واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: صفحه آخر - ژانر را به خاطر بسپار
صفحه آخر - ژانر را به خاطر بسپار
پدرام رضاييزاده:اهل ادبيات اگر ندانند، اهل سينما حتما فراموش نكردهاند كه فريدون جيراني، يكي، دو سال پيش در پاسخ به منتقداني كه «پاركوي» او را فيلمي ضعيف و لحظاتي از آن را يك كمدي ناخواسته ميدانستند، با پيش كشيدن اهميت «ژانر» در سينما، پايبند ماندن به «قواعد ژانر» را مهمترين دغدغه خود در هنگام ساخت پاركوي دانسته بود. به گمانم فراموش نكردن اين جمله طلايي جيراني و تكرارش به هنگام برخورد با «مسئلهاي» به نام مرگ تدريجي يك رويا نيز ميتواند پاسخي باشد به بسياري از انتقادهاي مطرح شده در حاشيه اين سريال. مشكل سريال مرگ تدريجي يك رويا اما، نه استحالهاش از فيلمنامه عليرضا محمودي- پس از اصلاحات فريدون جيراني- به شكل فعلي است و نه تصويري كه كارگردان اين سريال از بعضي نويسندگان و مترجمان ميسازد. البته كه نيش و كنايههاي سريال به محفلها و جوايز ادبي هيچ پوشيده نيست و كمتر صفت و فعل ناپسند، غيراخلاقي و از منظر جامعه مذمومي- از اعتياد و بيبندوباري اخلاقي گرفته تا آدمربايي و قاچاق انسان و اقدام عليه امنيت ملي و همكاري با مخالفان نظام- است كه با اين سريال به گروهي خاص از اهل قلم نسبت داده نشده باشد. ادعا نميكنم اينها كه جيراني به نمايش گذاشته، يكسره زاييده تخيل و وهماند و در محافل ادبي هرگز به بعضي، و تنها بعضي، از اين صفتها برنميخوريم (و مگر نميشود در ميان اهل سينما يا حتي سياست همين «بعضي» را به همراه چيزهاي ديگر و شايد حتي سادهتر يافت؟) اما نميتوانم از كنار ذهنيتي كه نتيجهاش خلق چنين اثري و حمايت از آن ميشود، بيتفاوت بگذرم. قبلا هم نوشتهام كه اينجا، مثل هر جامعه ديگري، نسبتي از بدبيني و بياعتمادي ميان دولتمردان و هنرمندان وجود دارد و ظاهرا گريزي هم از آن نيست؛ اما برخورد دگرگونه و تبعيضآميز دولتمردان و مديران فرهنگي با نويسندگان و اهل ادبيات- در مقايسه با ديگر هنرمندان- چيزي نيست كه بتوان ناديدهاش گرفت. اگر سينماگران آنقدر معتمد نظام هستند كه فرصت بيابند با مسوولان كشور ديدار كنند و «دغدغهها» و «نگرانيهايشان» را مطرح كنند، يا آسوده(تر) در پي برگزاري جشنهاي سينمايي و جلسات نقد و بررسي فيلم باشند، نويسندگان اما نه تنها از اين «فرصت»ها محروماند و حتي در آمارهاي رسمي نهادها و وزارتخانهها «ديده نميشوند» كه متاسفانه گاهي در قامت پيادهنظام دشمن به ضديت با ارزشها ميشوند. نميدانم اين نوع نگاه به ادبيات و كلمه و اهلش چگونه ممكن است از ميان برود، اما اين را خوب ميدانم كه نويسندگان امروز- برخلاف آنچه در ذهن برخي متوليان فرهنگي و سياسي ميگذرد و ردپايش را در «مرگ تدريجي يك رويا» هم ميتوان ديد- نه به دنبال گرايشها و آرمانهاي سياسي بعضي نويسندگان پيش از خودند، نه عقبه ايدئولوژيك و سياسي آنان را دارند و نه مانند گروههايي چون كانون نويسندگان ايران در پي تكرار اشتباهاتي چون تبديل خواستههاي صنفي به شعارهاي بيهوده و نخنماي سياسي هستند. مصداق اين ادعا هم شايد تلاش اهل قلم براي حفظ استقلال و دور ماندن از دعواهاي سياسي و دستيابي به تعاملي كم و بيش پايدار، هرچند يكطرفه اما به دور از هياهو و جنجال، با مديران فرهنگي در هر دورهاي باشد. نمايش اين همه تاريكي و نسبت دادناش به اهل كلمه، نتيجهاي جز افزودن بر بلندي و استحكام ديوار بياعتمادي ميان نويسندگان و دولتمردان نخواهد داشت. زمانه عوض شده است و آدمهاي اين سوي ديوار هم؛ شباهتي اگر مانده در تكرار وسوسه نوشتن و منتشر كردن است و بس. آيا وقتش نيست كه دولتمردان هم اين تغييرات را باور كرده و به آدمهاي اينسوي ديوار مانند گذشته نگاه نكنند؟
شنبه 27 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]