واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: در انتظار جان وين
فيلمهايي كه درباره جنگ عراق ساخته شدهاند به جز يك مورد استثنايي، در سينماهاي آمريكا چندان كاركرد خوبي نداشتهاند. مورد استثنايي «فارنهايت 11/9» مايكل مور، يك فيلم ضدجنگ بود كه يك سال پس از حمله به عراق ساخته شد. اين فيلم با اين كه شركت ديسني از پخش آن خودداري كرد باز موفقيت زيادي به دست آورد. اما فيلمهايي كه پس از آن ساخته شدند بيشترشان از لحاظ گيشه يك شكست بودهاند، واقعيتي كه موجب شده است تأمينكنندههاي مالي فيلمها به اين جنگ با يك نگاه خرافي بنگرند، درست همان طور كه هنرپيشگان به «مكبث» به عنوان «نمايش اسكاتلندي» نگاه ميكنند.
چرا اين طور است؟ متقاعد كردن تماشاگران به اين كه براي ديدن يك فيلم درباره يك جنگ منفور ازدحام كنند مسلماً دشوار است. مقايسه با ويتنام نيز واقعاً موفق نيست. چون پوشش تلويزيون از جنگ ويتنام آنقدر زياد بود كه هاليوود به خود زحمت نداد زياد فيلم درباره آن بسازد. (اين اميد وجود داشت كه فيلم جان وين با عنوان «بره سبزيها» (1968) بتواند به عنوان يك عامل تعديلكننده در برابر پوشش تلويزيوني كه داشت كشور را عليه جنگ ميشوراند عمل كند) اما با عراق، اين وضع برعكس شده است. نيويورك تايمز گزارش داده است سه شبكه بزرگ تلويزيوني آمريكا در نيمه اول امسال تنها 180 دقيقه از اخبار روزهاي غيرتعطيل خود را به اين جنگ اختصاص دادهاند (در مقايسه با 57/1 دقيقه در تمام سال 2007)، و سيبياس ديگر يك خبرنگار تمام وقت در عراق ندارد.
فيلمسازان سعي دارند اين شكاف را پر كنند، اما تلاشهاي آنها اغلب نااميدكننده است ـ و مطمئناً براي كشيدن جوانان 14 ساله در مركز خريد به سينما طراحي نشده است.
بهترينهاي آنها در ايام اخير «Stop loss» كيمبرلي پيرس(2008) داستان يك سرباز داراي نشان افتخار كه به او دستور داده ميشود برخلاف خواست خود به عراق بازگردد، و «REDACTED» (2007) بريان ديپالما هستند. فيلم دومي كه از كليپهاي ويديويي براي گفتن داستان وحشتناك تجاوز و قتل يك دختر جوان عراقي بوسيله سربازان آمريكايي استفاده ميكند، با پول كاناداييها ساخته شده است.
«Stop Loss» و «IN VALLEYOF ELAH» (2007) داستان يك پليس نظامي است كه تلاش ميكند بداند چه كسي پسرش را پس از بازگشت از عراق كشته است هر دو بوسيله استوديوهايي ساخته شدهاند كه براي فيلمهاي با بودجه كم ايجاد شده بودند اما بعد به پارامونت و برادران وارنر پيوستند.
دلايل چندي براي نمايش ضعيف فيلم يك ستاره «LIONS FOR LAMBS» رابرت ردفورد يكي از فيلمهاي ضدجنگ اخير ذكر شده است. در اين فيلم تام كروز يك سناتور جمهوريخواه سعي دارد يك استراتژي جديد را براي پيروزي به يك خبرنگار بفروشد و يك دليل شكست فيلم آن است كه ستاره آقاي كروز ممكن است رو به افول باشد(اما احتمالاً اين درباره خانم استريپ صادق نيست چون او يكي از قهرمانان گيشه تابستان امسال بوده است). دليل ديگر اين است كه تماشاگران علاقهشان را به عراق از دست دادهاند. اما اين يك نظريه عادي روزنامهاي است و از روي نظرخواهيها گرفته نشده است. دليل اصلي ممكن است اين باشد كه اين فيلم حرف داشت.
فرانك ريچ، نويسنده نيويورك تايمز، پيشبيني كرد بيتفاوتي فيلم مستند فراموشنشدني«STANDARD OPERATING PROCEDURE» (2008) را درباره شكنجه در ابوقريب ارول موريس نابود خواهد كرد ـ و فيلم واقعاً شكست خورد. آقاي ريچ نوشت: «اين كشور كه قادر نيست حتي ديگر به اين شكست مفتضحانه (جنگ) نگاه كند اكنون منتظر شخصي است كه آخرين مراسم آن را اداره كند.»
اما هنوز يك منبع خشم مردم وجود دارد كه آن را چارلز فرگوسن با موفقيت در مستند سال 2007 «NO END IN SIGHT » ، فيلمي كه شكست اشغال را از نگاه حرفهايهاي نظامي و سرويس خارجي تعريف ميكند به تصوير كشيده است. احتمالاً يك خشم مشابه فيلم GREEN ZONE پل گرين گراس را كه سال آينده با شركت مت دمون توزيع خواهد شد نيز قرين موفقيت خواهد كرد. اين فيلم با الهام از «زندگي شاهانه در شهر زمرد»، يك كتاب برنده جايزه رايجوچاندرا ساكران رئيس سابق دفتر واشنگتن پست در بغداد، ساخته شده است.
افسردگي درباره جنگ در شيوه تصنعي كه هاليوود جبهه داخلي را به تصوير ميكشد متجلي است.
«IN THE VALLEY OF ELAH» جهان تاريكي از كابارهها، فروشگاههاي غذاهاي حاضري، متلهاي ناشناخته اطراف يك پايگاه ارتش را به نمايش ميگذارد.
در «GRACE IS GONE» جيمز استراوس (2007)، يك مرد بيهمسر كه نقش او را جان كوزاك بازي ميكند كه قادر نيست به دو دختر كوچكش بگويد مادرشان در حال جنگ در عراق كشته شده است، آنها را در يك جاده پر از فروشگاههاي بزرگ، به يك جهان كوچك رويايي از يك پارك تفريحي ميبرد.
آيا «THE HURT LOCHER» كاترين بيگلو كه براي نخستين بار در جشنواره ونيز به نمايش درآمد ميتواند مقاومت تماشاگران را در هم بشكند؟ اين فيلم كه درباره يك جوخه ضدبمب مأمور خنثي كردن مواد منفجرة كار گذاشته شده بوسيله شورشيان بغداد است، از همان نخستين تصويرش، يك روبوت را در حال كار روي بمب در ميان خرابهها، نشان ميدهد يك فيلم جنگي هيجانانگيز است. بعد يك رئيس جديد جوخه وارد ميشود و فيلم يك قهرمان پيدا ميكند.
گروهبان ويليام جيمز كه نقش او را جري رمز بازي ميكند معتاد به انجام خطرناكترين كارها در جهان است. او شخصيتي است كه ميتواند اسطوره اصلي سينماي آمريكا را تجسم بخشد چون كار او نجات جان مردم است نه گرفتن آن.
خانم بيگلو ميگويد: «جيمز مردي است كه در خيابان در جهتي قدم ميزند كه ديگران همه دارند از آن ميگريزند. او يك رايحه تصويري دارد.» اما اين ويژگيها قيمت سنگيني را طلب ميكنند.
او با ساختن فيلمي درباره يك جنگ نامحبوب كه هنوز آدمي را به تماشاگران ارائه مينمايد تا براي او هورا بكشند، ممكن است به طلا دست يافته باشد. شايد بازگشت جان وين چيزي است كه مردم منتظرش بودهاند.
شنبه 27 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]