واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: تحويل همسر در محل! موسسه «...» به مشتريان خود سفارش ميكند كه هر كسي در كوچه و خيابان به آنها شماره تلفن داد، دست طرف را رد نكند. البته نه به آن قصدي كه منظور شمارهدهنده است بلكه براي دادن اين شماره به موسسه و تماس اين دوستان با او؛ فكرش را بكنيد: طرف در خانهاش نشسته كه تلفن زنگ ميزند. بعد كه گوشي را بر ميدارد، با صدايي مواجه ميشود كه از او ميپرسد: «واقعا ميخواهي زن بگيري يا...؟ پاشو بيا!» الان حتي بانكها و شركتهاي بزرگ هم به همين نتيجه رسيدهاند و شعارشان اين شده كه بايد خدماتشان را به منزل مشتريان ببرند. هزاره سوم است ديگر! برنا:ميگويند شتري است كه در خانه همه ميخوابد. ميگويند دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. بله، بحث ازدواج است!درباره دير و زود شدنش، زياد صحبت شده؛ اينكه سن ازدواج بالا رفته، اغلب جوانها تمايلي به خداحافظي زودهنگام با عالم مجردي ندارند يا اگر هم ميخواهند ازدواج كنند، موانع بسياري پيشپايشان است. مثل بالا بودن توقعات، سنگيني هزينهها و ... همه و همه را بارها شنيدهايم و گاهي بازي خوردهايم و در دور تسلسل بحثهاي مربوطه، شركت كردهايم. بحثهايي كه ته ندارند و آخرش براي جمع كردن ماجرا، بيانيههايي مثل اين صادر ميشود: «ازدواج سنت پسنديدهاي است، پس براي تسهيل در آن بايد خانمهاي جوان سطح توقعاتشان را پايين بياورند و آقايان در تصميم خود ثابتقدمتر باشند. زوجهاي جوان از برگزاري مراسم پرهزينه بپرهيزند و خانوادهها در تشكيل زندگي آنها را ياري كنند و ...»ولي در مورد سوخت و سوز قضيه ميشود بحثهاي تازه و جالبتري راه انداخت كه هنوز مثل موارد بالا، كسلكننده نشدهاند؛ خب بعضيها زيادي مشكلپسندند، يا نميتوانند شخص دلخواهشان را پيدا كنند، يا شخص دلخواهشان را از دست ميدهند و مثل خانم هابيشام(آرزوهاي بزرگ) تا آخر عمر با خاطره طرف(!) تنها ميمانند. خواستگار خوبي برايشان پيدا نميشود، دختر خوبي سر راه زندگيشان قرار نميگيرد، يا ميگويند اصلا از ازدواج كردن و زندگي زناشويي خوششان نميآيد.نكته مهم اينكه اين دسته آخري، از همه زودتر ميروند خانه بخت! اما بقيه چي؟ معلوم است؛ آنقدر تنها ميمانند كه بوي ترشيشان دنيا را بر ميدارد!عصر جولان تکنولوژي؟بله، ديگر آن روزها گذشت. در سال 2006 و در قرني كه به عصر ارتباطات ملقب شده، اگر بخواهي هم نميتواني تنها بماني! در جامعه معلق ميان سنت و مدرنيته ما، مذهب نقش پررنگي دارد؛ مذهبي كه در آن ازدواج به عنوان يك ركن اصلي زندگي مطرح شده و با دلايل بسيار شخص مجرد را يك «انسان كامل» نميداند.درست به همين دليل است كه ميبينيم خوشبختانه هنوز در مقايسه با اغلب كشورهاي همطراز، آمار بهتري در زمينه ثبت ازدواج داريم و الا كدام كشور را سراغ داريد كه از ازدواج و زندگي طبيعي مردمش بدش بيايد؟ در اغلب جوامع، جوانها به ازدواج و پايبندي به زندگي مشترك تشويق ميشوند اما با كمرنگ شدن نقش دين و عرف در اين كشورها، كمتر نتيجهاي حاصل ميشود.در ايران ما هم گرچه روز به روز مدرنها بيشتر جاي خود را باز كرده و سنتها را پس ميزنند، اما به دلايلي كه مطرح شد، ازدواج همچنان بحث روز است؛ گيريم كه خالهخانباجيها و تحقيقات محلي از در و همسايه، كاركرد سنتي خود را در اين ماجرا از دست داده باشند، ولي موسسات نوظهوري در اين امر دخيل شدهاند كه به شيوههاي مدرن، پيوندهايي مدرن را رقم ميزنند: بنگاههاي همسريابي!ما مجوز داريم!«ازدواج آگاهانه حق شماست»؛ شعار قشنگ و جالبي است، اما آيا واقعا يك تشكيلات اداري ميتواند براي آدم همسر دلخواه و مناسبي پيدا كند؟بياييد با هم سري به چند فقره(!) از اين موسسات همسريابي بزنيم و ببينيم حرفشان چيست. قضاوت با خودتان. براي پيدا كردن يك موسسه اين كاره(!)، كافي است لاي يك ضميمه آگهي روزنامهاي پرتيراژ را باز كنيد، در بخش «خانواده» يا «آموزش»، حتما دو- سه مورد پيدا ميكنيد كه جملاتي از اين دست در كادري كوچك نظرتان را جلب ميكنند: «همسر دلخواهتان را از ما بخواهيد»!به يكي از اين بنگاهها كه در خيابان جمهوري است، تلفن ميزنيم:- الو؟ موسسه فرهنگي خانواده (...)؟- بله، بفرماييد.خانمي از آن طرف خط با عجله در مورد شرايط و مدارك لازم براي عضويت توضيح ميدهد. پيداست سرشان خيلي شلوغ است: «يك قطعه عكس تمامقد و واضح بياوريد، جديد باشد. 30هزار تومان حق عضويت سالانهتان (!) ميشود.»همين؟ عجب شرايط سختي! مدير موسسه يك روحاني است كه دكتر صدايش ميكنند اما خانم منشي نميداند آقاي مدير چه جور دكترايي دارد: «فكر ميكنم مشاوره... براي تعامل!»گويا روال كار هم اينطوري است: «اطلاعاتتان گرفته ميشود، چند روز بعد ميآييد براي انتخاب همسر. تعدادي از افراد را به شما پيشنهاد ميدهيم و اگر جوابتان مثبت بود، براي شما قرار ملاقات ميگذاريم تا همديگر را ببينيد و...»نرخ مشاوره و هر ملاقات نيز با هم متفاوت است. مدير موسسه از افراد پيشرو در قضيه همسريابي است كه حتي با BBC هم مصاحبه داشته، اما از طرف همكاران به فعاليت سنتي و عدم دقت در معرفي افراد به يكديگر متهم ميشود. مثل اينکه اين موسسه تنها موسسه قانوني است که در اين زمينه فعاليت مي کند و از طرف وزارت کشور مجوز فعاليت دارد.يك بنگاه ديگر در خيابان انقلاب نزديك پل چوبي هم به همين ترتيب، با كمي پايين و بالا، درست مشابه بنگاه قبلي عمل ميكند. مدير مونث موسسه حسابي سرش شلوغ است و كاسبهاي همسايه، قصههاي زيادي براي تعريف كردن دارند؛ قصههايي درباره مراجعان، گردانندگان. ازدواج به انواع روش ها «روشهاي نوين»، «شيوه علمي»، «كارشناسان برجسته» و ... اينها نمونه عبارتهايي است كه بنگاههاي همسريابي با استفاده از آنها، سعي در موجه جلوه دادن كار خود و مثلا جدي بودن قضيه دارند.اما جدا از بعضي روشهاي مندرآوردي، اغلب شيوه اصلي كار، يکي است؛ ترتيب دادن ملاقات بين مشتريان مونث و مذكر، يا از آن راحتتر؛ تهيه بانك اطلاعاتي كه بر محور عكس داوطلبان تنظيم شده است. ننوشتيم «آلبوم» كه به كسي برنخورد، اما اگر شما به يكي از اين موسسههاي محترم سري بزنيد خودتان اين قضيه را تصديق خواهيد كرد!فقط عذب اوغلي هايكي از اين موسسهها روي تمام در و ديوار دفتر خود را با نوشتههايي از اين دست پر كرده: «اگر متاهل هستيد، اين موسسه از ارائه خدمات به شما معذور است.»اغلب اين بنگاهها سعي دارند ژست حرفه اي به خود بگيرند. بنابراين اصرار دارند به شما تلقين كنند به يك مكان مقدس پا گذاشتهايد و نه خداي نكرده به يك بنگاه دلالي مهر و محبت. ولي با عرض شرمندگي، معمولا اين قضيه برعكس است و اين ژست هم فقط و فقط براي جلوه دادن فعاليت موسسه و كماثر كردن زهر تعرفه بالاي ارائه خدمات است.ماجراي هزاره سومي ها موسسه «...» به مشتريان خود سفارش ميكند كه هر كسي در كوچه و خيابان به آنها شماره تلفن داد، دست طرف را رد نكند. البته نه به آن قصدي كه منظور شمارهدهنده است بلكه براي دادن اين شماره به موسسه و تماس اين دوستان با او؛ فكرش را بكنيد: طرف در خانهاش نشسته كه تلفن زنگ ميزند. بعد كه گوشي را بر ميدارد، با صدايي مواجه ميشود كه از او ميپرسد: «واقعا ميخواهي زن بگيري يا...؟» الان حتي بانكها و شركتهاي بزرگ هم به همين نتيجه رسيدهاند و شعارشان اين شده كه بايد خدماتشان را به منزل مشتريان ببرند. هزاره سوم است ديگر!صدوبيست درصد تضميني!جالبترين ادعا، توسط گردانندگان موسسهاي مطرح شده كه از بيخ و بن كلاهبردار بودنشان تابلو است: «تعجب نكنيد! به جز كنكور، ازدواج هم ميتواند تضميني باشد. بعد از ثبتنام براي استفاده از خدمات ازدواج تضميني، كارشناسان موسسه براي ازدواج شما بسيج خواهند شد. آنقدر متقاضي ازدواج به شما معرفي ميشود كه كلافه خواهيد شد. به خودتان ميگوييد: آه خداي من! اين همه خواستگار از كجا آمده است؟... اگر شما تا زمان مقرر همسر دلخواه خود را پيدا نكرديد، 75 درصد هزينه دريافت شده در زمان ثبت نام به شما مسترد ميگردد... هدف ما اين است كه شما ازدواج موفقي داشته باشيد، نه هر ازدواجي.»چه شود!؟اسمهاي خندهداربه عناوين بيبديل به اصطلاح «همايش»هايي كه توسط بعضي از اين موسسات برگزار ميشود توجه كنيد: ازدواج موفق، ازدواج در نگاه اول و نگاه اول در ازدواج، چهرهشناسي و روانشناسي خط و امضا، شخصيتشناسي از روي ماه تولد، ازدواج عاشقانه، ازدواج عاقلانه، تاثير آداب معاشرت در همسريابي موفق، چگونه آشناييمان را به ازدواج ختم كنيم و ...در سالهاي اخير، كتابهاي موسوم به روانشناسي و موفقيت و مدير يك دقيقهاي و پولدار يك ثانيهاي (!!) و... بازار وحشتناك داغي در ايران پيدا كردهاست. خوراك نت ورك ماركتينگيها هم همين كتابهاست. اما براي درماندگان راه ازدواج هم عناوين مختلف و متعددي چاپ خورده كه بينشان چيزهايي مثل نوشتههاي «دبي فورد» با نامهايي مثل: «طلاق معنوي» يا«ازدواج موفق»، «همسريابي آسان» و... كلي هوادار دارند (البته بعد از آثار و عقايد جناب توني رابينز).از همه خندهدارتر هم كتابي است حاوي مجموعه اشعار يك كارشناس و موسس بنگاهي اين كاره، در رابطه با مسائل ازدواج، با نام «آواي شب»!آمارهاي نويد بخش چه شما اين موسسه ها را راهي به سوي آينده روشن تلقي کنيد و چه بخواهيد تک تکشان را با حملات انتحاري به هوا بفرستيد، ميزان مراجعه به اين مراکز نشان از اين مسئله دارد که عزم قشر جوان و غير جوان در وصال به يکديگر هنوز جدي است و اينکه ملت به امر ازدواج بي تفاوت است، توطئه اي از سوي بيگانگان است.يکي از مديران موسسات همسريابي که معتقد است کارش خيلي هم درست است، مي گويد تنها در سال 1385 و با تبليغاتي محدود تنها 4500 عضو جديد پذيرفته است و هم اکنون روزانه نزديک به ده تا پانزده عضو جديد پذيرش مي کند.به هر حال اين کار يک ابداع جديد در جامعه است و هنوز ارگان خاصي مامور نظارت بر عملکرد اين موسسات نيست. (مثل همه ستادها و مراکزي که در امور ازدواج فعاليت مي کنند و ...) اگرچه بسياري از مردم هنوز اين موسسات را يک خطر براي بحث ازدواج تلقي مي کنند و با فعاليت آن ها مخالفند. شايد به همين خاطر باشد که اکثر اين موسسات با تبليغات محدود و تقريبا چراغ خاموش حرکت مي کنند. به هر حال بخواهيم يا نخواهيم، اين موسسات يک محصول وارداتي است و ممکن است با فرهنگ ما سازگار نباشد، ولي مثل هر محصول وارداتي ديگر مي تواند با معيارها و هنجار هاي جامعه ما منطبق شود و اين مهمترين وظيفه کساني است که در اين زمينه دستي بر آتش دارند و در حال فعاليت هستند واين پديده جديد را به عنوان مدلي سازگار با جامعه ديني ايراني مطرح کنند. ديديد که باز هم به مساله فرهنگ رسيديم و فرهنگ سازي؟ حالا پيدا کنيد پرتقال فروش را.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 726]