واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: مثل يك سفر طولاني
سينمايجهان- ترجمه - كيكاووس زياري:
مارك والبرگ تا به امروز راه درازي را در دنياي سينما پيموده است.
فيلمهاي او مورد پسند منتقدان سينمايي بوده- مثل «چهار برادر» و «رفتگان»- يا در گيشه نمايش با استقبال تماشاگران روبهرو شده است (مثل «سه سلطان» و «شغل ايتاليايي»). او خودش هيچ وقت نخواست تبديل به يك سوپراستار شود و زندگي آرام و دور از هياهوهاي رايج هاليوودي را ترجيح ميدهد. او در فيلم تازهاش «مكسپاين» نقش كاراكتر مركزي يعني مكس پاين را بازي ميكند. مكس در اين درام دلهرهآور كميك استريپي و گرافيكي يك ضدقهرمان تنها و منزوي است.
او يك پليس كهنهكار و وظيفهشناس است كه براي خودش ماموريت مهمي را تدارك ديده است؛ انتقام گرفتن از كساني كه مسئول كشتار بيرحمانه خانواده و همكارش هستند. تلاش مكس براي انتقامگيري، وي را راهي سفري كابوسگونه به يك دنياي زيرزميني سياه با كاراكترهايي عجيب و غريب ميكند كه پاياني بر آن متصور نيست. در دل اين سفر پررمز و راز، مكس مجبور به مبارزه با دشمناني ميشود كه در دنيايي غيرطبيعي حضور دارند و در همين حال با يك خيانت غيرقابل تصور روبهرو ميشود. او كه چيزي براي از دست دادن ندارد، دليلي براي تبعيت از قانون نميبيند. طي سفر، وي درباره يكسري جنايت ديگر هم تحقيق ميكند كه ميتواند او را به اطلاعات تازهاي درباره قتل همسر و فرزندش برساند. آيا او ميتواند بر دشمنان واقعي و خيالي خود غلبه و حقيقت پنهان را كشف كند؟
* چه عاملي باعث شد بازي در نقش يك ضدقهرمان را قبول كنيد؟ و از بازي در كدام بخش فيلم خيلي لذت برديد؟
خيلي ساده، علتش اين بود كه مرا دعوت به بازي در اين فيلم كردند. (ميخندد) من تازه نقش يك دانشمند را در فيلم «اتفاق» ام نايت شامالان بازي كردم. در «استخوانهاي دوستداشتني» هم در نقش يك كارمند معمولي ظاهر شدم. احساس ميكردم وقت آن رسيده كه برگردم و در نقشي ظاهر شوم كه فكر ميكنم كاملا برازنده من است و ميتواند لذت و هيجان خاصي را به همراه داشته باشد. مكس پاين چنين نقشي بود؛ كاراكتري كه شباهتي به چندشخصيتي كه اخيرا بازي كرده بودم نداشت.
* مكس پاين امضاي خاص خودش را دارد و كاراكتر ويژهاي است. به نظر ميرسد بازي در نقش آدم بد ماجرا را دوست داريد، كه حالوهوايي فانتزي در كميك استريپي دارد. بازي در چنين نقشي چه حس و حالي دارد؟
ايده كلي در ارتباط با اين كاراكتر خيلي بانمك بود، ولي واقعيت اين است كه من هم ديگر آن جوان گذشته نيستم و سنم بالا رفته است. هزينه توليد فيلم كمي بالا بود و اين مرا اذيت ميكرد. نبايد كاري ميكردم كه صحنهها دوباره و دوباره فيلمبرداري شوند و به برداشتهاي متعددي برسيم. ما با پرده سبز و آبي كار ميكرديم كه برايم كمي تازگي داشت.
همين حس و حال را نسبت به طنابها و حركات بدلكاري داشتم. وقتي كار توليد فيلم شروع شد، اول از همه تمام صحنههاي اكشن آن را فيلمبرداري كرديم. اما از شوخي گذشته، بايد خودم را با آن صحنههاي اكشن هماهنگ ميكردم و در كنار بقيه بازيگران جوان، آن كارهاي اكشن را انجام ميدادم. كار ما در پرده سوم ماجرا خيلي سخت شد، زيرا صحنهها كاملا هيجانانگيز بود و همه ما را ديوانه كرده بود. اين صحنهها از آن دسته صحنههايي بود كه هركسي در دنياي سينما رويا و آرزوي بازي در آنها را دارد.
* كاركردن با كارگردان فيلم، جان مور چطور بود؟
جان فيلمساز خاصي است. وقتي چيزي را ميخواهد بايد آن را انجام دهد و از شما ميخواهد آن را به بهترين شكلي اجرا كنيد. در عين حال او دقيقا ميداند كه سرصحنه چه ميخواهد و در جستوجوي چه چيزي است. همه ما ميخواستيم فيلمي بسازيم كه كاملا واقعي به نظر برسد. به همين دليل همه تلاشمان را كرديم تا حد امكان به حرفهاي جان گوش كنيم.
* كاراكتري كه در اين فيلم داريد سياهتر است. در اينباره صحبت ميكنيد؟
به هر حال هميشه كه نميتوان نقش آدمهاي خوب را بازي كرد. البته نقش من در فيلم يك نقش منفي نيست. او يك ضدقهرمان است كه انتقام را حق خودش ميداند و در اين راه دست به هر كاري ميزند تا به هدفش برسد.
* آيا هيچ ارتباطي بين وينسنت چيس كه نقش آكوامن را بازي كرد با شما كه نقش مكس پاين را بازي كرديد وجود دارد؟
خير، ولي اين احتمال وجود دارد كه سازندگان آن فيلم از من بخواهند در قسمت بعدي اين فيلم بازي كنم. در قسمت دوم «مكس پاين» نقش اين كاراكتر ضدقهرمان را كريس بريجز بازي خواهد كرد. قبل از اين دراين باره با سازندگان فيلم بحث كردهايم و مسئله خاصي در اين رابطه وجود ندارد. فكر نميكنم وينسنت انتخاب خوبي براي ايفاي نقش مكس باشد. مسئله اصلي هميشه انتخاب گزينه درست است. من و كريس درباره كاراكتر مكس با هم صحبت خيلي زيادي كرديم. هر دوي ما از دنياي موسيقي به دنياي سينما آمدهايم و زبان يكديگر را خيلي خوب ميفهميم. بازي در نقش مكس، حكم يك سفر طولاني را دارد و مردم دوست دارند روي پرده سينما آدمهايي را ببينند كه زمين ميخورند و دوباره بلند ميشوند. مكس وارد يك مكان سياه ميشود و تلاش ميكند تبديل به آدمي كاملا مثبت و منطقي شود.
* در صحنهاي از فيلم كاراكتر كريس اودانل را مضروب ميكنيد و در اواخر فيلم او كاملا زخمي است. آيا ارتباطي در اين رابطه وجود دارد؟
خب، اين فيلم قرار بود به صورتي ساخته شود كه تماشاگران بالاي سيزده سال بتوانند به ديدنش بروند. براي همين نميشد بعد از ضربه زدن به يك كاراكتر، او را خونين ببينيم و خون از نقاط مختلف بدنش بيرون بريزد. ولي وقتي در صحنههاي بعدي زخم را روي بدن او ببينيم، همه چيز قابل توجيه است. هدف اصلي ما ساخت فيلمي سرگرمكننده بود كه همه بتوانند به تماشاي آن بنشينند. براي اين منظور بايد حقههاي زيادي ميزديم و خشونت را به شكلي عيان نشان نميداديم.
* همكاري با بازيگر تازهواردي مثل ميلا كونيس چگونه بود؟ آيا سرصحنه با هم اختلاف و درگيري داشتيد؟
با او، اصلا. ميدانيد او به شيوه «متد» درس بازيگري خوانده و كارش را خيلي جدي ميگيرد. سرصحنه اصرار داشت كه تمرين كند تا آمادگي كامل براي ايفاي نقش را داشته باشد. آدم خيلي خوبي است و ديگران را تحت تاثير خود قرار ميدهد. زماني كه كريس اودانل روي من اسلحه ميكشيد، او قصد دفاع از مرا داشت و ميخواست به كريس ضربه بزند.
* از آنجا كه پدر سه فرزند هستيد، حضور در يك فضاي تاريك و بازي در چنين نقشي كار سختي بود؟
100درصد من يكي از آن بازيگران شكسپيري نيستم كه به افسانهها و قصههاي تلخ و سياه نظر دارند. در عين حال از آن دسته آدمهايي هم نيستم كه وقتي كوچولو بودم ميخواستم به مكانهاي خاصي پناه ببرم و پنهان شوم. هيچ وقت به اين نكته فكر نكردهام كه ممكن است اتفاق هولناكي براي خانوادهام رخ بدهد. به همين دليل هر روز سرصحنه فيلمبرداري بيتاب آن بودم كه كار تمام شود و دواندوان خودم را به خانه و خانوادهام برسانم. به شدت دلم ميخواست بچههايم را بغل كنم و با آنها درباره تمام تصوراتي كه در ذهنم داشتم صحبت كنم.
* آيا اقامت در آن مكان سياه و صحنه فيلمبرداري جالب و بانمك بود؟
جالب و بانمك! اينطور نبود. ولي كارگردان فيلم تلاش داشت تا ما سرصحنه احساس راحتي كنيم. اگر ميخواستيم فيلمبرداري را شروع كنيم و توفاني از راه ميرسيد، خيلي راحت ميگفت «بچهها، فيلمبرداري را ادامه ميدهيم! كجاي كار بوديم؟!» در اين حالت او حتي چند تا صحنه اضافي هم ميگرفت! شرايط كاري ما سرصحنه خيلي سخت و دشوار بود.
* اصليترين چالش هنگام بازي در فيلم «مكس پاين» چه بود؟
بزرگترين چالش براي من حسگيري در صحنههاي عاطفي و احساسي بود و اينكه احساس كنم چه اتفاق هولناكي براي خانوادهام رخ داده است. پس از آن يك سري چالش فيزيكي داشتم كه بايد بدلكاري صحنههاي حساس و خطرناك را خودم انجام دهم. يك واقعيت اين است كه من به شدت آدم خونسرد و سختي هستم و بايد در اين فيلم روحيات و حالات عاطفيام را به نمايش ميگذاشتم. ميتوانم تمام صحنههاي اكشن را بازي كنم بدون اينكه احساس ناراحتي بكنم، اين نكته اذيتم نميكند و از حضور در اين صحنهها نميترسم. ولي حالا كه پدر شدهام وضعيت تغيير كرده است و ديگر نميتوانم فقط به خودم فكر كنم.
* بهترين نصيحتي كه تا به حال شنيدهايد كدام است؟
با مردم طوري رفتار كن كه دوست داري با تو رفتار كنند. هميشه شريف و صادق باش و خدا را شكر كن. اين دو تا بهترين نصيحتهايي بوده كه تا به حال شنيدهام.
* حقيقتا در قسمت دوم فيلم بازي نميكنيد؟
احتمالش زياد است. اگر من بازي نكنم، كريس اين كار را انجام ميدهد. به شرطي در قسمت دوم فيلم بازي ميكنم كه قصه و حالوهوايش بهتر از قسمت اول باشد و كاراكتر من دست به كارهاي تازهتري بزند و بتوان دليلي براي ادامه قصه پيدا كرد. حرف اصلي اين است كه بتوان او را به شكلي بهتر و جذابتر روي پرده سينما به نمايش گذاشت.
* شنيدهايم قرار است سه قسمت ديگر از اين بازي ويدئويي تبديل به فيلم سينمايي شود؟
بله. ولي هنوز فيلمنامههاي آن آماده نشده است.
* يادتان هست مدتي قبل گفته بوديد در چهل سالگي بازيگري را رها و خود را بازنشسته ميكنيد؟
يكبار چنين چيزي گفتم و حالا همه دربارهاش صحبت ميكنند. من هم مثل خيليهاي ديگر حرفهايي ميزنم كه نبايد همه آنها را جدي گرفت! طبيعي است حالا كه زن و بچهدارم فعاليتهايم كمتر شده است. حالا آنها برايم اهميت بيشتري دارند و بايد تعادل مناسبي بين زندگي خانوادگي و كارم برقرار كنم. اين روزها بيشتر كارهايي را قبول ميكنم كه شيفته قصه و كاراكتر آنها شده باشم. ترجيح ميدهم بچههايم را به مدرسه ببرم تا اينكه در يك فيلم كماهميت بازي كنم. شايد در سن چهل و پنج سالگي كار بازيگري را رها كنم، البته باز هم اين حرف مرا خيلي جدي نگيريد!
كوتاه شده از movieonline.com -و 20 اكتبر 2008
يکشنبه 5 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 271]