تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846397836




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت وگوی خبرآنلاین با یک مصدقی محکوم در دادگاه که مجسمه شاه را در رشت پایین کشید


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: تاریخ  - با دکتر شاپور رواسانی، محقق 79 ساله تاریخ ایران درباره کودتای 28 مرداد، شیوه تحقیقات تاریخی اش و ایام عید در مجله نوروزی خبرانلاین به گفت وگو نشستیم. محمدرضا اسدزاده - وقتی در ماجرای پایین کشیدن مجسمه شاه در میدان شهرداری رشت و تظاهرات 30 تیر 1331 در دوره پهلوی در دادگاه محکوم شد، به صورت پنهانی از ایران به روسیه و از انجا به آلمان فرار کرد. دکتر شاپور رواسانی متولد 1310 و متعلق به نسلی از روشنفکران دیروز ایران است که با جبهه ملی و دکتر مصدق بودند. شکست از جنس کودتا را تجربه کردند . او از آغاز جوانی وارد سیاست شد. حزب ایران و مصدقی بودن را با پوست و استخوان تجربه کرد. بعد از کودتا ناگزیراز فرار و هجرت، راه فرنگستان را در پیش گرفت و سرزمین چشم آبی ها را مامن خود ساخت . پژوهشگر 79 ساله تاریخ معاصر ایران، دکترای علوم سیاسی اش را از دانشگاه هانوفر آلمان گرفته و از 1972 تا 1998 ، استاد دانشگاه اولدنبورگ درس اقتصاد اجتماعی کشور های در حال رشد بوده است . پس از ان در سال 1990 نام دکتر"شاپور رواسانی" در تقویم دانشمندان آلمان و انگلستان در فهرست مشاهیر علمی جهان قرار گرفت . وقتی به ایران بازگشت در کنار تلاش های فراوانش برای احیای نام و خانه تاریخی میرزا کوچک جنگلی، به تحقیق و مطالعه درباره تاریخ پرداخت. او در کتاب های "اتحادیه مردم شرق" و "مفاهیم اجتماعی در جوامع استعماری" تلاش کرد تابه بررسی اجتماعی تاریخ ایران بپردازد. دو اثر او با عنوان «نادرستی فرضیه‌های نژادی، آریا، سامی و ترک» و «مفهوم اسلامیت و ایرانیت» درباره تاریخ باستان پس از انتشار در سال های گذشته نگاه متفاوتی را در بررسی های تاریخی گشود. «زمینه‌های اجتماعی هویت ملی»، «جامعه بزرگ شرق»، «نظریه‌های دو دنیا» و «چپاول، جهان سوم چگونه غارت می‌شود» از جمله عناوین کتاب هایی است که توسط او نگاشته‌شده اند. ما در ساعاتی نزدیک به پایان شب در حالی که دکتر وسائلش را جمع کرده بود، کیف هایش را بسته بود و سحرگاه عازم آلمان بود، مهمان خانه اش شدیم. او با گرمی ما را پذیرفت ساعاتی تا قبل از حرکتش به سمت فرودگاه پاسخگوی ما شد. گفت وگوی ما را با این استاد و محقق تاریخ ایران در مجله نوروزی خبرآنلاین می خوانید: *************** رویکرد شما به بررسی های تاریخی در این سال ها متفاوت بوده است. در این دهه گذشته چند کتاب از شما چاپ شد که یکی دو کتاب درباره تاریخ باستان خیلی پر سر وصدا شد. چرا؟ در مورد تاریخ ایران من رشته ای که تدریس می کنم و کار کردم اقتصاد اجتماعی است. یعنی مطالب اجتماعی را از دید اقتصاد، ساختار طبقاتی و به طور کلی به وحدت و سیاست و اقتصاد توجه می کنم. در صورتی که اغلب بررسی ها سیاست یک طرف و اقتصاد هم یک طرف است. در حالی که شما هر پدیده اجتماعی را حتی داخل خانواده و جهان هم بخواهیم توضیح بدهیم این 3 عامل هم وجود دارد. کرسی که من در آلمان داشتم رشته اقتصاد اجتماعی کشورهای در حال رشد است. به همین جهت برخورد من با تاریخ این کشورها روی همین حرکت می کند. به همین جهت وقتی دوران باستان را بررسی می کنم کار من این نیست که فقط راجع به سلاطین و تشریفات و جنگ ها و فتوحات صحبت کنم. کار من این است که ببینم در آن تاریخ اکثریت مردم به چه شکلی بودند. اگر سربازهایی را به زور شلاق به جنگ می فرستادند این را نمی شود به حساب افتخارات گذاشت.اگر به منطقه ای دیگر می روند و غارت می کنند از این نمی شود دفاع کرد. بعضی دوستان اشتباه می کنند و می گویند به فتوحات افتخار می کنیم. من فکر می کنم کلمه فتح کلمه زیبایی نیست. چون معنایش این است که عده ای از یک منطقه ای به منطقه دیگری به حالت جنگ می روند و یا در آن محل می مانند و از مواهب طبیعی اش استفاده می کنند یا اشیا را بر می دارند و به کشور خودشان می آیند. این انسانی نیست. ما در کشور خودمان از چنگیز انتقاد می کنیم. می گوییم آمد ،غارت کرد و برد.همین انتقاد را هندی ها از نادر شاه دارند.اگر من از نادر شاه انتقاد نکنم به چه شکلی از چنگیز انتقاد کنم. اگرما حمله کردیم خوب است. اگر اوحمله کرد بد است؟ یا اینکه کمبوجیه به مصر رفت. رفت که فتوحات بکند. آیا من باید به این افتخار بکنم؟ اگر من به رفتن کمبوجیه به مصر افتخار بکنم بعد چه جوری امریکا را سرزنش بکنم که به این سو و ان سو حمله کرده؟ به همین جهت در مملکت ما برخورد ما با تاریخ منصفانه نیست. مثلا در مشهد مجسمه نادر شاه را درست کرده اند که شمشیر کشیده است . در مغولستان هم مجسمه چنگیز را درست کرده اند دیگر. اروپایی ها به آتیلا به عنوان یک وحشی بد می گویند که آمد و غارت کرد. ولی مردم مغولستان می گویند همانطور که فرانسه به ناپلئون افتخار می کند ما هم به آتیلا افتخار می کنیم.به همان دلیل که ناپلئون مسکو رفت اتیلا هم آمد اروپا. اینها انتقادهای من است که برخی شاید چون این بستر انتقادی و تطبیقی را ندارند، برنمی تابند. شما عضو فعال حزب ایران بودید. آن موقع رویکردتان به حرکت مصدق چگونه بود؟ من در تعطیلات می آمدم رشت ؛ بنابراین اینجا هم در کلوپ حزب ایران و در جاهای دیگر راجع به ملی شدن صنعت نفت صحبت می کردیم . در تابستان ها می آمدم رشت و در تعطیلات اینجا فعالیت می کردم . وقتی مسئله فرار شاه در سال 32 پیش آمد . کودتایی که ترتیب داده بودند که شاه رفت و بعد دوباره برگشت و کودتای 28 مرداد شد . در همان مقطع بود که در میدان شهرداری رشت در همین بالکن اداره پستی که هست من سخنرانی می کردم و از مردم می خواستیم که از دکتر مصدق حمایت بکنند . بعد تظاهراتی که در رشت صورت گرفت در 30 تیر 1330. که در آن روز رشت بودم . وقتی که خبر رسید کابینه قوام السلطنه آمده و مصدق سقوط کرده ، ما به اتفاق اعضا حزب ایران و بسیاری از گروه های دیگر در میدان شهرداری رشت میتینگی را ترتیب دادیم . در واقعه 30 تیر 1330 چگونه شد شما به این نتیجه رسیدید که باید میتینگ اعتراضی برپا کنید ؟ ببینید دکتر مصدق واقعا به استقلال و آزادی وطن علاقمند بود و شعارش را هم داد . ایشان نخست وزیر شده بود . ولی نخست وزیر شدن ایشان به این معنا نبود که دستگاه های دولتی از ایشان اطاعت بکنند . یکی از مراجعی که با ایشان به شدت مخالفت می کرد دربار بود . ولی دکتر مصدق سعی می کرد افکار نهضت ملی را گسترش بدهد و به همین جهت می گفت یکی از سازمان های دولتی که ارتش باشد ، طبق قانون اساسی باید در اختیار وزیر جنگ عضو کابینه قرار بگیرد . چرا ارتش در اختیار شاه باشد که مقام غیر مسئول است . بنابراین کابینه ای که تشکیل می دهد وزیر جنگی را تعیین می کند . شاه در ارتش نباید دخالت داشته باشد . این یک مسئله بود و مسئله دیگر که اختلاف بین دربار و مصدق بود ، این بود که رضا شاه وقتی که به سلطنت رسید ، یک فرد نظامی بود که ثروت چندانی نداشت . ولی وقتی که شهریور 20 پیش آمد و شاه از ایران رفت ، چند صد ده در مالکیتش در آمده بود . دکتر مصدق نظرش این بود که این دهاتی را که بیشتر از چند صد ده می شود یا باید به صاحبان اصلی شان برگرداند، یا اگر صاحبان اصلی شان پیدا نشدند ، باید در اختیار دولت قرار بگیرد . دربار به چه حقی از عواید این استفاده می کند . بالاخره اینکه برخوردی پیش می آید . شاه مصدق را حذف و قوام السلطنه را به عنوان نخست وزیر جایگزینش اعلام کرد . 30 تیر شما دقیقا کجا بودید و چه می کردید؟ آن موقع من رشت در خانه مان در محله استاد سرا بودم . دیدم دوستان حزب ایران رفتند یک اتومبیل کرایه کردند . آمدند چون نمی دانستند ما توی کدام خانه هستیم ،شنیدم توی بلندگو اسم مرا ذکر می کنند . که من با ناراحتی از خانه بیرون آمدم که چه خبره ؟ گفتند که مصدق سقوط کرده و قوام السلطنه بر سر کار آمده . ما می خواهیم تظاهرات اعلام بکنیم . من همراهشان آمدم میدان شهرداری فعلی . رفتم بالای بالکن اداره پست و شروع به صحبت کردم . آن موقع من چون زیاد در رشت صحبت کرده بودم مردم می شناختند . این که رفته بودم بالای بالکن یعنی یک خبری است . که شروع کردم به صحبت کردن و بعد به تدریج میدان پر شد و ما صدای اعتراضمان را به مردم رساندیم . آن موقع سید اسماعیل فرجاد که دبیر حزب ایران بود و کارمند اداره پست . کارمندان اداره پست از این طریق علاقه ای به حزب ایران و جبهه ملی و دکتر مصدق نشان می دادند . و به همین جهت هم تمام سخنرانی هایی که در میدان شهرداری می شد ، از بالکن اداره پست می شد . بالکنی که الان هم هست ولی درختان دورش را مسدود کرده اند . من درباره اینکه باید با سلطنت مخالفت کرد صحبت کردم . مصدق حق دارد و باید از او حمایت کرد تا مجددا نخست وزیر شود . جمعیت تحسین می کرد و کف می زد . یک میتینگ بسیار بزرگی برگزار شد . بعد مخالفتی از سوی حکومت صورت نگرفت. نه نمی توانست انجام شود . آن موقع شهربانی بود . ارتش داخل سربازخانه بود و سربازخانه خارج شهر بود . یعنی خیلی دور بود . جمعیت در میدان چنان زیاد بود که تعداد کم پاسبان ها به عهده اش نمی رسیدند .  از کودتای 28 مرداد هم اگر خاطره ای دارید بگویید ؟ سال 32 بود که من لیسانسم را در علوم طبیعی از دانشگاه تهران گرفتم و برای خدمت سربازی آماده می شدم . در خدمت نظام طوری بود که شش ماه طرف باید بروی دانشکده افسری و شش ماه هم باید خدمت بکنی . من هم چون لیسانس از دانشگاه تهران داشتم و یک ستاره هم داشتم ، شش ماه اول را در تهران در دانشگاه افسری بودم . طبق معمول محل خدمت من گردان دوی زرهی سمت قلهک بود . یادم می آید غروب که می شد و می آمدیم شهر افسران وظیفه دور هم جمع می شدند و کافه فردوسی بشین و چای بخور . درباره مسایل سیاسی با هم صحبت می کردیم . در واقع تمام اخبار سربازخانه های تهران را با هم رد و بدل می کردیم که آنجا چه خبر بود. اردیبهشت سال 32 بود من طبق معمول که سر صبح باید می رفتم برای خدمت که کارم را شروع کنم . دیدم که ماموری آمد و گفت که همه افسرهای وظیفه باید به اتاق فرمانده بیایند . ما پانزده نفری افسر وظیفه بودیم وهمه رفتیم اتاق فرمانده . به ما گفتند که اسلحه هایتان را تحویل بدهید و بلافاصله گفتند که این آقا از ستاد آمده و این هم برگ خاتمه خدمتتان . از همین حالا بروید لباس عوض کنید و بروید خانه هایتان . یعنی اردیبهشت سال 32 افسران وظیفه را از خدمت اخراج کردند ، چون مقدمات کودتای 28 مرداد داشت فراهم می شد . چون در بین افسرهای وظیفه خبر پخش می شد . ما در پادگانها بودیم و می دیدیم آدم های بیگانه را . آنها برای اینکه امنیت داشته باشند در انجام کودتا ، در اردیبهشت سال 1332 همه افسران وظیفه را اخراج کردند . یعنی نقشه کودتا از ماهها قبل طرح شده بود .  سال 89 برای شما سال تحقیقات مفصل تاریخی بود. با انتشار کتاب "ایران رها از ظلم و فقر" مشخصا گستره تاریخ تطبیقی را گشوده اید. چرا به این نتیجه رسیدید؟ چرا شما اینقدر روی تطبیق ها و تفکیک های تاریخی تاکید دارید؟ من در این کتاب آمدم در مورد ستارخان ،شیخ محمد خیابانی و میرزا کوچک مقالاتم را آورده ام و نقطه اشتراکشان را پیدا کرده ام.این هرسه از طبقات مستضعف و فقیر بودند.هر سه در راه ایران معامله نکردند.هر سه در فقر مظلوم کشته شدند.ستارخان در تهران زخمی شد. شیخ محمد خیابانی را کشتند. میرزا را با کمک ایادی خارجی کشتند. این ها اشخاصی بودند که به اسلام و ایران اعتقاد داشتند به معنای عدالت خواهانه اش ،به معنای دقیق و سلیم اش. چون ما دو نوع اسلامیت داریم. یک اسلامیت معاویه و یک اسلامیت علی. ما دوتا ایرانیت داریم یکی ایرانیت مزدک و دیگری ایرانیت انوشیروان. ایرانیت سلاطین یا محرومین. من به این اشاره کردم و گفتم اسلامیتی که براساس عدالت خواهی باشد، پذیرای نهضت های عدالت خواهانه است.ولی پذیرای سیستم های ظالمانه نیست. اگر شما تاریخ ایران باستان را از نظر عدالت و انسانیت و اخلاق نگاه کنید پذیرای اسلام خواهید بود چون آن هم عدالت می خواهد. به همین جهت در نوشته های خودم همیشه از همکاران خودم و سیاست مداران فعلی هم خواستم که وقتی شما از ایران و اسلام صحبت می کنید، تکلیفتان را روشن کنید که کدامش است. که خواننده و یا شنونده بداند که با چه کسی طرف است و شما چه می گویید. تحقیقاتتان درباره تاریخ نهضت های عدالت خواهانه به کجا رسید؟ قبلا خبرداده بودید که کتابی در این باره در دست تالیف دارید؟ بله . مطالعاتم پایان یافته است. سال 90 چاپ خواهد شد که عنوانش "نهضت های عدالت خواهانه در ایران" است. در این کتاب سعی کردم که تا جایی که مدارک تاریخی اجازه می دهند از دوران باستان شروع کنم. در این کتاب دو شخصیت مطرح می شود. یکی گومات و یکی مزدک. در مورد هخامنشیان قبلا عرض کردم که مستشرقین آمدند راجع به جنگ ها و فتوحات و مطالب درباری نوشتند ولی وقتی من بخواهم راجع به دوران هخامنشی بنویسم مجبورم یک تحلیل اجتماعی و طبقاتی بنویسم. علت وقایع و اینکه چرا رخ داد. به طور مثال فصل اول را اختصاص دادم به ساختار اقتصادی در دوران هخامنشی و مسئله زمین داری و اینکه مالکیت زمین به چه شکل بوده است. مواضع اشخاص مشخص بشود که چه اتفاقی افتاد. ولی متاسفانه باستان شناسی ما سال هاست تحت تاثیر مستشرقین است و انها هم نظریات و ایدئولوژی خودشان را وارد کردند. فرضیه های نژادی را وارد کردند. به طور مثال یکی از کارهایی که مستشرقین انجام دادند این است که مرزهای سیاسی فعلی را به دوران باستان منتقل می کنند.ما وقتی راجع به ایران صحبت می کنیم ایران دوران قاجار ،مرزهایش مال دوران صفوی نیست. مرزهای دوران صفوی مرزهای ساسانی نیست. مرزهای ساسانی، مرزهای فعلی نیست. اگر بخواهید مرزهای فعلی را به دوران باستان منتقل کنید دچار تضاد خواهید شد.چون این مرزها مال قرن 19 است .ولی مستشرقین این کار را می کنند ویک نوع ناسیونالیسم ایجاد می کنند و روی منطق نژاد پرستی حرکت می کنند. کتابهای شان شرح وقایع و جنگ هاست و هیچ تحلیل اجتماعی ارائه نمی دهند. جایی از ترجمه های مستشرقین درباره کتیبه داریوش انتقاد کرده بودید. این موضوعش چه بود؟ همین است که عرض می کنم. کتیبه داریوش ترجمه انگلیسی اش با ترجمه فرانسه و با ترجمه آلمانی اش متفاوت است. چون مترجمین هرطور که دلشان خواسته عمل کردند. حتی ترجمه های فارسی هم که ارائه شده در نکات حساسش که تعیین کننده است، با هم متفاوت است.به طور مثال مسئله "فولک" یا "مردم" یک مفهوم سیاسی است که از زمان فرانسه حرکت کرده و تا الان امده. نمی توانیم بنویسیم که فلان پادشاه از طرف مردم این ماموریت را گرفت. یا مثلا در مورد گوماتا. من یادم می آید که وقتی مدرسه می رفتم می گفتند گوماتای غاصب. به طور مثال "هرودوت" در کتابش می نویسد یک کمبوجیه آمد و نطق کرد.  آیا هرودوت منبع تاریخی دارد؟ سنگ نوشته یا کتیبه ای دارد؟ یا مثلا می گوید فلان شاه زاده محرمانه به دخترش گفت. یا کوروش خواب دید که این طوری بود. جالب اینجاست که هرودوت می گوید که این مطالب را نوه کسانی که در کشتن گوماتا شرکت د اشتند برایم تعریف کردند. خوب معلوم است نوه می گوید که پدربزرگم آدم خوبی بود. بعد این را ما به عنوان پدر تاریخ معرفی می کنیم.افسانه است. قصه نویسی است. وقتی با این دید ملاحظه می کنید، می بینید که مرتب با افسانه ها سروکار دارید نه با آثار باستانی و تاریخی. مثلا داریوش در کتیبه بیستم می گوید من گوماتا را کشتم. در کجای دنیا گواهی قاتل را در مورد مقتول قبول می کنند؟ ولی ما حرف های داریوش را در مورد گوماتا به عنوان وحی منزل قبول می کنیم. آیا قضاوت این شخص را به عنوان سند می توانید قبول بکنید.نباید کنجکاو باشید که علت کشتن چه بود؟چه کار کرده بود؟ یا مثلا مزدک که می گفت خداوند عالم جهان و انسان ها و نعمت ها را خلق کرده. این نعمت ها را طوری استفاده کنید که به هم اجحاف نشود. به هم زور نگویید. خوب این حرف درست است ولی اشراف ساسانی قبول نمی کنند. بعد مزدک را می کشند و افرادش را زنده به گور می کنند و از بالاتنه شان عبور می کنند. یا کرفیز که از دوران ساسانی پادشاه بود می گوید برای اینکه خون اشراف با توده مردم مخلوط نشود ازدواج با محارم اشکالی ندارد. همسر هرمز خواهرش بود. بعد برای کوبیدن مزدک این را گردن مزدک می گذارند. خوب طبیعتا هر خانواده معمولی مسلمان عادی این را بشنود فاصله می گیرد. چون مزدک علیه مالکیت طبقه نوجوان صحبت کرده است. نکته دیگری که در این تاریخ نویسی برخورد می کنم این است که مثلا شما یک مقاله ای را می نویسید و با فاصله 70 یا 80 سال نقل قول کردید. بعد من مقاله شما را برمی دارم و با کمی تغییر می نویسم و نامی از شما ذکر نمی کنم. این کار 8-9 مرتبه تکرار شده. بعد افراد عادی وقتی صحبت می کنند می گویند که ده تا مورخ همچین حرفی زده شما چه می گویید؟  وقتی این ها را کنار هم می گذارید می بینید که به یک منبع بر می گردد و ان منبع با فاصله 80 سال آمده در موارد خیلی حاد و به خصوصی اظهار نظر کرده است. به همین جهت من چندین سال را صرف بررسی گوماتا و مزدک و نهضت های عدالت خواهانه کردم. چون گوماتا که سرکار امد سعی کرد املاک و زمین ها را به دهاتی ها برگرداند.وقتی داریوش برسرکار می آید اینها را دوباره به اشراف برمی گرداند.این کتاب را انتشارات چاپ پخش منتشر خواهد کرد و ماه ها طول کشید تا مجوز گرفتیم و اگر عمری باقی ماند سعی خواهم کرد که این نهضت های عدالت خواهانه را در دوران اسلامی هم بررسی کنم، ولی خیلی مشکل است چون بعضی اوقات ترجمه ها قابل اعتماد نیستند.ولی دوران باستان را که انجام دادم واقعا متوجه شدم که مستشرقین با تاریخ ما چه کار کردند. آیا شما مطالعاتی درباره تاریخ نوروز داشته اید؟خیر نداشتم. از نظر شما به عنوان یک استاد تاریخ ایران، نوروز چه تعریفی دارد؟  نوروز سابقه باستانی دارد. روز اول فروردین که با تغییر فصل است یکی از شاهکارهای علمای نجوم و دانشمندان ایرانی است.مثلا در تقویم سال نو مسیحی زمستان است. در حالی که تقویم شمسی دقیقترین تقویمی است که در جهان وجود دارد. از نظر رعایت فصول و این خودش یک عزت و احترامی ایجاد می کند. نوروز سابقه تاریخی هم داردولی رسم خوب در نوروز این بوده که شخص تلاش می کند که نه فقط برای خودش بلکه برای محیطی که زندگی می کند بتواند اسباب خیر و محبت باشد. در نوروز پدر و مادرها به دیدن اولاد می روند یا اولاد به دیدن پدر و مادر می رود. خانواده ها به دیدار هم می روند. کینه ها یا اختلافات یا برخورد های غیر دوستانه ای که در عرض سال در همه جوامع پیش می آید کوشش می شود که حل شود.این یک سنت بسیار خوبی است که تمام سال غم نباشد بلکه شادی هم باشد. البته بعضی اوقات اشتباه می شود. مصلحت و محبت فدای تشریفات می شود.مخارج سنگین به خانواده تحمیل می شود.هرچقدر که به گذشته نگاه می کنیم نوروز زیباتر بوده است.وقتی من به دوران کودکی خودم فکر می کنم که وقتی عید می شد یک شور و نشاطی خانواده را در بر می گرفت. از خاطرات کودکی خودتان در نوروز بگویید. همه ما منتظر بودیم تا لباس نو بخریم. ماموریت پیدا می کردیم که با برادرانم از یک قنادی شیرینی سفارش بدهیم. پدرو مادرم آذربایجانی بودند. یکی از برادرانم در تبریز به دنیا آمد و من در رشت به دنیا آمدم. همین مراسمی که به ما ماموریت می دادند که به قنادی برویم و شیرینی ها را تحویل بگیریم همین خودش برای ما نعمتی بودیا اینکه لباس نویی داده می شد یا دیدار خانواده ها که رسم بسیار زیبایی بود. ولی متاسفانه امروز جامعه از آن سنت های قدیمی اش فاصله گرفته و آن صفا و صداقت کم شده است. چه دلایلی دارد که ما از این سنت ها فاصله می گیریم؟ یک مسئله ایجاد فاصله طبقاتی در جامعه است.از یک طرف شما ملاحظه می کنید که افراد با گران ترین اتوموبیل هایشان برای خرید می روند. در حالی که در همان شهر و همان محله خانواده هایی هستند که برای تامین مخارجشان به هزار مشکل برمی خورند. متاسفانه در جامعه ما آن حالت هماهنگی اجتماعی که خودمان را یک خانواده بدانیم ضعیف شده است. شاید یک مقدار فرهنگ هایی است که از خارج بر ما تحمیل شده است. یک مقدار از خود بیگانگی است که به ما تحمیل شده است. بعضی اوقات به رخ کشیدن ها پیش می آید. یکی از دوستان تعریف می کرد که ما وقتی به خانه کسی می رویم تا دو هفته با خانمم اختلاف داریم.همسرم تجملات را می بیند و به من می گوید که ما چرا نداریم ومن هم می گوییم که زندگی ما در همین حد است. من که به خاطر شما کار خلاف نخواهم کرد و نمی توانم بکنم.هر چقدر اختلاف طبقاتی زیادتر باشد این به رخ کشیدن ها بیشتر است. معمولا افراد علمی مثل شما آنقدر وقتشان را صرف خانواده نمی کنند و انقدر غرق تحقیق و مطالعه اند که از خانواده غافل می شوند.آنطور که معلوم است شما بین زندگی و علم و تحصیل جمع کرده اید . این اشتباهی است که من در زندگی دوستانم دیدم که به دنبال به دست آوردن پول یا شهرت هستند و از خانواده فاصله می گیرند. نتیجه اش این است که عواطف انسانی تضعیف می شود.حتی آن مقاله ای که می خواهی بنویسی روح ندارد. خانواده حتی در نوشتن هم تاثیر می گذارد. در حالی که شما با عواطف خانوادگی درگیر باشید، وقتی پسر و همسرتان شریک مقاله تان باشند این روح دارد و زنده است. من وقتی مقاله می نویسم همسرم و به خصوص پسرم می گوید که مقاله ات را برایم بخوان و من هم نظرشان را در مورد مقاله می پرسم. طبیعتا کنجکاوی اش جلب می شود. پسرم اگر سوال در مورد هندسه و ریاضی داشته باشد سراغ همسرم می رود و اگر در مورد تاریخ جهان یا تاریخ ایران و ادبیات باشد به سراغ من می آید. عید در خانواده تان چگونه است؟ الان همسرم به خصوص در این مورد تلاش می کند.از هفته ها قبل از اینکه عید بیاید ایشان به فکر هفت سین هستند و به فکر پذیرایی و به فکر کمک کردن و عیدی دادن به افرادی که احتمالا خواهند داشت.همین هفته های گذشته که مشغول به کارم بودم ،همسرم آمد اینجا فهرستی آماده کردیم که به چه کسانی باید عیدی بدهیم. شما چند فرزند دارید و به انها چه عیدی می دهید؟ من پسر و دخترم در آلمان زندگی می کنند. یک پسرم اینجاست. به همه شان عیدی می دهم.این پسرم که الان 17 سالش است و خودش را برای پیش دانشگاهی آماده می کند از هفته ها قبل سفارش کتاب را داده. از من عیدی دیوان رباعیات خیام را خواسته است.همین هفته ای گذشته بود که با همسرم به انقلاب رفتیم و کتاب را تهیه کردیم . ممنون از وقتی که به ما دادید. من هم از شما متشکرم و سال نو را به همه مخاطبان و کاربران نوروزی شما تبریک می گویم. /62




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن