تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من براى (احياى) مكارم و نيكى‏هاى اخلاقى مبعوث شدم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816773924




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهى به مجموعه شعر «شايدگناه از عينك من باشد» از عليرضا طبايى گناه صنعتگرى


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: نگاهى به مجموعه شعر «شايدگناه از عينك من باشد» از عليرضا طبايى گناه صنعتگرى
[يزدان مهر]

يك
«دلم، بى تو تنهاست، تنها هميشه
تو را دارد از من تمنا، هميشه
تو را مى روم گم كنم من.‎/‎/ ولى دل
تو را مى كند باز پيدا، هميشه
به افسوس مى گيرم از سايه خود
سراغ تو را، نيمه شب ها، هميشه
جدا از تو در مشت خود مى فشارد
غم تو، دلم را ، دلم را هميشه
به ويرانى ام مى كشاند، خدا را
از اين گريه سيل آسا، هميشه
به من گفتى: آيا مرا دوست دارى
تو را دوست دارم، تو را تا هميشه»
عليرضا طبايى- متولد ۱۳۲۳ - نامى بسيار آشنا در دهه پنجاه است. او در زمان ، در مؤسسه اطلاعات هم مسئوليت پرمخاطب ترين صفحات شعر نشريات ايران را برعهده دارد اما نشست هايى را در اين مؤسسه اداره مى كند كه بعدها، دو نسل از شاعران دهه هاى بعد را ، به عنوان شاعرانى جوان، به مخاطبان معرفى مى كند:«شاعران غزل نو» و «شاعران انقلاب.» بهمنى، منزوى، رجب زاده و پدرام از گروه نخست اند و نصرالله مردانى، سيدحسن حسينى، حسين آهى، سهرابى نژاد و ‎/‎/‎/ از گروه دوم. قصد اين متن البته «اشارت» است نه تاريخ نگارى؛ وگرنه تعداد شاعران گروه دوم، بسيار بيشتر از اين تعدادى است كه نام بردم.
طبايى، هم نوگوست هم غزلسرا و در دهه پنجاه، هر دو گروه كارهايش، مبدأ و منشأ حركت هاى بعدى شعر ايران شده است. شعر آئينى طبايى، بى گمان در روزگارى كه شاعران نوگراى چنين ديدگاهى به تعداد انگشتان يك دست هم نمى رسيدند، در ترسيم خط ميانه، ميان نوگرايان راديكال شعر آئينى و كهن گويان گذشته گرا، بسيار مؤثر بوده و نسل شاعران آئينى پس از انقلاب، بيش و پيش از آن كه از شعر موسوى گرمارودى يا طاهره صفارزاده تأثير گيرند، از نشست هاى ادبى مؤسسه اطلاعات و صفحات شعر مورد اقبال جوانان و البته، ذهن و زبان طبايى تأثير پذيرفته اند.
طبايى اما، در سال هاى پس از انقلاب، ديگر چندان فعال نيست؛ لااقل تا اواخر دهه شصت چنين است. خود من ، پس از سال ها، با دو غزل از او در تحريريه روزنامه اطلاعات، در بهار ،۷۳ مواجه شدم كه از سوى يكى از شاعران مطرح انقلاب، به دست يكى از دوستان رسيده بود تا در صفحات نشريه اى نوپا [كه مسئوليت صفحات شعرش را برعهده داشتم] به چاپ برسد. آن غزل ها، در همين كتاب [شايد گناه از عينك من باشد] حضور دارند و مؤيد تلاش شاعر، براى گريز از فضاى شعر پنجاه و نوشدن مدام اند؛ با اين همه شعرهاى نوى وى- باز هم به روايت همين كتاب - چندان از آن سالها فاصله نگرفته اند و هنوز، همان طنين و همان فضا و همان عدم كنش مندى نسبت به فرامتن هاى ادبى و حتى اجتماعى را به همراه دارند؛ چيزى كه مورد پسند نيست نه اين روزها و نه آن روزها؛ گرچه شعرهايى بر اين نظم و نسق، روزگارى نشان از آينده اى درخشان بود اما اكنون ، ما در همان آينده به سر مى بريم!
«آيا ز مين نفس نكشيده ست
يا خاك ، در طلسم زمستان است!
آيا كسى نشانى اين خانه را، به سادگى ، از ذهن باغ برده ست!
آن شاهزاده اى كه در افسانه هاى كودكى ، از كوچه باغ قصه،
- بر اسبى سپيد ، بايد ، مى آمد
تا دختر ترنج پرى زاده را ز خواب برانگيزد و ز شاخه بچيند بر ترك اسب خود بنشاند،
- چرا نيامده !...»
دو
آيا شعرهاى نوى طبايى، شعرهايى نازيبايند من چنين حرفى نزدم! مشكل، عدم كنش مندى نسبت به ادبيات و اجتماع است يعنى ما با استناد به همان قطعه شعر ياد شده، نمى توانيم بفهميم كه زمان سرايش اين شعرها، دهه هاى چهل و پنجاه بوده يا فروردين ۱۳۸۲ [كه تاريخ پاى شعر است] نمى توانيم بفهميم كه زمانه ادبى و زمانه تاريخى شاعر چگونه بوده است نمى توانيم بفهميم كه شاعر، اكنون چند ساله است چرا كه شاعر سى ساله ،۱۳۵۳ همانگونه مى سرود - با همين جهان نگرى - كه شاعر ۵۹ ساله ۱۳۸۲ مى سرايد! اثرى از بالا رفتن سن در مصراع ها ديده نمى شود. شاعر مى تواند برآشوبد كه اين مزخرفات چيست ! اما واقعيت امر آن است كه خود واقف است به تفاوت هايى كه يك مرد سى ساله با مردى ۵۹ ساله دارد و تفاوت نگاهى كه بايد موجود باشد. فقط قضيه موى سفيد نيست. ادراكاتش متفاوت مى شود و حسگرهاى محيطى اش ارتقا مى يابند و از همه مهمتر، صاحب يك ديدگاه مستقل، نسبت به هستى و جهان پيرامونى و تاريخ و جايگاه انسان مى شود. چيزى كه در جوانى - مگر با حضور درخشنده نبوغ- ممكن نيست.
«از ديو زخم خورده است
يا در عبور اسب سرآسيمه، از تقاطع بى رحم جاده هاى شلوغ شهر
پشت چراغ ممتد قرمز، در ازدحام بلاتكليف
برماديان مضطربش مرده ست
شايد، كليد نقره اى باغ را به ديو سپرده ست »
اين، «دهه پنجاه» گرايى حتى در استفاده زرق و برق دار - نه طبيعى - از قافيه هم نمايان است. گمان نكنم در اين سال ها، ديگر كسى، به اين شكل قافيه ها را رديف كند و موسيقى كاذب به شعر خود تحميل نمايد؛ به گمانم بر اين امر، حق خود شاعر - به دليل تسلط اش بر غزل - واقف است و جاى شگفتى ست كه چطور، هنوز قافيه ها در شعرش، به جاى نقش ضربه زننده و همچنين پيشبرنده فضا و حركت شعرى، صرف تزئين مى شوند
اين تزئين، فقط مختص قوافى نيست بلكه در تصاوير هم نفوذ كرده است و گرچه ممكن است منتقدانى، مصراع هاى زير را استادانه بنامند، اما از نظر من، حرام كردن يك لحظه ناب شاعرانه است در «زبان آورى مصنوع» و حاصل نگاهى اشتباه است به ذهن و زبان اخوان ثالث كه استاد چنين شگردها و زبان آورى هايى بود.
«سوى ميدان رفت
زير رگبار تگرگ و برف
لحظه هايى چند، برجا ماند!
ناگهان آكنده شد از آرزوى گريه
اما نه!
ناگهان آكنده از آوار هق هق شد!»
اين شعر هم متعلق به فروردين ۱۳۸۲ است. اما اگر در صفحه اى از تذكره اى آن را مى ديدم، مى توانستم به راحتى سوگند بخورم كه متعلق به دهه سى و حداكثر اوايل دهه چهل است!
با اين همه، بايد اذعان كنم كه به رغم «مصنوع» بودن شعرهاى نوى طبايى در اين كتاب، نمى توان از احاطه وى بر ابزار كار شعرى غافل بود، چه در غزل چه در شعر نو. تنها، تفاوت در اين است كه غزليات او، متعلق به همين روزگارند و زبان، نرم است و همه چيزش «طبيعى» ست اما او براى رسيدن به شعرى مستقل - و نه الزاماً موفق و تأثيرگذار - بسيارى از «شهودهايش را، در مذبح «صنعتگرى غيرضرورى» قربانى كرده است و خود و خوانندگانش را از رسيدن به شعرى «منعطف» [و شايسته شاعرى با آن ميزان تأثيرگذارى و سال ها تجربه و البته هنوز مستعد پرش به منظرى بهتر] محروم كرده است.
 دوشنبه 6 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن