محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846189977
مفهوم احسان و محسنین در قرآن کریم
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: بررسي مفهوم «احسان» و «محسنين» در قرآن کريم *
واژه «احسان» از ريشه «حُسن» به معناي زيبايي و نيکي ميباشد که در قرآن در سه معنا به کار رفته است:
1ـ تفضّل و نيکي به ديگران،
2ـ انجام و سر و سامان دادن به امور و کارها به وجه نيکو و کامل،
3ـ انجام اعمال و رفتار صالح. احسان در اين کاربرد تقريباً مترادف با تقوا و پرهيزکاري است.
از بررسي موارد کاربرد واژه «محسن» و مشتقاتش در قرآن، استفاده ميشود که اين واژه داراي دو معني و کاربرد است:
1ـ نيکي و خير رساننده به ديگران،
2ـ انجام دهندة اعمال و رفتارهاي صالح و نيک.
مقام محسنان در اين کاربرد از برخي مقامات متقيان برتر است، و به طور کلي اين واژه در اين معني و کاربرد خود بيشتر به کساني اطلاق شده که از ايماني راسخ و ثبات قدم در راه ايمان و انجام تکاليف الهي برخوردار بوده اند.
مقدمه:
از واژه ها و مفاهيمي که در قرآن کريم به صورت فراوان به کار رفته، واژه «احسان» و «محسنين» است، تا حدّي که از مشتقات ريشه اصلي اين واژه (ح ـ س ـ ن) جمعاً 194 کلمه در قالب 28 ريخت و صورت، به کار رفته است. کلمه «احسان» با مشتقاتش، 34بار و واژه «محسن» با مشتقاتش 39 بار در قرآن کريم آمده است.
توجه به اين مسئله نظر هر قرآن پژوهي را جلب ميکند که اين واژه را مورد دقت و بررسي قرار دهد، تا مفهوم يا مفاهيم و وجوهي که در آن استعمال شده اند را دريابد. ليکن از آنجا که بررسي کليه مشتقات واژه «حسن» کاري گسترده است، از ميان اين واژهها، دو واژه «احسان» و «محسن»با مشتقاتشان را، به خاطر اهميت و بار معنايي بسيار چشمگيري که دارند و ميتوانند ما را با برخي از رفتارها و اوصاف مؤمنان و بندگان خوب خدا به صورت دقيقتر آشنا کنند، مورد بررسي قرار ميدهيم. به ويژه اينکه ملاحظه ميکنيم خداوند در قرآن کريم بارها با تعبير «ان الله يحبّ المحسنين» مورد محبت الهي بودن «محسنان»را بيان ميدارد و نيز با اين وصف و عنوان پيامبران بزرگ خود، مانند نوح(ع) و ابراهيم(ع) را توصيف کرده است.
بررسي ريشه لغوي واژهها:
واژه «احسان» و «محسنين» از ريشه «حُسن» است. لغت شناس معروف، ابن فارس، درباره معني «حُسن» مينويسد: «الحاء و السين و النون، اصل واحد، فالحُسن ضد القُبح»؛ اين واژه ريشه تک معنايي دارد، و به معناي ضد و مخالف زشتي است».
البته ضد و مخالف زشتي ممکن است هر يک از معاني زيبايي و يا نيکي باشد، و در نتيجه واژه حسن در هر يک از «جمال و زيبايي» و «خوبي و نيکي» قابل کاربرد و اطلاق است. همچنان که در قاموس قرآن به مطلب فوق تصريح شده است:
«حُسن بر وزن قفل، زيبايي، نيکويي، هر دو اين معني در قرآن يافت ميشود، مثل «و لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلا مَا مَلَکَتْ يَمِينُکَ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا ؛
و نه تو را است که آنها را به همسران ديگر عوض کني، اگر چه «زيبايي» ايشان تو را به شگفت آورد.»
و مانند: « وَوَصَّيْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا ؛ انسان را نسبت به پدر و مادرش به نيکي سفارش کرده ايم»
تعريفي که راغب اصفهاني از واژه «حَسَن» ارائه ميدهد نيز مؤيد مطلب فوق ميباشد؛ ايشان مينويسد:
«الحَسَن عباره عن کل مبهج مرغوب فيه؛ حَسَن عبارت است از هر چيز بهجت آفرين و شاديبخش که مورد رغبت و آرزو باشد»، زيرا بديهي است که امر خوشايند شامل هر يک از «زيبايي» و «نيکي» ميگردد.
البته نويسنده کتاب لغت قاموس به يکي از دو کاربرد «حُسن» دقيقاً اشاره کرده و آن را به زيبايي معنا نموده است: «الحُسن الجمال».
علاوه بر دو آيه اي که پيشتر درباره کاربرد واژه «حُسن» در هر يک از زيبايي و نيکي بيان شده، شايد بتوان ادعا نمود که واژه «حَسَن» که در آيه 37 سوره آل عمران دو بار آمده، هر کدام در يکي از دو معناي مذکور به کار رفته است،
نخست در معني «نيکو» و سپس در معني «زيبا»: « فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا؛ پس پذيرفتش خدا پذيرفتني نيکو و رويانيدش روئيدني زيبا».
آيه فوق درباره حضرت مريم و تولد او و پذيرش و پرورشش از سوي خداوند ميباشد. در کتاب «مفاهيم اخلاقي ـ ديني در قرآن مجيد» در اين باره آمده است. بايد خاطرنشان ساخت که در اين آيه، حَسَن دو بار و به توالي آمده است؛ در بار اول معناي آن رفتار «نوازشگرانه و نيکويي» است که خداوند نسبت به حضرت مريم نشان ميدهد.
و در بار دوم پرورش «تندرستانه» او را تا زماني که زني زيبا شود، متبادر ذهن ميسازد».
اگر چه اين احتمال که واژه مذکور در «أنبتها نباتاً حسناً» به معني پرورش نيکوي اخلاقي و روحاني مريم باشد بسيار قوي به نظر ميرسد، همچنان که ديدگاه بسياري از مفسران از جمله علامه طباطبايي در «الميزان» و نويسندگان تفسير نمونه، همين احتمال است. در تفسير نمونه آمده است: «تعبير انبات» يعني «رويانيدن» در مورد پرورش مريم، اشاره به جنبه هاي تکامل معنوي و روحاني و اخلاقي مريم است »
مفهوم احسان
با توجه به بررسي موارد استعمال کلمه «احسان» در قرآن کريم، چنين به نظر ميرسد که اين کلمه داراي معاني کاربردي زير است:
1ـ خوبي و نيکي به ديگران
همچنانکه در قرآن آمده است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاکِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا ؛ ياد کنيد که از بني اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خداوند را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و بينوايان نيکي کنيد و با مردم به زبان خوش سخن بگوييد.
و در سوره الرحمن آمده است: « هَلْ جَزَاءُ الإحْسَانِ إِلا الإحْسَانُ ؛ آيا جزاي نيکوکاري، جز نيکوکاري است؟» البته در آيه فوق کلمه احسان دو بار و به توالي به کار رفته است. بار اول احسان به معني مطلق رفتار نيک انجام دادن است. که در آينده از آن بحث خواهيم کرد.
در بار دوم، احسان در همين معنا و مفهومي به کار رفته است که در اينجا در صدد بيانش هستيم، يعني انعام و نيکي به غير، به همين جهت برخي از مفسران به استناد همين آيه، گفته اند پاداش الهي در قيامت بيش از عمل انسان در دنيا خواهد بود؛ زيرا تفاوت عدل و احسان اين است که در عدل جزا و پاداش به اندازه عمل است، اما در احسان، پاداش و جزا بيش از عمل و رفتار است؛ همچنان که راغب اصفهاني در اينباره مينويسد: «احسان چيزي برتر از عدالت است، زيرا عدالت اين است که انسان، آنچه بر عهده اوست را انجام بدهد، و آنچه متعلق به اوست را بگيرد، ولي احسان اين است که انسان بيش از آنچه وظيفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است را بگيرد.»
همچنين حضرت علي(ع) در نهج البلاغه درباره تفاوت رعايت عدل با رعايت احسان ميفرمايد: «العدل الانصاف و الاحسان التفضل؛ عدل رعايت انصاف و احسان انعام و بخشش است. »
در مورد اين صورت از کاربرد احسان، در نهج البلاغه آمده است: «أحسنوا في عقب غيرکم تُحفظوا في عقبکم؛ به بازماندگان ديگران نيکي کنيد، تا حرمت بازماندگان شما حفظ شود.»
2ـ امر و کاري را به نحو نيکو و کامل انجام دادن
همچنان که در قرآن کريم آمده است: « الَّذِي أَحْسَنَ کُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ؛ کسي که هر چيز را که آفريد، نيکو آفريد».
در تفسير نمونه درباره معناي آيه فوق آمده است: «آيه اشاره اي به نظام احسن آفرينش به طور عموم و سرآغازي براي بيان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است، «الذي أحسن کلّ شيءٍ خَلَقَه» و به هر چيز نياز داشت داد، و به تعبير ديگر بناي کاخ عظيم خلقت بر «نظام أحسن» يعني بر چنان نظامي استوار است که از آن کاملتر تصور نميشود».
در آيه اي ديگر خداوند ميفرمايد: « الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ؛ طلاق دو بار است پس از آن يا بايد او را به طور شايسته[همسر خود] نگاه داشت، يا به نيکي رها کرد». منظور از «تسريح به احسان» يعني رها کردن زن به نحو شايسته و نيکو انجام گيرد و همراه با اذيت و آزار نباشد، و به عبارت روشنتر، اين کار به نحو احسن و خوب انجام گيرد. همچنان که در تفسير نمونه آمده است: «همان طور که رجوع و نگاهداري زن قيد «معروف» دارد يعني رجوع و نگاهداري بايد بر اساس صفا و صميميت باشد، جدايي هم مقيد به احسان است يعني تفرقه و جدايي بايد از هر گونه امر ناپسندي مانند انتقامجويي و ابراز خشم و کينه خالي باشد»
واژه احسان در همين معنا و کاربرد در نهج البلاغه نيز به کار رفته است: «قيمه کلّ امريء ما يُحسنُه؛ ارزش هر انساني به اندازه امور و کارهايي است که آنها را به نحو نيکويي انجام ميدهد» در اين کلام مقدار و ارزش هر انساني، هم سنگ تخصص و مهارت و دانايي او بر انجام درست و نيکوي امور و کارها، شمرده شده است، که از آن اهميت دانايي و تخصص و مهارت و آگاهي به انجام امور در انسانها استفاده ميشود. شايد به خاطر وجود همين نکته در عبارت فوق باشد که سيد رضي جمع آوري کننده نهجالبلاغه بعد از نقل عبارت بالا، مينويسد: «و هي الکلمه التي لا تصاب لها قيمه و لا توزن بها حکمه و لا تقرن إليها کلمه؛ اين از کلماتي است که قيمتي براي آن تصور نميشود و هيچ حکمتي هم سنگ آن نبوده و هيچ سخني والايي آن را ندارد.»
و نيز در نهج البلاغه آمده است: «و أحسنوا تلاوته، فإنّه أنفع القصص؛ قرآن را نيکو تلاوت کنيد که سود بخشترين سخنهاست.»
3ـ انجام کارهاي نيک و رفتار صالح
همچنان که در قرآن کريم آمده است: « قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَهٌ ؛ بگو اي بندگان مومن از پروردگارتان پروا کنيد، براي کساني که در اين دنيا نيکي کنند [و اعمال صالح انجام دهند] پاداش نيکو است».
در اين آيه «احسان» در مورد انجام اعمال نيکو و صالح و بروز رفتارهاي شايسته به کار رفته است. و در سوره انعام آمده است: «ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ؛ باري به موسي کتاب آسماني داديم، براي اينکه نعمت را بر کسي که نيکي [و اعمال و رفتار صالح] انجام داده بود...». در اين آيه اعطاي کتاب آسماني به خاطر انجام اعمال و رفتار نيک و صالح از سوي حضرت موسي يا کليه پيروان او (بنابر اختلاف تفاسير) ذکر شده است.
البته روشن است که نيکي و انعام و تفضل به غير، که يکي از معاني کاربردي احسان است و قبلاً از آن بحث شد، از جهت اينکه به خودي خود يک کار خوب و نيک و رفتاري صالح محسوب ميشود، داخل در محدوده اين معني سوم بوده و اين معناي از احسان شامل آن نيز ميشود.
در کتاب «مفاهيم اخلاقي ـ ديني قرآن مجيد» در اين باره چنين آمده است: «فعل أحسن» که مصدر آن «احسان» است، يکي از اصطلاحات اخلاقي اساسي در قرآن ميباشد، عموماً معناي آن «نيکي کردن» است، اما در کاربرد عملي قرآن، اين واژه عمدتاً به دو نوع ويژه از «نيکي» اطلاق ميشود: تقوا و پرهيزکاري نسبت به خداوند و همه اعمال انساني که از آن سرچشمه ميگيرد و اعمالي که محرک آن روح حِلم است».
سپس با ذکر قسمتي از اين آيه: « مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ؛ هر کس پروا و شکيبايي پيشه کند، خداوند پاداش نيکوکاران را فرو نميگذارد» اطلاق اول را توضيح ميدهد که: «بايد خاطر نشان ساخت که در اينجا محتواي معنايي احسان به تقوا و صبر تعريف شده است که هر دوي آنها از خاصههاي انسان مؤمن است.» ؛
نويسنده سپس با ذکر آيه «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ *الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ؛ و براي نيل به آمرزش پروردگارتان و بهشتي که پهناي آن هم چند آسمانها و زمين است و براي پرهيزکاران آماده شده است، بشتابيد* کساني که در راحت و رنج انفاق ميکنند و خشم خود را فرو ميخورند و از مردمان در ميگذرند و خداوند نيکوکاران را دوست دارد»، معني دوم را توضيح ميدهد و مينويسد: «کسي که هميشه خواهان دستگيري از مستمندان ميباشد، دير خشم، بخشنده تأذيها و چشم پوشنده از قصاص و تلافي کردن است، همه اينها تجسم و تجلي فضيلت حلم است.» در کتاب مذکور، اگر چه فقط به همين دو معني و کاربرد براي واژه احسان اشاره شده و از کاربرد ديگر اين واژه غفلت شده است اما اين مطلب کتاب قابل توجه است که يکي از کاربردها و معاني احسان را معادل اعمالي ميگيرد که ناشي از تقوا و پرهيزکاري ميباشد، و اين را ميتوان ادعا نمود که در برخي از کاربردهاي واژه احسان در قرآن کريم، اين لفظ تقريباً مترادف با رعايت تقوا و پرهيزکاري که شرط اصلي آن اخلاص و نيّت پاک است به کار رفته است. و از صريحترين آيات در اين زمينه، آيات 41 تا 44 سوره مرسلات است که در آنها واژه «محسنين» هم طراز و هم سنگ واژه «متقين» گرفته شده است و ميتوان از آن، مقدار ارتباط معنايي «احسان» و تقوا را بدست آورد: « إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ وَعُيُونٍ * وَفَوَاکِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ *کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛ پرهيزکاران در سايهساران و [کنار] چشمهسارانند و ميوههايي که دلخواهشان است، به خاطر کارهايي که کردند، بخورند و بنوشند [خوش و] گوارا، ما بدين گونه نيکوکاران را جزا ميدهيم».
مفهوم محسنين:
يکي از واژه هاي اساسي و کليدي در قرآن کريم، واژه «محسن» و مشتقات آن ميباشد. اين واژه اسم فاعل از فعل «أحسَنَ» ميباشد. از بررسي آن دسته از آياتي که در آنها واژههاي «محسن»، «محسنين» و «محسنات» به کار رفته است، اين نتيجه به دست ميآيد که اين واژه در قرآن در دو معني به کار رفته است، يکي در خصوص خير رساننده و نيکيکننده به ديگران و ديگري در مورد کسي که کارهاي نيک و رفتار صالح انجام ميدهد، چه اين رفتار عملي باشد يا روحي و اعتقادي.
البته در اينجا نيز مانند کاربردهاي واژه «احسان» معني کاربرد دوم در برگيرنده معني کاربرد نخست ميباشد، زيرا هر کسي که خيري را به ديگران ميرساند و به ديگران نيکي ميکند، اين رفتار او في نفسه، عمل صالحي محسوب ميشود که کاربرد دوم شامل آن بوده و چنين شخصي «محسن» در معني دوم آن ميباشد.
موارد کاربرد نخست واژه محسنين
1ـ « الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ؛ کساني که در راحت و رنج انفاق ميکنند و خشم خود را فرو ميخورند و از مردمان در ميگذرند و خداوند نيکوکاران را دوست دارد» از اينکه بدنبال ذکر آن اوصاف و رفتارها تعبير به «والله يحبّ المحسنين» شده، معلوم ميشود که اوصاف و رفتارهاي ذکر شده معرّف «محسنين» است، همچنان که علامه طباطبايي در ذيل آيه مينويسد: «در اين گفته خداوند «والله يحبّ المحسنين» اين اشاره وجود دارد که اوصاف قبلي، معرّف عنوان «محسنين است ».
اين از يک طرف و از طرف ديگر، روشن است که تمامي اوصاف مذکور در ارتباط با مردم و خير و نفعي است که به ديگران رسانده ميشود.
2ـ « فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛ پس آنان را ببخش و بگذار و بگذر که خداوند نيکوکاران را دوست دارد». در اين آيه نيز عنوان «محسن» درباره کساني است که خير و خوبي آنان شامل حال ديگران شده است.
واژه محسنان در معني و کاربرد عام و مطلق:
اکنون به بررسي برخي از آياتي که در آنها واژه محسن و يا مشتقاتش در معناي عام و مطلق (يعني کسي که داراي اعمال صالح و رفتار نيکو ميباشد) به کار رفته است، ميپردازيم.
1ـ « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ؛ و کساني را که در حق ما کوشيدند به راههاي خاص خويش رهنمون ميشويم و بيگمان خداوند با نيکوکاران است». جهاد و مجاهده همچنان که راغب اصفهاني در مفردات گفته ، يعني به کارگيري توان و نيرو در راه مواجهه و مقابله با دشمن، و اين کار بر سه قسم است:
1ـ جهاد با دشمن ظاهري،
2ـ جهاد با شيطان،
3ـ جهاد با نفس و خواهشهاي نفساني. و تعبير «فينا» در آيه شريفه ميرساند که اين تلاش و مواجهه در ارتباط با خداوند و درباره امور اعتقادي و رفتاري متعلق به او ميباشد.
بنابراين، منظور از جهاد و مجاهده در آيه فوق، معناي عامي خواهد بود که شامل هر نوع تلاش و کوشش در راه خدا ميشود، اعم از اينکه تلاش در زمينه تقويت و تبلور ايمان و اعتقاد باشد و يا اينکه تلاش و مجاهده در زمينه انجام اوامر الهي و مبارزه با نفس و عوامل گناه و معصيت باشد.
2ـ « تِلْکَ آيَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِيمِ * هُدًى وَرَحْمَهً لِلْمُحْسِنِينَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاهَ وَيُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالآخِرَهِ هُمْ يُوقِنُونَ * أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ؛ اين کتاب حکمت آموز است، رهنمود و رحمتي براي نيکوکاران[همان] کساني که نماز را بر پا ميدارند و زکات را ميپردازند و به آخرت يقين دارند، اينان که از سوي پروردگارشان از هدايتي برخوردارند و هم اينانند که رستگارند».
در آيه فوق از طرفي هدف از نزول آيات قرآن شمول رحمت و هدايت بر محسنان شمرده شده و از طرف ديگر توصيفي از رفتار و حال و هواي محسنان ارائه ميشود و در پايان، عاقبت امر محسنان که همان فلاح و رستگاري است، بيان داشته ميشود.
قابل توجه اينکه، گاهي قرآن مايه هدايت متقين ذکر شده است ، گاهي مايه هدايت مؤمنين و در آيه محل بحث، مايه هدايت «محسنين» ذکر گرديده است.
چنين به نظر ميرسد که بين عناوين فوق، يک ترتيب منطقي وجود داشته باشد؛ چرا که تقوا در سوره بقره، داراي مراتب متعددي است که پايينترين مرتبه آن، نفس آمادگي براي پذيرش حق است. بنابراين کسي که در اين مرتبه از تقوا قرار دارد ولو هنوز ايمان نياورده و عمل صالحي انجام نداده، هدايت قرآني شامل حال او ميشود. وقتي به مرتبه ايمان برسد قرآن او را به سوي انجام فرامين الهي سوق ميدهد و دعوت مي کند، و اگر شخص با ايمان، پايبند فرامين الهي و دستورات قرآني باشد، عنوان «محسن» بر او صادق خواهد بود. و روشن است که کسي که در راه خدا گام بردارد هدايت و رحمت خداوند شامل حال او خواهد بود: « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ».
بنابراين آيات سهگانه پيش بر اين سه مرحله تکامل معنوي انسان دلالت دارد.
3ـ « وَکَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ کَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ * وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِينَ * فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَهِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛
و چه بسيار پيامبراني که همراه ايشان تودههاي انبوه نبرد کردند و از هر رنجي که در راه خدا ديدند نه سستي ورزيدند و نه ضعف و زبوني نشان دادند و خداوند شکيبايان را دوست دارد و سخن ايشان جز اين نبود که گفتند پروردگارا گناهان ما و گزافکاريهايمان را در کارمان بيامرز و گامهاي ما را استوار بدار و ما را به خدا نشناسان پيروز گردان. آنگاه خداوند به آنان پاداش دنيوي و پاداش نيک اخروي عطا کرد و خداوند نيکوکاران را دوست دارد.»
در آيه بالا صحبت از گروهي ثابت قدم و استوار در راه خداست که هرگز در راه دفاع از دين حق به خود تزلزل و سستي راه نميدهند و از چيزي در اين راه نگران نبوده مگر از نافرماني پروردگار خود و کوتاهي در انجام تکاليف خداوند، و از اين گروه با عنوان «ربّي» ياد ميکند. «ربّي» بنا به گفته علامه طباطبايي مانند «رَبّاني» کسي است که خود را به پروردگار اختصاص داده و به چيزي ديگر غير از اطاعت فرمان الهي اشتغال ندارد. و اين مقامي بس بزرگ است. حال خداوند در پايان آيه از چنين گروهي با وصف «محسنين» ياد کرده و بيان ميدارد که آنان مورد محبت او هستند.
4ـ در آيات متعددي از قرآن کريم، از برخي پيامبران الهي با عنوان «محسنين» ياد شده است به عنوان نمونه:
الف) «وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ؛ و ندايش داديم که اي ابراهيم رؤيايت را به حقيقت باور داشتي، ما بدينسان نيکوکاران را جزا مي دهيم.»
آيات بالا جزو آياتي است که داستان رؤياي حضرت ابراهيم(ع) درباره ذبح فرزندش و درصدد جامه عمل پوشاندن اين رؤيا که يک فرمان الهي بود، از سوي او را بيان ميدارد و بعد از اين اطاعت بيچون و چراي ابراهيم از فرمان الهي بود که از زمره «محسنين» شمرده ميشود.
ب) «سَلامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ؛ سلام بر موسي و هارون،
ما بدينسان نيکوکاران را جزا ميدهيم که آن دو از بندگان مؤمن ما بودند». مسلماً خداوند به خاطر رفتار صالح بسيار فراوان حضرت موسي و هارون آن دو را به وصف «محسنين» توصيف نموده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1601]
-
گوناگون
پربازدیدترینها