تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):داناترين مردم كسى است كه دانش ديگران را به دانش خود بيفزايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826579332




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كتاب انديشه - نظريه‌پردازان ناكام


واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: كتاب انديشه - نظريه‌پردازان ناكام


كتاب انديشه - نظريه‌پردازان ناكام

بهارك محمودي:انديشه ماركس آنچنان در تار و پود تئوري‌هاي اقتصادي پيچيده شده كه شايد در نگاه نخست ارتباط آن با فلسفه اخلاق كمي دور از ذهن به نظر رسد. چرا كه حتي وقتي از بيگانگي انسان مدرن نيز سخن به ميان مي‌آورد بيش از آنچه به مباحث روانشناختي پيرامون آن بپردازد روابط حاكم بر توليد و كار در نظام سرمايه‌داري را موجب آن مي‌داند و اين از خودبيگانگي را ناشي از مناسبات غير عادلانه در ميزان كار مورد نظر براي توليد يك كالا ارزيابي مي‌كند. از اين روست كه حتي يوجين كامنكا نويسنده كتاب «ماركسيسم و اخلاق» خود اذعان مي‌كند كه ماركس هرگز چيزي اساسي و روشمند درباره مسائل نظريه اخلاق ننوشت و حتي شاگردان و پيروان او نيز خود را در اين حوزه انديشه به طور عمده با تفنن فلسفي و ناپختگي ناشي از آن متمايز كردند. او كه معتقد است نويسندگان ماركسيست با ديدي كاملا تحقيرانه به مسئله نگريسته و رويكردشان به پرسش‌هاي تخصصي حاكي از ناتواني اساسي آنها در فهم دشواري مسائلي بوده كه دعوي حل و از عهده برآمدن آن را داشتند. نوشته‌هاي آنان را ناظر بر ويژگي‌هاي عامه پسند مي‌داند كه مستقيما صاحب‌نظران و فقهاي اخلاقي را در خام‌ترين شكل و شيوه هدف گرفته و در ارتباط با دلبستگي‌هاي منطقي و بينش انديشمنداني چون افلاطون، باتلر و هيوم بيشتر استدلال‌هاي ماركسيستي و مباحث مطرح شده توسط آنها در زمينه اخلاق در واقع چيزي جز زبان‌بازي‌هاي ملال آور و كسل‌كننده نبوده است. از اين رو است كه ماركسيست‌ها در رشد و توسعه نظريه‌اي اصيل و منسجم از اخلاق كه بتواند در مقام نوعي نظريه اخلاقي جايگاه منطقي و طبيعي خود را به دست آورد ناكام بوده‌اند و كار ارزيابي جايگاه انديشه ماركسيستي درباره اخلاق تقريبا به‌طور كامل به آنهايي واگذار شده كه از بيرون به تحقيق درباب مسائل مربوط به انديشه ماركسيستي مشغولند.

اما تلاش كامنكا در نگارش اين كتاب چنان‌كه خود مي‌گويد، به ارائه آن چيزي منجر مي‌شود كه در اين باره به شكل برجسته‌اي توسط خود ماركس و نه‌شاگردان و پيروانش بر جاي مانده است. چيزهايي كه نبايد توسط نظريه‌پردازان اخلاقي ناديده گرفته شود. چراكه مي‌توان آنها را تبديل به گزاره‌هايي كرد كه بر پايه آنها نظريه اخلاق بنا مي‌شود. جالب اينجاست كه نويسنده كتاب معتقد نيست كه اخلاق موضوعي حاشيه‌اي نسبت به ماركسيسم به شمار مي‌رود چرا كه باورها و اميدهاي اخلاقي كه در مركز توجه ماركس قرار گرفته او را به منتقد راديكال جامعه بورژوازي تبديل كرده است. مي‌توان اخلاق را در انديشه ماركس همچون رويكرد غالب او آرماني و متضمن آشفتگي‌هاي منطقي مشخصي دانست. اما اين نكته بدان معنا نيست كه او مجموعه‌اي ناپخته از پيش داوري‌هاي اخلاقي ارائه داده است كه برخي از منتقدان محافظه‌كار ماركس هنوز هم بدان‌ها اعتقاد دارند.
انديشه اخلاقي ماركس از روسو، كانت و رمانتيسم آلماني نشأت مي‌گيرد اما چنانچه انديشه‌هاي فيلسوفانه ماركس تا حدي زير هيبت دانش اجتماعي او مخفي مي‌شود، رويكرد اخلاقي او نيز تا حدي از نظرها پنهان مانده است. از اين رو است كه تلاش كامنكا در اين بررسي تركيب تاريخ و تحليل اخلاق و بحثي پيرامون تنوع و گوناگوني اخلاق در ماركسيسم به همراه مبحثي درباره اهميت ماركسيسم براي نظريه اخلاق است. او در اين كتاب بر دوره‌هاي متفاوت زندگي ماركس و گرايشات گوناگون اخلاقي در اين دوره‌هاي متفاوت اشاره كرده و بر دوري گزيدن از روايت‌هاي ناپخته و نارسايي كه توسط انگلس تبليغ مي‌شد تاكيد كرده است. او اشاره مي‌كند همانطور كه هيوم معتقد است خرد برده احساس است اينگونه به نظر مي‌رسد كه ماركس و انگلس نيز مدعي‌اند اخلاق برده منافع است. چنانكه مفهوم مادي تاريخ ماركس نشان داده قوانين و باورهاي اخلاقي انسان. وابسته و زاده شرايط اجتماعي اوست كه با تغيير شرايط نيز دگرگون مي‌شود. به همين جهت چون چيزي به عنوان انسان به طور كلي وجود ندارد و تنها انسان‌هاي خاصي وابسته به اين يا آن طبقه خاص اجتماعي وجود دارند، اخلاقيات به طور كلي نيز وجود نخواهد داشت. به همين دليل تنها با اخلاقيات خاص مواجه خواهيم بود كه وضعيت، خواست‌ها و منافع خاص طبقاتي خاص را منعكس مي‌كنند و با تضاد و تعارض ميان اين طبقات آنها نيز در تضاد با يكديگر قرار مي‌گيرند، بنابراين نمي‌توان قوانين و باورهاي اخلاقي را في‌نفسه درست يا نادرست دانست چرا كه آنها به دوره تاريخي خاصي متعلق هستند و علايق گروه‌هاي تاريخي خاصي را به نمايش مي‌گذارند و تنها در اين بافت است كه مي‌توان آنها را ارزيابي كرد و فهميد. به همين دليل است كه در انديشه ماركس هرچند مي‌توان از اخلاقيات برده داري. فئودالي يا اخلاقيات بورژوازي سخن گفت ولي اينگونه به نظر مي‌رسد كه ممكن نيست از اخلاقيات محض سخن به ميان آورد مخصوصا اينكه ماركس در ايدئولوژي آلماني نوشت: «كمونيست‌ها هرگز به موعظه اخلاقي نمي‌پردازند. آنها هرگز درخواست‌هاي اخلاقي از قبيل يكديگر را دوست بداريد، خود مدار باشيد و غيره بر مردم تحميل نمي‌كنند بلكه بر عكس، آنها خيلي خوب مي‌دانند كه خودمداري مانند فداكاري و از خودگذشتگي در شرايط خاصي شكل خاصي از مبارزه فرد براي بقاست.» شايد به همين دليل بود كه ماركس به شدت با هر گونه تلاش براي استوار كردن برنامه سوسياليستي بر اساس درخواست‌هاي انتزاعي اخلاق همچون عدالت. برابري و... مخالف بود. «ماركسيسم علم بود. از سوسياليسم دفاع و حمايت نمي‌كرد چون بهتر از سرمايه‌داري است بلكه نشان مي‌داد سوسياليسم اجتنا‌ب‌ناپذير است. تقاضاي او براي دستمزد عادلانه نبود، بلكه نشان مي‌داد كه نظام دستمزدي خود ويرانگر و مخرب است. در چنين ديدگاهي اين نكته قابل توجه است كه ماركسيسم با اصول اخلاقي به رويارويي با جامعه نپرداخته، بلكه به مطالعه و بررسي «قوانين حركت» كه تغييرات اجتماعي را در كنترل خود دارند دست زد. به پرولتاريا نگفت چه بايد بكنند بلكه به آنها نشان داد با ويژگي‌هاي خودشان همچون موقعيتي كه در آن قرار دارند و جايگاه‌شان در تاريخ چه كاري مجبورند انجام دهند.» (از متن كتاب. ص37)
اين عبارت به تنهايي مي‌تواند گوياي جايگاه اخلاق در انديشه ماركس به شمار آيد اما چنانكه در اين كتاب بدان اشاره شده است فيلسوفان اخلاق نسبت به تناقض آشكاري كه در اين رويكرد وجود دارد آگاه بوده‌اند. كمااينكه معتقدند ماركسيست‌ها سوسياليسم را صرفا پيش‌بيني نكره بودند بلكه آنها براي رسيدن آن تلاش كرده و براي فرارسيدن آن آماده خوشامدگويي‌اند چرا كه آنها خود را نسبت به برتري اخلاقي سوسياليسم بر نظام‌هاي گذشته متعهد مي‌ديدند. همچنين كارل پوپر نيز معتقد بود كه محكوميت نظام سرمايه‌داري توسط ماركس اساسا محكوميت اخلاقي است. نظام محكوم مي‌شود به دليل آنكه بهره‌كش را وادار به بردگي كشاندن بهره‌ده مي‌كند و نتيجه آن محروميت هر دو آنها از آزادي است.
اما كامنكا با نگاهي انتقادي نسبت به دشواري‌هاي تفسير نظريه اخلاقي ماركس، نبود هرگونه بحث و گفت‌وگوي بسط‌يافته و روشمند در آثار ماركس را بزرگ‌ترين مانع براي منتقدان اين عرصه مي‌داند كه در صددند نظريه اخلاقي ماركس را با جديت دنبال كنند چرا كه مجموعه فرازهاي سخنان او درباره اخلاق به جز چند جمله و عبارت كوتاه حاوي نكته قابل توجهي نيست كه بتوان به عنوان ملاك و معياري براي اين حوزه مورد نظر در نظر گرفته شود. نويسنده كتاب كه دو فصل آغازين را به مقدمه و كليت رابطه ماركس با اخلاق پرداخته است در فصل بعدي كتاب به رابطه نظريه از خودبيگانگي او به طور اخص به مسئله اخلاق پرداخته است. كامنكا با تاكيد بر اين نكته كه نظام ماركسيستي با فلسفه انسان آغاز مي‌شود بيان مي‌كند كه براي ماركس انسان شناسنده سوژه‌اي است كه بر حسب آن هدف فلسفه و علم شكل مي‌پذيرد. به همين دليل وقتي انسان را به مثابه موجودي اجتماعي و خلاق معرفي مي‌كند كه مقدر است خود فرمانرواي جهان شود و او را معيار و ميزان يگانه‌اي ارزيابي مي‌كند كه ديگر چيزها بايد بر اساس آن داوري شوند در يك فضاي مفهومي اخلاقي سخن به ميان آورده است. به اين معنا وقتي ماركس در «نوشته‌هاي اقتصادي و فلسفي» اشاره مي‌كند كه مالكيت خصوصي، تفكيك كار، سرمايه و زمين، تفكيك دستمزد. سود سرمايه و اجاره‌بهاي زمين، كارگر را تا سر حد يك كالا و در واقع پست‌ترين نوع كالا تنزل مي‌دهد و اين واقعيت صرفا به اين معناست كه ابژه‌اي كه كار توليد مي‌كند يعني محصول كار در مقابل كار به عنوان چيزي بيگانه و قدرتي مستقل از توليد‌كننده قد علم مي‌كند (ماركس؛1377،125) در واقع يك درام اخلاقي را شكل داده است. يعني درست زماني كه مي‌گويد از خود بيگانگي انسان زماني پديد مي‌آيد كه او در مقابل كالايي كه توليد مي‌كند خود به كالاي ارزان‌تري تبديل مي‌شود و به همين ترتيب نه تنها رضايتي حاصل نمي‌شود بلكه خود را شوربخت مي‌يابد و هم جسم خود را آزار مي‌دهد و هم روح و روانش را.
در بخش ديگر اين كتاب كه به كشف گرايش‌هاي اخلاقي ماركس در تفسير مادي تاريخ پرداخته است به اين نكته اشاره شده كه در انديشه ماركس اخلاقيات و نيازهاي اخلاقي، مربوط به افراد يا گروهي از افراد نيست. بلكه نيازها و مقتضيات فرآيندي اجتماعي است كه با خود هنجارهاي مشخص را حمل مي‌كند و مردم به عنوان بخش ادامه‌دهنده فعاليت‌ها در آن گيرافتاده و آن را به عنوان چيزي كه متعلق به خود آنهاست پذيرا شده‌اند. از اين رو است كه وجود اخلاقيات به مثابه اخلاقيات مورد نياز به وسيله يك فعاليت يا زمينه كار اجتماعي كه افراد در آن درگيرند، به شكل گسترده‌اي در ادبيات و نوشته‌هاي سياسي و تاريخي ماركس قابل شناسايي‌ هستند. در بياني كلي از آراي كامنكا اينگونه بر مي‌آيد كه هرچند فلسفه اخلاق در انديشه ماركس از حدود و جايگاهي مشخص و مدون برخوردار نيست اما ديدگاه غالب انسان‌محور او رد پاي اخلاق را در تمامي آراي او بدل به‌ بن‌مايه‌اي پررنگ و تاثيرگذار كرده است. به بياني ديگر هرچند در حوزه اخلاق بايد ماركس را بيشتر به عنوان يك منتقد اجتماعي به شمار آورد تا فيلسوف اخلاق، اما به هيچ عنوان نمي‌توان آرمان‌هاي اخلاقي او را يعني همياري آزاد، آگاهانه و خودانگيخته از نظر دور داشت.كما اينكه خود در دست نوشته‌هاي اقتصادي و فلسفي بيان داشته است: «كمونيسم پاسداشت واقعي صفات ذاتا انساني است به وسيله انسان و براي انسان.... بازگشت كامل و آگاهانه انسان به خودش به عنوان موجودي اجتماعي؛ يعني انسان يعني آدمي...»

ماركسيسم و اخلاق
نويسنده: يو جين كامنكا
ترجمه: مجيد مددي
نشر آگه
1387
شمارگان: 2200
قيمت: 2000 تومان
 چهارشنبه 1 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن