واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: در ذيل وظايف زن و شوهر در قانون چين چنين آمده:
ماده 7-شوهر و زن رفيق و همراه زندگي ميشوند و به طور يكسان از آن لذت ميبرند.
ماده 8-شوهر و زن بايد با يكديگر توافق داشته باشند و به همديگر محبت كنند، در كار توليدي فعاليت كنند، از فرزندانشان نگهداري كنند آنها را آموزش دهند و بايد براي ساختن يك جامعهء نو و رفاه خانواده كوشش كنند.
ماده 9-شوهر و زن ميتوانند شغلي به طور آزاد انتخاب كنند و در جامعه فعاليت كنند.
ماده 10-شوهر و زن در مالكيت و ادارهء خانواده حق مساوي دارند.
ماده11-شوهر و زن ميتوانند آزادانه اسم فاميلي خود را انتخاب كنند.
ماده 13-شوهر و زن وظيفه دارند كه فرزندانشان را تربيت كنند و آنها را آموزش دهند. فرزندان وظيفه دارند كه به والدين ياري دهند و به آنها خدمت كنند.نه والدين، نه فرزندان حق بد رفتاري به يكديگر و ترك يكديگر را ندارند.آنچه در بالا گفته شد شامل والدين ناتني و فرزندان ناتني هم ميشود.
ماده 14-والدين و فرزندان ميتوانند وارث دارايي همديگر شوند.
ماده 15-فرزندان نامشروع مانند فرزندان مشروع حق مساوي دارند، هيچ كس حق اذيت كردن آنها را ندارد. زمانيكه پدر آن فرزند به وسيلهء مادر يا يك شاهد يا مدارك مربوط به آن شناخته شد بايد مخارج نگهداري فرزند را تا سن 18 سالگي به طور كامل يا نسبي بپردازد.
قوانين ايران
ماده1103-زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكديگرند.
ماده1104-زوجين بايد در تشييد مباني خانواده و تربيت اولاد خود به يكديگر معاضدت كنند.
ماده 1105-در روابط زوجين رياست خانواده از خصايص شوهر است.
ماده 1106-در عقد دايم نفقه زن به عهده شوهر است.
مواد 1107 تا 1113، نيز به چگونگي پرداخت نفقه و حق زن در اين مورد پرداخته است.
ماده 1114- زن بايد در منزلي كه شوهر تعيين ميكند سكني كند مگر اينكه اختيار تعيين منزل به زن داده شده باشد.
ماده1117-شوهر ميتواند زن خود را از حرفه يا صنعتي كه منافي مصالح خانوادگي يا حيثيات خود يا زن باشد منع كند.
ماده1118- زن مستقلائ ميتواند در دارايي خود هر تصرفي را كه ميخواهد بكند.
همان طور كه ميبينيم قانوني كه به مرد حق ميدهد اقامتگاه را تعيين كند يا زن را از شغلي كه دارد منع كند و رياست خانواده را بر عهده داشته باشد در حقوق مدني ما وجود دارد اما در قوانين چين و يا انگلستان چنين نابرابري به رسميت شناخته نشده است.در قانون چين حق مساوي زن ومرد در ادارهء خانواده آشكارا بيان شده و به زن و مرد به يكسان حق داده شد كه شغل مورد نظر خود را انتخاب كنند.
طلاق :
ماده 17 قانون مدني چين; تصريح ميكند در صورتي كه زن و شوهر هر دو مايل باشند، طلاق اجرا ميشود، بعد از اينكه هر دو زوج مايل به طلاق باشند شوراي محلي خلق طلاق نامه را تصويب ميكند.اين پيشنهاد زماني تصويب ميشود كه تكليف حضانت از فرزندان روشن شود آن وقت بدون تأخير، گواهينامهء طلاق صادر ميشود.
مادهء 18-زماني كه زن آبستن باشد، شوهر نميتواند تقاضاي طلاق كند.اين تقاضا را او ميتواند بعد از يك سال كه بچه متولد شد ارايه دهد، ولي در صورتي كه زن تقاضاي طلاق كند، اين مانع براي او وجود ندارد.
مادهء 43 قانون ازدواج تصويب شده در سال 1992 نيز ميگويد: دولت بايد از مالكيت زنان بيوه حمايت كند.در زمان طلاق، زن و شوهر بايد در مورد تملك دارايي هايشان به توافق رسيده باشند و اگر نتوانستند به توافق برسند، دادگاه خلق بايستي به اقتضاي شرايط طرفين و با در نظر گرفتن حقوق و امتيازات زن و كودكان آنها به قضاوت بنشينند.در شرايطي كه زن و شوهر مشتركائ يك خانه اجاره كرده باشند، حق زن بايد رعايت شود در شرايطي كه زن و شوهر در خانه اي كه متعلق به شوهر است زندگي ميكنند، اگر زن هيچمكاني براي زندگي پس از طلاق نداشت، شوهر بايد تاجايي كه ميتواند در اين امر به وي كمك كند.
اما اين آزادي عمل در قانون انگلستان وجود ندارد به اين معنا كه در قانون مرافعات زناشويي مصوب 1973 م.مقرر شده است كه دادخواست طلاق فقط بر اين مبنا ميتواند به دادگاه تقديم شود كه ازدواج به شكلي بهبود ناپذير فرو پاشيده است.براي اثبات اين امر، دادخواست دهنده بايد دادگاه را دربارهء يك يا چند مبنا از مباني زير متقاعد سازد:
1-خوانده مرتكب زناي محصنه شده و دادخواست دهنده به اين نتيجه رسيده كه زندگي كردن با خوانده دور از تحمل است.
2-خوانده به شكلي رفتار كرده كه منطقائ نميتوان انتظار داشت دادخواست دهنده با وي زندگي كند.
3-خوانده مدتي مستمر و دست كم درست دو سال پيش از تقديم دادخواست، دادخواست دهنده را رها كرده است.
4-زوجين مدتي مستمر و دست كم درست دو سال پيش از تقديم دادخواست، جدا زندگي كرده اند و خوانده به حكميكه صادر ميشود رضايت دارد.
5-زوجين مدتي مستمر و دست كم 5 سال، درست پيش از تقديم دادخواست، جدا زندگي كرده اند.
دادخواست طلاق را معمولائ نميتوان در سه سال اول ازدواج تقديم دادگاه كرد.( در مورد تقديم چنين دادخواستي در سال اول ازدواج منع مطلق وجود دارد.)
فرض موت: شخصي كه ميتواند دلايل معتبري براي اعتقاد به اينكه همسرش فوت كرده، ارايه كند حق دارد از شعبهء خانوادهء دادگاه عالي صدور حكم موت فرضي و ابطال ازدواج را تقاضا كند.
قوانين ايران در مورد طلاق بسيار پيچيده تر از قوانين انگلستان و چين است.زيرا طلاق خود چند نوع داشته و در اختيار مرد است.البته در مواردي به زن نيز اين حق داده شده كه در جاي مناسب به آن خواهيم پرداخت.
مادهء 1133-مرد ميتواند هر وقت كه بخواهد زن خود را طلاق دهد.
زن نيز ميتواند مطابق مواد 1119، 1129 و 1130 تقاضاي طلاق كند.
مادهء 1119-طرفين عقد ازدواج ميتوانند هر شرطي كه مخالف با مقتضاي عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگر بكند مثل اينكه شرط شود هر گاه شوهر زن ديگر بگيرد يا در مدت معيني غايب شود يا ترك انفاق كنديا عليه حيات زن سوء قصد كند يا سوء رفتاري كند كه زندگاني آنها با يكديگر غير قابل تحمل شود زن وكيل و وكيل در توكيل باشد كه پس از اثبات تحقق شرط در محكمه و صدور حكم نهايي خود را مطلقه سازد.
دو مورد ديگر نيز وجود دارد كه به زن حق طلاق ميدهد يكي استنكاف شوهر از دادن نفقه و يا عجز او از دادن نفقه.ديگري در صورتي كه دوام زوجيت موجب عسر و حرج زوجه باشد.
طلاق در قانون ايران دو نوع است: بائن و رجعي.در طلاق رجعي براي شوهر در مدت عده حق رجوع است.رجوع در طلاق به هر لفظ يا فعلي حاصل ميشود كه دلالت بر رجوع كند مشروط بر اينكه مقرون به قصد رجوع باشد.
همان طور كه مشهود است در اين گونه طلاق نيز حق بازگشت به مرد داده شده بدون اينكه رضايت زن در نظر گرفته شود.
طلاق بائن نيز خود چند نوع است: 1-طلاقي كه قبل از نزديكي واقع شود2-طلاق يائسه 3-طلاق خلع و مبارات مادام كه زن رجوع به عوض نكرده باشد 4-سومين طلاق كه بعد از سه وصلت در نتيجهء رجوع باشد يا نتيجهء نكاح جديد.
منبع:
كانون زنان ايراني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]