واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: ديدگاه فلسفى استاد مطهرى
* استاد مطهرى از ميان مكتب هاى فلسفى مشاء، اشراق و حكمت متعاليه، به كدام مكتب تعلق داشتند. آيا ايشان مكتب جديدى آوردند؟** در حقيقت مطهرى با هر سه حكمت به نحو احسن آشنابود. اجمالا مى توان گفت آثار به جا مانده از او نشان مى دهد كه ايشان عقل در گرو فلسفه مشاء و دل در گرو حكمت متعاليه داشت.يعنى وقتى وارد مباحث عقلى و فلسفى مى شود، كاملا يك فيلسوف مشائى است كه تابع استدلال و برهان مى باشد، اما وقتى پاى دل و دين و دفاع عقلانى و فلسفى از دين به ميان مى آيد، يك فيلسوف صدرايى است. ورود مطهرى به دين سينوى است و خروجى اش صدرايى.شهيد مطهرى اصلى از اصول فلسفه هاى پيشين را مرور نكرد و اصلى نيز به اصول پيشين فلسفه اسلامى نيفزود، اما شارح صرف و متعبد فلسفه اسلامى هم نبود، بلكه شارحى منتقد بود. او سوال هاى فلسفى متقنى پيش پاى فلاسفه پيشين نهاد و بر ملاصدرا، بوعلى سينا، شيخ اشراق و ديگران، ايرادهاى اساسى گرفت.بسيارى موارد سخن ايشان را تكميل نمود و تقرير جديد ارائه كرد.* روش شناسى فلسفى استاد مطهرى چه ويژگى هايى داشت؟** بيان سير تاريخى اوضاع فكرى حاكم و وضعيت فكرى هنگام تولد مسئله، از ويژگى هاى روش تحقيقاتى فلسفى استاد مطهرى است. ايشان با اين روش توانست بر نفى برخى آرا در تعيين تاريخ بعضى مسائل فلسفى برهان اقامه كند. اصالت وجود، وحدت و كثرت، جعل، امكان استعدادى، مناط صدق قضايا و وجود ذهنى، از مسائلى است كه توسط ايشان ريشه يابى شده است.ايشان در نظر داشت كه به همين روش براى دفاع از فلسفه اسلامى، يكايك مسائل فلسفى و منطقى را ريشه يابى كند و ميراث يونان را از مسائل افزوده توسط فلاسفه مسلمان بازشناسى كرده و ارزش واقعى نظريه ها را بيان نمايد. نمايان ترين مشخصه پژوهش هاى فلسفى مطهرى، كاربرد شيوه تطبيقى در بحث هاست.چه بسيار كه در بين فلاسفه مسلمان در يك مسئله به مقايسه پرداخته و بين نظر آنان و نظر فلاسفه پيشين يونان و پسين اروپا، آراى اين فيلسوفان را عرضه و ارزيابى مى كند. برخى را نقض كرده و از برخى ديگر پشتيبانى مى كند. شهيد مطهرى، عميق ترين نظريات فلسفى و دقيق ترين و شايد گنگ ترين آنها را در دسترس فرهيختگان و دانش پژوهان غيرمتخصص قرار داد.بررسى هاى او همه بخش هاى مسئله فلسفى را در برداشت، چون شهيد مطهرى تلاش كرد هر آنچه با آن مسئله مرتبط است، از قبيل مقدمات و قضايايى كه بر آن مترتب شده برگزيند و با بحث و تحليل در برگيرد، همان طور كه در تدوين مسائل و مباحثى چون سلسله زرين به هم پيوسته و استوارند كه برخى از آنها بر برخى ديگر مترتب است و به انتظام درآمده اند.* شهيد مطهرى چه ديدگاهى در مورد فلسفه غرب داشتند؟** مطهرى فلسفه الهى غرب را ضعيف ارزيابى كرده و معيارهاى فلسفى آنان را نارسا مى داند و معتقد است كه آنها نتوانستند يك مكتب فلسفى تعقلى قوى و نيرومند كه بتواند با علوم سازگار باشد، ارائه دهند.علت نخستين، ازليت ماده، خدا و مفهوم آفرينش، مفاهيمى است كه فلسفه غرب در آنها سردرگم بوده و تحليل و تبيين روشن و عقل پسندى از آنها ندارد.نقد استاد مطهرى به فلسفه غرب و انديشه مغرب زمين بيشتر متوجه فلسفه ها و انديشه هايى است كه به نوعى با معارف فلسفى، كلامى، عرفانى و دينى ايشان تداخل داشته اند.* نظر شهيد مطهرى در مورد رابطه دين و عقل چه بود؟** ايشان بين عقل و دين، هميارى و داد و ستد ژرف قائل بود و اين دو را در راستاى هم مى ديد.عقلانيت مطهرى، منبعث از قرآن است. ايشان معتقدند كه قرآن اولا مردم را به عقل و تعقل و انديشيدن و تفكر و علم دعوت مى كند.ثانيا بر پاره اى از مدعاهاى خود مثل توحيد و معاد برهان عقلى اقامه مى كند و دليل مخالفين را با استدلالات عقلى ابطال و از آنها برهان طلب مى كند. ثالثا تاريخ و سرگذشت بشر و علل و موجبات يا شقاوت را تعليل و تحليل مى نمايد و به طرز منطقى و معقول، رابطه هر معلولى را با علت روانى يا اجتماعى خود بيان مى كند و رابعا مقررات و دستورات خود را منبعث و ناشى از علت ها و مصلحت ها و حكمت ها مى داند و به آنها اشاره مى كند.* ايشان چه نظرى در مورد رابطه كلام و فلسفه داشتند؟** مطهرى دو حيثيت مهم كلامى و فلسفى داشت. او در آثار خود مى كوشيد تا رابطه كلام و فلسفه را تبيين كند. از نظر ايشان، علم كلام در مسير تكاملى خود، ۳ مرحله را پشت سر گذاشت:۱- كلام پيش از خواجه نصير الدين طوسى، علمى جدلى و در مقابل فلسفه بود.۲- كلام پس از خواجه نصيرالدين طوسى و كمى بعد از او، سبك برهانى به خود گرفت و رنگ فلسفى پيدا كرد.۳- در دوره هاى بعد از خواجه نصير و در عصر ميرداماد و ملاصدرا، تماما برهانى شد و جزو مسائل فلسفه قرار گرفت و استقلال خود را از دست داد و در اين دوران كلام فلسفى پديدار شد.به نظر استاد مطهرى، فلسفه موجب وسعت دايره كلام وبرهان شدن آن گشت و كلام نيز براى فلسفه مسائل جديد مطرح كرد و باعث رشد آن شد. مطهرى با اين عقيده كه فلسفه اسلامى تدريجا به سمت كلام رفت، به شدت مخالفت مى كند و معتقد است حتى يك مسئله از مسائل مورد اختلاف فلسفه و كلام را نمى توان پيدا كرد كه فلسفه تسليم كلام شده باشد، بلكه برعكس، كلام تدريجا تسليم فلسفه شد.* استاد مطهرى براى حل كردن اشكالات و شبهات دينى چه اقدامى انجام داد؟** ايشان توانست از فلسفه در جهت شناخت دين و جامعه انسانى به خوبى استفاده كند و به بخشى از معضلات فكرى انسان جديد و به خصوص انسان ديندار پاسخ هاى فلسفى و عقلانى بدهد و او را در مقابل فلسفه هاى الحادى به خصوص ماترياليسم و ديالكتيك واكسينه كند.شهيد مطهرى بيش و پيش از همه از فلسفه آن هم ازنوع صدرايى آن در جهت استدلالى نمودن مباحث دينى و تبيين، تثبيت و دفاع از دين استفاده كرد و فلسفه را از انتزاعى، آسمانى و نظرى صرف بودن بيرون آورد و تا حدودى آن را زمينى و كاربردى نمود.* استاد مطهرى در مورد اخلاق چه نظرى داشتند؛ آيا گزاره هاى اخلاقى را مطلق مى دانستند يا نسبى؟** ايشان همه جا به دنبال اثبات نوعى ارزش هاى ثابت و بنيادين است و نظريه نسبى بودن اخلاق را نقد مى كند. از نظر او جاودانگى اخلاق با جاودانگى اسلام و ختم نبوت پيوندى دقيق دارد و كهنه نشدن قرآن نيز با فرض قوانين و ارزش هاى ثابت توجيه مى شود.
يکشنبه 28 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]