واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: تخریب فزاینده محیط زیست و منابع طبیعی به عنوان مهمترین معضل جهانی در هزاره سوم مطرح است. پیامدهای این بحران که ناشی از فعالیت های نادرست بشر بویژه در نیم قرن اخیر است بسیاری از نظام های طبیعی را که حاصل میلیون ها سال توازن و تکامل هستند در معرض انواع مخاطرات قرار داده است. نابودی جنگل ها و مراتع، فرسایش شدید خاک، افت سفره های آب زیرزمینی، افزایش درجه حرارت زمین و بیابان زایی مصادیق بحران بوده که در سطوح محلی، منطقه ای و بین المللی و با شدت های مختلف، تمام جوامع اعم از توسعه یافته و در حال توسعه را تحت تاثیر قرارداده است. متاسفانه کشور ما نیز از این امر مستثنی نبوده و در حال حاضر با معضلات گوناگون در زمینه ی تخریب منابع طبیعی مواجه که جای بسی تعجب و تاسف است. تعجب و تاسف بدان جهت که چرا در کشوری که فرهنگ دیرینه اش مزین به نام و تعالیم اسلام است وضعیت طبیعت فاجعه بار است. آیینی که در کتاب های آسمانی اش، مکرراً نحوه ی صحیح استفاده از مواهب طبیعی گوشزد شده، حتی سوره ای در قرآن (انفال) با این موضوع آغاز شده و روایات متعددی از پیشوایان آن درباره اهمیت حفظ محیط زیست و منابع طبیعی و ارتقاء جایگاه و وضعیت آن بدست ما رسیده است.
باز جای تعجب و تاسف است از تخریب فزاینده منابع طبیعی در کشوری که دو اصل از قانون اساسی آن (اصول 44 و50) به صراحت، حفظ و حراست منابع طبیعی و محیط زیست را وظیفه عمومی دانسته و هر گونه فعالیت اقتصادی که باعث تخریب آنها گردد را ممنوع می داند و دیگر بگذریم از اینکه در کشوری وضعیت منابع طبیعی فاجعه بار است که از لحاظ سوابق امر، حتی در زمان کوروش نیز در پهنه ی قلمرو جهانی اش دارای تشکیلات جنگلبانی بوده است.
با این اوصاف مشخص است که دلیل اصلی تخریب منابع طبیعی در نبود قوانین حفظ منابع طبیعی نیست بلکه علت اصلی، اهمیت ندادن و یا دست کم در حاشیه پنداشتن موضوع محیط زیست و منابع طبیعی توسط اكثر مسئولين است. علت اصلی، توجه به منافع آنی و ندیدن منافع غیر مستقیم و بلند مدت و ارزش قائل نبودن برای مواهب طبیعی است که بدون زحمت و هزینه به ما عطا شده است. مزید بر این علل، نگرش عمومی کشورهای در حال توسعه به موضوعات مرتبط با حفظ محیط زیست و منابع طبیعی است که آنرا به عنوان ترفندی از سوی کشورهای توسعه یافته برای بازداشتن آنها از جهش اقتصادی دانسته و به همین دلیل از آن به عنوان موضوعی لوکس یاد نموده و می نمایند. خوشبختانه رهبر فرزانه جمهوری اسلامی به دقت تمام، این نگرش نادرست را تشخیص داده و فرموده اند: (( حفظ و احیای منابع طبیعی یک امر تشریفاتی نیست یک امر حیاتی است)). با این همه اگر هنوز هم برخی مسئولین اجرایی کشور از هر جناح سياسي و در هر پست و سمتی، نسبت به اولویت حیاتی حفاظت منابع طبیعی به عنوان يك منفعت ملي، شک و تردید دارند اخطارهای طبیعت در حال تخریب، بسیار گویا و صریح و ذکر چند مورد آن به شرح ذیل کفایت می کند:
1- تعداد سیلابهای سالانه از دهه. به طور تصاعدی افزایش داشته است. این سیلابها چیزی نیست جز باران رحمت الهی که اعمال نسنجیده در تخریب پوشش گیاهی مراتع و جنگل ها به هردلیل، راه نفوذ آن به دل زمین و تغذیه سفره های زیرزمینی و قنوات و چشمه ها را بسته و به بلا تبدیل شده است .
2- سیلابها چه می کند ؟ شاید در نگاه سطحی فقط خانه ها و تاسیسات ویران شده و نهایتاً نفوس از دست رفته به عنوان خسارت سیلاب بیان گردد. اما آیا از دست دادن خاک حاصلخیزی که ایجاد یک سانتیمتر آن به طور متوسط 300 سال طول کشیده و از بین رفتن10 سانتیمتر آن باعث افت 50 درصدی محصولات کشاورزی می شود مورد توجه قرار گرفته و آیا می دانیم که میزان فرسایش خاک ایران 10 تا 15 تن در هکتار است حال آنکه این میزان در ممالک آسیایی 8/3 ، در اروپا 5/0 و در استرالیا 3/0 تن در هکتار برآورد شده است.متاسفانه در هر سال بیش از 2 میلیارد متر مکعب خاک حاصلخیز کشورمان در اثر فرسایش شسته شده و باعث از بین رفتن هزاران هکتار زمین زراعی می شود.
3-اما سیلابها و رسوبات به کجا می رود ؟ بد نیست بدانیم با ورود بیش از یکصد و پنجاه میلیون مترمکعب رسوب در سال به مخازن سدهای بزرگ کشور ،عمر مفید پیش بینی شده در برخی از آنها به نصف کاهش پیدا کرده و طبیعی است که به همین میزان بازده سرمایه های عظیم مصرف شده در امر سدسازی و ایجاد سیستم های آبیاری پایین آمده است .
آیا روشن تر و ساده تر از این می توان ضرر و زیانی را که تخریب عرصه های طبیعی بر نقاط متعدد و مختلف پیکره اقتصادی –اجتماعی کشور وارد می کند درک نمودو آیا در محاسبات توجیه اقتصادی، سود پروژه های عمرانی که باعث تخریب عرصه های طبیعی می شود- البته بهتر است پروژه های نامتوازنی از این دست را بجای عمرانی ، تخریبی بخوانیم- با دامنه گسترده و پیچیده خسارات ذکر شده برابری می کند؟
4- بازهم بد نیست بدانیم که ایران از بین 146 کشور مورد بررسی از نظر شاخص های پایداری محیط زیست، با قرار گرفتن در انتهای جدول جهانی، رتبه ی 132 را بعد از کشورهای چون آنگولا ،بورکینا فاسو، ویتنام، لیبی و چاد کسب کرده است. متاسفانه این وضعیت برای کشوری است که از لحاظ تنوع زیستی جزو 6 کشور اول دنیا و از نظر جاذبه های خیره کننده طبیعی در شمار هشت کشور نخست جهان قراردارد .
هدف از بیان مطالب مذکور، ایجاد زمینه ی نگرش صحیح به مقوله منابع طبیعی در بین مسئولین امر اعم از اجرایی و نظارتی است چرا که قطعاً نگرش صحیح درباره هر موضوعی باب ورود و عمل موفق در آن موضوع بوده و دستگاه های نظارتی نیز بدون این نگرش ، حساسیت، تیزبینی و ژرف نگری خاص مورد نیاز در عرصه ی گسترده و متنوع مباحث و مسائل منابع طبیعی و محیط زیست را نخواهند داشت. متاسفانه تاکنون جایگاه منابع طبیعی آنچه که باید باشد نبوده و همان چند دانستنی تاسف باری که در پیش آمد به عنوان زگ اخطار و شاهد بر این مدعا بس. رهبر معظم انقلاب در پیام خود به همایش حقوق محیط زیست به این نقیصه عظیم اشاره و راه اصلاح آن را نیز بیان داشته اند : تخریب محیط زیست و منابع طبیعی، معلول نابرابری های اجتماعی و استفاده غلط از طبیعت و یکی از عوامل تضییع حقوق انسانهاست. شیوه های ناصحیح و غیر عادلانه در تعامل با طبیعت و آلوده ساختن آن در کشورمان ، نشان دهنده فقدان آگاهیهای زیست محیطی و ضعف ساز و کارهای قانونی در صیانت از محیط زیست و جلوگیری از آلوده ساختن آن است. برای از بین بردن این نقیصه ی بزرگ و اساسی باید آگاهی افراد نسبت به مسائل منابع طبیعی و محیط زیست افزایش یابد و مدیریت های کلان در ایجاد ساختارمناسب همراه با الزامات قانونی برای رعایت حقوق عمومی تلاش کنند و انگیزه ها و حساسیت ها را برای مقابله با عوامل تخریب و آلودگی محیط زیست و منابع طبیعی بالا ببرند اصلاح نگرش نسبت به منابع طبیعی از چنان اهمیتی برخوردار است که رهبر معظم انقلاب، جامع و مانع ترین دستورالعمل را در این باره بیان فرمودند که : فرهنگ منابع طبیعی باید به معارف عمومی تبدیل شود . یقیناً اگر فرهنگ منابع طبیعی به معارف عمومی تبدیل شود و آن طور که در قانون اساسی آمده حفظ آن وظیفه عمومی تلقی گردد آن موقع دیگر مسئولین اجرایی به نام ایجاد اشتغال و انجام پروژه های عمرانی، به سادگی چشم را بر تخریب بهترین مراتع و جنگلهای سرزمینمان که تامین کننده آب، هوا، غذا، تنوع زیستی، اکوتوریسم وغیره هستند نخواهند بست و مسئولین منابع طبیعی به دلیل انجام وظیفه قانونی خود در حفظ و حراست از این اموال عمومی مورد بی مهری و اتهام مقابله با اشتغالزایی و توسعه واقع نمی شود. اگر فرهنگ منابع طبیعی فرهنگ عمومی و حفظ این منابع وظیفه عمومی تلقی شود دیگر توسعه صنعت، معدنکاوی و راهسازی به صورت ناهماهنگ و نامتوازن با شرایط طبیعی انجام نمی شود تا عضو کمیسیون کشاورزی مجلس بگوید: طرحهای عمرانی نظیر احداث بزرگراه، سد و دکل توسط دولت متناقض با سیاست جنگل داری است. متاسفانه در موافقت نامه های پروژه های عمرانی هیچ بندی برای جبران خسارت وارده به جنگل های تخریب شده قید نشده است و باید گفت متاسفانه حتی درجایی که امکان پرداخت مبالغی برای جبران پوشش عرصه های تخریب شده وجود دارد عوامل تخریب که عمدتاً دستگاه های دولتی هستند به شیوه های مختلف از پرداخت آن که مرهمی به زخم های پیكر رنجور طبیعت کشورمان است شانه خالی کرده و نپرداختن آنرا موفقیتی برای خود می دانند. درحالی که اگر فرهنگ منابع طبیعی و حفظ آن فرهنگ و وظیفه عمومی شود نه تنها هرفرد و دستگاهی قبل از دخل و تصرف در عرصه های طبیعی، هماهنگی و استفاده از نقطه نظرات متولیان منابع طبیعی را برای به حداقل رساندن خسارات پروژه مد نظر و سرلوحه کار خود قرار می دهد بلکه با جان و دل، هرگونه پرداختی جهت جبران خسارات وارده را نیز خواهند پذیرفت. چرا که منابع طبیعی کشور را ضامن حیات سالم و رو به رشد خود و فرزندان خود می دانند.
اگر فرهنگ منابع طبیعی و حفظ آن فرهنگ و وظیفه عمومی شود، دستگاه های ناظر نیز در نظارت برهر توسعه و سرمایه گذاری و اجرای هر فعالیت و پروژه از کلان تا خرد و در بازدید از هر صنعت و کارخانه، به جایگاه و اثرات مستقیم و غیر مستقیم نحوه ی استفاده از منابع طبیعی در هریک از محورهای آسیب شناسی مد نظر سازمان محترم بازرسی کشور توجه نموده و خواهند پرسید:
آیا در سرمایه گذاری انجام شده یا پروژه در دست اجراء ، تعادل و توازن با شرایط طبیعی و اهتمام برای به حداقل رساندن خسارت به عرصه های طبیعی که مهمترین مشخصه توسعه پایدار است در نظر گرفته شده است ؟ .
آیا احترام به طبیعت و ارتقاء شاخص های زیست محیطی کشور براي صیانت از هویت اسلامی- ایرانی و ارتقاء ارزشهای اسلامی و فرهنگ عمومی جامعه و تبديل كشور اسلامي به الگوي توسعه مد نظر قرار گرفته است؟ .
آیا جهت گیری دستگاهها و قوانین نظام در راستای تقویت اثر بخشی سازمان جنگلها ،مراتع و آبخیزداری کشورکه متولی یکی از مهمترین وظایف حاکمیتی نظام در حفظ و ارتقاء وضعیت عرصه های منابع طبیعی متعلق به امام زمان عج می باشد بوده است؟ .
آیا رابطه ی بهداشت و سلامت روحی و جسمی مردم با وجود مراتع و جنگلهایی آباد که ضمن جلوگیری از وقوع طوفانهای گرد و خاک و تغذیه و تصفیه سفره زیر زمینی آب و رود های زلال و زندگی بخش، داروخانه ای به وسعت عرصه های طبیعی وبه تنوع کلیه گونه های گیاهی و جانوری برای درمان دردهای جسمی و تفرجگاهی به هزاران رنگ و نقش بدیع جهت رفع خستگی روح و روان مردمان دارد مورد توجه قرار گرفته است ؟ .
خلاصه و نتیجه آن که اگر واقعاً بخواهیم اصول قانون اساسی، سند چشم انداز نظام و برنامه های توسعه کشور توجه کرده و در جهت رفع دغدغه های عمومی مردم، نخبگان و مسئولان عالی نظام گام برداریم توجه و رعایت اصل پایداری در هر برنامه و اقدامی ضروری است. شرط پایداری، رعایت تعادل و مهمترین تعادل، تعادل فعالیت های بشر با شرایط و وضعیت زیست گاه طبیعی خود است. در واقع منابع طبیعی، سرمایه پیشرفت ما و بلکه سرمایه حیات و بقاي ماست و آیا می توان در برداشت از سرمایه به گونه ای عمل کرد که اصل سرمایه نابود گردد؟ باید بدانيم و باور کنیم که گرچه بردباری طبیعت نسبت به اعمال جاهلانه و نامتعادل ما زیاد به نظر می رسد اما اگر این بردباری به نقطه اوج رسیده و سپس در سراشیبی شکست قرار گیرد مسیری غیر قابل برگشت را در پیش گرفته و چون کشتی در حال غرق، سرنشینان نادان خود را که بدنه اش را سوراخ نموده اند در گرداب نابودی فرو خواهد برد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]