شيوه هاى آموزشى و برنامه ريزى درسى و نيز با آموزش معلمان مى توان عقب ماندگى ها را جبران كرد. چنانكه نشريه اكونوميست هم براساس نتايج يك آزمون بين المللى بسيار معتبر به نام «تيمز» كه ايران هم بارها در آن شركت كرده نتيجه مى گيرد: «وقتى سياستگذاران آموزشى نگاهشان را به نتايج اين آزمون مى دوزند تا بهترين روش را پيدا كنند چه چيزى دستگيرشان مى شود اين كه دگرگونى در نظام آموزشى اصلاً ارتباطى به چيزهايى كه ممكن است به نظر شما برترى ها را توضيح دهد، نظير تعداد شاگردان كلاس، تعداد ساعت هاى تدريس هر موضوع و ميانگين مخارج سرانه يك دانش آموز ندارد.»
اين خبر خوبى براى نظام آموزشى ما است كه معمولاً با مشكل تأمين بودجه دست به گريبان است چراكه نشان مى دهد با تغيير شيوه آموزش و تدريس مى توان همطراز كشورهاى پيشرفته جهان قرار گرفت. به شرط اين كه به تحقيقات در اين زمينه اهميت بدهيم، همچنان در تحقيقات بين المللى شركت كنيم و بعد با بررسى دقيق نتايج آنها ، وضع نظام آموزشى مان را بهبود بخشيم. كارى كه تمام كشورهاى پيشرفته انجام مى دهند و به نتايج دلخواه خود هم مى رسند.
نظام آموزشى از شكل كتاب محورى خارج شود
همه بر اين نكته اذعان دارند كه نظام آموزشى ما كتاب محور و توصيفى است. ما در مدرسه و به تبع آن در خانه ذهن كودكانمان را با اطلاعات از پيش تعيين شده اى كه در كتاب هاى درسى است پر مى كنيم و اين روش تا پايان دوره مدرسه ادامه مى يابد. نتيجه اين كه كودكان و نوجوانان ما توانايى كشف، اختراع، استنتاج و نيز قوه خلاقيت شان را از دست مى دهند.
محترم شجاعى كارشناس تكنولوژى آموزشى مى گويد: «ما بچه ها را بمباران اطلاعاتى مى كنيم و به آنها اطلاعاتى پراكنده مى دهيم كه خيلى سريع فراموش مى كنند. براى اين كه اين مشكل را حل كنيم به كم كردن حجم كتاب هاى درسى روى آورده ايم. براى كم كردن حجم كتاب ها هم مثال ها، شكل ها و داستان ها را حذف كرده ايم كه در واقع بيشتر به يادگيرى كمك مى كنند. در حالى كه دليل مشكلات حجم كتاب درسى نيست بلكه نحوه تفكرى است كه فكر مى كند بچه ها بايد همه مطالب كتاب را از بر شوند و نه اين كه مطلبى را به خوبى بياموزند. چنان كه حجم كتاب هاى درسى به عنوان مثال در كشورى مثل امريكا چند برابر كشور ما است براى اين كه به يادگيرى آنها كمك كند.
به اين ترتيب با كاهش حجم كتاب هاى درسى نمى توان مشكل حافظه محورى نظام آموزشى را حل كرد، بلكه راه حل در تغيير نگرش همه از جمله معلمان و نيز تغيير شيوه پرسش و سنجش در آموزش و پرورش است. شكل برگزارى كنكور نيز بزرگ ترين دليل حافظه محورى در نظام آموزشى ما بوده است. همچنين لازم است كه ما مباحثى كه عمق كافى دارند و به يكديگر مرتبطند را در كتاب هاى درسى بگنجانيم و آموزش فعال را در كلاس هايمان جا بيندازيم. به اين ترتيب كه دانش آموز فكر كند و معلم افكار دانش آموزان را هدايت كند.»
پايان دوران معلمان گوينده و شاگردان شنونده در نظام هاى آموزشى
بسيارى از معلمان در مدرسه جاى مناسب و مكان دنجى براى مطالعه و پيامد آن افزايش اطلاعات خود ندارند. بسيارى از آنها فكر مى كنند كه اگر در كلاس بر سر بچه ها فرياد بزنند بهتر نتيجه مى گيرند. مقايسه ميزان آموزش تخصصى معلمان ما با معلمانى كه در كشورهاى با نظام هاى پيشرفته تحصيلى كار مى كنند نيز نشان مى دهد كه معلمان ما كمتر از همكاران خود در اين كشورها آموزش مى بينند.
به اين ترتيب هر چند هم نگرشى كه مى خواهد كودكان را مشاهده گر و نه حفظ كننده صرف كند هر روز بيش از روز پيش مورد توجه قرار مى گيرد، اما لازمه تحقق اين هدف اين است كه تلاش دوچندانى از سوى معلمان صورت بگيرد تا شكل سنتى آموزش و پرورش ما به شكل دنياى مدرن درآيد. در دنياى مدرن ديگر معلم گوينده صرف و دانش آموز شنونده صرف نيست و به طوركلى در حرفه معلمى براى تطبيق با تحولات عصر جديد تغييرات عمده اى به وجود آمده است.
طاها صدقى كارشناس آموزشى مى گويد: «از زمانى كه كودك صورت ناقصى از انسان بالغ تصور مى شد و با شيوه هايى نظير تنبيه و توبيخ تربيت مى شد زمان زيادى سپرى شده است. در آن عصر لازم بود كودكان و نوجوانان در مقابل بزرگسالان و معلمان تسليم محض باشند. اما در عصر جديد به اين نتيجه رسيده اند كه كودك ديگر لازم نيست در كلاس شنونده صرف باشد. او بايد در كلاس مشاركت كند. نقش معلم نيز با وجود اين كه همچنان مهم و تعيين كننده است ولى در ارائه يك سرى مطالب بسته و محدود خلاصه نمى شود. در واقع در عصرى كه دانش آموزان از طريق اينترنت به اطلاعات زيادى دسترسى دارند معلم لازم است توانايى هدايت دانش آموز را در استفاده از اطلاعات داشته باشد. ما شاهديم كه در حال حاضر بعضى از معلمان بچه ها را به دنبال تحقيق مى فرستند ولى به آنها شيوه درست مشاهده، تفكر و نتيجه گيرى را نمى آموزند. نتيجه اين كه تحقيق به ارائه مقاله اى كه از اينترنت پرينت يا رونويسى شده محدود مى شود.»
براى رفع اين قبيل مشكلات ارائه آموزش هاى بيشتر به معلمان توصيه مى شود. براى اين كار هم لازم است كه كلاس هاى آموزش به معلمان جدى گرفته شود و از همه نوع امكانات و وسايل كمك آموزشى در اين زمينه بهره گرفته شود. برگزارى نشست هاى مشترك بين معلمان و كارشناسان زبده آموزشى، اعزام به خارج و استفاده از اساتيد خارجى نيز از روش هايى است كه براى افزايش دانش و تجربه معلمان توصيه مى شود. البته يكى ديگر از دلايل عمده ضعف نظام آموزشى ما ناكارآمدى نظام ارزشيابى است.
در نظام هاى آموزشى پيشرفته جهان شيوه ارزشيابى فرايند پيچيده اى است كه چند سطح دارد و تحقيقات و كار زيادى بر روى آن انجام مى گيرد. همچنين در كشور ما كتاب درسى تقريباً تنها شاخص و استانداردى است كه براى ارزشيابى دانش آموزان مورد استفاده قرار مى گيرد و اين بر شيوه برنامه ريزى درسى، شكل كتاب ها و شيوه تدريس معلمان تأثير نامطلوبى به جا گذاشته است. البته ايجاد تغييرات مستمر و مؤثر در نظام آموزشى ما مستلزم وجود يك سيستم دقيق مطالعه و بررسى و پيگيرى است؛ سيستمى كه با تغيير دولت و يا وزرا تغيير نكند و به طور دائم به جمع آورى و تجزيه و تحليل اطلاعات براى استفاده نظام آموزشى بپردازد. اين سيستم مى تواند تغييرات لازم در برنامه ريزى درسى و به عنوان مثال چارچوب لازم براى تغيير كتاب ها را ارائه دهد.
براى همه كشورها ايجاد يك نظام آموزشى پويا و مؤثر اولويت بسيار مهمى در برنامه ريزى ها است. چراكه هيچ نوع توسعه اى بدون نظام آموزشى مؤثر ممكن نيست. طبيعى است كه كشور ما هم نمى تواند از اين قاعده مستثنى باشد.
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 79]