واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: چه کسی مقصر است؟ صدا و سیما ، روحانیت یا ...! سخنی با حجه الاسلام پناهیان
عصرایران ؛ جعفر محمدی- حجه الاسلام پناهیان، از روحانیون نام آشنایی است که عمده شهرتش را رهین سخنرانی هایش در سیماست. او، روحانی خوش سیما و خوش سخنی است که بسیار فصیح سخن می گوید و این، بر جاذبه سخنرانی های مذهبی اش، بسیار می افزاید. مدتی پیش نیز شایعه ممنوع التصویر شدن وی در سیما، توجه پامنبری هایش را معطوف خود ساخت و خبر از بروز اختلاف بین او و سیمایی ها داد. با این حال، اظهارات اخیر وی در حمله صریح به صدا و سیما نشان داد که او در انتقاد از رسانه ملی کاملا بی پرواست هر چند که فساد جامعه را به عملکرد مسوولان صدا و سیما مرتبط بداند، البته با قید "منحصرا"! پناهیان در سخنان اخیرش که بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشت، تصریح کرده است که پایین آمدن سن تمایل به فساد در دختران و پسران جوان، منحصرا نتیجه عملکرد صدا و سیماست و اگر رسانه ملی، علنا دعوت به معصیت می کرد، گناهش کمتر از شرایط کنونی است که برای معصیت، زمینه سازی می کند. (نقل به مضمون) البته در اینکه صدا و سیما تا رسیدن به شأن "دانشگاه" ی که در آن به تمام معنا یک رسانه فرهنگ ساز باشد، فاصله زیادی دارد و اگر یک بررسی علمی و منتقدانه بر روی برنامه های رسانه ملی در رادیو و تلویزیون صورت بگیرد ای بسا مصادیقی از برنامه های ضد فرهنگی و حتی معصیت زا را بتوان سراغ گرفت ولی آیا نسبت دادن انحصاری فساد و معصیت موجود در جامعه به ویژه در میان دختران و پسران جوان به صدا و سیما، منصفانه و منطبق بر واقعیت است یا آنکه نوعی پرده پوشی بر ضعف های سایر نهادهای فرهنگی از جمله روحانیت به شمار می رود؟ البته، پیش از آنکه این موضوع به طور جدی مورد مداقه قرار بگیرد که چه اشخاصی (اعم از حقیقی یا حقوقی) مسوول معاصی و مفاسد موجود در جامعه هستند، باید تکلیف اینکه اساسا "فساد و معصیت چیست؟" مشخص شود. متاسفانه، یک دیدگاه سطحی نگرانه در جامعه ما وجود دارد که فساد و معصیت را عمدتاً در میان جوانان، به ویژه در میان زنان و دخترانی می بینند که نوع پوشش آنها، منطبق با تعریف حجاب اسلامی نیست؛ از این رو ، قائلان به این نگاه سطحی، در مقابل آرایش زنان و کلاه و چکمه آنها بر می آشوبند و اگر پسری با دختری کلامی گوید، آنها را مستوجب مجازات می دانند ولی در مقابل فسادهای بزرگتری مثل به تاراج بردن سرمایه های ملی و "باندبازی های مافیایی" و گماردن ناشایست ها بر مناصب مهم که ملت را به روز سیاه می نشاند، سکوت می کنند زیرا اگر خود، دستی در این "کلان دزدی" و کج روی "ها نداشته باشند، از آن بی خبرند و این، البته خود، عذر بدتر از گناه است. البته حفظ حدود الهی و عرفی جامعه در نوع پوشش و روابط افراد جامعه، امری است که مطلوب یک جامعه اسلامی است ولی چشم بستن بر گناهان و مفاسد بزرگ و متمرکز شدن بر مظاهر جزئی تر، با هیچ عقل سلیمی سازگار نیست. گذشته از این مبحث، چنانچه با حجه الاسلام پناهیان همداستان باشیم که سن تمایل دختران و پسران جوان به فساد کاهش یافته است، از ایشان می پرسیم که سهم نهاد روحانیون در این میان چیست؟ آیا همه چیز تقصیر صدا و سیماست و روحانیت در این میان هیچ نقشی ندارد؟ آیا نهاد روحانیت به وظایف خود در هدایت معنوی جامعه (از جمله همین دختران و پسران متمایل به فساد) عمل کرده است؟ آقای پناهیان، از روحانیونی است که بخش عمده ای از برنامه های تبلیغی خود را مصروف جوانان می کند ولی آیا بقیه روحانیون نیز ارتباطی چنین نزدیک با جوانان دارند؟ آقای پناهیان!به راستی، وقتی بسیاری از حضرات روحانیون، تمام وقت و توان خود را مصروف کارکردهای اداری، مدیریتی و سیاسی و البته بعضاً اقتصادی می کنند، آیا انرژی و زمانی برای آنها باقی می ماند که با جوانان حشر و نشر داشته باشند و راه و چاه دین و معنویت را به آنها نشان دهند؟! ای کاش این بار که در جمع دوستان روحانی خود هستید، از آنها بخواهید صادقانه به شما پاسخ گویند که آخرین بار، چه زمانی با یک جوان، ساعتی گفت و گو کرده اند و با هم خندیده اند و با هم گریسته اند؟! آقای پناهیان عزیز!بی گمان، خطاهای برخی ملبسان به لباس روحانیت را نمی توان به کل نهاد روحانیت تعمیم داد (همانطور که اگر یک پزشک مرتکب اشتباهی شود، نمی توان همه پزشکان را خطاکار دانست) ولی خطاهای برخی هم لباسان شما به تنهایی کافی است تا جوانان از روحانیون گریزان باشند و در این میان، آیا نهاد روحانیت برای خود وظیفه ای قائل نیست که این افراد گریزان را دریابد، با آنها هم گفت و گو شود، رفع سوءتفاهم کند و یک ارتباط مستمر با آنان برقرار نماید؟ به نظر می رسد، در عمل، بسیاری از روحانیون، چنین دغدغه ای ندارند؛ به مساجد بنگرید! در بسیاری از آنها، دستکم یک نوبت نماز- و اکثرا مغرب و عشاء- به جماعت اقامه می شود. حال به مأمومین بنگرید! اکثر آنها، افرادی هستند پا به سن گذاشته که به عادت دیرین، با صدای اذان راهی مسجد می شوند و عمدتاً هم برایشان فرقی نمی کند که چه کسی نماز را اقامه می کند و چه سخنانی بین یا بعد از نمازها می گوید. به راستی، چند درصد از همین روحانیونی که هر روز در مقام امامت جماعت راهی مسجد می شوند، دغدغه جذب جوانان به مسجد را دارند و البته برای پاسخ به این دغدغه، قدمی برمی دارند؟! به نظر نمی رسد پاسخ چندان امیدوارکننده باشد.مسجد محله ما نیز از همین مساجدی است که تاکنون روحانیون متعددی وظیفه اقامه نماز جماعت را در آن عهده دار بوده اند و اهل مسجد نیز کمابیش ثابت هستند و عمدتا سالخورده. با این حال، یک مقطع کوتاه را به یاد دارم که ظرف مدت کمتر از یک ماه، بناگاه مسجد ما، پر شد از جوانانی که بسیاری از آنان یا برای اولین بار، پا به مسجد می گذاشتند و یا فقط دهه اول محرم را به مسجد می آمدند. در آن مقطع، یک روحانی جوان، باسواد، خوش سخن و خوش برخورد امام جماعت مسجد محله ما شد. او از جمله معدود روحانیونی بود که برای ارتباط و دوستی با جوانان برنامه داشت و پای کار هم بود. اما بعد از مدتی، او، به شهر دیگری رفت و با آمدن روحانی دیگر که همانند اکثر روحانیون سنتی، عمل می کرد، دیگر خبری از جوانانی که با شور و شوق به مسجد می آمدند و ساعت ها به دور روحانی سابق مسجد حلقه می زدند و با علاقه و هیجان با او گفت و گو می کردند، نبود... خاطره آن چند ماه، دیگر در مسجد ما تکرار نشد چون روحانی دیگری مثل او در کار نبود ...و آیا این، برای نهاد روحانیت، یک ضعف بزرگ نیست؟! آقای پناهیان!چرا حوزه علمیه در تربیت روحانیون توانمندی که بتوانند با جوانان ارتباط منطقی برقرار کنند، این قدر ضعف دارد که چنین روحانیونی خیلی زود به خاطره تبدیل می شوند؟! آیا فرار آن جوانان از مسجد، به خاطر برنامه های صدا و سیما بود یا ناتوانی روحانیون بعدی مسجد در حفظ ارتباط با جوان ها؟! آیا روحانیون ما، در دوران تحصیل، علاوه بر جامع المقدمات و سیوطی و مغنی و لمعه و رسائل و مکاسب و کفایه که صرفا ادبیات عرب و فقه را شامل می شوند، از علومی مثل روانشناسی، که از لوازم کار یک مربی است، بهره مند می شوند؟! چگونه است که یک معلم کلاس اول ابتدایی در طول 2 سال تحصیلی که در دانشکده تربیت معلم می گذراند، واحدهای روانشناسی و اصول تعلیم و تربیت را پاس می کند ولی یک نظام قاعده مند و الزامی برای طی چنین دوره هایی برای کسانی که می خواهند معمم شوند وجود ندارد؟ نتیجه این غفلت نیز، همین می شود که الان می بینید: هیچ ارتباط تعریف شده ای بین جوانان و روحانیون وجود ندارد و اگر هم هست، یا مرهون ابتکار است و توانمندی های فردی برخی روحانیون است و یا نتیجه مراجعه فردی جوانانی که عمدتا در خانواده های مذهبی رشد کرده اند، به روحانیت. آقای پناهیان!در دانشگاه ها، قبل از آنکه کسی واحدهای درسی و در برخی مقاطع پایان نامه را نگذرانده باشد، مدرک تحصیلی نمی گیرد و نمی تواند مشغول به کار شود و مثلا طبابت یا وکالت کند ولی آیا در حوزه علمیه نیز چنین است و معمم شدن الزاماً باید پس از طی مراحل خاصی از تحصیل باشد یا آنکه هر طلبه ای هر گاه که خواست می تواند معمم شود و عهده دار رسالت بسیار بسیار سنگین هدایت جامعه (و از جمله همین دختران و پسران) شود؟ انصافاً آیا شما، در میان هم لباسی های خود، کسانی را سراغ ندارید که حتی پیش از گذراندن درس لمعه که اولین کتاب فقهی است، معمم شده باشد؟ به راستی از چنین معممی چه انتظاری می توان داشت جز آنکه کم سوادی و کم تجربگی اش را در جامعه تبلیغ کند و آن را به کل نهاد مقدس روحانیت تعمیم دهد. ای کاش روند اصلاحی موجود در حوزه، سرعت بیشتری به خود بگیرد! آقای پناهیان! بپذیرید که در وضع کنونی جامعه ما، نهاد روحانیت نیز در زمره مقصرین است، همانطور که صدا و سیما، آموزش و پرورش، آموزش عالی، مطبوعات و سایر گروه های اجتماعی مرجع ، مقصرند و البته راه برون رفت از این بحران، خود را بی گناه جلوه دادن و همه تقصیرها را بر گردن یک نهاد انداختن نیست، هست؟!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]