واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: محاكات يك نويسنده نامتعارف - هليا آبادي
زندگي نويسندگان ايراني براي مستندسازان ميتواند جذابيتهاي پيدا و پنهاني داشته باشد، اما اينكه چقدر از اين جذابيتها ميتواند از فيلترهاي نگاه فيلمساز از يك سو و فيلترهاي ديگري كه بين نگاه هنرمند و واقعيت، گذاشته ميشود عبور كند، بحث ديگري است. در سالهاي اخير فيلمهايي درباره زندگي نويسندگان و شاعران ايراني ساخته شده است، اما اغلب آنان گرفتار آسيبهايي هستند كه كماكان ميدانيم چيست. اگر همه آن فيلترهاي بيروني را كنار بگذاريم، نويسندگان زنده به نقد خود يا طرح بحثهايي كه نميپسندند در فيلميدرباره خودشان تن نميدهند و چون كارگردان به حضور تصوير و صدايشان نيازمند است، چارهاي جز پذيرفتن ديدگاههايشان ندارد، تازه اين وقتي است كه مستندساز خود از شيفتگان نباشد و اغلب تا اين شيفتگي وجود نداشته باشد، كار كليد نميخورد.
پشت سر مرده هم كسي حرف نميزند و حكايت همان شيفتگي است به اضافه محظوراتي كه غيبت نويسنده از دار دنيا بهوجود ميآورد. همين چيزها است كه اگر از چند استثنا بگذريم، شما كار برجستهاي درباره نويسندگان و شاعران مشهور ايران در سينماي مستند نميبينيد و هرچه هست شرحي از همان شيفتگي است و بسط تصويرهايي اغلب تقلبي.
از نمونههاي خوبي كه در چند سال اخير در اين زمينه كار شده است، ميتوانيم به كارهاي ناصر صفاريان درباره فروغ فرخزاد و احمدرضا احمدي اشاره كنيم كه انگار خون تازهاي بودند در رگهاي اين موجودي كه هنوز كودك است، اما نيازمند به خون تازه. تصويري كه در اين دو فيلم از دو شاعر شاخص معاصر ايران ارائه شده بود، تصويري نزديك به واقعيت و تصويري روشن و زنده بود كه بيننده را به دنياي شاعر نزديكتر ميكرد. فيلم ساختن درباره كسي مثل فروغ فرخزاد كه تقريبا همه چيز دربارهاش گفته شده و هر ساله تكرار ميشود، كاري دشوار است كه كارگردان از پس آن برآمده بود و دو فيلم از موفق ترين فيلمهاي مستند در اين حوزه را به سينماي ايران ارائه كرده بود.
اين روزها يك استثناي ديگر به اين مجموعه استثناهاي كوچك اضافه شده است. پگاه آهنگراني كه اغلب او را به عنوان بازيگر ميشناسيم، در دومين تجربه مستند خود فيلمي درباره نويسنده از دست رفته ايراني ساخته است كه قابل توجه و تامل است . او كه اين روزها به خاطر بازي در فيلم تصويرش را زياد ميبينيم، در اين فيلم كه نام گرفته است، آگاهيهاي تازهاي از زندگي و در نتيجه آثار اين نويسنده ارائه كرده كه خواننده معمولي آثارش، از آن بياطلاع است.
فيلم تلفيقي است از دو فضاي قديم و جديد. در فضاي قديم تصويرهاي خود غزاله عليزاده به صورت سياه و سفيد حضور دارد و فضاي جديد به گفتوگوهاي پگاه آهنگراني با نويسندگان و كارگردانان درباره اين نويسنده اختصاص دارد.
غزاله عليزاده در تصويرهاي قديم به جاي خودش بازي ميكند، از نحوه نوشتنش ميگويد و گفتوگو ميكند، بخشهايي از آثارش را ميخواند و مانند بازيگري كه نقش كسي را به خوبي بازي ميكند، نقش نويسندهاي نامتعارف را بازي ميكند.
اين بخشها ميتوانست جذابترين بخشهاي اين فيلم مستند باشد كه در ماههاي منتهي به ماجراي خودكشي غزاله عليزاده فيلمبرداري شده و در اختيار فيلمساز قرار گرفته است، اما اگر اينطور بود، داوري درباره كار پگاه آهنگراني نبايد چندان مثبت ميشد.
اهميت كار او در اين است كه توانسته در گفتوگوهايي با نويسندگان و اطرافيان نويسنده اطلاعاتي ارائه كند كه دستيابي و بيان آنها آسان نيست. بهرام بيضايي، مسعود كيميايي، محمدعلي سپانلو، جواد مجابي، مادر و دختر غزاله عليزاده و دخترخالهاش در اين فيلم درباره او حرف ميزنند.
تصويري كه از كنار هم چيدن مجموعه اين گفتوگوها و حرفهاي غزاله عليزاده شكل ميگيرد، تصويري بديع و متفاوت از يك نويسنده ايراني است. اگرچه در سخنان نويسندگان و كارگردانان طرف گفتوگو هم نكات جالبي را ميتوان درباره زندگي و چرايي خودكشي غزاله عليزاده يافت، اما نگاه انتقادي مادر و دخترخاله به نويسنده مرحوم و نگاه متفاوت دختر به همان موضوعي كه از زبان مادربزرگ بيان ميشود، ضمن نشان دادن تفاوت نسلي، اهميت زاويههاي متفاوت در نقل روايت را نيز باز مينماياند، بهخصوص وقتي تصويرهايي از خود نويسنده در كنار اين روايتها مينشيند.
در هر حال اين فيلم با اينكه فيلميجسورانه و تاملبرانگيز است از نظر زيباييشناسي هنري نيز كاري است قابل قبول كه حكايت از ورود چهرهاي تازهنفس به اين وادي دارد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 1 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]