محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831102577
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
كيهان
روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان «آغاز يك پايان»به قلم حميد اميدي آورده است :
رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير ائمه جمعه كشور با ايشان، در تحليل بحران اخير آمريكا، مشكلات جاري دنياي غرب را نشان دهنده وضعيت ادعاهاي ليبرال دموكراسي غربي دانسته و با اشاره به اينكه اكنون فريادهاي اضمحلال مكتب ليبرال دموكراسي به آسمان بلنده شده، دوران حاكميت مطلق آمريكا را پايان يافته خواندند. در اين يادداشت سعي خواهيم كرد تا حد ممكن به تبيين اين موضوع بپردازيم؛
فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در اوايل دهه نود قرن پيش، آمريكايي ها را آنچنان به وجد آورد كه خود را حاكم مطلق جهان دانسته و مكتب ليبرال دموكراسي را در مقابل سوسياليسم درهم شكسته و فروريخته، منجي بشريت معرفي كردند.
آمريكا در همان دوره براي سيطره بر نظام بين الملل جهاني كه حال ديگر تك قطبي شده بود، حركت سلطه جويانه خود را در قالب مكتب ليبراليسم آغاز كرد. دنياي غرب در حالي سعي مي كرد تفكر حاكم بر خود را به عنوان محمل تحقق آزادي و نجات انسانها به خورد جهانيان بدهد كه مستندات تاريخ سياسي پس از جنگ سرد از همزماني فروپاشي شوروي با آغاز حركت هاي تجزيه طلبانه در ايالتهاي مختلف آمريكا خبر مي داد؛ درخواستهاي جدايي طلبانه اي كه به شكل تظاهرات گسترده، ساخت فيلم، ديوار و پلاكاردنويسي و... ظهور و ابعاد گسترده اي به خود گرفته بود.
از سوي ديگر نظام حاكم بر آمريكا كه علم داعيه حكومت بر جهان را به دوش مي كشيد خود درگير مسائل و مشكلات تكان دهنده اي چون فقر، نابرابري و سركوب بود. طبق آمار «اداره آمار ايالات متحده» از هر پنج كودك يكي در فقر به سر مي برد. اين ارقام مربوط به قبل از ركود اقتصادي پيشين در آمريكاست. با شروع آن ركود، سالانه يك ميليون نفر به جمع بيكاران اضافه شد. شرايط فقر در ميان مهاجرين بسيار سخت تر بود چرا كه آنان از ترس اخراج از آمريكا براي گرفتن حقوق ناچيزي مثل كوپن غذا نيز مراجعه نمي كردند و در كم مزدترين مشاغل در مزارع گوجه فرنگي و كاهوچيني مشغول به كار مي شدند.
طبق آمار رسمي نزديك به 20درصد مردم آمريكا يعني جمعيتي بالغ بر 50 ميليون نفر در فقر دست و پا مي زنند. حدود 3ميليون ثروتمند در آمريكا وجود دارد و يك درصد جمعيت اين كشور 38 درصد ثروت ملي را در چنگ دارند. در يك سو قشر كوچكي از اشراف و ثروتمندان در شهرك هاي محصور زندگي مي كنند و در سوي ديگر 50 ميليون نفر در شرايط فقر و درماندگي محبوس شده اند.
نيمي از مردم آمريكا -حدود 125ميليون نفر- در شرايط ناامني شغلي، خطر بي خانماني و فقر به سر مي برند. با وجود آنكه درآمد سرانه آمريكا از همه كشورهاي صنعتي جهان بيشتر است اما 10درصد دهك هاي پايين جامعه آمريكا از 10درصد دهك هاي مشابه در بقيه كشورهاي صنعتي فقيرترند.
آمريكا 5درصد جمعيت جهان اما 25درصد جمعيت زنداني جهان را دارد. 2ميليون زنداني در آمريكا به سر مي برند. كشوري كه درباره دموكراسي اين همه هياهو و حتي جنگ به راه مي اندازد، بخش قابل توجهي از جمعيت خود را از رأي دادن محروم كرده است. طبق قوانيني كه در اغلب ايالت هاي جنوبي آمريكا وجود دارد كساني كه داراي سوءسابقه باشند از رأي دادن محرومند.
هيئت حاكمه آمريكا به بهانه «خطر تروريسم» تبليغات عوام فريبانه اي راه انداخت تا براي گسترش قوانين سركوب پليسي، استراق سمع را قانوني كند. سالانه حداقل 20هزار نفر در نتيجه تيراندازي پليس به مردم يا مردم به يكديگر كشته مي شوند؛ چيزي تقريبا 10 برابر كساني كه در واقعه 11سپتامبر جان خود را از دست دادند.
جالب آنكه آمريكا با وجود مشكلات فزاينده اجتماعي، اقتصادي و سياسي هنوز هم خود را حاكم مطلق جهان مي خواند و مكتب سست بنيان اما به ظاهر رنگ و لعاب دار ليبرال دموكراسي را نجات دهنده بشريت مي دانست تا آنكه حادثه 11سپتامبر در اولين سال از هزاره سوم ميلادي به وقوع پيوست و به دنبال آن آمريكا وارد فاز اجرايي تحقق اهداف سلطه جويانه خود شد.
آمريكا كه مانع اصلي در راه بسط نظام سلطه جهاني اش را مكتب اسلام و هسته مركزي آن را خاورميانه مي دانست، پس از واقعه 11سپتامبر عازم اين منطقه شد. اشغال دو كشور مسلمان افغانستان و عراق به بهانه استقرار دموكراسي -البته به شيوه غرب- نتوانست آمريكا را به خواسته خود در جهت تحقق اهداف سياسي در منطقه نزديك كند. هرچند، تئوري برخورد تمدنها كه فرجام منازعات بين تمدنها را، درگيري و رويارويي دو فرهنگ اسلام و غرب معرفي مي كرد، تا حدود زيادي راه را براي استراتژي نوين طيف حاكم آمريكا هموار كرد.
طبق اين راهبرد، اسلام و مسلمانان به عنوان «محور شرارت و دشمن خطرناك»! جايگزين كمونيسم معرفي شدند تا شايد اين بار آمريكا با سناريوي جديد دشمن سازي و توهم تهديد، خوي سيري ناپذير و مستكبرانه خود را تا حدي تطميع كند. طرح خاورميانه بزرگ دقيقا ناظر عملكرد آمريكا عليه منطقه اسلامي خاورميانه بود. طرحي كه در باطن خود، خواهان از بين رفتن ارزشها و نشانه هاي اسلامي در فرهنگ مردم منطقه و جايگزيني -به ظاهر- ارزشهاي غربي در قالب استقرار دموكراسي بود.
اما، با وجود آنكه از نظر غرب ابزار تحميل مكتب ليبراليسم بر كشورهاي اسلامي زور نظامي و اهرم اقتصادي بود، با شكست در افغانستان و عراق لاجرم زمينه هاي سياسي اين مكتب نيز به سمت شكست و اضمحلال كشيده شد.
تهاجم نظامي به افغانستان و عراق به بهانه مقابله با تروريسم و سلاح هاي كشتارجمعي، هم چنين تغيير نقشه سياسي خاورميانه و تغيير فضاي فرهنگي و امنيتي منطقه با هدف تامين منافع رژيم صهيونيستي از يك سو و تهاجم و عمليات گسترده تبليغاتي و راه اندازي جنگ رواني عليه جمهوري اسلامي ايران از سوي ديگر، همه در مسير استراتژي مقابله با اسلام و مسلمانان بود كه پس از حادثه 11سپتامبر به عنوان سياست راهبردي هيئت حاكمه آمريكا به اجرا درآمد و اما، امروز با مسكوت ماندن و يا به عبارت بهتر شكست طرح خاورميانه بزرگ، زمين گيرشدن آمريكا و متحدانش در عراق و افغانستان، از دست دادن اعتبار و آبروي خود نزد ساير ملل و كشورها و بحران مالي اخير كه كمر اقتصاد و كاپيتاليسم حاكم بر اين كشور را شكسته، پايان دوره سرمايه داري و برتري آمريكا آغاز و همه اميد آنان براي حفظ آبروي مكتب ليبراليسم به يأس تبديل شده است.
از آنجا كه از ديدگاه غربي ها سياست و اقتصاد لازم و ملزوم يكديگرند، پس از شكست سياسي آمريكا در خاورميانه، آرام آرام پشت پرده هزينه هاي اقتصادي لشكركشي غرب به منطقه نيز از لايه هاي پايين به سطح آمد. هزينه سرسام آور آمريكا براي جنگهاي افغانستان و عراق و رفتار غيرمسئولانه دولت بوش در اين زمينه، رفته رفته تاثير خود را بر اقتصاد داخلي آمريكا گذاشت و 4 بانك بزرگ سرمايه گذاري اين كشور را به ورشكستگي كشاند و به دنبال آن بحران مالي و اقتصادي سراسر آمريكا و تا حدي اروپا را فراگرفت.
امروز جهان پذيرفته است كه نظام سرمايه داري همانند مكتب ليبراليسم با شكست مواجه شده است. چندي پيش مجله اقتصادي «چالنجز» در سرمقاله خود تحت عنوان «پاپ يا قرآن» پيشنهاد كرد كه بايد براي خروج از بحران وخيم اقتصادي در جهان، از ابتكارات شريعت اسلامي در حوزه اقتصاد بهره بگيريم. اين روزنامه، اقتصاد اسلامي را تنها راهكار خروج از فاجعه اقتصادي دانست كه محصول عمل به نظام سرمايه داري غرب است.
سرمقاله نويس «چالنجز» مي نويسد: «گمان مي كنم ما درباره اين بحران بيش از اندازه نياز داريم به اينكه قرآن را به جاي انجيل بخوانيم تا آنچه را كه بر ما و بانك هاي ما گذشته است درك كنيم».
فوكوياما، تئوريسين مشهور جريان نو محافظه كار آمريكا و استراتژيست ارشد بنگاه RAND كه در كتاب معروف خود «پايان تاريخ و آخرين انسان» در سال 1992، ليبرال دموكراسي را پايان تاريخ مي دانست نيز اخيرا طي مقاله اي كه در هفته نامه «نيوزويك» به چاپ رسانده، با اشاره به بحران مالي آمريكا اين كشور و نظام سرمايه داري را در حال فروپاشي مي خواند.
دوران حاكميت مطلق آمريكا و ليبرال دموكراسي غرب به پايان رسيده است. بحران مالي اين كشور هم آغاز اين پايان است.
________________
*مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان «اقدام تحسين برانگيز مهدي كروبي »به قلم سروش ارشاد آورده است :
انتخابات رياست جمهوري دهم را مي توان مهم ترين موضوع پيش روي گروه ها و جريان هاي سياسي طي ماه هاي آينده دانست. اتفاقي كه قطعا همه جريان ها احزاب و تشكل هاي سياسي كشور مي كوشند تا به نحوي در آن اثرگذار باشند و كانديداي موردنظر خود را بر صندلي رياست جمهوري ببينند.
در اين ميان، اما سكوت برخي از گروه هاي سياسي در قبال معرفي كانديداي رياست جمهوري قابل توجه است. برخلاف انتخابات دوره نهم رياست جمهوري كه عملا 9 ماه مانده به انتخابات، كانديداها مشخص شده بودند و كم كم فضاي رقابتي آغاز شده بود، اما به دلايلي، تا اين لحظه هنوز نمي توان كانديدا هاي اصلي رياست جمهوري دهم را به صورت دقيق پيش بيني كرد.
البته فضا به گونه اي رقم خورده است كه برخي كانديداها مي كوشند تا با چراغ خاموش حركت كنند تا مبادا در فضاي نامعلوم سياسي حال حاضر، از آراي شان كاسته شود. ضمن اينكه برخي نيز ترديد دارند و منتظر اند تا رقبايشان، گام اول را بردارند و سپس وارد عمل شوند.
بر اين اساس و تا اين جاي كار مي توان فقط از مهدي كروبي كه به صورت رسمي اعلام كانديداتوري كرده و محمود احمدي نژاد كه قطعا وارد انتخابات مي شود، به عنوان كانديداهاي اين دوره رياست جمهوري اعلام كرد و بقيه هنوز در حال تحليل فضاي موجود هستند.
اصولگرايان، تاكنون به سه دسته اصلي تقسيم شده اند. منتقدان دولت و حاميان دولت و تحول گرايان.
شكي نيست ممكن است برخي چندان با عملكرد احمدي نژاد موافق هم نباشند ولي به دلايل مختلف پرچم مخالفت را بلند نمي كنند و در دسته حاميان قرار مي گيرند.
بنابراين با وجود آنكه هنوز رقيبي در جريان اصولگرا براي احمدي نژاد، به صورت رسمي معرفي نشده است اما كانديداهاي مختلفي قابل پيش بيني است كه ترديدهاي مختلف اجازه بروز يافتن در شرايط فعلي به اين كانديداها را نمي دهد.
جريان اصلاحات نيز در همين شرايط قرار دارد كانديداهاي اصلاح طلبي كه حاضر به ميدان آمدن هستند نيز به جز مهدي كروبي هنوز به صورت رسمي اعلام موضع نكرده اند.
لذا شرايط غيرشفاف، بهترين تعريف از فضاي موجود است. اين حالت دو ضرر دارد. اول اينكه مردم آماده انتخابات نمي شوند چون ساير كانديداها را دقيق نمي شناسند و نمي توانند به تصميم برسند. دوم اينكه گروه هاي سياسي در زمان كوتاه نمي توانند راه ائتلا ف را طي كنند.
لذا، راه حل موجود آن است كه كانديداهاي ديگر همچون اقدام تحسين برانگيز مهدي كروبي به صورت رسمي اعلا م آمادگي كنند. اين امر سبب مي شود تا فضاي ناشفاف، روشن شود و افكار عمومي براي يك انتخاب صحيح آماده شوند.
البته بخش قابل توجهي از اين تغيير حالت موجود به گروه هاي سياسي و جناح هاي موجود مربوط مي شود.
پيشنهاد مي شود كه كانديداهاي حزبي وغير حزبي، كم كم آمادگي براي كانديداتوري را اعلا م كنند.
در خصوص گروه هاي اصلاح طلب انتظار مي رود براساس اين اعلام آمادگي ها به يافتن راه ائتلاف به دور از هرگونه تماميت خواهي هرچه سريعتر چاره انديشي شود زيرا اعلام آمادگي لزوما به معناي ماندن تا لحظه آخر نيست، بلكه استارتي براي رسيدن به ائتلاف فراگير با يافتن مكانيزمي براي اجماع است.
_________________
*صداي عدالت
روزنامه صداي عدالت در سخن روز خود با عنوان «گفتگوي اديان»به قلم عطاالله مهاجرانى آورده است :
گفتگوي تمدن ها اگر بر بنياد گفتگوي اديان سامان پيدا نكند. پيداست كه راه به جايي نمي برد. گفتگويي خواهد بود مبهم و بي سرانجام. گوهر تمدن فرهنگ است و گوهر فرهنگ باور ديني و معنويت. به صراحت مي توان گفت كه هيچ كس در روزگار ما به اندازه ي هانس كونگ فيلسوف دين و متفكر بزرگ آلماني در باره دين و گفتگوي ميان اديان سخن نگفته و كتاب ننوشته است. بي ترديد هر پژوهشگري كه بخواهد در باره ي گفتگوي اديان پژوهش كند. هر سه كتاب كم نظير كونگ درباره يهوديت و مسيحيت و اسلام بر مبناي شناخت گفتمان ديني نوشته شده است. دو دهه پيش از طرح ايده گفتگوي تمدن ها هانس كونگ از گفتگوي بين اديان سخن گفته است.
در سال 1982 هانس كونگ سلسله سخنراني هايي در دانشگاه توبينگن داشت كه با عنوان گفتگوهاي مسيحي- اسلامي توسط دانشگاه توبينگن منتشر شده است. سخن اصلي هانس كونگ كه در هر سه كتاب به عنوان راهنماي پژوهش مطرح شده است؛ اين است:
" بدون صلح در ميان اديان صلحي در ميان ملت ها تحقق پيدا نمي كند. بدون گفتگوي ميان اديان صلحي در بين اديان اتفاق نمي افتد. بدون پژوهش در باره مباني اديان گفتگويي در ميان اديان برقرار نمي شود."
دو نكته بسيار مهم در شناخت اديان ابراهيمي وجود دارد؛ بدون توجه به اين نكته اساسي شناخت مباني يهوديت و مسيحيت و اسلام ناممكن خواهد بود. يهوديت در طول تاريخ بر بنياد يك قوم تحقق يافته است. دين يهود بيش از هر دين ديگري جنبه و صبغه قومي دارد. يهوه خداي يهود گويي تمام انديشه اش در باره يهوديان است كه برگزيدگان او به شمار مي آيند. در مسيحيت، مسيح به عنوان محور و كانون مسيحيت قرار دارد و همه چيز بر محور مسيح معني پيدا مي كند. خداوند هم در صورت و سيرت مسيح پديدار شده است. در اسلام نه قوميت محمور و ملاك است و نه فرد، حتي اگر پيامبر گرامي اسلام باشد. اسلام بر مبناي متن ارزش و اعتبار مي يابد و رسول هم در همين چهارچوب متن تعريف مي شود.
نكته دوم كه نفش محوري در گفتگوي اديان دارد و اتفاقا مي تواند به مفهوم يك محور پژوهشي نيز تلقي شود. برسميت شناختن اديان توسط يك ديگر است. واقعيت اين است كه يهوديت اديان پس از خود را به رسميت نميشناسد و مسيح و محمد عليهم السلام را پيامبران دروغي محسوب مي كند و متن انجيل و قرآن را هم كتاب آسماني نمي داند. همين باور را مسيحيان نسبت به اسلام و پيامبر اسلام و قرآن مجيد دارند. با انبوهي از كتاب ها و پژوهش ها روبروييم كه كشيشان مسيحي در نفي و رد و طرد اسلام نوشته اند.
به عبارت ديگر اگر پيروان يهوديت و مسيحيت اسلام را به عنوان يك دين و قرآن را به عنوان كتاب آسماني مسلمانان و محمد (ص) را به عنوان پيامبر راستين به رسميت نشناسند؛ گفتگو بر چه مباني استوار خواهد بود؟
اسلام نه تنها يهوديت و مسيحيت را به عنوان اديان اسماني و ابراهيمي به رسميت مي شناسد و قران، پيامبران آن اديان را با احترام و شكوه تمام ياد مي كند. به گونه اي كه نسبت به جزئيات زندگي موسي و عيسي مي توان به صراحت گفت كه زندگي و كودكي و خانواده پيامبر اسلام با ايجاز تمام مطرح شده است. به عنوان مثال نام موسي 136 بار و نام عيسي 25 بار و نام محمد 4 بار در قران ذكر شده است. تجليلي كه از مريم در قرآن مجيد صورت گرفته است در اناجيل وجود ندارد. علاوه بر آن به صراحت قرآن مجيد يهوديان و مسيحيان را اهل كتاب و اهل نجات مي داند كه در صورت مومن بودن و موحد بودن هيچگونه غم و واهمه اي بر آنان نخواهد بود. همگي مسلمان و يهودي و مسيحي زمينه و اصول مشترك دارند و " كلمه سواء" در بين انان وجود دارد.
به عبارت ديگر بدون داشتن كلمه ي مشترك به دشواري مي توان از گفتگو در باره مباني ديني سخن گفت. در سده هاي گذشته متفكران مسيحي و گاه يهودي بوده اند كه نسبت به اسلام با انصاف و مهر داوري كرده اند و برخي از آنان از حقيقت آسماني بودن پيام پيامبر اسلام سخن گفته اند. يوهان آدم مولر(1796-1838) از قرآن و پيامبر اسلام با احترام بسيار ياد كرد و از سرچشمه الاهي قرآن سخن گفت. ژوزف فون همر پورگشتال(1774-1856) از اعجاز قرآن و سرچشمه الاهي آن سخن گفت. به صراحت گفت اين قدرت كلمه بود كه اسلام را ترويج كزد و نه نيروي شمشير...
هانس كونگ در زمانه ما گام بلند تري بر داشته است و زمينه گفتگو را بيش از هميشه در ميان اديان توحيدي آماده كرده است. هانس كونگ در بخش دوم كتابش" پيام مركزي" داوري بسيار مهمي را مطرح كرده است. نوشته است:
"آيا اين كم و بيش نشانه يك تعصب خود خواهانه نيست كه مسيحيان عاموس و يوشع و اشعيا و ارميا و اليجاه جابر را به عنوان پيامبر باور دارند؛ لكن به محمد به عنوان يك پيامبر اعتقاد ندارند!
اگر سخن هانس كونگ به عنوان محور بحث انتخاب شود. گام بسيار بلندي در راه گفتگوي اديان و شناخت مباني اديان و تحقق صلح جهاني برداشته شده است.
________________
*جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان «ملاحظاتي پيرامون بحران قيمت نفت»به قلم آورده است :
بحران مالي آمريكا بر روي اقتصاد ساير كشورهاي جهان نيز تاثيرات پردامنه اي داشته و بسياري از عوامل اقتصادي در ساير كشورها را دستخوش بحران ساخته است . كاهش مصرف انرژي و به تبع آن كاهش تقاضا براي نفت خام از جدي ترين پيامدهاي مطرح در روزهاي اخير است . همين امر باعث كاهش قيمت نفت در سطح جهاني شده است . اين اثرات به حدي فوري جدي و پردامنه است كه اين روزها شاهد « سقوط آزاد قيمت نفت » هستيم . بطوري كه متوسط قيمت نفت اوپك به حدود 70 دلار رسيده است . اين پديده نشان مي دهد پيش بيني كساني كه ما را مصون از دريافت آثار و تبعات بحران اقتصادي آمريكا معرفي مي كردند تا چه حد گمراه كننده و بي اساس بوده است .
اين كاهش معني دار قيمت هاي جهاني نفت بر روي درآمدهاي نفتي كشورهاي توليد كننده و صادر كننده نفت اثر مي گذارد و در عين حال از همين طريق به اقتصاد كشورهاي نفتي نيز لطمه هاي جدي و تعيين كننده اي وارد مي شود. لازم است اين پديده و آثار و تبعات كنوني و محتمل آن مورد بررسي دقيق و كارشناسي قرار گيرد تا از عواقب آن مصون باشيم و احيانا اگر پيامدهايي ناگوار نيز به همراه دارد از هم اكنون به فكر چاره جويي و مهار بحرانهاي احتمالي برآئيم .
1 ـ نخستين اقدام و چاره جوئي در اين زمينه را بايستي از سازمان اوپك انتظار داشت كه سريعا سطح توليد خود را متناسب با كاهش مصرف و كاهش تقاضا تصحيح كند و با كاهش سقف توليد خود به اين روند نزولي كاهش قيمت ها واكنش منطقي و فوري نشان دهد. چرا كه در غير اين صورت بيم آن مي رود كه دستهاي آشكار و پنهان دلالان نفتي و كشورهاي صنعتي غرب و در راس آنها آمريكا وارد عمل شوند و از اين فرصت براي كاهش قيمت نفت سواستفاده نمايند.
توجه به اين نكته مهم است كه در ماههاي اخير به تناسب افزايش قيمت نفت كشورهاي عضو اوپك مرتبا بر توليد خود افزودند و سقف توليد اوپك را نيز با شتاب غير منتظره اي افزايش دادند. طبعا امروز انتظار منطقي از اوپك اينست كه به منظور حفظ منافع كشورهاي عضو اوپك براي مهار قيمت ها وارد عمل شود و سريعا سقف توليد اوپك را كاهش دهد.
سرعت عمل در اين زمينه از آن جهت اهميت دارد كه متاسفانه قرار است اوپك در ماه آينده تشكيل جلسه دهد. اين « واكنش تاخيري » قطعا به زيان كشورهاي توليد كننده نفت اوپك منجر خواهد شد و به دستهاي پشت پرده فرصت خواهد داد كه بازي هاي آشكار و نهان خود را تشديد نمايند و باعث سقوط روزافزون قيمت نفت شوند.
2 ـ نگراني عمده از اين بابت است كه آمريكا و اروپا در يك اقدام هماهنگ و برنامه ريزي شده در صدد انتقال بحران اقتصادي كنوني به كشورهاي توليدكننده نفت هستند و در واقع سرگرم « صدور بحران اقتصادي » و هزينه كردن از جيب گشاد كشورهاي نفتي هستند و بدون آنكه هشداري در اين زمينه داده شود و يا از عواقب آن بيم داشته باشند به زيان كشورهاي نفتي وارد عمل شده اند. به عبارت روشن تر هم رشد بادكنكي قيمت هاي نفت و رسيدن آن به 150 دلار و هم سقوط آزاد آن تا سرحد نصف هيچگونه توجيه كارشناسي نداشته و از ديدگاه اقتصادي و فني قابل درك نبوده و نيست .
اين بدان معني است كه غرب درصدد بهره گيري از فرصت هاي طلايي موجود برآمده تا مشكلات خود را به مشكلات كشورهاي نفتي تبديل كند. البته بحران اقتصادي آمريكا و به تبع آن آسيب ديدن روند اقتصادي جهان باعث كاهش نرخ رشد اقتصادي در آمريكا اروپا و آسياي جنوب شرقي شده و بر ميزان مصرف انرژي و در نتيجه كاهش تقاضا براي نفت اثر گذاشته است ولي شتاب سقوط قيمت ها به حدي است كه توجيه اقتصادي و كارشناسي ندارد و از نقش آفريني عوامل پشت پرده حكايت مي كند.
3 ـ آسيب جدي در اين بحران سقوط قيمت هاي نفت را كشورهايي تجربه خواهند كرد كه براي دريافت و هزينه كردن درآمدهاي بيشتر تدارك ديده بودند. نبايد از نظر دور داشت كه كشورهاي صنعتي و مصرف كنندگان عمده بابت كاهش قيمت نفت سود مي برند ولي با توسل به مكانيسم هاي تاخيري و از جمله افزايش ماليات بر نفت مانع كاهش جدي قيمت فرآورده هاي نفتي براي مصرف كنندگان نهايي خواهند شد. به عبارت بهتر اين كاهش قيمت نفت باعث افزايش درآمد دولتها در كشورهاي صنعتي مي شود تا از اين طريق درآمدهاي بادآورده را براي مقابله با آثار و تبعات ناشي از بحران اقتصادي كنوني به مصرف برسانند.
اين پديده به خودي خود نقش آفريني كشورهاي صنعتي در كاهش عمدي قيمت نفت را به عنوان يك « راهكار جبراني » به اثبات مي رساند. با اين همه كشورهاي نفتي و از جمله ما از اين بابت زيان خواهيم داد و از اين طريق به اقتصاد ما نيز لطمه هاي فراواني وارد مي شود . اگر چه مطابق برنامه ها و پيش بيني ها هنوز هم با قيمت نفت مبناي محاسبه در تنظيم بودجه 87 فاصله داريم ولي اگر « عدم النفع » را ضرر بدانيم زيانهاي مستقيم مالي ناشي از اين پديده كم نيست . به علاوه كالاها و محصولات صنعتي وارداتي به كشور مبناي نفت گران تر تهيه و انبار شده و از اين بابت نيز كشور دچار « زيان انباشته » شده است .
اهميت اين نكته زماني بهتر درك مي شود كه بدانيم در سال 1386 حدود 45 ميليارد دلار واردات رسمي و 15 ميليارد دلار واردات غير رسمي داشته ايم و در واقع 60 ميليارد دلار واردات در طول يك سال ما را وارد يك مسابقه غير منطقي براي واردات بيشتر كرده كه لطمه هاي آن بر اقتصاد كشور كم نيست .
4 ـ متاسفانه دولت و مراكز تصميم گيرنده از افزايش درآمدهاي نفتي كشور بهره هاي لازم و مورد انتظار را در جهت تثبيت وضعيت اقتصادي جامعه نبردند و سياست دولت براي آوردن پول نفت بر سر سفره هاي مردم فقط در قلمرو واردات ميوه خارجي از محل سپرده هاي صندوق ذخيره ارزي نمود عيني پيدا كرد كه آنهم عملا در خدمت سفره هاي مرفهين بود.
جاي سئوال است كه چرا دولت از اين درآمدهاي نجومي و از فرصت هاي طلايي ناشي از چند برابر شدن درآمدهاي نفتي كشور در جهت رشد و شكوفايي اقتصادي و صنعتي كشور بهره گيري نكرد و زمينه هاي لازم و كافي براي ايجاد ثبات اقتصادي را فراهم ننمود
تخصيص درآمدهاي نفتي و موجودي صندوق ذخيره ارزي براي اعطاي وام به وارد كنندگان و صادركنندگان و بازپرداخت ديون دولت متاسفانه اين فرصتهاي گرانبها براي برنامه ريزي و تثبيت منافع ملي در قلمرو اقتصادي ـ صنعتي و اجتماعي را در نظر قرار ندارد و به علاوه شتاب در تصميم گيري و اتخاذ مواضع غير كارشناسي به همراه بي ثباتي مديريت اقتصادي كشور نيز به مشكلات موجود دامن زد و شرايطي را به وجود آورد كه شايد فردا ديگر هيچ پديده اي قابل پيش بيني مقابله و مهار نباشد.
5 ـ گذشته ها گذشته و از مجلس شوراي اسلامي و ساير مراكز تصميم گيري انتظار مي رود كه از اين پس مانع حاتم بخشي از محل صندوق هاي ذخيره ارزي شوند و مطمئن باشند كه درآمدهاي نفتي منبع باثباتي براي تامين نيازهاي كشور در هر شرايطي نيست و اگر مدتي درآمدهاي نفتي ما 5 برابر و حتي شش برابر شد ممكن است روزي هم اين درآمد نصف و بلكه كمتر نيز بشود كه مي بينيم اين روزها تقريبا نصف شده است .
مجلس لازم است با دقت نظر و حساسيت بيشتري سرمايه گذاريهاي ايران در سالهاي اخير در كشورهايي همانند نيكاراگوئه سريلانكا بوليوي و... را مورد كنكاش قرار دهد و به موازات آن برداشتهاي غير اصولي از محل صندوق ذخيره ارزي را مهار و متوقف نمايد تا كشور از اين بابت دچار ضرر و زيان مضاعف نشود.
6 ـ مطابق پيش بيني و ارزيابي آژانس بين المللي انرژي اتمي سطح تقاضا براي نفت خام به سطح سال 1372 سقوط كرده و اين ارزيابي ممكن است هر لحظه مورد تجديدنظر جدي تر قرار گيرد و از اين هم كمتر شود. حتي اگر همين ميزان تقاضا براي خريد و مصرف نفت خام را ملاك ارزيابي قرار دهيم اين بدان معني است كه احتمال سقوط بيشتر قيمت نفت بسيار جدي است و با در نظر گرفتن چشم انداز رشد اقتصادي جهان شرايط وخيم تر نيز چندان دور از ذهن نيست . اين هشدار جدي به ما مي آموزد كه ما هنوز در ابتداي بحران اقتصادي جهان هستيم و فكر حراج صندوق ذخيره ارزي را براي هميشه كنار بگذاريم و راهكارهاي عاقلانه منطقي و كارشناسي براي تامين هزينه هاي كشور جستجوي نماييم .
چهارشنبه 24 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]
-
گوناگون
پربازدیدترینها