واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: راز طول عمر
اجازه بدهيد قبل از اينكه اين كشف مهم توسط پژوهشگاهها و مراكز تحقيقاتي پيشرفته اجانب اعلام و به اسم آنها ثبت شود، اينجانب آن را با كمال افتخار و مسرت در همين جا اعلام نموده و اين كشف مهم را به عنوان نتيجه تحقيق درازمدت يك ايراني به ثبت برسانم.
حتماً كنجكاو شدهايد كه باز چه خبر شده است و از آنجا كه اين روزها شارلاتانبازي زياد شده، ممكن است با ترديد به اين قضيه نگاه كنيد. ولي به شما كاملاً اطمينان ميدهم كه اين يك كشف واقعي و مهيج است و عنوانش را هم گذاشتهام «راز طول عمر» ، كه شما ميتوانيد به جاي طول عمر از عناوين ديگري مانند شادابي، جواني، شاد زيستن، آرامش و حتي جاودانگي استفاده فرماييد.
خلاصه و نتيجه تحقيقات: براساس مطالعات و تحقيقات انجام شده، عدم مطالعه روزنامهها موجب بهبود افسردگي، ايجاد حس آرامش، شادابي و سرزندگي و در نهايت افزايش طول عمر انسان خواهد شد.
ميدانم كه شگفتزده شدهايد و برايتان درك اين موضوع بسيار دشوار است. زيرا در عصر حاضر تصور جهان بدون مطبوعات در هيچ ذهني نميگنجد و اگر هم بگنجد، معنياش اين است كه آن ذهن محترم به روغنسوزي افتاده است و خوب كار نميكند.
روزنامهها همانطور كه از اسمشان پيداست، ميبايست با مسائل روز درگير باشند و همين موضوع، اصطكاك و ساييدگي به وجود ميآورد (مثل سوهان روح يا خوره را كه حتماً شنيدهايد؟). و اصطكاك رفتهرفته موجبات استهلاك را فراهم ميكند كه چيز خوبي نيست.
مطبوعات را «رسانه خواص» ناميدهاند و اگر به آمار نگاه كنيد و يا حتي دور و برتان را يك نظر ملاحظه فرماييد، مشاهده خواهيد فرمود كه ميانگين عمر خواص هميشه از ديگران (يعني عامه) بسيار كمتر بوده است. شايد هم دستي در كار بوده تا با معرفي مطبوعات به عنوان رسانه خواص، باعث شوند تا خواص بيشتر روزنامه بخوانند تا زودتر خلاص شوند و بروند پي كارشان!
اين مطلب را آدمهايي كه حساب و كتاب سرشان ميشده، با هوش ذاتي خود بهتر درك كردهاند و حتي بعضي از كلهگندههاي تاريخ آنقدر كه از روزنامه ميترسيدهاند از لولو و اجنه نميترسيدهاند. حتماً سخن ناپلئون بناپارت، امپراتور معروف فرانسه را به ياد داريد كه هميشه ميگفت: «من از يك روزنامه بيشتر از هزاران سر نيزه ميترسم.»
به عنوان توضيح واضحات عرض كنم كه موضوع اصلاً سياسي نيست و جهت رفع هرگونه سوءتفاهم و رفع شبهه به استحضار ميرسانم كه اينجانب از هنگام قبل از تولد تاكنون هيچگونه عضويت و يا وابستگي به احزاب و گروههاي چپ و راست و بالا و پايين نداشته و ندارم، و صد البته در حزب باد هم پايم را نگذاشتهام كه عاقبت با سر زمين بخورم!
كشف من يك كشف علمي و بلكه اجتماعي است براي خدمت به مردمي كه جوياي راز افزايش طول عمر هستند. همين و بس!
خب، لابد ميپرسيد كه چه رابطهاي بين روزنامه نخواندن و افزايش عمر وجود دارد؟ پاسخ آن ساده است. روزنامه از آنجا كه رسانه خواص است، دربرگيرندة اخبار و اطلاعاتي است كه در ديگر رسانهها منتشر نميشود و يا اگر ميشود همراه با جزئيات بيشتر نيست.
اخبار و اطلاعات هم به دو گروه عمده تقسيم ميشود كه شامل اخبار خوب و خوشايند و اخبار بد و ناگوار است. در توضيح اين طبقهبندي بايد بگويم كه اخبار خوب و خوشايند موجب انبساط خاطر و سر كيف آمدن انسان ميشود و اخبار بد و ناگوار آدمي را چنان از زندگي سير ميكند كه گويي در مجاورت پياز است و اشك آدم را از داخل و خارج درميآورد. در توصيف اين دو شرايط يكي از شاعران محترم فرموده است:
عمر اگر خوش گذرد زندگي نوح كم است
ور به سختي گذرد يك نفسش بسيار است
مشكل بزرگ روزنامهها اين است كه خبرهاي بد و ناگوار آن بيشتر از خبرهاي خوب و خوشايند آن است و بدتر از روزنامههاي عصر، روزنامههاي صبح است كه آدم را از سر صبح پكر ميكند. ميگوييد نه؟... سري به تيترهاي روزنامههاي همين امروز بيندازيد:
ـ لبنيات تا 15 درصد گران شد
ـ هزينه اصلاح سر گران شد
ـ واردات ميوههاي لوكس
ـ بررسي افزايش بهاي نان
ـ ضعف تغذيه و كوتاهي قد كودكان
ـ بالا رفتن قيمت پنير
ـ فروش گوشت الاغ
ـ افزايش قيمت.......
حالتان جا آمد؟! ... حالا اگر توي آينه به خودتان نگاه كنيد، ميبينيد رنگتان كمي پريده است و لب و لوچه مباركتان نيز آويزان شده و در چشمهايتان مثل چشم اموات هيچ درخششي كه نشاندهنده حيات باشد ديده نميشود. (اگر از تشبيه چشمهايتان به چشم اموات ناراحت هستيد، بخوانيد عروسكها!)
حالا براي اين كه احساس نشاط كنيد، روزنامه را به كناري انداخته و به جاي آن كنترل تلويزيون را برداريد و تكمه هر كانالي را كه دوست داريد فشار دهيد. فرقي نميكند كدام شبكه، همه جا بساط خواستگاري و شيرينيخوران برپاست.
همه خانهها شيك و مجلل و برخوردار از رفاه و تنعم هستند و اگر براي نمك و چاشني، يك عاشق غصهدار هم زانوي غم بغل كرده و عينهو مجنون هي آه ميكشد، باز هم خيالت راحت است كه آخر سريال به خوبي و خوشي شاهد جشن عقد و عروسي او خواهيد بود و از شدت هيجان بياختيار چنين زمزمه خواهيد كرد:
بادا، بادا، مبارك بادا
ايشالا مبارك بادا....
به اين ميگويند رسانه. بد ميگويم؟ شما بفرماييد!
برخلاف روزنامهها كه همهاش مينويسند «گران شد» و چون اينها مينويسند، گران ميشود؛ در تلويزيون همه چيز ارزان است. حتي مردم (كه از آنها با عنوان مصرفكننده ياد ميشود) با نهايت رضايت از مناسب بودن قيمتها و كنترل آن حرف ميزنند و هيچكدام گله و شكايتي ندارند، جز اين كه مثلاً در فلان سريال اگر قُطامش زيادتر شود بهتر است!
خلاصه اين كه بعد از اين كشف مهم، چند وقتي است دست به روزنامه نميزنم و فقط و فقط تلويزيون تماشا ميكنم. اين قدر سرحال آمدهام كه احساس ميكنم انگار يك بچه هفت هشت سالهام. شايد هم كمتر. اصلاً احساس ميكنم تازه به دنيا آمدهام و هيچ غم و غصهاي ندارم. بعضي وقتها هم احساس ميكنم اصلاً انگار توي اين دنيا نيستم (اگر شك داريد، تجربه بفرماييد!).
تنها مشكلي كه در حال حاضر براي بنده وجود دارد، هنگامي است كه پايم را از خانه بيرون ميگذارم و ميبينم كه اوضاع كمي با آنچه تلويزيون نمايش ميدهد فرق دارد. به همين خاطر هم شك كردهام كه مبادا كسبه محترم محل با بنده لج كردهاند و عمداً به من گران ميفروشند. و يا اينكه به محض خارج شدن من از خانه، دستهجمعي اتيكتهاي قيمت را كه موظف هستند روي كالاهايشان، پشت ويترين نصب كنند، يكجا جمع ميكنند تا مرا خيط كنند.
آخر مگر ميشود در قرن بيست و يكم و با اين همه اداره و سازمان متولي نظارت بر قيمتها ، مغازهاي پيدا شود كه حتي اهل نصب اتيكت قيمت هم بر روي اجناس خود نباشد؟
يادم ميآيد در جريان برپايي كنگرهاي به شهر خرمآباد در استان لرستان رفته بوديم و يك روز كه ما را براي بازديد آثار ديدني و تاريخي شهر برده بودند، در حاشيه يكي از خيابانها يك تخته سنگ سياه و بسيار بزرگي وجود داشت كه انگار به اميد خدا رها شده بود و روي آن خط و خطوطي ديده ميشد كه ما نميتوانستيم آن را بخوانيم.
راهنماي ما با غرور و افتخار داد سخن داد كه اين تخته سنگ مربوط به دوره سلجوقيان در چند صد سال پيش است و اين خطوط، اعلام نرخ اجناس موردنياز مردم است كه ميبايست مو به مو اجرا شود و هر كس تخطي و تخلفي نمايد به مجازات خواهد رسيد.
اين را گفتم كه بدانيد حتي قبل از اينكه اجنبيها به اتيكت و نظم اقتصادي برسند، اين چيزها در مملكت ما وجود داشته. حالا شايد شما بگوييد كجاي كاري برادر جان كه در دوره هخامنشي هم چنين روالي بوده و با خط ميخي در فلان كتيبه كه اكنون در يكي از موزههاي فرنگ نگهداري ميشود، موجود است.
حق كاملاً با شماست. منظور من همان تخته سنگي است كه از نزديك ديدهام و حالا هم نميدانم اين تخته سنگ هنوز در جاي خودش هست يا نه! ولي يقين دارم كه اگر كسبه محترم محل به من گران ميفروشند و يا هيچكدام اتيكت قيمت را بر روي اجناس خود نصب نميكنند، با من طرف هستند. فقط با شخص من! و قطعاً اين موضوع از دو حال خارج نيست:
يا آنها با من لج كردهاند و يا اينكه با من شوخي دارند.
از آنجا كه من ذاتاً و اصولاً آدم خوش اخلاق و خوش برخوردي هستم، بعيد ميدانم كه با من لج داشته باشند. پس حتماً با من شوخي دارند. بله، حتم دارم كه با من شوخي دارند!
پنجشنبه 25 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]