واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: دانش - كلاغ هرگز چهرهها را فراموش نميكند
دانش - كلاغ هرگز چهرهها را فراموش نميكند
ميشل نيژوا/ ترجمه كاوه فيض اللهي:كلاغها و خويشاوندانشانـ از جمله غراب، زاغي و جيجاق - به خاطر هوش و تواناييشان در شكوفايي در محيط زيست انسان معروفاند. اين توانايي شايد به مهارتهاي اجتماعي فراگونهاي مربوط باشد. در منطقه سياتل كه رشد سريع حومه شهر جمعيت رو به رشدي از كلاغها را به خود جلب كرده است، پژوهشگران دريافتهاند كه اين پرندگان ميتوانند چهره انسانها را از هم تشخيص دهند. جان مرزلوف (J.Marzluff)، زيستشناس حياتوحش در دانشگاه واشنگتن، بيش از 20سال كلاغها و غرابها را بررسي كرده و در تمام اين مدت از خود ميپرسيد آيا اين پرندگان ميتوانند پژوهشگران مختلف را شناسايي كنند. به نظر ميرسيد كلاغهايي كه قبلا به دام افتادهاند بيشتر مراقب بعضي از دانشمندان هستند و گرفتن آنها اغلب دشوارتر بود. دكتر مرزلوف ميگويد «با خودم فكر ميكردم خوب، كمي مزاحمت ايجاد ميكنند اما مانع كار ما نميشوند. اما بعد فكر كردم بايد مستقيما آن را آزمايش كنيم.»
دكتر مرزلوف و دو تا از دانشجويانش براي آزمودن توانايي اين پرندگان در تشخيص چهرهها جدا از لباس، طرز راه رفتن و ساير ويژگيهاي فردي انسان، از ماسكهاي لاستيكي استفاده كردند. او ماسك انسان غارنشين را «خطرناك» و در ژستي تعمدي براي نشان دادن خوشقلبي مدني، ماسك ديك چني را «بياثر» ناميد. سپس پژوهشگراني در ماسك خطرناك هفت كلاغ را در پرديس دانشگاه در سياتل به دام انداختند و حلقهگذاري كردند. طي ماههاي پس از آن، پژوهشگران و داوطلبان در پرديس دانشگاه ماسك زدند و اين بار از مسيرهاي تعيينشده گذشتند و كاري به كار كلاغها نداشتند. كلاغها فراموش نكرده بودند. آنها به كساني كه ماسك خطرناك زده بودند به طرز معناداري بيشتر از زماني كه هنوز به دام نيفتاده بودند پرخاش ميكردند، حتي وقتي كه اين ماسك زير كلاه پنهان ميشد يا آن را وارونه ميگذاشتند. ماسك بياثر واكنش چنداني را برنينگيخت. اين تاثير نه تنها به قوت خويش باقي مانده بلكه در طول دو سال گذشته زيادتر هم شده است. دكتر مرزلوف ميگويد چندي پيش كه با ماسك خطرناك قدمزنان از پرديس گذشته است، از 53 كلاغي كه با آنها روبهرو شده 47 تا به او پرخاش كردهاند، كه اين خيلي بيشتر از تعداد كلاغهايي است كه در ابتدا به دام افتاده يا شاهد آن بودند. فرضيه پژوهشگران اين است كه كلاغها هم از پدر و مادرشان و هم از كلاغهاي همدسته ديگر ياد ميگيرند كه آدمهاي خطرناك را تشخيص دهند.
دكتر مرزلوف و دانشجويانش پس از آزمايشهايي كه در پرديس دانشگاه انجام دادند، سعي كردند اين پديده را با ماسكهاي واقعگرايانهتري آزمايش كنند. آنها يك ماسكساز حرفهاي را به خدمت گرفتند تا از روي چهره شش دانشجوي مدل ماسك بسازد. سپس وقتي در چند مكان در داخل سياتل و حوالي آن كلاغها را ميگرفتند، اين ماسكهاي جديد را گذاشتند. پژوهشگران سپس مخلوطي از ماسكهاي بياثر و خطرناك را در اختيار مشاهدهگران داوطلبي گذاشتند كه بيخبر از سابقه ماسكها، آنها را در مكانهاي دامگذاري ميگذاشتند و واكنش كلاغها را ثبت ميكردند. يكي از داوطلبان كه مدير بازنشسته يك شركت تلفن است ميگويد واكنش كلاغها به يكي از ماسكهاي خطرناك واقعا تماشايي بود. او ميگويد «صداي اين پرندگان واقعا گوشخراش بود، مدام فرياد ميكشيدند و معلوم بود كه در كل با چيزي مشكل ندارند. آنها با من مشكل داشتند.»
اينبار هم احتمال آنكه كلاغها به مشاهدهگراني كه ماسك خطرناك گذاشته بودند واكنش نشان دهند بهطرز معناداري بيشتر بود و وقتي همزمان با مشاهدهگراني در ماسكهاي بياثر و خطرناك روبهرو ميشدند، تقريبا بدون اشتباه چهره خطرناك را براي آزار دادن انتخاب ميكردند. در مركز شهر سياتل كه بيشتر رهگذران كلاغها را ناديده ميگيرند، پرندگان عصباني دشمنان انسانيشان را تقريبا ميزنند. در مناطق روستايي كه كلاغها را بيشتر «موشهاي پرنده» پرسروصدا ميدانند و گاهي به آنها شليك ميكنند، اين پرندگان ناخشنوديشان را از فاصله ابراز ميكنند. اگرچه آزمايش دكتر مرزلوف نخستين بررسي رسمي تشخيص چهره انسان در پرندگان وحشي است، يافتههاي مقدماتي او حدس گمانهاي بسياري از پژوهشگران ديگر را تاييد ميكند كه تواناييهاي مشابهي را در كلاغها، غرابها، كاكاييها و گونههاي ديگر مشاهده كردهاند. رفتارشناس پيشگام، كنراد لورنتس (K.Lorenz)، چنان به تواناييهاي ادراكي كلاغها و خويشاوندانشان اعتقاد داشت كه وقتي كلاغهاي گردنبور را در دست ميگرفت، لباسي شيطاني ميپوشيد. خانم استيسيا باكنستو، دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه آلاسكا در فيربنكس، كه در ميدانهاي نفتي نورثاسلوپ آلاسكا غرابها را بررسي ميكند، لباس پرزحمتي براي خود جور كرده است- شامل يك ريش تقلبي و شكم گندهاي از جنس بالش ــ زيرا معتقد است چهره و شكماش براي كلاغهايي كه قبلا گرفته آشنا هستند.
كوين مكگوان (K.McGowan)، پرندهشناس آزمايشگاه پرندهشناسي كورنل كه در شمال ايالت نيويورك به مدت 20 سال كلاغها را به دام انداخته و حلقهگذاري كرده است، ميگويد پرندگاني كه از بادامزمينيهايي كه او برايشان ريخته خوردهاند مرتب او را تعقيب ميكنند و آنهايي كه در گذشته به دام افتادهاند او را به ستوه ميآورند. اينكه چرا كلاغها و گونههاي مشابه تا اين حد با انسان هماهنگ هستند موضوع بحث و اختلافنظر است. برند هاينريش (B.Heinrich)، استاد ممتاز دانشگاه ورمونت كه به خاطر كتابهايش درباره رفتار غرابها معروف است، معتقد است كه توانايي آشكار كلاغها براي تشخيص چهره انسآنها از يكديگر «پيامد جانبي تيزهوشي آنهاست»، نتيجه توانايي غيرعادي آنها در تشخيص همديگر، حتي پس از ماهها جدايي.
دكتر مكگوان و دكتر مرزلوف بر اين باورند كه اين توانايي به كلاغها و برادرانشان نوعي برتري تكاملي ميدهند. دكتر مرزلوف ميگويد «اگربتوانيد ياد بگيريد كه از چه كسي پرهيز كنيد و دنبال چه كسي راه بيفتيد، خيلي آسانتر از آن است كه مدام آسيب ببينيد. به نظر من همين است كه به اين جانوران امكان ميدهد با ما زندگي كنند و به شيوهاي بسيار بيخطرتر و موثرتر از ما امتياز بگيرند.»
New York Times, Aug.26, 2008
پنجشنبه 25 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]