واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: كتاب انديشه - امر اخلاقي، امر متعالي
كتاب انديشه - امر اخلاقي، امر متعالي
سروش دباغ:آنچه در پي ميآيد مقدمه كتاب امر اخلاقي، امر متعالي: جستارهاي فلسفي گردآوري سروش دباغ است كه چند روز آينده به بازار ميآيد.
كتاب پيشرو عموما مشتمل بر تاملات فلسفي نگارنده در دو حوزه دين و اخلاق، طي ساليان اخير است. نخستين مقاله كتاب «كانت، ويتگنشتاين متقدم و نقد اخلاق تجربي» است كه با همكاري پرهام مهديان دانشآموخته فلسفه تحليلي به رشته تحرير درآمده و به بحث از اخلاق در فلسفه كانت و ويتگنشتاين ميپردازد و ربط و نسبت ميان اين دو را ميكاود. مدعاي اصلي مقاله اين است كه اگرچه هم كانت و هم ويتگنشتاين متقدم به نقد اخلاق تجربي و مشخصا نتيجهگرايي(1). همت گماردهاند و هر دو جهان پيرامون را عاري از ارزشهاي اخلاقي ميدانند، اما نقطه عزيمت كانت معرفتشناسانه است، در حاليكه ورود ويتگنشتاين به بحث دلالتشناسانه است و اما اخلاق كانتي اخلاقي شناختگراست(2)، حال آنكه اخلاق ويتگنشتايني غيرشناختگراست(3). دومين و سومين مقاله متعلق به حوزه اخلاق كاربردي(4) است در «بررسي مادري جايگزين» از منظر فايدهگرايي عمل محور يكي از مسائل مهم اخلاق پزشكي مورد بحث قرار گرفته است. صورت مسئله از اين قرار است: آيا زوجي كه به خاطر مشكلات رحم همسر، بچهدار نميشوند و در عين حال خواهان فرزند هستند، ميتوانند از رحم شخص ديگري براي جايگزين كردن و قرار دادن نطفه جهت سپري كردن دوران بارداري استفاده كنند؟ آيا انجام چنين فعلي اخلاقا رواست؟ در اين مقاله كوشيده شده با مدنظر قرار دادن نظريه اخلاقي فايدهگرايي عملمحور، روايي اخلاقي مسئله بررسي گردد. در «اتانازي داوطلبانه غيرفعال» از منظر اخلاق راس نيز يكي از اقسام ششگانه اتانازي(5)، كه بهتر است در زبان فارسي معادل كشتن مشفقانه يا كشتن از روي ترحم را براي آن قرار دهيم، و روايي و ناروايي اخلاقي آن با عطف نظر به دستگاه اخلاقي راس، مورد بحث قرار گرفته است. در «مباني اخلاقي دموكراسي» كه صورت تنقيحيافته يك سخنراني است، مفهوم دموكراسي از منظر اخلاقي مورد بحث قرار گرفته و مولفههاي اخلاقي دخيل در تكوين دموكراسي و ساز و كار دموكراتيك نشان داده شدهاند. «اندرباب اخلاق و سياست» گفتوگويي است درباره ربط و نسبت ميان سياست و اخلاق به مثابه دو رشته هنجاريمحور(6). مهمترين سوالاتي كه در فلسفه سياسي مطرح ميشوند، عبارتند از اينكه: چه كسي بايد حكومت كند؟ چگونه بايد حكومت كرد؟ و... اين پرسشها آشكارا طنين هنجاري دارند و از اين حيث، از منظر اخلاقي در خور تامل هستند. مقاله «ويتگنشتاين و نگريستن از روزن بينشان» كه به همراه مرتضي عابدينيفر، دانشآموخته فلسفه هنر نوشته شده، به مولفههاي امر هنري و نسبت آن با امر اخلاقي در فلسفه ويتگنشتاين متقدم ميپردازد. در يكي از فقرات رساله منطقي- فلسفي آمده است: «اخلاق و زيبايي شبيه يكديگرند»، بدون اينكه توضيحي در اين باب داده شود. با مدنظر قرار دادن ساير نوشتههاي دوران نخست فلسفي ويتگنشتاين به نظر ميرسد كه اخلاق و زيباييشناسي يا به تعبير دقيقتر، تجربه اخلاقي و تجربه زيباييشناختي متضمن نگريستن به عالم از روزن بينشاناند، برخلاف ديگر تجربههاي متعارف كه با نگريستن از ميان به پديدهها از هم عنان است. در عين حال، به نظر ميرسد چنين نگاهي به اخلاق و زيباييشناسي كاستيهايي دارد كه پارهاي از آنها در انتهاي مقاله مورد بحث قرار گرفتهاند.
پس از جستارهاي اخلاقي، نوبت به مقولات ديني- عرفاني ميرسد. مقاله «تعبد و مدرن بودن» به نقد و بررسي آراي مصطفي ملكيان، روشنفكر معاصر، در باب نسبت ميان دين و مدرنيته ميپردازد. بنابر راي ايشان تعبد ركن ركين دين است و عقلانيت گوهر مدرنيته؛ عقلانيتي كه نسبتي با تعبد ندارد و غيرمتعبدانه است. مدلول سخن فوق اين است كه دين و مدرنيته در و پنجرهاي به يكديگر ندارند و به تعبير منطقيون، دو مقوله متباينند. در اين مقاله كوشيده شده تا با صورتبندي و تقرير مدعاي ياد شده، ادلهاي در نقد آن اقامه گردد. «عرفان و روشنفكري» به بحث از منزلت عرفان در منظومه معرفتي روشنفكري ديني ميپردازد. پذيرش و به كار بردن عقلانيت نقاد از آموزههاي محوري روشنفكري ديني است. مدلول سخن فوق اين است كه بايد تمامي مولفههاي منظومه معرفتي روشنفكري ديني از صافي عقل نقاد عبور كرده، بر اثر تعامل و مواجهه با آن، حجيت معرفتشناختي لازم را احراز كند. به نظر ميرسد تنقيح مبادي و مباني وجودشناختي، معرفتشناختي و انسانشناختي عرفان، به مثابه يكي از مولفههاي مهم منظومه معرفتي روشنفكري ديني، بايد در دستور كار كساني كه دلمشغول پيشبرد پروژه روشنفكري دينياند قرار گيرد. «واقعيت غايي و كثرتگرايي»، مصاحبهاي است كه به اتفاق همكار گرامي، دكتر سيدامير اكرمي با جانهيك انجام شده و دوست گرامي، هومن پناهنده آن را به فارسي برگردانده است. در اين گفتوگو، علاوه بر كثرتگرايي ديني، موضوعاتي نظير واقعگرايي ديني و تجربه ديني نيز به بحث گذاشته شدهاند و آراي هيك در اين حوزهها كاويده شده است. «ايمان ويتگنشتايني- ايمانكيير كهگوري» كه صورت تنقيح يافته يك سخنراني است، ربط ميان تلقي ويتگنشتايني از ايمان را با تلقي كيير كهگوري از ايمان ميكاود و از نسبت ميان آنها سراغ ميگيرد. ايمان كيير كهگوري شورمندانه، انفسي و ضد عقلاني است، نظير ايمان كثيري از عرفا؛ حال آنكه، ايمان ويتگنشتايني غيرشورمندانه و سرد است و بيشتر از هرچيز از طمانينهاي خبر ميدهد كه با وجود عدم اطمينان نظري، فضاي ضمير مومن را فراگرفته است. «تطور مفهوم امر متعالي در منظومه سپهري» كه صورت منقح شده يك سخنراني است، دو تلقي از مواجهه با امر متعالي در هشت كتاب سهراب سپهري، شاعر و نقاش معاصر را مورد بحث قرار ميدهد. مطابق با يك تلقي، سالك در تجارب اشراقي- باطني خويش، همان خود و امر متعالي فاصلهاي را تجربه ميكند؛ فاصلهاي كه خواندن و مورد خطاب قرار دادن امر متعالي را ميسر ميسازد. در واقع، در اينجا به لحاظ وجودشناختي تمايزي ميان سالك و امر متعالي برقرار است. بنابر تلقي دوم، سالك مستحيل و مستغرق در امر متعالي ميشود؛ بهطوري كه ديگر خود و فاصلهاي را در ميان نميبيند تا ناظر بدان سخن بگويد. گويي تمام وجودش از امر متعالي پر شده و تجربه اتحاد و يگانگي را از سر ميگذراند. مفروض وجودشناختي چنين تجربهاي عدم تمايز ميان سالك و امر متعالي است. «كدام واقعيت» گفتوگويي است درباره زبان دين و واقعگرايي ديني كه به همراه دوست و همكار گرامي، دكتر اميرعباس عليزماني انجام شده است. در اين گفتوگو مسائلي نظير رابطه علم و دين، تجربه ديني، واقعگرايي ديني، ناواقعگرايي ديني و... مورد بحث قرار گرفتهاند. پس از جستارهاي اخلاقي و ديني، به بخش انتهايي ميرسيم. از آنجا كه اكثر كندوكاوهاي فلسفي اين مجموعه در ذيل سنت فلسفه تحليلي سامانيافته، دو مقاله «نوميناليسم وجودشناختي و فلسفه تحليلي» و «پوپر و سنت فلسفه تحليلي» كه درباره اين نحله فلسفياند، در كتاب گنجانده شدهاند. «نوميناليسم وجودشناختي و فلسفه تحليلي» كه به همراه محمدحسين دباغ، دانشآموخته فلسفه غرب، نوشته شده، بر «نوميناليسم وجودشناختي» به مثابه آموزهاي محوري در پيدايي فلسفه تحليلي، تاكيد ميكند. تفكيك نوميناليسم وجودشناختي از نوميناليسم دلالتشناختي از يكسو و از ذاتگرايي وجودشناختي و ذاتگرايي دلالتشناختي از سوي ديگر در اين ميان رهگشاست. «پوپر و سنت فلسفه تحليلي» با مروري فشرده بر تاريخ فلسفه تحليلي و طرح آموزههاي فلاسفه تحليلي مهم و دورانسازي نظير فرگه، كواين، ويتگنشتاين و كريپكي ميكوشد تا منزلت فيلسوف بلندآوازه اتريشي را در اين سنت مورد بررسي قرار دهد.
از اين مقالات چهاردهگانه، «كانت، ويتگنشتاين متقدم و نقد اخلاق تجربي» نخستينبار در انجمن معارف، فصلنامه علمي- پژوهشي دانشگاه قم، به چاپ رسيده است. بررسي «مادري جايگزين از منظر فايدهگرايي عمل محور» پيش از اين در باروري و ناباروري، فصلنامه علمي- پژوهشي دانشگاه شهيدبهشتي، شماره منتشر شده است. «اتانازي داوطلبانه غيرفعال» از منظر راس در فصلنامه تخصصي اخلاق پزشكي دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي، شماره يك چاپ شده است. «مباني اخلاقي دموكراسي»، «تعبد و مدرن بودن» و «واقعيت غايي و كثرتگرايي ديني» نيز پيش از اين به ترتيب در شمارههاي صفر، چهار و دو فصلنامه فرهنگي- فلسفي مدرسه به چاپ رسيدهاند. «اندرباب اخلاق و سياست» در فصلنامه مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم منتشر شده است. «ويتگنشتاين و نگريستن از روزن بينشان» در فصلنامه علمي- پژوهشي انديشه ديني، شماره به چاپ رسيده است. «عرفان و روشنفكري ديني»، نخستينبار در ويژهنامه سمينار «آسيبشناسي روشنفكري ديني»، در تابستان 1386 به چاپ رسيده است. «ايمان ويتگنشتايني- ايمان كيير كهگوري» در دانشگاه شهيدبهشتي، در زمستان 1382 القا شد. «تطور مفهوم امر متعالي در منظومه سپهري» در موسسه معرفت و پژوهش، در اسفند 1386 ايراد گرديد. «كدام واقعيت» نيز در ماهنامه خردنامه همشهري، منتشر شد. «نوميناليسم وجودشناختي و فلسفه تحليلي» نيز، نخستينبار در فصلنامه پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم منتشر شده است. «پوپر و سنت فلسفه تحليلي» نيز ابتدا در هفتهنامه شهروند، به چاپ رسيده است.
امر اخلاقي، امر متعالي گامي است در جهت انديشيدن و تامل كردن درباره پارهاي از مسائلي كه در حوزه دين و اخلاق با آن دست به گريبانيم. باشد كه مورد اعتناي كساني كه دلي در گرو فلسفيدن دارند و خصوصا دلمشغول سياست اخلاقي- دينياند، واقع گردد.
پينوشتها در دفتر روزنامه موجود است
يکشنبه 5 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]