واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: زوجهاى ناموفق بخوانند!!!
تفاوت مهم ميان زوجهاى موفق و ناموفق آن است كه زوجهاى موفق ، از همان بدو زندگى ، انتظار وجود اضطراب و مشكل را در زندگى دارند و...
بديهى است كه در شرايط اقتصادى ، اجتماعى ، فرهنگى و سياسى زندگى امروزى ، تقريباً در همه ي خانوادهها مسائل و مشكلاتى وجود دارد. بنابراين، در اصل وجود مشكلات و اضطرابها، نمىتوان هيچ گونه ترديدى داشت؛ اما آن چه مهم است، نحوه ي انديشه و روشهاى مقابله با اين مشكلات است.
در اين جا به ذكر شيوههايى مىپردازيم كه زوجهاى موفق در مقابله با مشكلات و اضطرابهاى زندگى از آنها استفاده مىكنند. اين شيوهها عبارتند از:
1- زوجهاى موفق اضطراب را بخشى طبيعى از زندگى زناشويى در نظر مىگيرند.
تفاوت مهم ميان زوجهاى موفق و ناموفق آن است كه زوجهاى موفق ، از همان بدو زندگى ، انتظار وجود اضطراب و مشكل را در زندگى دارند و سعى نمىكنند كه آنها را انكار نمايند و حلاوت و شيرينى زندگى را در وجود اين مشكلات - اعم از اقتصادى ، كارى ، عاطفى ، ارتباطى و... - مىدانند؛ در حالى كه زوجهاى ناموفق ، وجود اضطراب و مشكل را در زندگى ، امرى غير عادى و مصيبتزا مىدانند. زوجهاى موفق مشكل يا اضطراب را امرى موقتى مىدانند و تلاش مىكنند تا بر مهارتهاى خود براى مقابله با آنها بيفزايند و از اين كه مىتوانند با مشكلات تازه برخورد كنند ، احساس خوبى دارند و در مقابل ، زوجهاى ناموفق، آنها را امرى دائمى مىدانند و از اين كه در زندگى آنها مشكل و اضطراب وجود دارد ، احساس گناه مىكنند و به جاى يافتن راه حل ، علت مشكل را در ديگران جستوجو مىكنند و به جاى توجه به جنبههاى مثبت و توانمندىهاى خود به جنبههاى منفى و ناتوانايىهاى خود توجه دارند. كه اين عامل ، موجب شكستخوردگى آنان مىشود.
2- زوجهاى موفق احساسات و نظرات خود را با هم در ميان مىگذارند. حرف نزدن و يا كم حرف زدن زن و شوهر با هم ، يكى از پديدههاى متداولى است كه خود ريشه ي بسيارى از اضطرابهاست. در يك مطالعه ، 22 زن و شوهر را از هم جدا كرند و از آنها خواستند كه مسائل مهم ارتباطى خود را در زندگى زناشويى يادداشت كنند. نظرات مردان به شرح زير بود:
1- زنم از من جوابهاى فورى مىخواهد؛ اما من مىخواهم در اين باره فكر كنم.
2- زنم پيوسته مترصد مسائل پنهان است. او از افكار من برداشت سوء مىكند.
3- زنم هرگز از حرفى كه به او مىزنم، راضى نمىشود.
4- زنم انتظار دارد كه جزئيات هر موضوعى را شرح بدهم؛ خود او هم تا بخواهد حرفهايش را كش مىدهد؛ نمىدانم چرا به اصل مطلب نمىپردازد.
5- زنم اشخاص را از موضوعات جدا نمىكند. او معتقد است: «اگر با حرف من مخالف باشى ، يعنى با خود من مخالف هستى و مرا دوست ندارى .»
6- زنم هميشه مىگويد: «به من توجه كن، بگو كه زن ارزشمندى هستم»؛ اعصابم را خُرد كرده است.
خانمها نظرات متفاوتى داشتند. چكيده ي نظرات خانمها چنين است: 1- شوهرم به حرفهاى من دقت نمىكند و بلافاصله در مقام قضاوت بر مىآيد. 2- شوهرم براى حرفهاى من ارزشى قائل نيست؛ اما وقتى ديگران حرف مىزنند، به دقت به حرفهايشان گوش مىدهد.
3- تذكرهاى مرا به حساب غرولند مىگذارد.
4- همگى مسائل شوهرم ، جملگى مهمند؛ اما مسائل من جزيى و بىاهميت هستند.
5- شوهرم گوش نمىدهد، بلكه تنها به گوش دادن تظاهر مىكند. وقتى مچ او را مىگيرم عصبانى مىشود.
6- من احساساتم را با او در ميان مىگذارم اما او اين كار را نمىكند.
مطالعه ي دقيق اين شكايتها، نشان مىدهد كه زوجها، بايد با احساس و كلام با يكديگر ارتباط برقرار كنند. اين جاست كه زوجهاى موفق، در مقايسه با سايرين، از مهارت بيشترى برخوردارند.
3- زوجهاى موفق براى حل و فصل اختلاف ، مهارتهايى در خود ايجاد مىكنند و راه برخورد خلاق را مىآموزند.
زوجهايى مىتوانند به خوبى با اضطرابها و مشكلات روزانه روبهرو شوند كه راههايى عملى براى حل اختلافات خود پيدا كنند و مهارتهاى لازم را براى كنار آمدن با يكديگر بيابند. حل و فصل اختلاف و كنار آمدن با يكديگر، مفاهيمى به هم نزديك هستند؛ اما يكى نيستند.
مهارتهاى حل و فصل اختلاف ، بيشتر به طرز ارتباط بستگى دارند؛ در حالى كه مهارتهاى كنار آمدن، به خلاقيت، قوه ي ابتكار و پشتكار و استقامت وابستهاند. بعضى از زوجها، به يك گروه از اين مهارتها مجهزند؛ اما فاقد مهارتهاى نوع دوم هستند. زوجهايى وجود دارند كه از مهارتهاى فوق العادهاى براى حل و فصل مسائل خود برخوردار هستند. آنان مىتوانند درباره ي هر موضوعى حرف بزنند؛ احساساتشان را با هم در ميان بگذارند و درباره ي خود ، احساس خوبى پيدا كنند؛ اما زندگى خانوادگى آنها بسيار مغشوش و نابسامان است ، زيرا هرگز با اضطرابهايشان كارى صورت نمىدهند و تنها درباره ي آنها حرف مىزنند. در اين صورت ، اضطراب ماندگار مىشود و ابعاد وسيعترى مىگيرد و زن و شوهر به ناچار مترصد كمك گرفتن از ديگران مىشوند.
از سوى ديگر، خانوادههايى وجود دارند كه به اضطرابها توجه مىكنند؛ اما از كنار اختلافات بىتوجه مىگذرند. ممكن است اضطراب ناشى از كمى درآمد، با آغاز به كار شوهر در يك شغل دوم، برطرف شود؛ اما ناراحتى از اين كار دوم، مىتواند حالت انفجارآميزى به خود بگيرد.
فلورا ديكز نويسنده و محقق امور ارتباطات مىگويد:
تقريباً همه ي زوجها با هم نزاع مىكنند. بسيارى از آنها از اين كه موضوع را به زبان بياورند، خجالت مىكشند. در واقع، ازدواجى كه در آن هيچ اختلافى وجود نداشته باشد، مرده است و يا به دليل مشكلات احساسى و عاطفى ، در شرف مرگ است. اگر كسى به زندگى خانوادگى خود علاقهمند باشد، به احتمال زياد، براى رسيدن به خواستههاى خود مىجنگد.
نزاع، مسئله نيست؛ توانايى حل و فصل دعوا يا اختلاف ، تعيين كننده ي موفقيت زن و شوهر در برخورد با اضطرابهاست كه بر اثر اختلاف ، به خانواده راه پيدا مىكند. زوجهايى كه با دو هفته سكوت اختيار كردن، با اختلاف زناشويى خود برخورد مىكنند، در واقع با اضطراب روبهرو نمىشوند. اين روش، بر شدت تنش موجود در خانواده مىافزايد. زن و شوهرى كه با هم برخورد جسمانى مىكنند و يا به هم بد و بيراه مىگويند، سطح اضطراب ميان خود را افزايش مىدهند. زوجهايى كه با اضطراب كنار مىآيند، كسانى هستند كه اختلاف را حل و فصل مىكنند.
4- زوجهاى موفق از سازمانها و اشخاص ديگر نيز كمك مىگيرند. خانوادههاى موفق و ناموفق در رفع اضطراب، درباره ي كمك گرفتن از نظامهاى بيرون از جمع خانواده، نظريات بسيار متفاوتى دارند. از نظر خانوادههاى موفق در كنار آمدن با اضطراب، اقوام، دوستان، گروهها و جامعه، حاميان ارزشمند ي هستند و حال آن كه خانوادههاى مضطرب و مشكلدار، دخالت اين افراد را به حساب ناتوانى خود مىگذارند. به ما از ديرباز گفتهاند كه يك خانواده ي خوب، خانوادهاى است كه مىتواند مسائل خود را حل و فصل كند و اگر جز در مواقع اضطرارى ، از كسى كمك بگيرد ، نشانه ي آن است كه به اندازه ي ساير خانوادهها خوب و موفق نيست.
به روشنى مىتوان گفت كه خانوادههاى موفق، در برخورد با اضطراب، از نظامهاى حمايتى، بيشترين بهره را مىبرند. آنان، وقتى به مراقبتى براى فرزندشان احتياج پيدا مىكنند و يا وقتى يكى از افراد خانواده ي آنها بيمار مىشود و يا مسئلهاى بروز مىكند، كسانى را دارند كه از آنها كمك بگيرند و آن اشخاص نيز به سهم خود ، در وقت نياز، تقاضاى مساعدت مىكنند.
در جامعه ي پرتحرك ، پيچيده و صنعتى امروز، بعيد است كه اقوام درجه ي اول و دوستان قديم، در نزديكى ما زندگى كنند و ممكن است با ما صدها كيلومتر فاصله داشته باشند و حتى اگر در شرايط اضطرارى از كمك آنان بهرهمند شويم ، براى برخورد با اضطرابها و مشكلات روزانه ، از دست آنها براى ما كارى ساخته نيست. گروههايى حمايتكننده، براى خانمهاى خانهدار افسرده، براى والدينى با فرزندان كم سال، براى خانوادههايى كه نوجوانهاى معتاد دارند، براى والدينى كه نمىتوانند فرزندانشان را كنترل كنند و براى خانوادههاى كم درآمد، بسيار مفيد و ارزشمند هستند. اينها خانوادههاى ارزشمندى هستند كه از كمكهاى طبيعى در نزديكى خود محرومند.
شنبه 4 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]