واضح آرشیو وب فارسی:فارس: محمدرضا كلان فريبايي دين و دنياي جديد
خبرگزاري فارس:دين اسلام براي تدبير جامعه بشري آمده است و از طرفيديگر در دنيايجديد پديدههايمتنوعيظهورميكند كههر كدامبهسهمخود بر نحوهزيستو زندگيانسانها تأثير ميگذارند. دراينوضعيتممكن است درذهن جوان كنجكاومسلمان اين سوال جريان پيدا كند كه نسبتديناو با دنيايجديد چيست؟
مقدمه:
دين اسلام براي تدبير جامعه بشري آمده است و از طرفيديگر در دنيايجديد پديدههايمتنوعيظهورميكند كههر كدامبهسهمخود بر نحوهزيستو زندگيانسانها تأثير ميگذارند. دراينوضعيتممكن است درذهن جوان كنجكاومسلمان اين سوال جريان پيدا كند كه نسبتديناو با دنيايجديد چيست؟ البتهاينسؤالبسيار كليو مبهماستو برايآنكهپاسخخود را بيابد چارهايجز ايننيستكهدر مرحلهاولمولفهها و ابعاد و اركاندنيايجديد را يكايكتفكيككنيمو نسبتهر يكرا با دينارزيابينماييمو در مرحلهبعد پساز جمعبندياينارزيابيها بهآنپرسشمهمپاسخدهيم.اما ابتدا لازم است مقدمه بحث رابا طرح چند سوال اينگونه آغاز كنيم:
-1 ميزاندخالتديندر سعادتمندشدنجامعه بشري چقدر است؟
2- آيا تكنولوژي مورد تائيد ديناست؟
3- نقش دين در ترغيببهبهرهورياز مواهبطبيعيچيست؟
مكتبهاييكهخطوط بايستگيو شايستگيجامعهانسانيرا چهدر قلمرو زندگياين جهاني و چهدر حياتجاودانيترسيممينمايند، خطوطكلي خواهد بود نه ورود درمسائلجزئي.اما شناختآنخطوط كليو قرارگرفتندر جريانجزئياتو تطبيقكلياتبر آنها، بهعهدهخود مردماستو بهمين دليلميگوييم: مكتباسلامدو جنبه دارد:
الف:جنبهپيشروي
ب: جنبهپيروي.
لذا همه آموزه هاي دين مربوطبهنيازهايثابتماديو معنويانسانها است، مكتباسلامبا جنبهپيشروي، انسانها را روبهكمالتشويق مي كند و اما در جزئياتو موضوعاتو انتخابطرقزندگي[ ماداميكهمخالفعقلو مقرراتثابتشده اسلامينباشد ] مكتباسلامخواستههايمعقولمردمرا امضا، نمودهو بهاصطلاحرويكرد پيرويدارد وشايد به همين علت استكهاسلامتازگيو سازندگيخود را در ذاتخود دارد و در نتيجهجاودانگيمقتضايذاتآناست.
اگر فرديا جامعهايبهعلل مختلف فاقداستعدادلازم باشد،دراين صورت هيچخلليبر كمال دين وارد نميآورد.
البته جامعه بشريممكناستبدونشريعتاسلامينيز برقرار باشد.اما بر اساس مباني ديني معتقديم نياز انسان[ بهجهتاستعدادهايبسيار متنوعيكهدارد ] بههدايت فكرياز طريق خالق هستي ضرورتي غير قابل انكاراست.
زيرا هدفحياتانسان منحصر در زواياي حيواني نيست.
هنگامي كه زندگي اجتماعيبراياو ضروريشد؛ زماني محتوايي اين زندگي مستند بهسياستعقلياستوگاهي مستند بهشريعتالهياست اماهنگامي كه آنمستند بهسياستعقلياست،منافعشتنها در دنيا، حاصلميگردد. بنابراين، قوانينشريعتاسلاميمجموعهاياز احكامشرعيو آداباخلاقيو قوانينطبيعياستكهمراعاتآندنياي جديدي را پيشروي انسان باز مي كند، در نتيجهزندگيبر مبنايديناز زندگيبر مبنايتعقلمحض[ اگر امكانپذير باشد ]، كاملتر و جامعترخواهد بود. جامعيت زندگيدينياز آنجهتاستكهسعادتهر دو جهان را تامين ميكند. اما زندگيبر مبنايسياستغيردينياين فرجام انديشي را ندارد.
منظوراز «تكنولوژيديني» چيست؟
در آنهنگامكهنيازهاياساسيجامعه بشري شكل مي گيرد، موجبابداعو ابتكار صنعتي مي شود تا نيازهاي خودرا مرتفعنمايد ، قرآن نيزتاكيد كرده است «و اعدوا لهممااستطعتممنقوة» (و هر چهميتوانيد قوايخود را برايدفاعاز حياتو شرفو كرامتخود در برابر دشمن آمادهكنيد.) انفال/60.
در گذشته عدهايسادهلوحميكوشيدند اصولهمهابتكاراتو تكنولوژيهاييكهبشر بهآنها دستيافتهاست، از قرآنو احاديثاستخراجنمايند و اينيككار بيهوده ايبود، زيرا وظيفه مستقيممكاتب آسمانيو منابعمعارفدينيايننيستكهبرايبشريت،علومرياضي، فيزيكي، شيمي، گياهشناسي، زمينشناسيرا با تماميمسائلو قوانينآنها تعليمبدهند، آنچهكهوظيفه دين است، تعليمبشريتدر عرصه«حياتمعقول» و آموزشهمهنيازهاياصيلوبنيادي او است. اما كميتو كيفيتآن، موكولبهحواس، تعقل، انواعدرك، دريافتهاياكتشافيوانواعتكاپوها استكهخداوند اين سرمايه رابهبندگانخود عنايتفرمودهاست.
همانگونهكهلزومو كيفيتآمادهكردنوسيلهبرايكشاورزي، ابزار خاصبرايساختنمسكنو تهيه انواعدواها برايمعالجهبيماريها، وظيفه پيامبرانو كتبآسمانينيست، چنانكهبيانطرقبهوجود آوردنانواعتكنولوژيها، ساختنكامپيوترها، تجزيه، تحليلذراتاتميو غيره...بهعهده دين نيست.
پس هر كسكهتواناييتهيهو تنظيمعلوموتكنولوژيمزبور را داشتهباشد [ اعماز دولت, جامعهو فرد ] و با اينحالاقدامنكند،بلحاظ تفكر ديني مسئولو مجرممحسوبميگردد.
از اينرو وضعيتاقتصاديو معيشتيثابتيدر تمامدوره ها برايانساننميتواندر نظر گرفتو اسلامنيز بر هميناساسعلماقتصاد ثابتيرا برايحياتبشريمعرفينكردهاست،اساساًهيچمكتبيا علمينيز نميتوانداين شيوه را دنبال نمايد.زيرا ذاتعلم متناسببا شرايط و اوضاعزماندر تغيير و تحولاست.
در عينحالاسلاماز دو جهتبر دانش هاي مورد نياز جامعه نظارتدارد؛
الف: بلحاظ نظام فقهيو حقوقي
ب: بحاظ نظام اخلاقي.
و بهاينجهتسيستماقتصاد اسلاميمانند فقهو فلسفهاسلاميباز است. لذا آنعلمو دانشي، فرصتظهور و بروز در جامعهاسلاميمييابد، كهخود را با قواعد اخلاقيو فقهيو حقوقياسلاميهماهنگكند. با ايناوصافبراي دين در برابر دنياي جديدچالشي نخواهيم داشت.
بعضياز متفكرانغربيو پيروانآنان جايگاه دين را تغيير دادهوآنرا از همه پديدهها و شئونحياتماديو معنويتفكيك كردند و در حقيقتبا ايناقدامقهرمانانه!! هويتدينرا از موجوديتانسانيجدا كردند و بقولمردانخردمند مغربزمين،انسان را تا حددندانههايماشينناآگاهپايينآوردند و برايدلخوشداشتناو دستبهداماناپيكوريانشده، با سرخوشيو مستيو تخدير او را سرگرمنمودند، تا آنجا كهبقولمولوي: ذكر و فكر او را بهپايينكشاندند.حتيبعضيها كار را بهآنجا رساندند كهبا كمالوقاحتبگويند: انديشهيكنوعبيمارياست.در حالي كه دين به انديشه و انديشيدن بهاي فراواني داده است .البته اينسلاحمخربهويتانسانيدر كارگاهفكريامثالسارتر تيز ميشود كهمعتقد است: «انسانتاريخدارد و نهاد ندارد»!
همهآنآياتقرآنيكهدستور بهمطالعهو بررسيجهانهستيميدهند، برايآننيستكهچند رشته دانشمجرد از عملو سازندگيرا بهدستبياوريمواسم آن را دنياي جديد بناميم. بلكهدر ايندنيا بايد شخصيتآدميبهثمر برسد و اينبهثمررسيدنسنتز يا محصولياز علومو معارفو گسترش«منانساني» بر جهانعينياستكهبدونساختنجهانبرايبهرهبرداريدر حياتمعقولامكانپذير نيست.تلاش مسلمانان براي بدست آوردن بهترين ابزارهاي توسعه زندگي ايده آل؛ هيچ تعارضي با اصول اسلامي ندارد.
امامباقر(ع) فرموده: انيلا بغضَالرجلانيكونكسلانا عنامر دنياهو منكسلعنامر دنيا، فهو عنامر آخرتهالكسل(الفروعمنالكافي، 5/85) (مندشمنميدارممرديرا كهدر امر زندگيدنيويافسردهو كسلباشد و هر كسدر زندگيدنيويكسالتداشتهباشد آنشخصدر امور اخرويكسلتر است).
امروز ما شاهد بروز يكنظامعاليحقوقجهانيبشر از ديدگاهاسلامهستيمكهبا تكيهبهنصوصو قواعد مستند بهنصوصالهيو بهجوامعبشريعرضهميشود, پيشرفتتكامليبشر نهبا گسترشفراگير تكنولوژياستو نهبواسطه علمبرايسلطهگريو نفعگراييو لذتپرستي، بلكهبوسيله اخلاقوالايانسانياستتااز اين طريق فرهنگ انساني را به فرهنگ اسلامي نزديك سازد.
رابطه دين و توسعه:
ميخواهماز نسبتديناسلامبا توسعهبهعنوانيكياز مولفهها و اركاندنيايجديد بحث كنم تا نتايج شفاف تري از موضوع ارائه شود.
واژه«توسعه» كهمعادلآندر زبانانگليسي(Development) است، يكواژهكاملاًگمراهكنندهو فريبندهاست. در واقعمفاد اينمفهومحكايتاز يكنوعوسعتيافتندر سطحميكند و بههمينجهتهيچدلالتيبر وسعتيافتندر «عمق» و بهعبارتدقيقتر رشد خودجوشو درونييكجامعهندارد. ايندامو سرابيكهاز آنبا عنوانتوسعهياد ميشود، كاملاًمتناسباستبا برخياز روشهاييكهبهآراستگيظاهر و تخريبباطنيكجامعهمنجر ميشود. معمولاًدر كشورهايجهانسوم، بعد از تغيير گروه«مرجع» و نفي«سنتو هويتخود»، اهدافتوسعهمطرحميشود و هميناهدافبهافراد كمتجربهكهنسبتبهغربيها احساسحقارتميكنند تلقينو از طريقآنها در برنامهريزيكشورها برايتعيينسطحتوسعهتدوينميگردد. مثلاًكسانيچوندانيللرنر در تعيينضوابطتوسعهجوامعبهمعيارهاي«كمي» ذيلاشارهميكنند.
-1 ميزانگسترششهرها، -2 ميزانباسوادي، -3 استفادهاز وسايلارتباطجمعيمانند، روزنامهو كتابو تلويزيونوراديو، -4 ميزانمشاركتدر انتخابات.
البتهگو اينكهبرخياز اينضابطهها در شرايطيخاص، گوياياطلاعاتمفيديبرايبخشياز جامعهميتوانند با شند، اما قطعاًاينضوابطبههيچوجهبرايسنجشميزانپيشرفتو رشد و تعاليحقيقييكجامعهحتيدر كمترينحد نيز كافينيستند. از ايننكتهنيز غافلنباشيمكهدر مورد مفهومو محتوايواژهپيشرفت(Development)(كهدر جامعهما از آنبهتوسعهتعبيرمي شود) هيچاتفاقنظريحتيدر محافلعلمي به اصطلاح دنياي جديد(اروپاوآمريكا)وجود ندارد. هنوز معلومنيستمراد از رشد و توسعه، رشد تكنيكياستيا رشد معنوييا رشد بيولوژيكييا رشد سياسيو يا تركيبياز اينها. اما اگر ما معيارهايپيشرفتو رشد يكنظاماجتماعيرا عبارتاز، امكانارضائ نيازهاياساسي، كاهشپيچيدگياجتماعي، نظماجتماعي، كمكبههمنوع، توافقو وحدتارزشي، انسجاماجتماعي(صرفنظر از نابرابريهاياجتماعي) بدانيم.
بهنظر ميرسد هيچيكاز معرفهايكميكهاشخاصيچونآقايدانيللرنر مطرحميكردند، در ارزيابياينمقولاتاساسي، كاميابو موفقنخواهند بود. آنتوسعهايدهآليكهما بايد بهدنبالآنباشيمنوعيتوسعهدر عمقو بهتعبير قرآن، رشد و تعالييافتناست. توسعهايدهآلتوسعهو پيشرفتياستكهدرآنسطحتفكر و فرهنگافراد بيشتر از سطحبهرهورياز ابزارشاناستاما توسعهدر مصداقامروزياشبگونهاياستكهسطحداراييابزاريافراد بسيار بسيار بالاتر از سطحداراييفكريو فرهنگيآنها است، در نتيجههمهچيز برايچنينافراد و جوامعتبديلبهابزار ميشود فعاليتهايابزاريتبديلبههدفميگردد. متاسفانهآنچهكهتوسطغربيها - مراد سرمايهدارانغربياست- بهعنوانالگوهايتوسعهبهكشورهايجهانسومالقأ ميشود، همانبُعد ماديو ارزشهايماديتوسعهاست.كه رويكردصرفاً«مصرفكننده» دارد؛ مصرفكنندهفرهنگغرب، تكنولوژيغرب، سياستغرب، تفكر غربو ديگر شئونزندگيسرمايهداريو صنعتيغربي. ممكن است دين با چنين رويكردي چالش داشته باشد.
اگر دنياي جديد را به معنايي توسعه يافتگي بدانيم در اين صورت دين اسلام نه نتها مخالف توسعه درعمق نيست بلكه به بخش دوم آن ( توسعه در سطح ) نيز ساختارو مدل مي دهد.لذا پاردوكسي مشاهده نمي شود, تا بين دين ودنياي جديد عدم سازگاري حاكم گردد.
بهنظرنگارندهنهتنها دين از يك ساختار و نظام دروني مستحكمي برخوردار است بلكه اين دنياي جديد است كه در مواقع متعدد از درون گرفتار نقاط كور وابهام هاي فروان در عرصه هاي مختلف است.در چنين دنياي جديدي حركت در چارچوب سياست دين؛ راهبردي است كه حتي مورد توصيه عقلانيت جامعه بشري نيز قرار مي گيرد.
منابع:
براي مطالعه بيشتر.
1-مقدمهايبر جهانبينياسلامي،جعفر سبحاني.
2-تعامل هاي دين و دولت - عليرضا شجاعي زند.
3-قبسات ,ش, 1, 4 ,5,7.
4-توسعه و تضاد, رفيع پور.
5-مجموعه مقالات دين و مدرنيته.
6-اصول وفروع كافي،ج،5،ص،85.
7-قرآن كريم.
پنجشنبه 25 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]