واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود...* کریم ارغنده پور دیشب جشن شب چله چلچراغ بود. پس از 5-6 سال که چلچراغی ها بطور مرتب این جشن را برگزار کرده اند دیگر به آن عادت کرده ایم. نکته قابل توجه این جشن ها این است که تک بعدی نیست. جشنی برگزار می کنند که کمتر در جاهای دیگر شاهد آن هستیم به این نحو که بتوان فرهنگ و هنر و اجتماع و کمی هم سیاست را به این خوبی به هم پیوند زد. چنین ابتکاری خودش یک هنر بزرگ است. محسن نامجو یکی از برگزیدگان جشن دیروز بود که از توزیع غیرقانونی ترانه هایش گله مند بوداما پدیده جشن دیشب، درخشش امیر مهدی ژوله طنز نویس با ذوق به عنوان مجری مراسم بود. مجری گری در برنامه های مشابه معمولا یا خیلی رسمی است و یا اگر می خواهد صمیمی باشد تصور می رود آنقدر باید حرف زد که مخاطب مرتب درگیر باشد، گیرم که بخش زیادی از این حرف ها قربان صدقه رفتن مخاطبان باشد. غافل از اینکه اتفاقاهمین رفتار، مخاطب را از حوصله می برد. ژوله دیشب خیلی کم حرف زد ولی در عوض حرف زیادی نزد در عین حال حضار را هم همراه و راضی نگه داشت. ژوله کلی از خاتمی تجلیل کرد و گفت تازه با او قهر است چون 2 ماه پیش برای او نامه ای فرستاده ولی جوابش را نگرفته است. او گفت اگر برای دیگران این نامه را می فرستاد تا به حال یک وام زودبازده هم روی آن گرفته بود!نکته دیگر جشن همراهی پاره ای هنرمندان مشهور با مجری در ارائه برنامه بود که بر جذابیت آن می افزود. کار مهران و مدیری و پیمان قاسم خانی هم خیلی جالب بود. به نظر من همه این هنرمندان نقش خود را به خوبی ایفا کردند ولی اجرای خانم فاطمه معتمدآریا در میان آنها جلوه بیشتری داشت و در واقع گل سرسبد برنامه هم به او متعلق بود آنجا که از خاتمی دعوت کرد به روی سن بیاید و برای جمع از دیوان حافظ تفالی بزند. پس از حافظ خوانی خانم معتمد آریا به آقای خاتمی گفت که شما بیش از همه هنرمندان و افراد محبوب نزد اجتماع از مردم تشویق می گیرید براستی سر این همه محبوبیت شما نزد جوانان چیست؟ و خاتمی با فروتنی پاسخ داد: "نمی دانم، من فقط جوانان را دوست دارم." اما من در اینجا فقط به یک نکته در این باره اشاره می کنم که خاتمی جزو معدود افرادی است که جوانان او را می فهمند و او نیز جوانان را باور دارد و به همین دلیل با رغبت و اشتیاق در جشنشان شرکت می کند و آنها نیز قدر این حضور را می دانند.هانیه توسلی و علی میر میرانی، عادل فردوسی پور را سر کار گذاشتند!یکی دیگر از جذابترین بخش های این جشن هم به اهدای نشان به فرزند شهید بروجردی تعلق داشت. من اگرچه دکتر ظریفیان –معاون دکتر معین در وزارت علوم- را از پیش می شناختم ولی نمی دانستم که او همرزم آن شهید بزرگ بوده است. توصیفات دکتر ظریفیان از شهید بروجردی بسیار شنیدنی بود آنجا که از ویژگی های انسانی و لطافت طبع او و اهتمامش به حقوق دیگران سخن گفت و هر جمله اش با تشویق حضار همراه بود.من به دلیل دوستی با چلچراغی ها در جریان پشت صحنه های این جشن هم بودم. بدون اغراق عرض می کنم که این سخت ترین جشنی بود که آنها برگزار کردند. نه اینکه اجرای برنامه ها برایشان سخت باشد –که اگر امکان اجرای همه آنچه آنها می خواستند و توانش را داشتند می بود واقعا جشن چند برابر بیش از آنچه بود جذابتر و کیفی تر می شد- بلکه عبور از خوان های دست و پاگیر و کلافه کننده، دشوار و در پاره ای مراحل غیر ممکن می نمود که واقعا تاسف آور است. در عین حال علیرغم همه این دشواری ها برگزاری موفق این جشن نشان از شور درونی و توان بالای آنها دارد که امیدوارم همواره برقرار باشد.* مصرع اول غزلی که در تفال خاتمی از حافظ آمده بود.منبع: وبلاگ کریم ارغنده پور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 977]