تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817018527
آشنايي با انديشمندان جهان اسلام/ عبدالعظيم حسنيبه مناسبت رحلت حضرت عبدالعظيمعبدالعظيم حسني؛ فقيه و متكلم عصر تفسير و تبيين فقه شيعه
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: آشنايي با انديشمندان جهان اسلام/ عبدالعظيم حسنيبه مناسبت رحلت حضرت عبدالعظيمعبدالعظيم حسني؛ فقيه و متكلم عصر تفسير و تبيين فقه شيعه
گروه انديشه: وجود 33 روايت در كتب اربعه و صدها روايت در ساير كتب، نشان از تلاشهاي بيپايان فقهي و كلامي حضرت عبدالعظيم حسني در عصر تفسير و تبيين فقه شيعه دارد.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، يكي از محدثين جليلالقدر و بزرگواري كه در خدمت ائمه معصومين(ع) بوده و از محضر ايشان تحديث ميكرده، حضرت «عبدالعظيمبن عبداللهبن عليبن الحسنبنزيدبن الحسنبن عليبن ابيطالب(ع)» است.
اين سيد شريف و بزرگوار از مشايخ حديث و از زهاد و عباد زمان خود بود. با مراجعه به كتب رجالي و احاديث نقل شده از ايشان، در مييابيم كه وي به محضر سه نفر از ائمه معصومين(ع) رسيده و از آن بزرگرواران نقل حديث كرده: حضرت امام رضا(ع)، حضرت امام جواد(ع) و حضرت امام هادي(ع). البته در زمان حضرت امام موسيبن جعفر(ع) نيز در قيد حيات بوده و با عده كثيري از اصحاب آن حضرت(ع) معاشرت داشته و لكن محضر ايشان را درك نكرده است.
از اخبار منقوله به طور وضوح استفاده ميشود كه وي مورد مهر و علاقه و محل اطمينان و اعتماد ائمه اطهار(ع) بوده است. براي نمونه صاحببن عباد در رساله خود بيان كرده: «ابوحامد رازي گويد: خدمت حضرت هادي(ع) رسيدم و از آن جناب مسائلي پرسيدم، هنگامي كه اراده كردم از محضر مقدسش بيرون شوم فرمود: هرگاه مشكلاتي برايت پيش آمد كرد آنها را از عبدالعظيم حسني بپرس و سلام مرا هم به او برسان.»
در «امالي» شيخ صدوق ضمن حديث «عرض دين» آمده وقتي كه حضرت عبدالعظيم خدمت امام هادي(ع) مشرف شد و عقائد خود را اظهار كرد امام فرمود: «تو از دوستان حقيقي ما هستي.» اين حديث ما را كفايت ميكند تا به فضايل و مقامات حضرت عبدالعظيم پي ببريم؛ چرا كه شيعه و محب واقعي اهل بيت(ع) بودن مقامي است كه هركس به آن نائل نميشود.
در حالات عبدالعظيم در «رسالة صاحببن عباد» اينگونه آمده: «عبدالعظيم در امور دين آگاه و مطلع، و به مسائل مذهبي و احكام قرآن به خوبي آشنا بوده و حقائق ديني را درك ميكرده و به عقل و توحيد كه مذهب اهل حق است، اعتقاد داشت.»
عبدالعظيم حسني كتب و تأليفاتي هم دارد كه از آن جمله كتابي است، كه به «يوم و ليله» نامگذاري كرده بود. عدهاي از بزرگان شيعه و مشايخ حديث و روايت از وي اخذ حديث كردهاند.
نمونهاي از اخبار و روايات حضرت عبدالعظيم(ع) به اين شكل است، حضرت امام رضا(ع) فرمود: «مؤمن كسي است كه هرگاه نيكي كند از عمل خود خوشوقت شود و هرگاه از او عمل بدي سر زد استغفار و بازگشت كند، مسلمان كسي است كه مسلمين از دست و زبان او در آسايش به سر برند از ما نيست آن كسي كه همسايگان از شرور و فساد آن در امان نباشند.» (عيون الاخبار / باب ما جاء عن الرضا(ع) من الاخبار المجموعه الحديث)
عبدالعظيم حسني از حضرت امام جواد(ع) از پدرش و او از جدش روايت كرده كه فرمود: «از حضرت امام صادق(ع) شنيدم ميفرمود: سرپيچي از فرمان و دستورات و پدر و مادر از گناهان بزرگ است؛ زيرا خداوند «عاق» را ستمگر بدبخت معرفي فرموده و او را به سختترين عذاب و شكنجه وعده داده است. (علل الشرايع / الباب 229 / الحديث 2) براي دستيابي به مجموعه احاديث نقل شده توسط حضرت عبدالعظيم ميتوان به مسند حضرت عبدالعظيم نوشته آقاي عزيزالله عطاردي مراجعه كرد.
هر چند برخي حضور ايشان را به پيش از دوران امامت حضرت عليبنموسيالرضا(ع) ميرسانند، اما آنچه قطعي بهنظر ميآيد، معاصرت و صحبت عبدالعظيم با ائمه چهارگانه پيش از دوران غيبت صغري است. عبدالعظيم تلاش شگرفي در جمعآوري و عرضه ميراث علمي اهل بيت(ع) از خويش به يادگار نهاده است.
وجود 33 روايت در كتب اربعه و صدها روايت در ساير كتب، نشان از تلاشهاي بيپايان فقهي و كلامي حضرت عبدالعظيم دارد. از سوي ديگر عبدالعظيم را بايد در واقع نخستين نگارنده و يا به سخن دقيقتر اولين گردآورنده باورنامههاي شيعي دانست. پس از اين به روايتي كه شيخ صدوق(ره) در «التوحيد» بهدست داده است اشارت خواهيم كرد و در آن نحوه عرضه عقايد از سوي عبدالعظيم و تأييد شدن آن از سوي امام(ع) را به نظاره خواهيم نشست.
عبدالعظيم نسبت به عموزادگانش كمترين بهره را از كارهاي سياسي علويان كه آن زمان بيشتر ارتباطهاي مكرر و البته كمحجم ايشان متجلي ميشد، داشت. اما او هرچه از سياست بركنار بود، دستي در نقل و روايات ائمه(ع) و برقراري ميراث فقهي و كلامي ايشان داشت. در اينباره نقل اندكي از سخنان بزرگان رجال و انساب، خالي از فائدت نيست.
نجاشي در رجال خويش او را صاحب كنيت ابوالقاسم دانسته كه از آن اوست. كتاب خطب اميرالمؤمنين(ع) شيخ الطائفه، طوسي او را از سادات علوي دانسته كه صاحب اصل و كتاب است و مدفنش در ري است. شيخ همچنين در «الرجال» از او با عنوان مترضي ياد كرده كه در اصطلاح رجاليون برابري دارد با واژه «ثقة» و مورد اعتماد. شيخ در «الفهرست» او را در دو موقع يكي در رجال امام هادي(ع) و ديگري در رجال امام عسكري(ع) ذكر كرده است.
هرچند برخي روايات، توثيق و تمجيد او كه بر زبان امام رضا(ع) جاري شده و به زائران قبر او در ري ثوابي همچون زائران حضرت امام حسين(ع) در كربلا اعطا كرده است، چندان مورد توجه رجاليوني چون نجاشي و شيخالطائفه واقع نشده و قدمت او را به پيش از امام هادي(ع) بردن چندان روا ندانستهاند.
گرچه اين خود مانع اعجاب و نگريستن و تحسين ناظران در وي نخواهد بود، چنانكه شيخ صدوق(ره) از او با عنوان «كان مرضيا» ياد كرده است و اين عبارت بهسادگي و حتي آسانتر از عبارت شرفي و بر وثاقت وي دلالت ميكند. عابد، ورع، جليلالشأن و معروف المزار (آنكه قبر و جايگاه دفنش آشكار است) ديگر عباراتي است كه بزرگان حديث و رجال در مدح وي به كار گرفتهاند.
عبدالعظيم در مجموع از 3 شيوه براي انتقال بر جايگذاري ميراث ديني اهل بيت(ع) استفاده كرده است؛ نخست آنكه او از طريق عضويت در سازمان وكلاي امام هادي(ع) سبب انتشار احاديث فقهي، اخلاقي و نيز كلامي ايشان ميشد، هرچند عضويت او در اين سازمان مخفي بود و در ظاهر از وكلاي شناخته شده امام به شمار نميرفت. ديگر اينكه سالهاي متمادي تلمذ وي در محضر امام هادي(ع) را نبايد در موقعيت علمي كه پس از اين براي او حاصل آمد، ناديده گرفت.
دوم آنكه اگر به تقريبا اندكي بيش از 33 روايت منقوله او در كتب اربعه؛ يعني، الكافي، التهذيب، الاستبصار و من لايحضر كه توسط محقق برجسته معاصر، حضرت آيتالله خوئي در معجم گرانسنگ رجالي؛ يعني «معجم رجال الحديث» فراهم آمده، توجه كنيم، درخواهيم يافت كه او معمولا در ميانه سند روايات قرار دارد، در اصطلاح نه راوي سامع است و نه راوي نهايي، بلكه راوي ناقل است و اين از اهميت زائدالوصف او حكايت دارد؛ چرا كه او از اين طريق به ذكر روايات صادقين(ع) نيز پرداخته است. از سوي ديگر طريقي كه او در آن قرار ميگيرد معمولا مورد توجه فقها و اعتماد ايشان است.
سومين روش كه در واقع جالبترين و شايد بتوان آن را ابتكار خود وي به شمار آورد، شيوه عرضه احاديث و عقايد به ائمه اطهار(ع) و گرفتن تثبيت از ايشان است. شيخ بزرگوار، شيخ صدوق در كتاب التوحيد كه درباره نگاه شيعه به خداوند و صفات وي فراهم آمده است، در باب التوحيد و نفيالتشبيه، حديث سي و هفتم، اينگونه از عليبن احمد دقاق از هارون صوفي از ابوتراب عبيدالله روياني از عبدالعظيم حسني به گزارشگري ميپردازد:«عبدالعظيم ميگويد: بر مولايم امام نقي(ع) حاضر شدم. هنگامي كه چشم او به من افتاد فرمودند: سلام بر تو اي ابوالقاسم. تو به حقيقت از دوستان ما هستي. من نيز گفتم اي پسر رسول خدا(ص) ميخواهم دين خود را به شما عرضه كنم و در صورت تأييد از جانب شما ميخواهم تا هنگام ملاقات با پروردگار بر آن ثابت قدم بمانم. فرمودند. اي اباالقاسم آغاز كن. گفتم من بر اين باورم كه الله تبارك و تعالي واحد است. چيزي چون او نيست.
خارج از دو چيز است. يكي ابطال (يعني آنكه او را از هر چيزي حتي وجود مبرا بدانيم كه در واقع منجر به تعطيلشدن عقل ميشود) و ديگري تشبيه (او به آفريدگانش). او نه جسم است، نه صورت؛ نه عرض است و نه جوهر بلكه او جسمدهنده به اجسام و شكلدهنده به اشكال است؛ آفريدگار صورت و ماده و جوهر و عرض. پروردگار هر چيزي است و مالك و علت فاعلي و علت غايي(جاعل و محدث) و بر اين باورم كه محمد(ص)، بنده او و فرستاده او خاتم پيامبران(ص) است. بنابراين پس از او تا روز قيامت پيامبري نيست.
و اينكه امام، خليفه و وليالامر پس از او اميرالمؤمنين عليبنابيطالب(ع) است سپس حسن(ع) و حسين(ع) سپس عليبن حسين(ع) و محمدبن علي(ع) و جعفربن محمد(ع) و موسيبن جعفر(ع) و عليبن موسي(ع) و محمدبن علي(ع) و سپس شما اي مولاي من! امام(ع) فرمودند پس از من حسن فرزندم امام است. آنگاه پرسيدند: پس از او مردم چگونهاند نسبت به جانشين او؟ گفتم: چگونه ايمولاي من. فرمودند: زيرا او شخصاً ديده نميشود و حلال نيست نام بردن او تا آنگاه كه خروج كند و زمين را پر از عدل و داد كند، همانگونه كه پر از ظلم و ستم شده است. آنگاه گفتم: اي مولاي من اقرار كردم و بر اين باورم كه دوست ايشان دوست خداست و دشمنان ايشان، دشمنان خدايند.
تبعيت از ايشان تبعيت خداست و نافرماني ايشان، نافرماني خداست و نيز بر اين باورم كه معراج، حق است و سؤال قبر حق است، بهشت حق است، جهنم و آتش حق است، صراط حق است، ميزان حق است و قيامت حتماً برپا خواهد شد و شكي در آن نيست و خداوند بيگمان آنان را كه در قبرهايند برخواهد انگيخت و نيز بر اين باورم كه واجبات الهي پس از ولايت، نماز و زكات، روزه، حج، جهاد و امر بهمعروف و نهي از منكر است. آنگاه امام هادي(ع) به ايشان فرمودند: اي ابوالقاسم اين، به خدا سوگند همان دين الهي است كه خداوند نسبت به بندگانش به شرط دينداري به آن راضي شده است. بر آن ثابت بمان كه خدا تو را در آن حيات دنيوي و اخروي ثابت نگاه دارد.» (التوحيد، ص 80-79)
از جمعبندي اين 3 شيوه ميتوان در واقع علاوه بر وقوف به ويژگيهاي شخصيت فقهي عبدالعظيمبن عبداللهبن علي حسني، درك نسبتاً جامعي در مورد اين دوران به خصوص از ادوار فقه شيعه كه آن را عصر تفسير و تبيين نام نهادهاند به كف آورد.*
*منبع: مقاله «نخستين نگارنده باورنامههاي شيعي»، نوشته سهند صادقي بهمني.
چهارشنبه 24 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]
-
گوناگون
پربازدیدترینها