تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مسلمان آينه برادر خويش است، هرگاه خطايى از برادر خود ديديد همگى او را مورد حمله قرار ند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805025454




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معنا در فلسفه اسلامي


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: بحثهاي مربوط به مفهوم معنا در فلسفه اسلامي، به شدت از مباحث مطرح کلامي و فقهي در خصوص تفسير متن و شخص يا اشخاصي که حق ارائه چنين تفسيري را دارند، متاثر بوده است. آشنايي جهان اسلام با فلسفه يوناني، منابع و مراجع جديدي درخصوص نحوه تفسير متون مقدس را در اختيار انديشمندان مسلمان قرار داد که خود به بحث درباره مزاياي بالقوه رويکردهاي جديد در مقايسه با علوم سنتي اسلام انجاميد. اين بحث عمدتا بر ماهيت ابهام، چندمعنايي و قياس تمرکز داشت و فيلسوفان مختلف در اينباره آرا و نظريات متنوعي را مطرح ساختند که به نتايج گوناگوني درخصوص تفسير معنا و نيز نحوه پرداختن به فلسفه اسلامي راه ميبردند. آنچه در ادامه ميآيد، اشارهاي گذرا به نكات برجسته اين مباحث دارد.
بستر ديني
از آنجايي که قرآن به زبان عربي بيان شده است، فهم ماهيت آن زبان، براي فهم خود متن قرآن، کاملا ضروري است. در اين ميان، افرادي که در سنتهاي فقهي، نحوي و کلامي، به بار آمدهاند، معتقد بودند که آنها بهتر از هر فرد ديگري، قادر به بيان معناي متن هستند. هر متن مقدسي نيازمند تفسير است و در جامعه اسلامي در خصوص معنا و تفسير صحيح کثيري از آيات قران، آراي بسيار گوناگوني مطرح شده که به نوبه خود به ايجاد مکاتب مختلف فکري بر مبناي اختلافات سياسي و ديني منجر شده است، از قبيل فرقههاي سني و شيعي و مکاتب اشعري و معتزلي. انديشمندان اسلامي از همان آغاز پذيرفتند که اگرچه معناي برخي آيات قرآن روشن است اما برخي ديگر از آيات قرآن، از وضوح و روشني کافي برخوردار نبوده و به تفسيرهاي پيچيدهتري نياز دارند. برخي عبارات قرآن ظاهرند و برخي ديگر باطن و البته طبيعي است که مفسران گاه در مورد اينكه کدام آيه ظاهر و کداميک باطن است و اينكه آيات باطني را چگونه بايد تفسير کرد، همداستان نبودهاند. البته در مورد متون مقدس، حتي از آنچه که ظاهرا داراي معناي روشن و واضحي است نيز ميتوان تفسيرهاي غنيتر و عميقتري ارائه کرد. در اين موارد نيز مفسران مختلف، تفسيرهاي متفاوتي از اين دست آيات به دستدادهاند. هيچکدام از اين تفسيرها دلبخواهي و بيجهت نيستند و هر يک بر پايه استدلال و منابع گوناگون اسلامي استوار شدهاند اما اين فرآيند هرمنوتيکي قادر به اخذ نتايج گوناگون است.
زبان در برابر منطق
ورود آثار منطقي يوناني به جهان اسلامي به مناقشه عظيمي در سدهچهارم قمري (دهم ميلادي) دامن زد. منطق ارسطويي با ورود خود، اين نظر را به همراه آورد که منطق برتر از زبان است، چرا که زبان صرفا با امور محتمل و قراردادي سروکار دارد، در حالي که منطق امور ضروري و کلي را در بر ميگيرد. زبان صرفا متوجه الفاظ است، در حالي که منطق با تحليل خود معاني و مفاهيم به قلب مساله نقب ميزند. ابعاد اين مناقشه در بحث و مناظره مشهور ميان ابوسعيد سيرافي نحوي و ابوبشر متي منطقدان در 320 قمري در بغداد کندوکاو شدند. بر وفق استدلال متي، منطق مهمتر از زبان است، چرا که معاني جايگير در يک زبان خاص، بدون هيچ ارجاعي به آن زبان، ميتوانند تحليل شود. آن معاني ميتوانند در زبانهاي متعددي وجود داشته باشند. منطق تنها ابزار دقيق براي قضاوت در خصوص اين مساله است که چه موقع از زبان به درستي استفاده ميشود و چه کاربردي از زبان نادرست است، منطقدان نيز در مورد اينگونه مسائل، شايستهترين فرد براي داوري است. بحث مذکور از اهميت بسياري برخوردار بود چرا که پيروزي متي درآن، بدين معنا بود که رويکرد سنتي به متون اسلامي ريشه در يک خطا دارد. تنها منطق، بدان معنا که يونانيان و غيرمسلماناني چون متي مراد داشتند، وسيلهاي معتبر براي فهم متون است. سيرافي به اهميت اين بحث کاملا واقف بود و بر اين نکته استدلال ميکرد که جدا ساختن منطق از زبان، بدان نحو که متي اظهار ميدارد، امري غيرممکن است. منطق در سطحي براي پرداختن به لغات کاربرد دارد اما اين مطلب به معناي جامع بودن آن نيست، سواي آنکه به نظر سيرافي، منطق در اصل مناسب تحليل زبان يوناني است تا زبان عربي. مسائل مربوط به فهم متون عربي را تنها به ياري فهمي کافي از زبان عربي و فرهنگي که پيرامون آن را گرفته است، ميتوان پاسخ داد و براي چنين کاري، منطق به تنهايي کافي نيست. چند زماني، اين بحث در جهان اسلام، البته به صورتي پيچيدهتر، ادامه يافت. بحثي که از اهميت بسياري برخوردار است، چرا که اين بحث در واقع پرسشي است در اين باره که استفاده از کدام مفهوم از معنا بجا و شايسته است. آيا مفهوم معنا را بايد از بستري که در آن متون مورد تحليل و بررسي ما سرچشمه گرفته، اخذ کرد، يا ميتوان آن را از جايي ديگر گرفت؟ نحوه پاسخ به اين مساله، استلزامات بسيار اساسياي در شيوه دنبال کردن و پرداختن به فلسفه اسلامي دارد و مدافعان آراي گوناگون در اين زمينه به خوبي واقف به اهميت اين مساله بودهاند.
ابهام، چندمعنايي، قياس
به طور کلي در فلسفه اسلامي دو نظريه معنا وجود دارد؛ يکي نظريهاي نوافلاطوني که ابنسينا و غزالي مدافع آن بودند و ديگر نظريهاي ارسطويي که ابن رشد از آن طرفداري ميکرد. بر مبناي نظريه نخست، تعريف الف دربردارنده هستي الف نيست، به نحوي که براي بهدر آمدن الف از قلمرو امکان و ورود به قلمرو فعليت [که نوعي تغيير است]، به چيزي ديگر نياز ميافتد که در نهايت همان خداوند به عنوان علت العلل است که به نحو علي تغيير را ضرورت ميبخشد اما به نظر غزالي، اين چيز ديگر، خداوند است که مستقيما قوانين کاملا دلبخواهياي را براي رفتار پديدههاي محتمل معين ساخته است. از اينرو به نظر غزالي، امکان دارد چيزي بدون تبيين معمول خود رخ دهد. به عبارت ديگر، بر اساس تبييني غيرطبيعي، اتفاق افتد. خداوند همواره ميتواند کاري کند که انسانهايي بدون سر و مغز، کتابهايي فلسفي بنويسند يا آتش پنبه را نسوزاند اما طبق برداشت متفاوت ابن رشد از معنا، علت يک حادثه، بخشي از تعريف يا ماهيت آن است. اگر انسانهاي بدون سر ميتوانند کتابهاي فلسفي تأليف کنند، در اين صورت لازم است شماي مفهومي کاملا نويي را فراهم آوريم که در آن شما، چنين امکاني واجد معنايي محصل باشد. اما خلاف ابنرشد، غزالي مدعي ميشود که ما با استفاده از تخيل، ميتوانيم چنين تغييراتي را در شماي مفهوميمان تصور کنيم و ناتواني ما از تصور امکان چنين تغييراتي، صرفا حاصل تنبلي عقل ماست و نه زير پا گذاشتن ضرورت. خداوند هر آنچه را بخواهد، مادامي که به لحاظ منطقي امکانپذير باشد، ميتواند انجام دهد. خداوند قادر به احياي مردگان و دخالت در جهان طبيعت است. او به حوادثي که در جهان واقع ميشوند علم دارد و ميتواند جهان را در هر زماني که بخواهد، از عدم خلق کند. به نظر ابن رشد، اگر منظور ما به هنگام سخن گفتن از اين اعمال، مشابه منظوري باشد که ما به هنگام سخن گفتن از آنچه خودمان انجام ميدهيم، در ذهن داريم، در اين صورت، نميتوان امکان انجام چنين اعمالي را براي خداوند متصور دانست. به نظر غزالي، هر گونه تحليلي از صفات خداوند که آنها را به عنوان اموري مبهم، چند پهلو، يا استعاري تفسير ميکند، در واقع حملهاي ظريف به مفهوم ديني خداوند است. چنين تحليلي اگرچه مدعي است که خداوند را جزئي از متافيزيک فيلسوف ساخته اما در واقع شيوه سخن گفتن درباره خداوند را چنان تغيير داده است که ديگر اين خدا، معادل با خداي اسلام نيست. به نظر ابن رشد، سخن گفتن درباره خداوند، با استفاده از همان زباني که به هنگام سخن گفتن درباره خودمان به کار ميبريم، به پارهاي مسائل جدي دامن ميزند. خداوند را نميتوان بر حسب جنس يا نوع تعريف کرد، چرا که خداوند خلاف ديگر موجودات، مرکب از کيفيات گوناگون نيست، بلکه او مثال همهچيزهاست و ما بايد با بهره بردن از تفکر قياسي (تمثيلي) در مورد اشيايي که در جهان تجربه ميکنيم، در ذهنمان تصوري از خداوند ببنديم. گفتار غزالي درباره خدا، گرچه ظاهرا موافق دين است اما در واقع اين طرز تلقي، خداوند را به عنوان شخصي بسيار شبيه خود انسانکه واجد صفات بسياري است، تصوير ميکند تا موجودي با وحدت کامل و متعالي. ابن رشد، موافق با قول ارسطو، مبني بر اينکه هيچ تقدم و تأخري در درون يک جنس واحد راه ندارد، نظريهاي از معنا ارائه ميدهد که مبتني بر نسبت الي شيء واحد است تا نسبت جنسي_نوعي. [به عبارت ديگر، معاني يک کلمه در بستر و بافتهاي گوناگون دقيقا يک معناي واحد را نميرساند و نميتوان بدون ارجاع به مدلول کلمه، برايآن معناي مستقلي در نظر گرفت. ] ما ميتوانيم همان زباني را که در مورد خودمان استفاده ميکنيم، در مورد خداوند هم به کار ببريم، اما بايد به اين نکته واقف باشيم که وقتي مفهوم واحدي را در مورد خداوند و خودمان بهکار ميبريم، کاربرد زباني ما از اين دو مورد واجد معنايي واحد نبوده، بلکه معاني متفاوتي دارند. اين تفاوت نيز خود ريشه در تفاوت واقعي موجود ميان مرتبه انساني و مرتبه الهي دارد.
بحث اصلي
بنا به تصور غزالي از معنا، تنها افراد مناسب براي تفسير متون ديني، آن دسته افرادياند که پژوهش در دين را پيشه خود ساختهاند، يعني متکلمان، فقيهان و از اين قبيل. آنها بايد بافت ديني متن را دريابند و اصطلاحات آن را در معناي واحدي نسبت به خدا و مخلوقات او به کار برند. شيوه صحيح تفکر تحليلي، اتخاذ روش آزمون فکري است، بدين معنا که در ذهنمان ببينيم آيا افکار گوناگون با يکديگر تناقض دارند يا نه. اگر بتوانيم در ذهنمان تصور کنيم که انسانهاي مرده، احيا ميشوند، قبرهاي خود را ترک گفته، در جايي ديگر، اعم از جهنم يا بهشت، هستي جسماني خود را بازمييابند، در اين صورت اين تصور کاملا ممکن بوده و نيازي به تفسير استعاري و مجازي آن نميافتد. اگر قرآن از تجديد حيات جسماني سخن گفته و ما نيز بدون درافتادن به هيچ تناقضي ميتوانيم آن را تصور کنيم، پس چرا ما نپذيريم که در اين مود منظور از تجديد حيات جسماني همان چيزي است که ما در حالت طبيعي به عنوان يک معجزه تلقي ميکنيم؟ رويکرد ابن رشد هم در نهايت بدين نتيجه راه ميبرد که بهترين افراد براي تفسير فرازهاي دشوار ديني و الهي، صرفا فيلسوفانند و بس و نه متکلمان، چرا که تنها فيلسوفان توانايي و قدرت فهم تفکر تحليلي و برهاني را دارند. فيلسوفان ميتوانند به درستي دريابند که چگونه گسترهاي از معاني متفاوت ميتوانند در يک متن ديني، انعکاس پيدا کنند، گسترهاي متشکل از معانياي که مخاطبانش اصحاب فکر و انديشهاند تا معناياي که مخاطبان اصلي آنها، مردم عادي و دنبال عملند. براي نمونه، در حالي که در نظر گروه دوم، معاد جسماني صرفا به معناي تداوم حيات خودشان يا چيزي شبيه خودشان است که در آن به سزاي اعمال و رفتارهاي درست و نادرست ميرسند. اصحاب فکر و نظر، از متن ديني آن چيزي را ميفهمند که فيلسوف ميفهمد که همان نيز معناي واقعي متن است. چنين مخاطباني، براي برانگيختهشدن به عمل، به زبان بلاغي و شعري نياز ندارند، يعني به آن چيزي که بيشترين افراد جامعه را به سوي عمل رهنمون ميشود. تنها فيلسوفان، يکبار براي هميشه، قادر به حلوفصل معناي متن هستند. ديگر اصحاب نظر که در شاخههاي گوناگون علوم اسلامي، همچون فقه و کلام مشغول به فعاليتند. پيوسته بر سر معناي واقعي متن با يکديگر در نزاع و مجادله به سر ميبرند و در نتيجه در جامعه هم تخم نفاق و نزاع ميپاشند. وظيفه فيلسوف، حلوفصل معناي متن و سپس رساندن آن معنا به مخاطبان گوناگون و با استفاده از شيوههاي گوناگوني است که هر کدام با محدوديتهاي آن دسته مخاطبان در فهم معناي واقعي متن، مناسبت دارد. به اينترتيب، ميتوان دريافت که مساله معنا در فلسفه اسلامي نه تنها با فلسفه زبان پيوند ميخورد که رابطهاي هم با سياست پيدا ميکند. صاحبان نظريه معنا بايد روشن سازند که اولا چه کسي حق استخراج معناي متن را دارد و ثانيا چگونه بايد اين معنا را به ديگران منتقل ساخت. اگر چه کانون بحث در باب معنا عمدتا متوجه نسبت ميان زبان معمولي و زباني به کار رفته در مورد خداوند است، اين بحث استلزامات بسيار گستردهتري دارد که منجر به اتخاذ نظرات گوناگون درمورد نحوه فلسفهورزي ميشود.
منبع: دايرهالمعارف راتلج






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن