محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832814321
با دكتر منوچهر اكبري ، رئيس جديد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران دانشكده ادبيات بايد داستاننويس تربيت كند
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با دكتر منوچهر اكبري ، رئيس جديد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران دانشكده ادبيات بايد داستاننويس تربيت كند
جام جم آنلاين: بيش از 90 سال پيش بود كه با تاسيس دارالمعلمين مركزي، اولين جرقههاي راه اندازي دانشكدهاي زده شد كه بعدها آن را با عنوان دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شناختند و در ادامه، حضور بزرگاني همچون محمد تقي بهار، عباس اقبال آشتياني، بديع الزمان فروزانفر، سعيد نفيسي، محمد معين، پرويز ناتل خانلري، عبدالحسين زرين كوب، جعفر شهيدي و... جايگاه و اعتباري ويژه در تاريخ فرهنگ و ادب ايران براي آن رقم زد.
دانشكدهاي كه از زمان رياست علي اكبرخان سياسي كه محمدرضا پهلوي در سالن ملاقات براي ديدارش به انتظار مينشست تا امروز، روساي متعددي را تجربه كرده و در تمام طول اين سالها همواره معتبرترين مدرك ادبيات فارسي جهان را داده است.
دكتر منوچهر اكبري كه پيش از اين دبيري جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي، رياست بنياد دانشنامه بزرگ فارسي، معاونت موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امامره و عضويت در پژوهشكده دفاع مقدس را در كارنامه اجرايي و علمي خود دارد بتازگي به عنوان پانزدهمين رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني منصوب شده است.
رياست اكبري در دورهاي اتفاق افتاده كه اين دانشكده و بخصوص رشته زبان و ادبيات فارسي در آستانه تحولات ساختاري و عميقي قرار گرفته است.
با دكتر اكبري در حالي درباره جدا شدن و استقلال دانشكده ادبيات، بازنشستگي استادان، تحول در رشته زبان و ادب فارسي و همچنين سرانجام دانشنامه 10 جلدي دفاع مقدس به گفتگو نشستيم كه خودش درباره نشستن پشت ميز رياست اين دانشكده معتقد بود: «تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف.»
دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران به دلايل مختلف كه در ادامه گفتگو تك تك به آنها ميپردازيم جايگاه ويژهاي در كشور و ميان ديگر دانشكدهها و دانشگاهها دارد. به عنوان پرسش ابتدايي و براي ورود به اين گفتگو، نظر شما نسبت به اين دانشكده و جايگاه آن چيست؟
دانشكده ادبيات و علوم انساني جزو 5 دانشكده اصلي، ابتدايي و مادري است كه با تاسيس دانشگاه تهران ايجاد شد، يعني سال 1313 و تا امروز 85 سال از عمر آن ميگذرد.
ببينيد من نميخواهم جايگاه دانشگاههاي ديگر و گروههاي ديگررا ناديده بگيرم، اما دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران، دانشكدهاي ملي و الگوست. با آمار و مطمئن ميگويم بالاي 99 درصد دانشياران و استادان رشته زبان و ادبيات فارسي در سراسر كشور به گونهاي فارغ التحصيل اين دانشكده هستند و از آبشخور و درياي معرفت دانشكده ادبيات دانشگاه تهران بهره بردهاند.
براستي چه كسي ميتواند در ايران مدعي باشد رشته زبان و ادبيات فارسي تحصيلكرده و خوشه چين محضر استاد روانشاد حضرت علامه شهيدي نبوده است؟ كافي است بگوييم شهيدي و بعد بگوييم ادبيات، بگوييم دانشگاه تهران يا از اولين چراغ دكتري زبان و ادبيات فارسي بگيريم كه در اين دانشكده و توسط مرحوم علامه محمد معين روشن شد تا حضور بزرگان ديگري مانند استاد زرين كوب، فروزانفر، بهار، علامه قزويني، جلالالدين همايي و بسياري از بزرگواران ديگر كه اين دانشكده به نام و آوازه آنها متبرك شده است.
آقاي دكتر اكبري! صحبتهايي در زمينه توسعه و تحولات ساختاري در دانشكده ادبيات و علوم انساني و به پيروي از آن در رشتههاي مختلف آن وجود دارد. اين صحبتها تا چه اندازه صحت دارد؟
ببينيد در طول تاريخ و از دل اين دانشكده به ضرورت توسعه، تنوع و گرايشهاي جديد علمي و به تعبيري بزرگ شدن آن در يك فرآيند تاريخي، گروههايي مستقل شدند يا به دانشكدههاي ديگر پيوستند، مثل روانشناسي كه به دانشكده علوم تربيتي پيوست يا دانشكده زبانهاي خارجي كه كاملا مستقل شد و آخرين آن هم كه به شكل رسمي جدا شد، گروه جغرافيا بود.
اما همين الان اين دانشكده ظرفيت بزرگ شدن و توسعه يافتن در حد 5 دانشكده ديگر را دارد. رشتههاي اين دانشكده به گونهاي هستند كه جفاست اگر فرصت توسعه و بزرگ شدن را براي آنها فراهم نكنيم. به عنوان مثال جفاست اگر فلسفه به تنهايي دانشكده نباشد يا رشته تاريخ يا رشته باستانشناسي. به همين شكل و حتي با توجه به تعامل ويژه ما با جهان اسلام و جهان عرب گروه زبان و ادبيات عربي نيز اين ظرفيت را دارد كه به صورت مستقل و به عنوان يك دانشكده فعاليت كند.
اما در اين ميان به نظر ميرسد گروه زبان و ادبيات فارسي با توجه به شرايط ويژهاي كه در دانشگاه و ميان مردم دارد، در اولويت مديران و برنامه ريزان براي ايجاد تحول و استقلال است؟
بله. در ميان رشتههاي مختلف اين دانشكده نزديكترين، مطرحترين و پرتوقعترين رشته و گروه براي جدايي و مستقل شدن، رشته زبان و ادبيات فارسي است كه با توجه به تنوع گرايشها و گروههاي خاص و همچنين انتظار جامعه دانشگاهي و اهميتي كه ميان مردم دارد، انشاء الله بتواند بزودي به دانشكدهاي مستقل تبديل شود و با قوت و غناي خوبي نيز فعاليت خود را به صورت مستقل آغاز كند.
اين جدايي و استقلال اكنون در چه مرحله است؟
استقلال دانشكده ادبيات در دستور كار شوراي دانشگاه است و روز اولي كه بنده خدمت دوستان و همكاران در گروه رسيدم گفتم امروز ما در يك فراز تاريخي قرار داريم و فرصتي براي ما فراهم شده تا در رشته ادبيات تحولي ملي ايجاد كنيم و اقبال عمومي و ذهن عمومي نيز اين را ميطلبد. شخص رئيس دانشگاه نسبت به جدايي دانشكده نظر بسيار مساعد و مثبتي دارد و ما هم كه ميخواهيم. قطعا اگر با درايت و با تدبير و با تامل و با انديشه شروع كنيم به يك خواست ملي جواب دادهايم.
آقاي دكتر! زماني كه گروه ادبيات اين دانشكده شاهد حضور بزرگان و نامداراني همچون علامه شهيدي و مظاهر مصفا و جوانترهايي چون قيصر امينپور بود و نفس اين بزرگواران گرمابخش دانشكده بود استقلال و جدا شدن دانشكده محقق نشد، اما امروز و در آستانه اين جدايي و استقلال به نظر ميرسد با بازنشسته شدن يا به رحمت خدا رفتن بسياري از استادان، دانشكده ادبيات اندكي به لاغري و تكيدگي كشيده شده است. براي اين مشكل چارهاي انديشيده ايد؟
اتفاقا اين نكته محور اصلي صحبتهاي من در روز معارفه بود و اشاره كردم بايد براي فربه شدن و تقويت دانشكده فعاليت ويژهاي انجام شود و البته نظر دانشگاه هم اين است كه دانشكده ادبيات بايد تقويت شود و بسيار قويتر از آنچه اكنون است، فعاليت كند.
ما از 3 طريق اين موضوع را پيگيري ميكنيم. اول فراخواني است كه براي جذب هيات علمي دادهايم و در سايت دانشگاه موجود است. ديگري انتقال اعضاي هيات علمي نسبتا جوان و توانمند ديگر دانشگاههاي كشور به دانشگاه تهران است و سوم از طريق بورس كردن دانشجويان مستعد و استعداد درخشان و خوارزمي و المپيادي و... اميدوارم در دورهاي كه من بايد پشت اين ميز امتحان پس بدهم بتوانم بالاي 50 درصد ظرفيت جذب هيات علمي موجود را به دانشكدهها تزريق كنم.
در ميان اين 3 راهكاري كه گفتيد جاي خالي استاداني كه بازنشسته شدند به چشم ميآيد. آيا به شيوهاي نميتوان از سالها تجربه و كوهي از دانش و علم آنها استفاده كرد؟ بعضي از اين استادان كه من نامشان را ذكر نميكنم از بي توجهي مسوولان نسبت به خودشان گلهمند بودند.
اگراجازه بدهيد براي يك بار بحث بازنشستگي را شفاف بيان ميكنم. اول از همه اين را بگويم كه بنده افتخار ميكنم از سال 53 و در اوج جواني شاگرد بزرگان اين دانشكده بودم. بنده در ليسانس با دكتر زرين كوب و دكتر شفيعي كدكني و دكتر اسلامي ندوشن و... كلاس داشتهام و همين امروز هم خودم را شاگردشان ميدانم؛ اما بحث بازنشستگي استادان را فكر ميكنم مانند خيلي مباحث ديگر متاسفانه سياسي كردند.
ببينيد بازنشستگي در همه دنيا تعريفي دارد و در كشور ما هم تعريف خودش را دارد اگر ميگذاشتند مسير قانوني و عادي خودش را بيهيچ حاشيهاي طي كند اينقدر در حق استادان ما جفا نميكردند. واقعيت اين است بسياري از استادان ما به هيچ وجه حاضر نيستند اين قدر به اشتباه و با اهداف و مقاصد سياسي برايشان سينه چاكي كنند.
بازنشستگي استادان را كساني مطرح ميكنند كه 30 سال نه نام اين استادان را بلد بودند نه شاگردشان بودند نه با اين عزيزان درس خواندند.
خدا را شاهد ميگيرم 5 نفر از استاداني كه بعضي روزنامهها از بازنشستگي آنها نوشتند 2 سال پيش كه بنده رئيس هم نبودم پيش من آمدند. به هر حال لطفي دارند، محبتي دارند، پدري ميكنند در حق من و بنده را طرف مشورت خودشان ميگيرند. فرمودند ما خستهايم.
ديگر به لحاظ فيزيكي حتي 20 ساعت در هفته هم توان آمدن به سر كلاس را نداريم از طرفي هم وجدانمان ناراحت است قانون ميگويد 40 ساعت سر كلاس باشيم ما 20 ساعت هم حضور نداريم.
جفاست اگر ما بگوييم همه استادان را از جلوي تيغ بازنشستگي رد كردند حتي در بعضي از روزنامهها نام كساني را خواندم كه به اجبار بازنشسته شدند كه همين الان در دانشكده ما تدريس ميكنند و اصلا حكم بازنشستگي شان نخورده است.
دكتر كزازي عزيز در دانشكده علامه بازنشسته شد، آن هم به تقاضاي 2 ساله خودش. روزنامهها نوشتند: دكتر مير جلال الدين كزازي، استاد برجسته دانشگاه تهران را بازنشسته كردند. اين جمله فقط يك چيزش درست بود استاد برجسته وگرنه دكتر كزازي نه استاد دانشگاه تهران بود نه به اجبار بازنشسته شده بود.
دوستان بيايند ادعا كنند يكي از استادان كه بازنشسته شدهاند، اتاقشان را گرفتهايم يا درس خواستند گروه به آنها نداده است يا پاياننامههايشان را از آنها گرفتهايم و به شخص ديگري دادهايم.
اصلا نام اين دانشگاه به اسم و اعتبار و سايه اين بزرگان همچنان برپاست. حال روزنامهها يك فهرست تهيه ميكنند و مينويسند استادان را به اجبار به خانههايشان ميفرستند يا با آن طرف آب و ديگر كشورها مقايسه ميكنند و ميگويند شان استادان در غرب اين است و آن است.
ببخشيد همان طرف آب هم استاد برنده جايزه نوبل با 300 مقاله بينالمللي و دهها كتاب و جايزه و... پس از 30 سال با اصرار خودش بازنشسته ميشود.
ما وظيفه داريم براي استادانمان تا جايي كه خداي نكرده ناتوان فيزيكي نشدهاند شرايطي مناسب و عالي ايجاد كنيم كه در دانشكده حضور داشته باشند، چراكه قدم زدنشان در دانشكده براي نسل جديد اميد و بركت ايجاد ميكند.
دكتر محسن جهانگيري، دكتر علي شيخ الاسلامي، دكتر ديناني، دكتر شفيعي كدكني، دكتر گرجي، دكتر باستاني پاريزي، دكتر رضا داوري اردكاني اينها تنها سرمايه دانشكده ادبيات نيستند، بلكه سرمايه ملي هستند.
داوري اردكاني پدر فلسفه ايران است. شما 80 سال بايد بنشينيد مادر پير فلك فرزندي بزايد و در بستر روزگار تربيت شود تازه آن ژن فلسفي را هم مادرزاد داشته باشد و هزار ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كار باشند تا يك محسن جهانگيري تربيت شود. كدام عاقل به خودش اجازه ميدهد اين گونه خود زني كند؟ كدام عاقل به خودش اجازه ميدهد شان و جايگاه اين استادان را بگيرد؟
شفاف ميگويم كه معتقدم تا استادي به لحاظ فيزيكي ميتواند و اظهار تمايل ميكند بايد در دانشكده حضور داشته باشد و كلاس هايش در دانشكده تشكيل شود حتي چند روز پيش، خدمت استاد ارجمندي بودم كه ديگر توان حضور در دانشكده را نداشتند و خدمتشان گفتم حضرت استاد اگر اجازه دهيد در منزل شرايط و فضاي آموزشي را ايجاد و مساعد كنيم تا حداقل اين چند دانشجوي دكترا را بفرستيم منزل، خدمت شما.
شما برويد و ببينيد با بازنشستگي دكتر تجليل و دكتر شيخالاسلام و دكتر حريرچي و... آيا درسهاي دكتري به بنده و امثال بنده داده شده است يا همان طور مثل گذشته است. بازنشستگي به معني جدا شدن اين استادان از فضاي آموزشي و دانشگاه نيست.
محمدعلي اسلامي ندوشن، مظاهر مصفا و... همين امروز هم در اين دانشكده راهنماي رساله دكتري هستند. البته ما با احترام تمام از آنها اجازه ميگيريم تا شاگردانشان در كنار آنها كلاس بگيرند و مشاوره پاياننامه قبول كنند.
تجليل و قدرداني از استادان، سياست دانشگاه است. سياست دولت جمهوري اسلامي است. رهبر بزرگوار انقلاب در همين ماه مبارك رمضان در ديداري كه با اعضاي هيات علمي خدمتشان بوديم فرمودند اينها سرمايههاي ملي ما هستند و بايد از آنها استفاده شود.
حال كه شفاف سخن ميگوييد چند نام هستند كه بعضي روزنامهها بشدت روي كنار گذاشته شدن آنها مانور دادند. از وضعيت فعلي آنها بگوييد. دكتر شفيعي كدكني؟
ايشان الان استاد رسمي استخدامي برقراري گروه ادبيات دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران هستند.
استاد رضا داوري اردكاني؟
استاد ارجمند رضا داوري اردكاني همين الان در گروه فلسفه تدريس ميكند.
استاد باستاني پاريزي؟
استاد باستاني پاريزي واجد شرايط بودند و بازنشسته شدند.
اگر اجازه بدهيد، چون خود شما هم از جنس ادبيات هستيد، گفتگو را به سمت تحولات اين رشته ببريم كه همه ساله چندين هزار جوان از طريق كنكور آن را انتخاب ميكنند يا از اين رشته فارغالتحصيل ميشوند. فكر نميكنيد رشته زبان و ادبيات فارسي امروز بشدت دچار ركود شده است. به عبارتي دانشجويي كه از اين رشته فارغالتحصيل ميشود، نه درست ميتواند نسخهاي خطي را تصحيح كند و نه ويراستار خوب و حرفهاي است و نه... نظر شما درباره اين موضوع چيست؟
من درباره واژه ركود اين حساسيت را دارم كه بگويم نه! ببينيد نيازهاي جديد در همه رشتهها گرايشهايي را تعريف كرده است؛ روزگاري بوعلي سينا طبيب بود حكيم و اديب هم بود و فلسفه هم تدريس ميكرد. روزگاري ما يك هشترودي تربيت ميكرديم يا دكتر حسابي داشتيم، اما اكنون خود فيزيك دهها گرايش دارد؛ دندانپزشكي و پزشكي چندين گرايش دارد.
اين رشتههايي كه مثال زديد، توسعه و گرايشهاي آن را ما تعيين نميكنيم بلكه ديگر كشورها راهاندازي ميكنند و بعد ما چند نفر را ميفرستيم آن طرف آب تا آموزش ببينند و بعد چند سال گرايش جديد در ايران جا ميافتد؛ اما در رشته ادبيات ما خودمان مولد هستيم؟
دقيقا همين طور است؛ عينك ما ميتواند ساخت آلمان باشد يا ساعتمان سوئيسي باشد و كت و شلوارمان ايتاليايي و ماشينمان را كره بسازد و زير پيراهني و كفشمان هم چيني باشد؛ اما آيا ميتوانيم داستاننويسمان هم از چين و كره بياوريم يا كتاب داستان براي فرزندان و كودكانمان به چين سفارش دهيم و بگوييم لطفا نوع درجه يكش را بنويسيد؟ براستي ميتوانيم هويت تاريخي و فرهنگيمان را از يك غير طلب بكنيم؟
ببينيد معتبرترين مدرك ادبيات فارسي جهان را دانشگاه تهران اعطا ميكند؛ اگر فارغالتحصيلان دانشگاه تهران و ساير دانشگاهها در رشته ادبيات براي 18 ميليون دانشآموز داستان و رمان و... ننويسند، چه كسي بنويسد؟ اينجاست كه رشته زبان و ادبيات فارسي ميشود رشتهاي ملي؛ مقام رهبري ميفرمايند زبان فارسي زبان دوم جهان اسلام است.
همين امسال در ديدار شعرا ايشان فرموده بودند كه شعر ثروتي ملي است. خب ما اين ثروت ملي را تا كي ميخواهيم از خزانه و از گذشته خرج كنيم؟ طول ميكشد كه يك امينپور عزيزي بيايد و به اين ثروت ملي قدري بيفزايد؛ اين ثروت ملي را اگر سرمايه ملي تلقياش كنيم، بايد در جاهاي مختلف و بسترهاي متعدد امكان رشد و سرمايهگذاري را برايش فراهم كنيم يعني همان گرايشهاي مختلفي كه بايد ايجاد شود.
نياز امروز جامعه ايجاب ميكند ما فقط ليسانس ادبيات فارسي بدون گرايش و تخصص تربيت نكنيم. ما پيشنهاد داديم كه گروه ادبيات تبديل به دانشكده شود و از دل دانشكده گروههاي مختلف بيرون بيايد كه از دل اين گروهها هم گرايشهاي فرعي ايجاد شود؛ به عنوان مثال اگر گروه ادبيات داستاني داشته باشيم، ميتوان در اين گروه متخصص داستان كوتاه، رمان و داستان بلند، نمايشنامهنويسي و فيلمنامهنويسي تربيت كرد؛ دانشكده ادبيات ميتواند فيلمنامه بنويسد و دانشكده هنر آن را اجرا كند.
ما گرايشها را قطعا تعريف ميكنيم و بر اين باوريم كه نياز ملي است و يقين بدانيد كه اين گرايشها كه كارهاي اوليه آن در دانشگاه تهران انجام شده است، اگر تصويب شود، ساير دانشگاهها هم در نهايت از آن تبعيت خواهند كرد و يك تحول ملي در رشته زبان و ادبيات فارسي رخ خواهد داد.
همين الان كتابخانه مركزي دانشگاه تهران با داشتن حدود 10 هزار نسخه خطي گنجي است كه در كنارش نشستهايم و بسياري از خارج از ايران يا از دانشگاههاي ديگر ميآيند و از اين گنج استفاده ميكنند كه البته اشكالي هم ندارد بيدريغ نثارشان باد. بسياري از اين نسخهها تصحيح نشده است. اينها سرمايه و ثروت ملي هستند.
تصحيح متون و نسخ خطي قطعا يكي از گرايشهايي است كه ايجاد خواهيم كرد يا گرايش ادبيات كودك و نوجوان هم به همين شكل يك نياز واقعي است. امروز و در كشور 70 ميليوني ايران آيا كسي بجرات ميتواند ادعا كند 10 داستاننويس شاخص كودك داريم؟
آقاي دكتر درباره نگارش تاريخ مشترك جنگ توسط گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران و دانشگاه المستنصريه بغداد كه چندي پيش سردار باقرزاده آن را در همين دانشگاه پيشنهاد دادند، چه نظري داريد، آيا اين پيشنهاد به صورت رسمي به شما به عنوان رئيس دانشكده اعلام شده است؟ از طرفي شما در بنياد حفظ آثار هم گويا مسووليتي داريد؟
همان طور كه اشاره كرديد، من جداي اين كه مسووليت اين دانشكده را به عهده دارم، در پژوهشكده دفاع مقدس هم عضو هستم و به طور خاص در زمينه ادبيات دفاع مقدس و تاليف دانشنامه دفاع مقدس فعاليت ميكنم.
اگر اجازه دهيد، ميان اين سوال و پاسخ شما يك پرانتز باز كنم و درباره دانشنامه بپرسم كه بالاخره اين دانشنامه دفاع مقدس در چه مرحلهاي قرار دارد؟
جلد اول آن آماده شده است و براي تعدادي از اساتيد و كارشناسان و صاحبنظران ارسال كرديم و اكنون هم براي اصلاح نهايي دست بنده است و انشاءالله بزودي آن را براي علاقهمندان منتشر خواهيم كرد. البته كار عظيمي است و برآورد ما اين است كه 10 جلد خواهد شد.
اتفاقا يكي از اعضاي هيات علمي گروه تاريخ دانشگاه تهران نيز در همان شوراي پژوهشي دفاع مقدس و تاليف دانشنامه حضور دارد و ايشان هم پيگير رابطه با دانشگاه المستنصريه بغداد هستند.
واقعا اين كار از نظر شما امكانپذير است؟ نگارش تاريخ همواره جانبدارانه است و مورخان براساس نگاه دولت، ملت و حكومتشان برداشتي از تاريخ كردهاند و آن را نوشتهاند؟
خب اگر نيروهاي حزب بعث و صدام آن طرف ميز باشند، بله حق با شماست. آنها خودشان را سردار قادسيه ميدانستند و ما را كافر ميشناختند. آنها معتقد بودند براي توسعه جهان عرب بايد خرمشهر و خوزستان را بگيريم و از ايران جدا كنيم ولي ما نظرمان اين است كه منصفان و محققاني كه از جايگاه علمي برخوردارند، ان طرف ميز بنشينند.
ضمن اين كه ما در دانشنامه و در تاريخ قضاوت نميكنيم، اما واقعا شما فكر ميكنيد روح مردم عراق و وجدان عمومي عراق تجاوز و عمل صدام را تاييد ميكند؟ كشوري كه شيدايان امام حسين در آن كمتر از ما نيستند، آيا اين تجاوز را تاييد ميكنند و حق را به صدام ميدهند؟
ببينيد ما در بحث نگارش تاريخ مشترك ميخواهيم حقايق تاريخي را ثبت كنيم و اين را هم بدانيد كه در مباحث علمي خيلي تعصبات قومي و نژادي معنا ندارد.
سينا علي محمدي
چهارشنبه 24 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 681]
-
گوناگون
پربازدیدترینها