واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: صفات شاهد
1- بلوغ
2- عقل
3- ايمان
4- عدالت
5- حلال زادگى
6- متهم نبودن
اينك توضيح موارد مزبور:
1- شهادت دختربچه نابالغ بطور مطلق اعتبار ندارد، ولى شهادت پسربچه نابالغ چند صورت دارد:
الف- شهادت طفل غيرمميز بطور مطلق معتبر نيست .
ب- شهادت طفل مميز در غير قتل و جَرْح معتبر نيست .
ج- در قتل و جرح نيز تا به سنّ ده سال نرسيده باشد، اعتبار ندارد، اما اگر به ده سال رسيده باشد در قبول شهادتش در مورد قتل و جرح ترديد است .(62)
2 - شهادت ديوانه پذيرفته نمى شود.(63)
3- شهادت غيرمؤ من بطور مطلق اعم از اينكه به نفع يا ضرر مؤ من و غيرمؤ من باشد پذيرفته نيست .(64)
4- عدالت ملكه اى است كه (انسان را) از معصيت خداى تعالى باز مى دارد. بنابر شرط عدالت ، شهادت فاسق (كسى كه مرتكب گناهان كبيره يا مصرّ بر صغيره است ) پذيرفته نمى شود، بلكه مرتكب صغيره نيز بنابر احتياط واجب ، فاسق است . از اين رو، شهادت او جز با توبه و ظهور عدالت پذيرفته نمى شود.(65)
5- طبق شرط پنجم (حلال زاده بودن ) شهادت ولدالزنا اگر چه اظهار اسلام كند و عادل هم باشد، پذيرفته نيست .(66)
6- منظور از متهم نبودن شهود، آن است كه به موارد زير متهم نباشند:
الف- شهادت او نفعى براى شخص خود دربر داشته باشد.
ب- با شهادتش ضررى از او رفع شود.
ج- شهادت شخص بر ضد دشمنش (كه خصومت دنيوى با او دارد) باشد.
د- كسى كه در كوچه و بازار كارش گدايى است .(67)
1- نَسَب مانع از پذيرفتن شهادت نيست ، مانند شهادت پدر به نفع يا ضرر فرزند و شهادت فرزند به نفع پدر، شهادت برادر به نفع يا ضرر برادرش و نيز شهادت بعضى از بستگان به نفع يا ضرر بعضى ديگر.(68)
2- شهادت مرد به نفع يا ضرر همسرش و نيز شهادت زن به نفع يا ضرر شوهرش پذيرفته مى شود.(69)
3- شهادت دوست به نفع يا ضرر دوستش پذيرفته مى شود، هر چند دوستى آنها شديد باشد.(70)
4- كسى كه مشهور به فسق است ، اگر توبه كند براى اينكه شهادتش قبول شود، شهادتش پذيرفته نمى شود، تا اينكه معلوم شود كه استمرار بر صلاح دارد و ملكه بازدارنده از گناه در او تحقق يافته است . درباره هر مرتكب كبيره ، بلكه صغيره نيز حال چنين است . بنابراين ، معيار قبول شهادت ، عدالت است كه به ظهور صلاح ، احراز شده است . پس اگر توبه كند و از او صلاح ظاهر شود، حكم به عدالت او مى شود و شهادتش قبول مى گردد.(71)
5- معيار براى شاهدشدن ، علم قطعى و يقين است ، خواه مستند به حواس ظاهرى مانند ديدن ، شنيدن باشد و يا از را ه تواتر و شهرت به دست آمده باشد، ولى جواز علم حاصل از راه غير عادى مانند جفر و رمل ، مشكل است هر چند براى عالم به آن حجّت باشد.(72)
دقت در اداى شهادت
از مسائل مهم شهادت ، دقّت در اداى آن است ، بدين معنا كه گواه بايد دقّت كند جز به آنچه كه يقين دارد و به چشم خود ديده يا به گوش خود شنيده ، سخنى نگويد و آنچه مى گويد بايد مثل آفتاب برايش روشن باشد، چنان كه از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نقل شده كه وقتى درباره شهادت از آن حضرت سؤ ال شد، فرمود:
(آيا آفتاب را مى بينى ؟ به مثل (روشنايى ) آفتاب شهادت بده ، يا ترك (شهادت ) كن .)(73)
حقوق
(حقوق ) جمع (حقّ) به معناى موافقت و مطابقت (74) و در اصطلاح عبارت است از: يك ماهيت اعتبارى كه در پاره اى موارد، عقلايى و در پاره اى ديگر، شرعى مى باشد، مانند اعتبارى بودن ملكيت ، سلطنت (و توانايى بر چيزى يا كارى )، ولايت ، حكومت و غيره .(75)
برخى از حقوقدانان در تعريف اصطلاحى حقّ گفته اند:
(حقّ در اصطلاح حقوق اسلامى توانايى خاصى است كه براى كس يا كسانى نسبت به چيز يا كسى اعتبار شده و به مقتضاى آن توانايى مى تواند در آن چيز يا كس تصرّفى نموده و يا بهره اى برگيرد ... مثلا حقّ قصاص ، توانايى ولىّ دم است نسبت به قاتل كه مى تواند اعدام او را از دادگاه بخواهد. همين طور حقّ قذف ، حقّ تعزير، ححقّ يه و غيره .)(76)
حقوق با كثرتى كه دارد به دو قسم حقوق الهى (حقّ اللّه ) و حقوق مردمى (حقّالناس ) تقسيم مى شود.(77)
امام سجاد عليه السلام (حقّاللّه ) را به عبادت خداوند تعريف كرده ، فرمود:
(فَاَمّا حَقُّ اللّهِ الاَْكْبَرِ فَاِنَّكَ تَعْبُدُهُ لاتُشْرِكُ بِهِ شَيْئا ... )(78)
حقّ خداى بزرگ اين است كه او را بپرستى و چيزى را با او شريك نسازى .
عبادت نيز شامل نماز، روزه ، حج ، زكات ، خمس و ... مى شود.
طبق تعريفى كه در زمينه حق ، ارائه شد، مى توان گفت :
حقّاللّه ، سلطنت خداونداست بر بازخواست بندگان بطور عموم ، بر انجام و ترك عملى كه در مورد آن ، نهى يا امر شارع به مكلّف متوجه شده است (79) ... وحقّ الناس آن حقّى است كه از مصالح يا مفاسد مربوط به خصوص فرد يا افراد، ناشى شده باشد.(80)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]