تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 30 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند فرمود: «... هرگاه بنده بگويد: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، خداى متعال مى‏گ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1854862968




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آباء لاتینی زبان کلیسا


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: او در تمام عمر خود با آنچه بدعت ميناميد، مخصوصاً عقايد گنوسيسي، مقابله كرد، ولي با وجود اين كليساي كاتوليك خود او را هم بدعت گذار خواند. براي حفظ شعائر ديني و نجات ايمان مسيحي با ورزش، بازيهاي مختلف، تئاتر و حتي خدمت نظام مخالفت كرد و به انتقاد از رفتار زنان و كشيشان پرداخت، ولي دشمن اصلي اعتقادات ديني را فلسفه ميدانست. آتن را به عنوان محلي كه فلسفه در آنجا نشأت گرفته بود در مقابل اورشليم، شهر دين يهود و ايمان مسيحي، و همچنين آكادمي، محل تجمع فيلسوفان، را در برابر كليسا محل تجمع مسيحيان قرار داد. برخلاف يوستينوس و اخلاف يوناني زبانش، به دين فلسفي و يا كاربرد فلسفه در دين روي خوش نشان نداد. در مقابل گنوسيسيان كه عرفان را عامل نجات در نظر ميگرفتند، دينداري را در ايمان صرف ميدانست. انتقاد از عقايد گنوسيسي را نقد آراء فلسفي ميپنداشت. نظرش اين بود كه فلسفه علت بدعتگذاري در دين است؛ بخصوص نزد گنوسيسيان كه ميپنداشت از آن بهرهي بسيار بردهاند. به اعتقاد گنوسيسيان فلسفه را با اعتقادات مسيحي جمع كردهاند و آراء التقاطي و خطاي خود را شكل دادند. ترتوليانوس در پي كسب اعتقادات و ايمان خالص از فلسفه بود. به نظر او همان طور كه پيامبران ايمان مسيحي را تبلور بخشيدند و شيوخ مسيحيانند، فلاسفه علت بدعتند. همهي فلاسفه در امر سرگرداني فكري سهيمند و هيچ استثنايي در كار نيست. حتي سقراط و افلاطون نيز عامل جهل و خطا هستند. فلاسفهاي كه براي بسياري از مسيحيان محترم بودند، از تبع انتقادات و حتي ناسزاهاي ترتوليانوس در امان نبودند. نزد او از لوگوس اشراق دهندهي يوستينوس كه به تمام عقول نور خرد اعطا ميكند، خبري نيست.
فيلسوفان حتي نتوانستند كمترين اعتقادات مسيحيان را درك كنند. در حالي كه افلاطون در شناخت صانع و اثبات وجودش دچار مشكل بود، مؤمنان سادهي مسيحي به وجود خدا يقين داشتند. اگر سخنان فلاسفه با آنچه مسيحيان ميگويند، شباهت دارد، تصادف صرف است؛ زيرا با عقل نميتوان به حقايق دست يافت. ايمان امري غيرعقلاني و غيرقابل درك است و همين غير قابل در بودن، آن را از عقل يقينيتر كرده است. به نظر ترتوليانوس حتي نميتوان از عقل براي توضيح و گسترش ايمان استفاده كرد. به مرگ پسر خدا بر روي صليب، چون نوعي جنون است و عقلاني نيست، ميتوان اعتقاد داشت. او معتقد بود رستاخيز مسيح نيز يقيناً اتفاق افتاده و چون به نظر غيرممكن ميآيد، پس به طريق ايمان قابل باور است. به اين ترتيب تضادي را كه پولوس قديس بين فلسفه، به عنوان حكمتي انساني و دنيوي كه خطا و دروغ است، و حكمت الهي، به عنوان حكمت راستين و حقيقت محض، قائل شده بود، در بالاترين درجه نزد ترتوليانوس ملاحظه ميكنيم. ترتوليانوس همراه با تاتيانوس نمايندهي گرايش ضد فلسفه و خردگرايي يوناني در كلام مسيحي قرون نخست ميلادي است.
با اينكه ترتوليانوس از فلسفه بسيار انتقاد ميكرد، ولي در بحثهاي كلامي ناخودآگاه به فلسفه روي آورده و سخنانش رنگ رواقي به خود گرفته است. به نظر او همه چيز جسم است. برخلاف افلاطون و هم رأي با رواقيون معتقد بود كه جوهر واقعي آن است كه جسماني باشد. دليل اينكه روح با بدن متحد ست اين است كه روح نيز جسم است. براي ترتوليانوس جسم بر دو نوع است، يكي لطيفتر از ديگري است. جسم لطيف همان روح و عقل است كه در رأس آن خداست. البته خداوند لطيفترين جسم است. او درخشانترين جسم است كه درخشان بودنش او را ناديدني كرده است. ذات خداوندي عقل است كه همان خير و واحد نيز ميباشد. چون خداوند عقل صرف است، نظام جهان نيز عقلاني است. او جهان را براساس عقل خود خلق كرد و نظم بخشيد.
ترتوليانوس در مقابل نظريهي افلاطوني آفرينش ارواح قبل از خلقت ابدان و فرود آمدنشان در بدن، صريحاً از انتقال روح از طريق والدين دفاع كرد و دليل همهگير بودن گناه نخستين را همين امر ميدانست، به اين معنا كه روح گناهكار آدم گناه را را به فرزندانش، يعني به تمام آدميان انتقال داده است.
در موضوع تثليث ترتوليانوس از بنيانگذاران سنت كليساي كاتوليك بود و بسياري از اصطلاحات لاتين آن را جمعآوري و يا ايجاد كرد، و ليكن بعدها رهبران كليساي كاتوليك تبيين او را از تثليث مورد انتقاد قرار دادند. او نيز مانند ديگر متفكران هم عصرش كوشيد تا چگونگي وحدت خداوند و الوهيت مسيح و ارتباط او را با پدر تبيين كند. براي توصيف وحدت خداوند با واژه يوناني ousia (ذات يا جوهر) را به لاتيني به substantia ترجمه كرد. البته او لفظ جوهر را به معناي رواقي آن به كار برد و از معانياي كه اين لفظ در فلسفههاي افلاطوني و ارسطويي داشت دور شد. به عقيدهي و جوهر جنس يا چيزي است كه موجودات از آن ساخته شدهاند و جوهر خداوند آن چيزي است كه خداوند از آن تشكيل شده و عامل وحدت در اوست. او براي تبيين چگونگي بسط وحدت در خداوند از واژهي لاتيني persona (شخص) به عنوان معادل واژههاي يوناني hypostasis (اقنوم) و prospon (شكل – صورت) استفاده كرد. بدين ترتيب در نظر او خداوند يك جوهر است در سه شخص و براي نخستين بار لفظ trinitas (تثليث) را در زبان لاتيني به كار برد. براي او منشأ پدر است و اصولاً هرگاه كه از خداي واحد سخن ميگفت منظورش پدر بود. هنگامي كه به بررسي رابطهي اين سه شخص با كمك مسيح شناسي لوگوس ميپرداخت، آرائي ابراز ميكرد كه چندان قابل جمع با يكديگر نمينمايند.
براي او خداي واحد يا پدر عاليترين موجود است. او با سرمدي، نامحدود، نامولود و نامخلوق است. خداي واحد يك پسر دارد كه كلمهي اوست و از او صادر شده است. پسر نيز روحالقدس را كه از پدر دريافت كرده بود، از خود صادر كرد. پسر از پدر تولّد يافت تا فكر او را به مرحلهي عمل درآورد. كلمه، با صدر شدن از پدر، پسرِ مولود شد. كلمه در پدر و با پدر است. او همه چيز را در پدر ديده و شنيده است و قبل از همه چيز از پدر تولّد يافت. همان طور كه نهال از ريشه و شعاع نور از خورشيد زاده ميشود و نهال از ريشه و شعاع نور از خورشيد جدا نيست، پسر از پدر زاده شده و از او جدا نيست. بدينترتيب پدر، پسر و روح القدس يك موجود و از يك جوهر واحدند.
اما از طرف ديگر تراتوليانوس پسر را در مرتبهاي پايينتر از پدر قرار ميدهد. با اينكه پدر و پسر از يكديگر جدا نيستند، ولي يكي هم نيستند. اين دو به واسطهي مرتبه از يكديگر ممتاز شدهاند. پدر همهي جوهر است، در حالي كه پسر قسمتي از آن است. حتي خود مسيح نيز اذعان دارد كه پدر از او عظيمتر است (يوحنّا 28:14). بدين ترتيب زاينده با مولود، فرستنده با فرستاده شده و خالق با عامل خلقت متفاوت است. ترتوليانوس تا جايي پيش ميرود كه پسر و روح القدس را با خدا، يعني پدر، يكي نميداند و بين آنها جدايي قائل است. به اين معني كه كلمه كلمهي خداست و روح القدس روح خدا. اصولاً هيچ چيزي همان صاحبش نيست، ولي صاحب آن است. بنابراين، كلمه و روح القدس كه از خدا نشأت ميگيرند، خدايند، ولي با خدا، يعني با پدر، يكي نيستند. خداوند هنگامي كه خواست خلق كند، كلمه را به وجود آورد. ترتوليانوس «امثال سليمان 22:8» را شاهدي براي مخلوق بودن حكمت الهي ميدانست. در هر صورت تابعيت پسر نسبت به پدر با يافتن ظاهري مادي و اجراي مأموريت نزد انسانها كامل ميشود.
لاكتانتيوس (Lactantius) (تولد حدود سال 250) را ميتوان آخرين پدر مدافع لاتيني ناميد. او در آفريقا به دنيا آمد و حدود سال 300 ميلادي به مسيحيت گرويد. در سال 316 ميلادي معلم كريسپوس (Cryspus)، پسر امپراطور قسطنطين، شد. مهمترين اثرش رسالهاي است به نام سازمانهاي الهي (Institutiones divinae). او به دنبال ترتوليانوس مسيحيت را در مقابل فلسفهها و اديان يوناني – رومي قرار داد و معتقد بود كه فلسفه از معنا تهي و خطاست. منطق بيفايده است و طبيعيات و اخلاق را نيز مكاتب مختلف فلسفي به طور متضادي بيان كردهاند. پس فلسفه به هيچوجه راه گشا به حكمت نيست. موجودات فناپذير قادر به كسب حكمت به وسيلهي نيروهاي طبيعي خود نيستند، بايد كه حكمت از خارج به آنها اعطا شود. يونانيان و روميان حكمت را از دين جدا ميكنند، فقط مسيحيت است كه بين اين دو اتحاد ايجاد ميكند. فلسفههاي يوناني – رومي نميتوانند بين انسان و خدا رابطه برقرار كنند، در حالي كه در مسيحيت روحاني فيلسوف است و فيلسوف روحاني. بدين ترتيب در مسيحيت حكمت با دين جمع ميشود و خداوند به عنوان منشأ هر دو، ضامن اين جمعبندي است.
لاكتانتيوس قبل از هر چيز مسيحيت را اخلاقي كامل معرفي كرد، ولي با وجود تأكيدش بر اخلاق مسيحي و عقايد ضد فلسفههاي باستاني، در اخلاق از تأثير قدما، مخصوصاً سيسرون و هرمس تريسمگيستوس (Hermes Trismegistus) دور نماند. در جهان شناسي لاكتانتيوس عناصر مانوي به چشم ميخورد. او براي تبيين تعادل در جهان، انتظار داشت كه خداوند در ابتدا دو روح خير و شر را خلق كرد. امتزاج اين دو روح جهان و آنچه را كه در آن است ايجاد كرده است.
هيلاريوس (Hilarius) پواتيهاي (315-367) در سال 345 ميلادي به دين مسيحي گرويد و در سال 350 ميلادي منصب اسقفي پواتيه را پذيرفت. مهمترين آثارش رسالهي در باب شوراي كليسا (De synodis) و رسالهي در باب تثليث (De Trinitate) بود كه اثر دوم بر كلام قرون بعد تأثير بسيار داشت. او با دفاع از اعتقادنامهي نيقيه و آتاناسيوس، از هم جوهري اشخاص تثليث حمايت كرد و به مقابله با نظريهي آريوسي پرداخت. در انتقاد از آريوسيان اعلام كرد كه كتاب عهد عتيق (تورات) پدر را ميشناساند و عهد جديد (انجيل) پسر را. اين معرفت با شناخت روحالقدس به غايت ميرسد، روحي كه پيوستگي پدر و پسر را عمق ميبخشد.
اورليوس آمبروزيوس (Aurelius Ambrosius) (333-397) از اشرافزادگان رومي بود كه خود و خانوادهاش بارها به عنوان حاكم و اداره كنندهي مناطق مختلف امپراطوري روم منصوب شده بودند. گروهي از مسيحيان شهر ميلان در سال 374 ميلادي او را به عنوان اسقف شهر برگزيدند و كليسا نيز از اين انتخاب حمايت كرد. انتخابي كه بيشتر سياسي بود تا ديني. از رسالات مهم او ميتوان از در باب شش روز خلقت (De Hexaeeron)، در باب وظايف خدمتگزاران (مذهبي) (De officiis ministrorum)، در باب روح القدس (De Spiritu Sancto)، در باب هابيل و قابيل (De Cain et Abel) ياد كرد. او هم به مقابله با بدعت گزاران و فرهنگ يوناني – رومي پرداخت. سخنرانيهاي بسيار در امور اجتماعي – سياسي براي دفاع از سنت كليسايي و در موضوع اخلاق مسيحي انجام داد. در فلسفه تحت تأثير افلاطون، رواقيون و افلوطين بود و به تفسيري رمزي تمثيلي علاقهاي خاص داشت. چنانكه با همين روش و با كمك فلسفهي نوافلاطوني باعث شد تا اوگوستينوس به مسيحيت بگرود. او، مانند بسياري از متكلمان مسيحي، معتقد بود كه افلاطون بسياري از آرائش را از كتاب مقدس گرفته است و در نتيجه نوعي مشروعيت براي استفاده از آراء او بهوجود آمد. با وجود اين از جهان شناسي افلاطون انتقاد كرد. در رسالهي در باب شش روز خلقت نوشته است كه افلاطون و شاگردانش سه اصل (principia) را براي تمامي موجودات در نظر گرفتند: خدا (Deus)، نمونه (exemplar) و ماده (material). خدا خالق ماده نيست، بلكه با نگاه كردن به نمونه، يعني عامل مثل، عالم را از ماده (ex materia) ساخت. عالم براي افلاطون فناناپذير و غير مخلوق است. آمبروزيوس جهانبيني افلاطوني را بيگانه با جهانبيني مسيحي كه خدايش خالق از عدم است، ميدانست و از كساني كه سعي در مسيحي كردن افلاطون داشتند انتقاد كرد. در ارتباط با فلسفهي نوافلاطوني نيز، با اينكه بسيار از آن استفاده كرد، ولي نظريهي صدور را نپذيرفت. در آن خطر وحدت وجود را حس كرد، چنانكه با تكيه بر متون مقدس بين مخلوق و خالق فاصلهي وجودي بينهايت قرار داد؛ روشي كه اوگوستينوس دنبال كرد.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 418]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن