تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اندكى حقّ، بسيارى باطل را نابود مى كند، همچنان كه اندكى آتش، هيزم هاى فراوانى را م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848366183




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

راهنمای کامل دستور زبان فارسي 2


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: انتخاب کلمه ها با توجّه به معنی دقیق آنها
یکی از مهمّترین چیزها برای هر نویسنده یا مترجمی شناختن معنیهای متفاوت کلمه ها و جای کاربرد آنهاست. در زبان رادیویی که زبان گفتاری است، به اندازۀ نوشتن موضوعهای فلسفی، ادبی، علمی و مانند اینها دقت در انتخاب کلمه ها لازم نمی شود، امّا اهل هر زبانی همین که در بیان فکر از حدّ نیازهای عادّی روزمرّه فرا تر رفت، وارد حیطۀ کلمه هایی می شود که بیان کنندۀ مفهومهایی فراتر از نیازهای طبیعی در رابطه های فرد با دیگران در جامعه است. در این حیـطه است کـه فرد به دقت بیـشتر در انتـخاب کلمه هـا برای بیـان
معنیهای دقیق نیاز پیدا می کند، و باز در همین حیطه است که کلمه هایی که مترادف شناخته می شود، به اعتبار معنای دقیق خود و تفاوت خود با مترادفها در معنی، استقلال پیدا می کند و از نویسنده یا مترجم می خواهد که متوجّه این استقلال باشد و فکر نکند که مترادف بودن، عین یکدیگر بودن است.
حالا یک مثال می آورم تا موضوع روشن تر شود. کسی که جملۀ «Taleban commanders say casualties» را در ترجمۀ فارسی خود بنویسد: «خسارت کمی به آنها وارد شده است»، بدیهی است که نه معنی دقیق «خسارت» را می داند، نه معنی دقیق «casuality» را. «خسارت» در موردی به کار می رود که عملی یا حادثه ای موجب زیانی مالی شده باشد، نه زیان جانی، و casuality در انگلیسی به معنی «تلف شده» به کار می رود، هم در معنی کشته یا زخمی شدن نظامی و غیر نظامی در جنگ، هم در معنی خراب شدن یا نا بود شدن چیزها، و در مورد جملۀ بالا مقصود همان به اصطلاح پیکارجویان گروه طالبان است. بنابر این در فارسی باید گفت: «فرماندهان طالبان می گویند که تلفات آنها کم (سبک) بوده است.
من نمی گویم که همۀ نویسندگان رسانه های گروهی انگلیسی یا اهل زبانهای دیگر حدّ اکثر دقت لازم را در انتخاب کلمه ها به کار می برند، و این را هم اضافه می کنم که بعضی از نویسندگان یا مترجمان فارسی زبان فقط در ترجمه نیست که دقت در انتخاب کلمه ها را رعایت نمی کنند، بلکه در حرف زدن و نوشتن مستقیم به فارسی هم دچار این کوتاهی می شوند. رسانه های گروهی برای شنوندگان در حکم یک مدرسۀ نهانی آموزش زبان هستند و می توانند زبان ملّتی را بیمار و آشفته کنند یا به آن قدرت و سلامت و غنا ببخشند.
در اینجا به سه کلمه توجّه می کنیم که در ذهن بسیاری از نویسندگان و مترجمان امروز حالت مترادف دارد، یعنی کلمه های «بیانیه»، «اعلامیه»، «اطّلاعیه»، امّا این سه کلمه که از زبان عربی گرفته شده است، و لابد هریک را در ابتدا اختصاصاٌ برای مفهومی معیّن گـرفته بودند، و اگـر می شـد که عـیناً هـر یک از آنهـا را در هـر موردی به جای آن دوتای دیگر به کار برد، ضرورت نمی داشت که برای یک مفهوم سه کلمه از زبان عربی به وام بگیرند. ببینیم در لغتنامه های فارسی معتبر با این سه کلمه چه برخوردی شده است.
بیانیه
- در «لغتنامۀ دهخدا»: «پیروان بیان بن سمعان تمیمی نهدی که ادّعای نبوّت کرد و معتقد به تناسخ و رجعت بود». دهخدا معنای دیگری برای این کلمه نمی دانسته است یا کاربرد آن به صورت «اسم عامّ» را به رسمیت نمی شناخته است.
- در «فرهنگ معین»: کلمۀ بیانیه آورده نشده است.
- در «فرهنگ بزرگ سخن»، تألیف دکتر حسن انوری : «اطلاعیه یا نوشته ای که از سوی سازمان، حزب یا شخص مسئولی در زمینۀ خاصّی صادر می شود و اطلاعاتی را معمولاً به تفصیل باز گو می کند.»
اعلامیه
- در «لغتنامۀ دهخدا»: ورقه ای خطّی یا چاپی که در آن امری را به سمع مردم برسانند (از فرهنگ فارسی معین). بیان نامه، اعلان. نوشته ای که به منظور آگاه ساختن مردم برای امری انتشار دهند (یادداشتهای مؤلّف، یعنی دهخدا).
- در «فر هنگ معین»: ورقه ای خطی یا چاپی که در آن امری را به سمع مردم برسانند.
-در «فرهنگ بزرگ سخن»: 1- مطلبی که به صورت کتبی یا شفاهی به اطلاع مردم می رسد. 2- مجموعۀ قوانین و اصولی که مورد تأیید گروهی قرار می گیرد و آن را به اطّلاع همگان می رسانند: اعلامیۀ استقلال. اعلامیۀ حقوق بشر.
اطّلاعیه
- در «لغتنامۀ دهخدا»: کلمۀ اطّلاعیه نیامده است.
- در «فرهنگ معین»: ورقـه ای که برای آگاه کـردن دیگـران از امری توزیع کنند.
- در «فرهنگ بزرگ سخن»: خبری که به صورت کتبی یا شفاهی به آگاهی مردم می رسد.
می بینیم که فقط در «فرهنگ بزرگ سخن» در مورد تعریف اعلامیه، تا حدّی به کاربرد اختصاصی کلمۀ «اعلامیه» توجّه شده است و این توجّه در دو مثال «اعلامیۀ استقلال» و «اعلامیۀ حقوق بشر» ملاحظه می شود. در لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ فارسی معین اعتنایی به معنای متداول «بیانیه» نشده است و تعریفی هم که برای دو کلمۀ دیگر آمده است، با هم فقط تفاوت لفظی دارد، نه تفاوت معنایی. چنین به نظر می رسد که توجّه به معنای دقیق کلمه ها هنوز کاری اساسی و جدّی نشده است.
برای آگاهی از وضعیت کاربرد این سه کلمه در نوشته های خبری و رسمی امروز به گوگل فارسی مراجعه کردم. در برابر کلمۀ «اطلاعیه» 449000 مورد آمده است از آن جمله «اطلاعیۀ کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت کریم امامی»، «اطلاعیۀ دفتر سیاسی حزب دموکرات ایران در رابطه با برگزاری نهمین پلنوم کمیتۀ مرکزی»، «اطلاعیۀ هشتمین کنفرانس آمار».
در اطلاعیه شخصی، نهادی، یا سازمانی بازرگانی، اقتصادی، علمی، سیاسی، خبری و مانند اینها، می خواهد موضوعی را که به فعّالیت، هدف یا موجودیتش مربوط می شود، به اطّلاع مردم برساند و ارزش اطّلاعی آن به همین آگاهی مردم از موضوع در آن زمان محدود می شود. در این معنی در زبان انگلیسی چند کلمۀ به اصطلاح مترادف هست که معمولترین آنها از این قرار است:statement, announcement, communiqué, press release, bulletin, report, handout... این کلمه ها با اینکه در موردهای متفاوت به کار می رود، در ماهیت معنی با هم تفاوت چندانی ندارد. همین که مردم از موضوع آنها اطلاع پیدا کردند، اعتبار خبری آنها تمام می شود، چه اطلاعیه ای پزشکی دربارۀ موقعیت یک بیمار در جریان درمان باشد، چه اطلاعیه ای سیاسی دربارۀ نظر یک شخصیت سیاسی یا مقام دولتی دربارۀ یک موضـوع محـلّی، منطقه ای یا جهـانی، و چـه اطـلاعـیه ای سازمانی دربارۀ تشکیل یک کنفرانس باشد. امّا بسیاری از همان کسانی که دربارۀ این موضوعها «اطلاعیه» صادر می کنند، گاهی هم، بدون هیچ دلیلی دربارۀ همان موضوعها «اعلامیه» یا «بیانیه» صادر می کنند، چنانکه گویی این سه کلمه در ذهن آنها هیچ تفاوت معنایی ندارد.
در گوگل فارسی در برابر کلمۀ «اعلامیه» 113000 و در برابر کلمۀ «بیانیه» 241000 مورد کاربرد آمده است، که اگر در آنها دقت کنیم، می بینیم که در بیشتر موردها به همان معنی «اطلاعیه» به کار رفته است. مثلاً «کانون نویسندگان ایران» که مرگ کریم امامی را با «اطلاعیه» به مردم خبر می دهد، دستگیری یوسف عزیزی بنی طرف را با «بیانیه» به اطّلاع مردم می رساند، و در بعضی از سایتهای اینترتی به «بیانیه» ها و «اطّلاعیه» های کانون نویسندگان با کلمۀ «اعلامیه» اشاره می شود.
کلمۀ «اعلامیه» در زبان فارسی، تا چند دهۀ پیش، وقتی که در حیطۀ مفهومهای سیاسی و اجتماعی با دقت بیشتری به کار می رفت، در یکی از معنیهای اصلی کلمۀ «declaration» بود، مثل «اعلامیۀ استقلال امریکا»، «اعلامیۀ جهانی حقوق بشر» و در موردهایی مثل «declaration of war» در فارسی به جای «اعلامیۀ جنگ» معمولاً «اعلان جنگ» به کار می برده ایم. در آن معنای خاصّ در انگلیسی به این صورت تعریف شده است: «اعلامیه گفتاری است که اندیشه ای معیّن را بیان یا اعلام می کند. در اعلامیه ها می کوشند استدلال کنند که موضوعی درست و مطابق با حقیقت است. به بعضی از متنهای مکتوب اعلامیه گفته می شود، مثل اعلامیۀ استقلال امریکا یا اعلامیۀ یکجانبۀ پیشنهادی استقلال کبک «Quebec»).
کلمۀ «بیانیه» هم در زبان فارسی، تا چند دهۀ پیش، وقتی که در حیطۀ مفهومهای سیاسی و اجتماعی و ادبی و هنری با دقت بیشتری به کار می رفت، با معنیهای «manifesto» در انگلیسی همسانی داشـت، با این تعــریفها: «اعـلام عـمومی نیتــها و برنامـه هـا، چنـانکه به وسیلۀ یک حزب سیاسی یا یک دولت صادر می شود. بیانیه یک اعلام عمومی است دربارۀ اصول و نیتهای معیّن که غالباً ماهیت سیاسی دارد. در هنر اعلام یا توضیحی مکتوب است برای آگاهی عمومی دربارۀ نظریه ها و هدفهای یک جنبش یا نهضت هنری و ادبی. بیانیه هایی که هنرمندان منفرد یا گروهای هنرمندانِ در نیمۀ اوّل قرن بیستم صادر کردند که بیان کنندۀ انگیزه و هدف اصلی آنها بود.»
در بحث از توجّه به معنی دقیق کلمه ها سه کلمۀ اطّلاعیه، اعلامیه، و بیانیه را نمونه آوردم و نشان دادم که این کلمه ها با هم تفاوت معنی دارد، و می گویم که تفاوت معنای اینها به هیچوجه در حدّ تفاوت معنای «خسارت» و «تلفات» نیست، و به همین دلیل بسیاری از نویسندگان و مترجمان آنها را در حالت مترادف یکدیگر به کار می برند. امّا در موردهایی بیدقتی در انتخاب کلمه برای معنایی که در نظر داریم، نه فقط نوشته را از صحّت و صراحت و بلاغت دور می کند، بلکه گاهی برای شنونده یا خواننده باعث اشتباه دریافت می شود. در اینجا چند نمونه می آورم که در آنها برای یک کلمۀ معیّن انگلیسی نظیر فارسی درست و دقیقی انتخاب نشده است:
- تعابیر خشک طالبان از قوانین اسلامی...
- strict interpretation of Islam...
کلمۀ strict معنایی متفاوت با «خشک» دارد. سختگیرانه یا جزمی به معنای کلمۀ انگلیسی نزدیکتر است.
- بسیاری از مردم نسبت به رژیم جدید... دچار تردید هستند...
- Many people are wary of the new regime...
کلمۀ wary در اینجا به معنی «دچار تردید بودن» نیست، و بیشتر معنی بیمناک بودن یا نگران بودن می دهد: بسیاری از مردم نسبت به رژیم جدید بیمناکند، احساس خطر می کنند، بدگمانند. صفت wary در موردهایی معنی «محتاط» و «مواظب» دارد.
- نخست وزیر دانمارک گفت با تمام وجود به خاطر (از بابت) آنچه وی (او) وضعیت آشفته توصیف کرد، عذرخواهی می کند...
- The Danish Prime Minister apologized profusely to Salman Rushdie for what he called "this mess"...
کلمۀprofusely قیدی است که فقط معنای زیاد یا فراوان دارد و از معنای «با تمام وجود» دور است. نخست وزیر دانمارک مقامی است که با لحن و شیوه ای رسمی از نویسنده ای از بابت خطایی عذرخواهی می کند، و قید «با تمام وجود» اصلاً مناسب عذرخواهی رسمی او نیست.
- گفت او گناهی را (!) مرتکب نشده است تا به خاطر آن عذرخواهی کند.
امروزه بسیاری از نویسندگان و مترجمان به جای ترکیبهای «به سبب»، «به علّتِ»، «به دلیل»، «از بابت»، «به منظور» و مانند اینها ترکیب «به خاطرِ» به کار می برند که تقریباً برابر با ترکیب انگلیسی «for the sake of» است. معمولاً انسانها هستند که «خاطر» دارند و کسی می تواند «به خاطر» کس دیگر کاری انجام بدهد. جملۀ بالا را نویسنده یا مترجم باید به این صورت می نوشت: «گفت گناهی نکرده است که از بابت آن عذرخواهی کند». در گوگل فارسی برای کاربرد ترکیب «به خاطر» بیش از یک میلیون وهفتصد هزار نمونه آمده است که من با ملاحظۀ صد تا از آنها فقط به سه مورد برخوردم که درست به کار رفته است. به چند نمونه از موردهای دیگر نگاه می کنیم:
- اعتصاب هزاران کارگر دبی به خاطر عدم افزایش حقوق...
- طرح استیضاح وزیر ارشاد به خاطر چاپ کاریکاتور...
- به خاطر توزیع رایگان...
- به خاطر گناه پدرانمان...
- به خاطر زیر پا نهادن حقوق بشر...
- به خاطر اهمیت درس انشاء...
برای کلمۀ «خاطر» در لغتنامه ها این معنیها آمده است: آنچه در دل گذرد، فکر، اندیشه، ادراک، خیال، قریحه، یاد، مکان اندیشه، دل، حافظه، یاد، میل، آرزو، خواهش، عشق، محبّت، شوق... نویسنده یا مترجم می تواند از خود بپرسد که «عدم افزایش حقوق»، «چاپ کاریکاتور»، «تـوزیع رایگان»، «گنـاه پدران»، «زیر پا نهادن حقوق بشر»، «اهمیت درس انشاء» و هزاران «چیز» دیگر از این قبیل چه «خاطر»ی دارد که برای آن خاطر کاری باید کرد؟ در لغتنامۀ دهخدا، بعد از دادن همۀ معنیها و نمونه های کاربرد آنها در ادبیات، به نقل از فرهنگ «ناظم الاطبّاء» معنیهای جهت، علّت، بابت، و برای داده شده است، آن هم با این نمونه از شاعری به نام علی ترکمان: «از من که شهره ام به غم، افسانه گوش کن / یک حرف هم به خاطر دیوانه گوش کن»، و ملاحظه می کنید که «به خاطر دیوانه» معنی «برای دیوانه» می تواند داشته باشد، امّا با «علّت» و مترادفهای آن ارتباطی ندارد. بیاییم این «غلط رایج» را برای خاطر خدا از خاطر خود بیندازیم!
البتـّه نویسنده یا مترجم وقتی می تواند با دقـّت خود در انتخاب کلمه ها به نتیجۀ دلخواه برسد که بداند برای چه معنایی احتیاج به کلمه دارد. اگر «معنی» برای خود او روشن و مشخّص نباشد، بدیهی است که دقت او در انتخاب کلمۀ مناسب کاری عبث خواهد بود. مثلاً کسی که تفاوت معنای «اخراج»، «عزل» و «برکناری» برایش روشن نباشد، هر سه کلمه در ذهن او معنای مشابه دارد و بنابر این وقتی که نخست وزیری منتخب با رأی دادگاه یا فرمان رئیس جمهوری از مقام خود «بر کنار» شده باشد، کلمۀ «اخراج» یا «عزل» را به کارمی برد، بدون آنکه بداند که «اخراج» در برابر «استخدام» می آید و «عزل» در برابر «انتصاب»، و نخست وزیر نه استخدام شده است که او را اخراج کنند، نه منتصب شده است که عزلش کنند. این بحث را با گفتار «دقت در ترجمۀ کلمه ها» ادامه می دهم.
دقت در زمان درست فعلها در جمله
معمولاً هرکس که دارد به زبان مادری خود با یک همزبان صحبت می کند، فعلها را از حیث زمان (tense) درست به کار می برد، امّا بعضی از مترجمان در موقع ترجمه از لحاظ تطابق زمانی فعلها دچار اشتباه می شوند. در این موردها مترجم باید یک بار با صدای بلند جملۀ ترجمه شده را برای خود بخواند تا متوجّه غیر طبیعی بودن زمان فعل بشود. اگر با این کار متوجّه اشتباه خود شد، آنوقت می تواند همان جمله را به زبان خودمانی برای یک مخاطب فرضی بگوید، تا زمان درست فعل را پیدا کند. برای نمونه ببینیم که یک مترجم، جملۀ انگلیسی زیر را به چه صورت ترجمه کرده است:
During the height of summer, parts of Amman get no piped water for weeks at a time. Down in the Jordan Valley, banana plantations shrivel up in the heat as farmers struggle to get enough water to their crops. Both are examples of Jordan"s endemic water problem.
«در اوج گرمای تابستان در بخشهایی از شهر عمان آب لوله کشی قطع می شد. در درّۀ اردن نیز (هم) درختهای موز (مزرعه های موز) بر اثر گرما آسیب شدید دیدند و این با وجود تلاشهای کشاورزان برای رساندن آب به محصولاتشان بود. اینها هر دو نمونه هایی از مشکل بزرگ آب در اردن است.»
از متن انگلیسی، با فعلهای مضارعی که به کار رفته است، این طور برمی آید که این توصیف وضع موجود و جاری در اردن است، و مربوط به گذشته نیست، امّا مترجم به علّتی که بر ما معلوم نیست، همۀ این فعلهای زمان حال ساده یا مضارع اِخباری (present simple tense) را به زمان ماضی (گذشتۀ) ساده (past simple ) و ماضی (گذشتۀ) استمراری (past continuous) ترجمه کرده است. در متن انگلیسی گفته می شود که وضع آب در اردن، نه در گذشته، بلکه در حال حاضر این طور است. مترجم فقط در جملۀ آخر فعل را از حیث زمان درست ترجمه کرده است: «اینها نمونه هایی از مشکل بزرگ آب در اردن است».
زبان گفتاری فارسی در یک قرن گذشته در حیطۀ فعل هم تحوّل پیدا کرده است. مثلاً در گشته فعل «زمان حال استمراری» نظیر فعل «present continuous» نداشتیم. امّا امروز آن را به این صورت داریم و نه تنها در گفت و گوی روزمرّه به کار می بریم، بلکه بسیاری از نویسندگان آن را در نوشته هاشان به کار می برند:
- دارم می نویسم، داری می نویسی، دارد می نویسد،
- داریم می نویسیم، دارید می نویسید، دارند می نویسند.
و آن را به صورت نوعی زمان گذشتۀ استمراری هم به کار می بریم:
- داشتم می نوشتم، داشتی می نوشتی، داشت می نوشت،
- داشتیم می نوشتیم، داشتید می نوشتید، داشتند می نوشتند.
ممکن است که بعضی از ادیبان دانشگاهی این زمان فعل را عامیانه بدانند و آن را نپذیرند، ولی این زمان فعل را زبان فارسی پذیرفته است و به آن جواز ماندگاری داده است. بنابر این اگر مترجمی زمـانهای present continuous و past continuous انگلیسی را به نظیرهای جدید آن در فارسی ترجمه کند، بر او ایرادی وارد نیست. چند نمونه از گوگل فارسی می آورم:
- دارم دربارۀ سیاست عجین شده با دین سخن می گویم...
- داری وقت مردم را تلف می کنی ...
- فعالانه دارد راه به میدان کشیدن کارگران و مردم را... دنبال می کند ...
- هنوز هوا روشن نشده بود و ما داشتیم برای صبحانه می رفتیم...
- وقتی شما داشتید با هم صحبت می کردید...
امّا اگر نویسنده ای بنویسد: «ممکن است نیروی دریایی ایران قصد دست زدن به مأموریتهای وسیعتری را دارد»، پیداست که او در حدّ لازم با کاربرد فعل در موقعیتی که باید به وجه شرطی یا التزامی (conditional mode, potential mode) باشد، آشنایی ندارد، وگرنه ناساز بودن صورت فعل در جملۀ خود را احساس می کرد و آن را به این صورت می نوشت: «ممکن است (که) نیروی دریایی ایران قصد دست زدن به به مأموریتهای وسیعتری [را] داشته باشد».
در این جمله عبارت «ممکن است»، قطعیت را به کنار می زند و «احتمال» را پیش می آورد. همین «احتمال» موجب می شود که فعل از صورت عادّی (قصد دارد) به صورت «التزامی» (قصد داشته باشد) در آید. نویسندۀ دیگری نوشته است: «به او قول داد که هرکاری از دستش بر می آید، برای آزادی شوهر او و دیگران انجام دهد». این نویسنده هم پیداست که با وضع فعل در «وجه التزامی» آشنایی کافی ندارد، و گرنه جمله را به این صورت می نوشت: «به او قول داد که هر کاری از دستش بر آید، برای آزادی شوهر او و دیگران انجام بدهد (انجام خواهد داد).
مترجم دیگری نوشته است: «هرچند به نظر می رسید (که) یکی از خودروهای زرهی مورد اصابت گلوله واقع شد...» در موردهایی مثل این جمله، وقتی که از وقوع فعلی در زمان «گذشته» حرف می زنـیم، فعل یا فـعلهایی که بعد از فعل اصلی جمله می آید، باید

همان زمانی را حفظ کند که در موقع انجام گرفتن فعل داشته است. مثلاً در جملۀ بالا، فعل اوّل، یعنی «به نظر می رسید»، به صورت «ماضی استمراری» آمده است، و درست آن است که فعل دوّم، یعنی «واقع شد»، نه به صورت «ماضی ساده» (simple past) بلکه به صورت «ماضی نقلی» (present perfect) بیاید: «هرچند به نظر می رسید که یکی از خودروهای زرهی مورد اصابت گلوله واقع شده است».

برای روشن تر شدن موضوع نمونۀ دیگری می آورم: «حسن را دیدم. به نظر می رسید که حالش خوب نیست». این جمله را به این صورت نمی گوییم: «حسن را دیدم. به نظر می رسید که حالش خوب نبود». و باز یک نمونۀ دیگر: «حسین را دیدم که با شتاب می رود». این جمله را نمی توانیم به این صورت بگوییم: «حسین را دیدم که داشت با شتاب می رفت». در جملۀ مرکّب، بعد از فعل اصلی در زمان «گذشته»، فعلهای جمله های فرعی یا پیرو در زمان «حال» می آید.
برای بعضی از نویسندگان و مترجمان در نوشتن جمله ای که در آن «نه» (neither) و «و نه» (nor) به کار رفته باشد، با دشواری رو به رو می شوند. یکی از همینها نوشته است: «نه آقای سانتر و نه آقای بلر در مورد جزئیات موافقت حاصل شده مطلبی عنوان نکردند». جملۀ انگلیسی این بوده است: Neither Mr. Santer nor Mr. Blair gave details of the agreement...
وقتی که در مبتدای جمله دو تا «نه» داریم، فعل به صورت مثبت می آید. اگر به ترکیب جملۀ انگلیسی نگاه کنیم، می بینیم که بعد از neither و nor، فعل به صورت gave آمده است که مثبت است، نه به صورت did not give که منفی است. جملۀ بالا را به یکی از این دو صورت می توانیم بنویسیم:
- آقای سانتر و آقای بلر دربارۀ جزئیات توافق چیزی نگفتند...
- نه آقای سانتر دربارۀ جزئیات توافق توضیحی داد (چیزی گفت)، نه آقای بلر...
بعضی از نویسندگان در نوشتن جمله به مفهومی که در آن بیان می شـود، توجّـه نمی کـنند و در نتـیجه فعـلهایی کـه به کـار مـی برنـد، هماهنگی زمانی ندارد. مثلاً مترجمی نوشته است: «در همین حال جنبش طالبان شدیداًً به درخواست مشترک روسیه و ازبکستان که خواسته بودند (که) این جنبش از تلاش برای تصرّف شمال افغانستان دست بردارد، اعتراض کرده است».
جنبش طالبان «اعتراض کرده است»، ماضی نقلی، که در آن فعلی در «گذشته» انجام می گیرد، امّا خود فعل یا اثر آن تا زمان حال، یعنی زمانی که این فعل گذشته نقل می شود، ادامه دارد. به عبارت دیگر، جنبش طالبان به درخواست روسیه و ازبکستان اعتراض کرده است. درخواست آنها در «گذشته» صورت گرفته بوده است، امّااثر این درخواست باید تا زمان اعتراض جنبش طالبان ادامه می داشته است تا بتواند جنبش طالبان را به اعتراض وادارد. بنابر این فعل درخواست باید «ماضی نقلی» باشد، نه «ماضی بعید»، و جمله به این صورت درست است: «روسیه و ازبکستان از جنبش طالبان خواسته اند که از تلاش برای تصرّف شمال افغانستان دست بردارد، و جنبش طالبان به این درخواست اعتراض کرده است».
معمولاً وقتی که دو زمان گذشته داشته باشیم که یکی پیش از دیگری واقع شده باشد، اوّلی را به صورت ماضی بعید می آوریم و دوّمی را به صورت ماضی ساده. برای این مورد چند نمونه از گوگل فارسی می آورم:
- وقتی (که) چرچیل به هند رفته بود، دید گروهی از مردم ضمن انجام (دادن) مراسم مذهبی، سر گاوی را می بوسند.
- دختر خانمهایی که در این بررسی شرکت کرده بودند (ماضی بعید)، توانستند (ماضی ساده)در آزمونهای گرفته شده بالاترین نمره را کسب کنند.
- حتی عدّه ای از کسانی که طرح را خود تدوین کرده بودند (ماضی بعید)، حاضر نشدند (ماضی ساده) که از تصویب بگذرد.
- انتشار کتاب به سرعت از طرف کسانی که آن را خوانده بودند (ماضی بعید)، در همه جا پیچید (ماضی ساده).
- مسلمینی که در دامان فرهنگ دیگری رشد کرده بودند (مـاضی بعیـد)، به زودی توانستـند (ماضی سـاده) به متن کتاب مقـدّس دسترسی مستقیم پیدا کنند.
بعضی از نویسندگان فعل دوّم این جور جمله ها را هم «ماضی بعید» می آورند. مثلاً می گویند: «مسلمینی که در دامان فرهنگ دیگری رشد کرده بودند (ماضی بعید)، به زودی توانسته بودند (ماضی بعید) به متن کتاب مقدّس دسترسی مستقیم پیدا کنند.
گاهی بعضی از نویسندگان در موقعیتی که دو فعل پی در پی دو عمل را بیان می کند که همزمان انجام شده است، به علّت توجّه نداشتن به موقعیت فعلها، آنها را به دو زمان (tense) متفاوت می آورند. به این جمله نگاه می کنیم: «امروز در جریان تظاهراتی که به همین مناسبت در تهران برگزار شد، هزاران نفر از تظاهر کنندگان شعارهای ضدّ امریکایی می دادند و پرچم امریکا را سوزاندند». هر دو عمل «شعار دادن» و «سوزاندن» پرچم در یک زمان انجام می گرفته است، و نویسنده اوّلی را با «ماضی استمراری» و دوّمی را با «ماضی ساده» بیان کرده است. یا باید هر دو فعل را به صورت ماضی ساده می آورد، یا هر دو را به صورت ماضی استمراری:
- ... هزاران نفر از تظاهر کنندگان شعارهای ضدّ امریکایی دادند و پرچم امریکا را سوزاندند.
- ... هزاران نفر از تظاهر کنندگان شعارهای ضدّ امریکایی می دادند و پرچم امریکا را می سوزاندند (آتش می زدند).
در جمله هایی که «قید زمان» وجود دارد، خود قید می تواند ملاکی برای کاربرد درست فعل از حیث زمان (tense) باشد. به این جمله نگاه می کنیم: «دیروز گرجستان روسیه را متهم کرده بود (که) نتوانسته است تا ضرب الاجل روز یکشنبه این پایگاه را برچیند». قید «دیروز» نشان می دهد که گزارش دهنده «امروز» دربارۀ عملی که «دیروز» واقع شد، سخن می گوید. بنا بر این فعل باید «ماضی ساده» باشد: «دیروز گرجستان روسیه را متهم کرد که ...» پیداست که مترجم به حالت فعل در متن انگلیسی هم توجّه نکرده است. در متن انگلیسی فعل به این صورت آمده است:
«...Yesterday Georgia accused (simple past) Russia of»

حفظ هماهنگی زمان فعلهای یک جمله، به طوری که نظام طبیعی کلام فارسی حکم می کند، کاری است که ذهن گویندۀ زبان خود به خود انجام می دهد، و معمولاً یک زبان آموز خارجی که در بزرگسالی به آموختن زبانی بیگانه پرداخته باشد، ناچار است که قاعده های لازم برای این هماهنگی را بیاموزد. امّا موردهایی پیش می آید که یک مترجم فارسی زبان درترجمه از زبان بیگانه، گرفتار شکل و ترکیب فعل در زمانها و حالتهای متفاوت در آن زبان می شود و در پیدا کردن نظیر آنها در فارسی در می ماند و در نتیجه فعلها را به صورتهایی به فارسی برمی گرداند که با زبان فارسی بیگانه است. مثلاً ما در فارسی زمان فعلی نظیر «آینده در گذشته» که در انگلیسی به آن «future in the past» می گویند، نداریم، امّا بدیهی است که آن را به صورتی دیگر در فارسی بیان می کنیم. در اینجا نمونه هایی از این زمان فعل انگلیسی و برابرهای فارسی آنها را می آورم:
I knew you would see him.
می دانستم که او را خواهی دید.
I knew you would not see him.
می دانستم که او را نخواهی دید.
می بینیم که will برای بیان آینده در گذشته به would تبدیل شده است، امّا در فارسی فعل اوّل، یعنی «می دانستم» مثل انگلیسی به زمان گذشته می آید، ولی فعل دوّم به صورت آینده، یعنی «خواهی دید» به جا می ماند. این صورت «معلوم» (active) آینده در گذشته است. حالا به نمونه ای از صورت «مجهول» (passive) آن نگاه می کنیم:
I knew that the meeting would be finished by noon.
می دانستم که جلسه تا ظهر تمام خواهد شد.
می بینیم که در فارسی در این مورد به جای فعل «مجهول» فعل «معلوم» به کار می بریم و نمی گوییم: «می دانستم که جلسه تا ظهر تمام شده خواهد بود».
یک مورد دیگر که بیان فعل در جملۀ انگلیسی با فارسی تفاوت دارد، نقل قول غیر مستقیم است که به آن indirect speech یا reported speech می گویند. به چند نمونه و برابرهای فارسی آنها نگاه می کنیم:

He said, "I go to my mother"s house every evening."
او گفت: «من هرشب به خانۀ مادرم می روم.»
این صورت «نقل قول مستقیم» است که با فارسی تفاوتی ندارد، امّا انگلیسی زبان وقتی که می خواهد این سخن را به طور غیر مستقیم نقل کند، می گوید: He said (that) he went to his mother every evening.
می بینیم که در «نقل قول غیر مستقیم» فعل go که در حالت مضارع است به went که در حالت ماضی (گذشته) است در می آید و ضمیرفاعلی «I» و ضمیر ملکی «my»، که برابر آن در فارسی ضمیر ملکی متصل «م» است، به «he» و «his» تبدیل می شود، و ترجمۀ لفظ به لفظ این جمله در فارسی به این صورت است: «او گفت که او هرشب به خانۀ مادرش رفت»، که در فارسی بسیار غریب و نادرست و ناشیانه به نظر می آید. همین جمله در نقل قول غیر مستقیم در فارسی به این صورت گفته می شود: «او گفت که هر شب به خانۀ مادرش می رود». می بینیم که در نقل قول غیر مستقیم در فارسی زمان فعل تغییر نمی کند و فقط ضمیر هاست که از اوّل شخص به سوّم شخص تبدیل می شود.
منظور از آوردن این دو نمونه از انگلیسی تأکید بر این نکته است که مترجم باید به این جور تفاوتها در بیان زمانها و حالتهای فعل در زبان مادری و زبان بیگانه توجّه داشته باشد و بکوشد که در ترجمه تحت تأثیر زبان بیگانه قرار نگیرد. حالا با آوردن چند نمونه از عدم دقت در زمانها و حالتهای درست فعل در جمله، این بحث را تمام می کنم. نمونه ها را از گوگل فارسی و سایت فارسی بی بی سی می گیرم:
- از درون، از خودش ناراحت بود که نتوانسته بود (نتوانسته است) دراکو را درست بشناسد.
- برای پدرش عقده شده بود که نتوانسته بود (نتوانسته است) این آرزوی پسرش را برآورده کند.
- می گفتند ای کاش می شد که شاعران هلندی هم این مرزها را می شکستند (بشکنند) و می گذاشتند (بگذارند) احساسات و فکرشان بدون مرز روی کاغذ بیاید.
- پس از انتشار آن تأکید کرد که این تنها یک پنجم از کتابی بوده (کتابی است) که می خواسته ( که می خواسته بود) بنویسد.
- تیم دانشمندان امریکایی-کانادایی قسمتی از «دی ان ای»... در یک کروموزوم خاص (را) که به بیماری قلبی ارتباط داشت (ارتباط دارد) را(!) پیدا کردند (پیدا کرده اند).
- محققان در ارتباط با شبیه سازیهای کوچکتر دیگر گفته بودند (گفته اند) [که] الگوی فکری مغز یک موش واقعی را مشاهده کرده اند.
- آنها دریافتند که حتی در دوزهای پایین علائم پریشانی روانی در ۵۰ درصد داوطلبان سالم بروز کرد (بروز می کند).
- به نظر من اگر آقای فلان رئیس جمهور[ی] بود (می بود)، هیچوقت کار ما به اینجا نمی رسید. (تذکّر: در این مورد در فارسی گفتاری معمولاً «می بود» به کار نمی برند و در حالت شرطی «بود» می گویند: «اگر حالش خوب بود (می بود)، حتماً می آمد»).
- اگر این اتم [به] دست یک آدم مستی [مست] می افتد (بیفتد)، آدم مست ممکن است کارهایی بکند که عدّه ای بی خانمان شوند.
- آقای ساکوزی پیش از این تونی بلر، نخست وزیر بریتانیا را الگوی مناسبی از یک رهبر سیاسی توصیف کرده است (کرده بود). (تذکّر : در این جمله قید زمان «پیش از این» لازم می کند که فعل نه به صورت «ماضی نقلی» (کرده است)، بلکه به صورت «ماضی بعید» (کرده بود» بیاید).
- ناسا امیدوار است که دستگاه تصفیۀ هوا، که بلا فاصاله پس از تصادم خاموش شده بود (خاموش شده است)، در صورت داشتن انرژی، احتمالاً بار دیگر روشن خواهد شد (روشن بشود).
- به آنها گفته شد که با توجّه به حضور اعضای امریکایی در تیم، به آنها اجازۀ ورود داده نشده است (داده نمی شود، به مفهوم داده نخواهد شد).
- بازسازی زیرساختهای اقتصادی تاجیکستان... که در اثر جنگ داخلی پنج ساله که در سال 1997 به پایان رسید، نابود شده بود (نابود شده است)...
- از زمان انقلاب اسلامی در سال 1979[تا کنون] بسیاری از مردم در ایران به دلیل جرمهای سیاسی به زندان فرستاده شدند (فرستاده شده اند = ماضی نقلی).
دقت در انتخاب صفت و قید
می دانیم که صفت (adjective) کلمه ای است که حالتی یا خصوصیتی از اسم یا موصوف را بیان می کند. یک اسم می تواند حالتها یا خصوصیتهای متعدّد و متفاوت داشته باشد. صفتی را که در موردی به یک اسم می دهیم، باید به خوبی بشناسیم و حیطۀ معنایی آن در ذهن ما روشن باشد، وگرنه ممکن است که در موردی به یک اسم صفتی نسبت بدهیم که مناسب نباشد و بد تعبیر شود، و در واقع آن چیزی نباشد که ما می خواسته ایم به اسم نسبت بدهیم. مثلاً اگر در خبری آمده باشد که «the report was baseless »، منظور گوینده از صفت baseless بی اساس، بی پایه، بدون مدرک، بی مأخذ، ناموثّق و مانند اینهاست. اگر مترجم بنویسد «وزیر خارجۀ پاکستان گفت این گزارش کذب محض است، از معنایی که گوینده در نظر داشته است، بیش از حدّ دور شده است. کذب محض یعنی دروغ مطلق و با baseless خیلی تفاوت دارد. شما اگر به کسی بگویید «این حرف شما بی اساس است»، شاید خوشش نیاید، امّا اگر به او بگویید «این حرف شما دروغ محض است»، مساّماً به او برمی خورد و شاید خشمگین بشود، چون به او دروغگویی نسبت داده اید.

در موقع انتخاب کلمه برای معنایی که در مقام «صفت» در ذهن داریم، باید دقت کنیم که کلمۀ انتخاب شده در زبان به همان معنی کاربرد عامّ داشته باشد. اگر چند دیپلمات یک کشور را در کشور دیگری بازداشت کرده باشند و آن کشور برای آزادی آنها «گفت و گوی سیاسی» را به «damaging attempt» ترجیح بدهد، مترجمی که صفت فاعلی damaging را به «تخریب کننده» ترجمه کند، بدیهی است که به حیطۀ معنایی این صفت در انگلیسی و همچنین در فارسی ورود ندارد. «تخریب» و «تخریب کردن» درفارسی امروز بیشتر به معنای «خراب و ویران کردن» است: «چون اجازۀ ساختمان نگرفته بود، شهرداری دستور تخریب صادر کرد» یا «زلزله موجب تخریب صدها خانه شد». امّا صفت فاعلی damaging، با اینکه در موردهایی معنای آسیب رساننده، خسارت وارد کننده، صدمه زننده، و خراب کننده دارد، در این مورد هیچکدام از این کلمه ها برای بیان معنای آن مناسب نیست. یک اقدام یا تلاش «damaging» می تواند برای عمل«rescue» یا «نجات دادن» دیپلماتها «زیان آور»، «زیانبخش»، «دارای نتیجۀ منفی» و مانند اینها باشد. این نمونۀ ترجمۀ نامناسب صفت را از جمله ای گرفتم که مترجم آن را به این صورت ترجمه کرده است: «ایران محتملاً به گفت و گوهای سیاسی دربارۀ این مسئله ادامه خواهد داد تا اینکه (نه اینکه) به تلاش بالقوّه تخریب کننده بپردازد».

نکتۀ دیگری که در انتخاب صفت باید در نظر داشت، معنیهای مختلف هر صفت و کاربرد متداول آن در موردهای متفاوت است. مثـلاً صفت safe در انـگلـیسی بـه معـنی بی خـطر (a safe journey)، امن (a safe place)، بی زیان، بی ریسـک (a safe deal)، سـالم (he returned home safe and sound). حالا اگر مترجمی برای این صفت انگلیسی فقط معنی «امن» را در نظر داشته باشد، و در هر یک از موردهای بالا کلمۀ «امن» را به کار ببرد، مسلّماً ترجمه اش ناساز از کار در می آید. به نمونه ای نگاه می کنیم: «شکّی نیست که نویسندۀ بریتانیایی اکنون بیش از هر زمان دیگری امن است». خانۀ این نویسنده می توانست امن باشد، امّا در مورد خود او باید گفته می شد:«از امنیت برخوردار است» یا «از خطر در امان است».
در انگلیسی گاهی «اسم» در محلّ «صفت» قرار می گیردّ امّا صفت نیست. مثلاً می گویندRobert Fisk, Middle East correspondent for Independent Newspaper. بعضی از مترجمان، بدون توجّه، این عبارت را به این صورت ترجمه می کنند: «رابرت فیسک، خبرنگار خاورمیانه ای روزنامۀ ایندیپندنت». «خاورمیانه ای» در این عبارت صورت و مفهوم صفت دارد و این معنی از آن برداشت می شود که رابرت فیسک اهل خاور میانه است. امّا اگر آن را به «رابرت فیسک، خبرنگار روزنامۀ ایندیپندت در خاورمیانه» ترجمه کنیم، چنین برداشتی نخواهد شد. شنیدنی است که بسیاری از نویسندگان انگلیسی رسانه های گروهی هم اشتباهاً در چنین عبارتی جای مثلاً اسم «اًMiddle East»، صفت «Middle Eastern» به کار می برند.
در انگلیسی موردهایی پیش می آید که در جمله ای «صفت» به کار رفته است، ولی اگر در فارسی هم آن را به صورت صفت ترجمه کنیم، تفاوت معنی پیدا می کند. به این جمله توجّه می کنیم: «پرزیدنت کلینتون به دنبال انتخاب محمد خاتمی از امیدواریهای خود در مورد آشتی نهایی آمریکا با ایران صحبت کرده است». عبارت «در مورد آشتی نهایی با ایران» در متن انگلیسی به این صورت بوده است: «for an eventual reconciliation with Iran ». صفت eventual در زبان انگلیسی معمولاً به دو معنی متفاوت به کار می رود، یکی «happening in due course of time»، و دیگری به معنی «contingent» و «possible»، که اوّلی را می توانیم به «نهایی»، «مآلی»، «بعدی»، «غایی» و دوّمی را به «احتمالی» ترجمه کنیم. در ترجمۀ بالا «آشتی نهایی» در فارسی مفهوم «آخرین آشتی» را به ذهن می آورد، که در متن انگلیسی چنین مفهومی در نظر نبوده است. مفهوم نزدیک تر به متن انگلیسی این است: «پرزیدنت کلینتون پس از انتخاب محمد خاتمی، از امیدواری خود به اینکه سرانجام (بالاخره) بین آمریکا و ایران آشتی بر قرار شود، صحبت کرده است (سخن گفته است)». نتیجه ای که از این نکته می گیریم این است که در ترجمه خود را نباید پایبند کلمه های زبان خارجی بکنیم و مثلاً تصوّر کنیم که صفت را حتماً باید به صفت ترجمه کنیم، بلکه باید به مفهوم بودن و درست بودن جمله در فارسی توجّه داشته باشیم.

می دانیم که «قید» هم کلمه ای است که حالت و چگونگی انجام گرفتن فعل را بیان می کند یا به معنای صفت یا قیدی دیگر توضیحی اضافه می کند. به مثالهای زیر که از گوگل فارسی گرفته شده است، نگاه می کنیم:
- ونزوئلا هرگونه تعرّض آمریکا به برنامۀ هسته ای ایران را قاطعانه (categorically) ردّ می کند.
- آیا اســرائیل از مهمّات خوشـه ای آمـریکایی به طور قـانونی

(legally) استفاده می کند؟
- حامد کرزی حملۀ تروریستی در ولایت قندهار را شدیداًً (strongly) محکوم کرد.
- سیاست بازی عجیبی است و شاید بسیار (very dirty) کثیف.
- امیدوارم که دوستان در دولت و مجلس به خصوص در این زمینه خیلی هوشمندانه (very intelligently) عمل کنند.
در مورد «قید» هم توجّه به نکته هایی که در مورد «صفت» گفته شد، مفید است و تکرار آنها در اینجا ضرورت ندارد. در فارسی کلمه هایی داریم که هم قید است، هم صفت، مثل خوب، تند، سخت، کـُند، مثل کلمه های fast، hard، deep، tight در زبان انگلیسی. به نمونه های کاربرد این چند «قید- صفت» نگاه می کنیم:
- این جانور یوز پلنگ نیست، ولی خوب (قید) می دود.
- گاهی وقتها بیداری خوب (صفت) است.
- هندیها غذاهای تند (صفت) می خورند.
- بچه ها تند (قید) غذا می خورند.
- امیدوارم ملت ما از آزمایش سخت (صفت) سازندگی سربلند بیرون آیند [آیند].
- دل او سخت (قید) جریحه دار (صفت) شده است.
- در شرایط بسیار (قید) سخت (صفت)، کار می کنیم.
- در هرگونه شرایطی، سخت (قید) کار می کنیم.
- روند اجرای اصل 44 قانون اساسی کند (صفت) است.
- چرا این قدر کند (قید) کار می کند؟
- با کارد کند (صفت) نمی توان به مبارزه با توپ و تانک حریفان رفت.
امّا بیشتر قیدهایی که در فارسی به کار می رود با قاعده های معیّنی ساخته می شود. مهمّترین آنها را در اینجا می آورم:
- صفت + پسوند «انه»: مؤدّبانه، شادمانه، سخاوتندانه، ادیبانه، خشمگینانه، سرکشانه، قاطعانه، عاشقانه، صبورانه، ظالمانه...
- به طور + صفت : به طور جدّی، به طور طبیعی، به طور قانونی، به طور ارادی، به طور مسلّم، به طور ارادی، به طور عمدی ،
به طور عادّی، به طور افقی، به طور کامل، به طور اتّفاقی...
- صفت + پسوند «وار»: دیوانه وار، پروانه وار، صاعقه وار، گوسفندوار... (تذکّر: این ترکیب در حالت صفت هم به کار می رود و فقط در موردهایی قید است که حالت فعل را بیان کند).
- حرف اضافۀ «با» + اسم: با شتاب، با دقت، با بیصبری، با دلهره، با آرامی، با خوشی، با تحسین، با تحقیر، با خصومت، با صراحت...
- حرف اضافۀ «به» + اسم: به وضوح،به راحتی، به آسانی، به سختی، به روانی، به خوبی، به زحمت، به زور، به دقت، به صراحت، به زاری...
- قید عربی با ترکیب اسم یا صفت + «ـاًً»: الزاماً، مسلّماً، حقیقتاً (حقیقتهً)، اتّفاقاً، موقتاً، دائماً، کراراً، مکرّراً، عامداًً، ظاهراً، باطناً، مآلاً، نهایتاً (نهایتهً)، لزوماً، رسماً، اشتباهاً، اجمالاً...
وقتی که نویسنده یا مترجمی به قاعدۀ ترکیب در ساختن قید توجّه نداشته باشد یا با آن به خوبی آشنا نباشد، قیدهای مرکبّی به کار می برد که به ندرت از یک شخص سادۀ یسواد شنیده می شود. مثلا مترجمی قید clearly را به «به طور وضوح» ترجمه می کند، چون نمی داند که «به طور» با «صفت» (واضح) قید می سازد، نه با اسم (وضوح). در اینجا نمونه هایی ازقیدهای نادرست از گوگل فارسی می آورم:
- این منابع تا کنون به طور مخفیانه در مجموعه های دستنویس در هند، پاکستان... نگهداری می شدند (مخفیانه قیداست و احتیاجی به اضافه کردن «به طور» ندارد).
- [او] اعتقادات خود را به طور صراحت (به طور صریح) بیان می کند.
- واقعیت را به طور صراحت (به طور صریح) و دلسوزانه به تو نگفته است.
- به طور اطمینان (به طور مطمئنّ، با اطمینان) می توان گفت که ...
- هنـدوهـا یک کتـاب دیـنی واحـد کـه در آن بـه طـور قـطـعـیت (به طور قاطع، با قطعیت، قاطعانه) اوامری داده شده باشد، ندارند.
- اسلام کشتار ناحق را به شدیداً (به شدّت) محکوم می کند (شدیداً خود قید است و احتیاجی به اضافه کردن «به» ندارد).
- ارقام منتشر شده در این تحقیق به شدیداً ( به شدّت) مورد مشاجره قرار گرفت.
- از این لحظه به طور رسماً (به طور رسمی) در تورینو آغاز گردید (رسماً به تنهایی قید است و احتیاجی به «به طور» ندارد).
- چند فهرست پستی در اختیار دارند که به طور دقیقاً (دقیقاً) کنترل شده.
- ضمناً آن شخص... بعضی صحبتها (حرفها) را با من به طور ملایمت (با ملایمت) می زدند (می زد).
مترجم وقتی که در متنی به زبانی خارجی، از آن جمله انگلیسی، به یک قید بر می خورد، باید ببیند که آن قید را با کدامیک از صورتهای متداول قید در فارسی می تواند بیان کند. نکتۀ دیگری که باید در نظر داشت، آوردن قید در جمله در جای مناسب است. قید برای توصیف حالت فعل یا بیان چگونگی صفت یا قیدی دیگر می آید و بنابر این باید در جمله در جایی قرار بگیرد که ارتباطش با آن فعل، آن صفت، یا آن قید دیگر کاملاً روشن باشد، وگرنه جمله آشفته و نارسا می شود. به نمونه ای از یک ترجمه در رادیو نگاه می کنیم:
The economies of Ukraine and Moldova have already been affected seriously by the Russian economic turmoil.
مترجم این جمله را به این صورت ترجمه کرده است: «از هم اکنون اثرات منفی بحران اقتصادی روسیه بر اقتصاد اوکراین و مولداوی شدیدًا نمودار است». قید در این جمله seriously است که مترجم آن را به «شدیداً» ترجمه کرده است، امّا این قید برای این آمده است که فعل have been affected را توصیف کند، حال آنکه در این ترجمه این قید به فعل «نمودار است» ارتباط داده شده است. «اثرات» می تواند «شدید» باشد، امّا «نمودار بودن» شدید و ضعیف یا کم و زیاد ندارد. اگر بخواهیم قید «شدیداً» در جای مناسب خود بیاید، جمله باید به این صورت نوشـته شـود: «بحران اقتصادی روسیه در اقتصاد اوکراین و مولداوی شدیداً تآثیر منفی گذاشته است».

در زبان انگلیسی قیدهایی هست که همۀ نظیرهای مناسب آنها در لغتنامه های انگلیسی به فارسی پیدا نمی شود. از این گذشته برای مترجم هیچ الزامی وجود ندارد که حتماً و در هر موردی قید را به قید ترجمه کند. بسته به این خواهد بود که مفهوم جمله ای که قید مورد نظر در آن به کار رفته است، باید چگونه به فارسی ترجمه شود تا طبیعی و روشن و رسا باشد. در اینجا قید انگلیسی «externally» را نمونه می آورم. در دو لغتنامۀ انگلیسی به فارسی در معنی این قید این کلمه ها آمده است: «از لحاظ خارجی»، «در خارج»، «از خارج»، «از بیرون». به چند جمله، که آنها را از گوگل و سایت انگلیسی بی بی سی گرفته ام، نگاه می کنیم. در ترجمۀ فارسی این جمله ها کلمه یا عبارت مناسب در برابر externally را در متن و کلمه های داده شده در لغتنامه ها را در پرانتز می آورم تا بشود آنها را با هم مقایسه کرد.

He has got a lot of mental toughness, although you can"t always see it externally.
- او استقامت روحی زیادی دارد، گرچه این را هیچوقت از ظاهرش (از بیرون) نمی شود فهمید.
He was as ugly internally as he was externally.
- او باطنش (از لحاظ درونی) هم به اندازۀ (بیرونی) ظاهرش زشت بود.
What he was externally reflected who he was internally.
- ظاهر او (از لحاظ بیرونی) هرچه بود، نشان می داد که در باطن چه جور آدمی است.
He was granted insight because he was externally blind.
- چون از چشم نابینا بود (از بیرون کور بود) ، به او چشم بصیرت عطا شده بود.
He was externally proud of being an atheist, but in his soul he had doubt.
- او در پیش مردم (از لحاظ بیرون) به ملحد بودن خودش افتخار می کرد، امّا روحاً از این بابت تردید داشت.
This herb can be externally used for washing wounds.
- این گیاه استعمال خارجی هم دارد و از آن می شود برای شست و شوی زخم ااستفاده کرد.
The dome is externally decorated with red.
- گنبد را از بیرون رنگ قرمز زده اند.
می بینیم که فقط در جملۀ آخر است که می توانیم عین یکی از کلمه هایی را که در لغتنامه های انگلیسی به فارسی داده شده است، به کار ببریم، و در بقیۀ موردها باید با توجّه به مفهوم جمله، کلمه یا عبارت مناسب را پیدا کنیم، و در موردی که ضرورت داشته باشد، ترکیب کلامی جمله را تغییر بدهیم.
زبان معیار در ترجمه
در این گفتار که منظور ترجمه از زبان خارجی به زبان فارسی است، اصطلاح «زبان معیار» را برای زبان فارسی و اصطلاح «زبان متن» را برای زبان خارجی به کار می برم. موضوع گفتار را این ضرورت پیش آورده است که می بینیم بسیاری از مترجمان در ترجمۀ یک کلمۀ انگلیسی به فارسی، در هر موردی در فارسی همان کلمه ای را به کار می برند، که نخستین معنی در لغتنامه و پُرکاربردترین معنی در زبان انگلیسی است، حال آنکه در ترجمه باید به کاربردهای متفاوت کلمه در زبان متن توجّه داشت و دید که نویسنده در جملۀ خود کدامیک از مفهومهای متعدّد آن کلمه را در نظر داشته است. برای مثال به فعل «to decide» توجّه می کنیم.
... the Supreme Court decided the removal was incorrect...
مترجم این جمله را به این صورت ترجمه کرده است: «دیوان عالی تصمیم گرفت که برکناری او اشتباه بوده است...» پیداست که مترجم به همان نخستین و پُرکاربردترین معنای decide توجّه داشته است و به آهنگ «تصمیم گرفت» در جملۀ خود توجّه نکرده است تا به ناسـازی معـنایی آن در جمـله پی ببـرد. هـر جـملۀ طـبیعی فارسی یا هر زبان دیگر یک «آهنگ کلامی» دارد، یک «آهنگ معنایی». این دو آهنگ باید در جملۀ مترجم «همسازی» پیدا کند تا برای اهل زبان آشنا، رسا و طبیعی باشد.

در همین جملۀ نمونه، اگر یک معنای دیگر از فعل decide را به کار ببریم، همسازی آهنگ کلامی و آهنگ معنایی را در جمله به خوبی احساس می کنیم: «دیوان عالی رأی داد که برک�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 946]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن